بررسی امکان نبوت در کودکی
پرسش :
چگونه یک کودک می تواند نبی یا امام شود؟ آیا یک کودک می تواند مسئولیت هدایت و رهبری مردم را بر عهده بگیرد؟ آیا در اعطای مقام هایی مثل نبوت، عصمت و امامت «قابلیت» شرط نیست؟
پاسخ :
برای مدیریت و رهبری هر گروه یا حرکت یا اجتماع و جامعه ای، معمولا به باتجربه ترین و پخته ترین افراد آن جامعه که عموما انسان های میان سال و حتی کهن سال هستند رجوع می شود. حال چگونه می توان پذیرفت که خداوند متعال مدیریت الهی جوامع بشری را به دست پیامبران یا امامانی بسپارد که هنوز کودک هستند!
لذا اعطای مقام نبوت در کودکی بخاطر قابلیت هایی که در برخی از انبیا در همان کودکی وجود داشته و یا برای اینکه اعطای این مقام به یک کودک و داشتن علم و سایر ویژگی های پیامبران در آن سن خود نوعی معجزه می باشد و...، منافاتی با مسأله رهبری مردم ندارد؛ چرا که ممکن است شخصی در کودکی دارای مقام نبوت باشد اما رسالت خود را بعدا آغاز کند. چنانکه در مورد حضرت عیسی(علیه السلام) قرآن کریم به صراحت از زبان ایشان بیان می کند که: «قالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتانِیَ الْکِتابَ وَ جَعَلَنِی نَبِیًّا»(1)؛ (گفت من بنده خدایم به من کتاب [آسمانى] داده و مرا پیامبر قرار داده است).
نبوت حضرت عیسی(علیه السلام) در کودکی لزوما به معنای شروع رسالت و مأموریت های تبلیغی شان از همان زمان نبود.
بر اساس آنچه تا به حال بیان شد، حضرت عیسی(علیه السلام) از آغاز تولد به نبوت مبعوث شد. اما طبق برخی روایات ایشان در سن هفت سالگی رسالت خود را آغاز نمود.
در روایتی شیخ کلینی به اسنادش از یزید کناسی نقل می کند که: «سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَر(علیه السلام) أَ کَانَ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ ع حِینَ تَکَلَّمَ فِی الْمَهْدِ حُجَّةَ اللَّهِ عَلَى أَهْلِ زَمَانِهِ فَقَالَ کَانَ یَوْمَئِذٍ نَبِیّاً حُجَّةَ اللَّهِ غَیْرَ مُرْسَلٍ أَ مَا تَسْمَعُ لِقَوْلِهِ حِینَ «قَالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتانِیَ الْکِتابَ وَ جَعَلَنِی نَبِیًّا * وَ جَعَلَنِی مُبارَکاً أَیْنَ ما کُنْتُ وَ أَوْصانِی بِالصَّلاةِ وَ الزَّکاةِ ما دُمْتُ حَیًّا»(2)قُلْتُ فَکَانَ یَوْمَئِذٍ حُجَّةً لِلَّهِ عَلَى زَکَرِیَّا فِی تِلْکَ الْحَالِ وَ هُوَ فِی الْمَهْدِ فَقَالَ کَانَ عِیسَى فِی تِلْکَ الْحَالِ آیَةً لِلنَّاسِ وَ رَحْمَةً مِنَ اللَّهِ لِمَرْیَمَ حِینَ تَکَلَّمَ فَعَبَّرَ عَنْهَا وَ کَانَ نَبِیّاً حُجَّةً عَلَى مَنْ سَمِعَ کَلَامَهُ فِی تِلْکَ الْحَالِ ثُمَّ صَمَتَ فَلَمْ یَتَکَلَّمْ حَتَّى مَضَتْ لَهُ سَنَتَانِ وَ کَانَ زَکَرِیَّا الْحُجَّةَ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى النَّاسِ بَعْدَ صَمْتِ عِیسَى بِسَنَتَیْنِ ثُمَّ مَاتَ زَکَرِیَّا فَوَرِثَهُ ابْنُهُ یَحْیَى الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ هُوَ صَبِیٌّ صَغِیرٌ أَ مَا تَسْمَعُ لِقَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «یا یَحْیى خُذِ الْکِتابَ بِقُوَّةٍ وَ آتَیْناهُ الْحُکْمَ صَبِیًّا»(3)فَلَمَّا بَلَغَ عِیسَى(علیه السلام) سَبْعَ سِنِینَ تَکَلَّمَ بِالنُّبُوَّةِ وَ الرِّسَالَةِ حِینَ أَوْحَى اللَّهُ تَعَالَى إِلَیْهِ فَکَانَ عِیسَى الْحُجَّةَ عَلَى یَحْیَى وَ عَلَى النَّاسِ أَجْمَعِین»(4)؛ (از امام باقر(علیه السلام) سوال کردم که آیا عیسی بن مریم(علیه السلام) در گهواره حجت خدا بوده بر اهل زمان خودش؟ امام فرمودند: آری در آن روز نبی و حجت خدا بوده اما عهده دار رسالت نبوده است، آیا نشنیده ای که در هنگام تولد «گفت: من بنده ی خدایم، او کتاب به من داده و مرا پیامبر قرار داده است * و مرا وجودی پربرکت قرار داده و تا زمانی که زنده ام، مرا به نماز و زکات توصیه کرده است». از امام پرسیدم: آیا او در گهواره بوده و حجت خدا بر زکریا؟!! امام«علیهالسلام» فرمودند: عیسی نشانه ی خداوند برای مردم و رحمت خدا برای مریم و حجت او در هنگام سخن گفتن بوده است برای کسی که سخنانش را شنیده است، در آن حال پس ساکت شده و سخن نگفته تا دو سالگی که در این مدت زکریا حجت خدا بر مردم بوده و بعد از مرگ زکریا کتاب و حکمت را فرزندش یحیی در سن کودکی به ارث برده و حجت خدا بوده است، آیا نشنیدهای که خدای عزوجل می فرماید: «ای یحیی! کتاب را با قوّت بگیر و ما فرمان نبوّت در کودکی به او دادیم» تا اینکه عیسی به هفت سالگی رسید و در این موقع عیسی حجت خدا بر یحیی و همه ی مردم جهان شد).
طبق این روایت و بر اساس آنچه عقل نیز درک می کند برخی انسانها در سنین کودکی صاحب علم و حکمت می شوند و شایستگی رهبری جامعه را دارند و فقط در سنّی که قادر به صحبت کردن نیستند و قدرت تحرک لازم را ندارند، مسأله قابلیت هدایت و رهبری جامعه در این سن را می توان مطرح کرد اما همانطور که در روایت نیز اشاره شد برفرض شخصی در چنین سنّی به پیامبری رسید این به معنی آغاز بلافاصله رسالت و رهبری جامعه نمی باشد و هر زمان این قابلیت در وجود او ایجاد شد رسالتش آغاز می گردد.
ناگفته پیدا است که طبق روال عادى هیچ نوزادى در ساعات یا روزهاى نخستین تولد سخن نمى گوید، سخن گفتن نیاز به رشد کافى مغز و سپس ورزیدگى عضلات زبان و حنجره و هماهنگى دستگاههاى مختلف بدن با یکدیگر دارد، و این امور عادتا باید ماهها بگذرد تا تدریجا در کودکان فراهم گردد. ولى هیچ دلیل علمى هم بر محال بودن این امر نداریم و اگر کودکی بدون این مقدمات، در همان آغازین روزهای تولد خود سخن گوید، تنها این یک خرق عادت است و همه معجزات چنین هستند یعنى همه خرق عادتند نه محال عقلى.(5)
در نتیجه این معجزه برای هر کسی که شاهد آن بوده حجت است و دیگر بهانه جویی درباره اینکه سن او کم است و ... برای مخالفت و انکار او قابل قبول نیست.
بسیاری از علماء از جمله ابن شهر آشوب و علامه مجلسی بر اساس برداشتی که از روایات داشته اند درمورد حضرت عیسی معتقدند: «أنزل الله علیه الوحی فی ثلاثین سنة»(6)؛ (خداوند در سن سی سالگی بر حضرت عیسی وحی نازل می کرد). لذا ایشان در کودکی دارای نبوت بودند و کتاب آسمانی را به صورت دفعی دریافت کرده اند اما تبلیغ شریعت و دریافت تدریجی کتاب آسمانی از طریق وحی در سن سی سالگی صورت گرفته است.
جمع بندی: مسأله نبوت و امامت در کودکی هیچ ایرادی ندارد و چه بسا افرادی بتوانند در کودکی صاحب این مقام ها شوند و با توجه به قراینی که در وجود آنهاست این امر برای دیگران نیز واضح و روشن باشد و حجت بر آنها تمام گردد.
پی نوشت:
(1) سوره مریم، آیه 30.
(2) سوره مریم، آیه 30 و 31.
(3) سوره مریم، آیه 13.
(4). الکافی، کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1407 ق، چاپ چهارم، ج 1، ص 383، باب: «حالات ائمه فی السن»، ح 1.
(5). تفسیر نمونه، مکارم شیرازى، ناصر، دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1374 ه. ش، چاپ سى و دوم، ج 13، ص 59.
(6). مناقب آل أبی طالب(علیهم السلام)، ابن شهر آشوب مازندرانى، محمد بن على، انتشارات علامه، قم، 1379 هـ ق، چاپ اول، ج 3، ص 258؛ بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، 1403 ق، چاپ دوم، ج 39، ص 72.
برای مدیریت و رهبری هر گروه یا حرکت یا اجتماع و جامعه ای، معمولا به باتجربه ترین و پخته ترین افراد آن جامعه که عموما انسان های میان سال و حتی کهن سال هستند رجوع می شود. حال چگونه می توان پذیرفت که خداوند متعال مدیریت الهی جوامع بشری را به دست پیامبران یا امامانی بسپارد که هنوز کودک هستند!
برخورداری یک کودک از شرایط احراز مقام نبوت امری محال نیست
پاسخ این سؤال را با توجه به آیات و روایات به خوبی می توان بیان کرد. وقتی ویژگی های پیامبران را بررسی می کنیم مهم ترین ویژگی هایی که می توان راجع به آنها از آیات و روایات استنباط کرد عبارت اند از: صدق گفتار، امانت داری، دلسوزى، اخلاص، عدم ترس از غیر خدا، توّکل مطلق بر خداوند، حسن خلق و محبّت و ...، اما هرگز سن خاصی برای رسیدن به مقام نبوت و امامت مشخص نشده است و چه بسا شخصی در سن کودکی از مردان و پیرمردان علم و دانش و شایستگی های بیشتری داشته باشد.لذا اعطای مقام نبوت در کودکی بخاطر قابلیت هایی که در برخی از انبیا در همان کودکی وجود داشته و یا برای اینکه اعطای این مقام به یک کودک و داشتن علم و سایر ویژگی های پیامبران در آن سن خود نوعی معجزه می باشد و...، منافاتی با مسأله رهبری مردم ندارد؛ چرا که ممکن است شخصی در کودکی دارای مقام نبوت باشد اما رسالت خود را بعدا آغاز کند. چنانکه در مورد حضرت عیسی(علیه السلام) قرآن کریم به صراحت از زبان ایشان بیان می کند که: «قالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتانِیَ الْکِتابَ وَ جَعَلَنِی نَبِیًّا»(1)؛ (گفت من بنده خدایم به من کتاب [آسمانى] داده و مرا پیامبر قرار داده است).
نبوت حضرت عیسی(علیه السلام) در کودکی لزوما به معنای شروع رسالت و مأموریت های تبلیغی شان از همان زمان نبود.
بر اساس آنچه تا به حال بیان شد، حضرت عیسی(علیه السلام) از آغاز تولد به نبوت مبعوث شد. اما طبق برخی روایات ایشان در سن هفت سالگی رسالت خود را آغاز نمود.
در روایتی شیخ کلینی به اسنادش از یزید کناسی نقل می کند که: «سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَر(علیه السلام) أَ کَانَ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ ع حِینَ تَکَلَّمَ فِی الْمَهْدِ حُجَّةَ اللَّهِ عَلَى أَهْلِ زَمَانِهِ فَقَالَ کَانَ یَوْمَئِذٍ نَبِیّاً حُجَّةَ اللَّهِ غَیْرَ مُرْسَلٍ أَ مَا تَسْمَعُ لِقَوْلِهِ حِینَ «قَالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتانِیَ الْکِتابَ وَ جَعَلَنِی نَبِیًّا * وَ جَعَلَنِی مُبارَکاً أَیْنَ ما کُنْتُ وَ أَوْصانِی بِالصَّلاةِ وَ الزَّکاةِ ما دُمْتُ حَیًّا»(2)قُلْتُ فَکَانَ یَوْمَئِذٍ حُجَّةً لِلَّهِ عَلَى زَکَرِیَّا فِی تِلْکَ الْحَالِ وَ هُوَ فِی الْمَهْدِ فَقَالَ کَانَ عِیسَى فِی تِلْکَ الْحَالِ آیَةً لِلنَّاسِ وَ رَحْمَةً مِنَ اللَّهِ لِمَرْیَمَ حِینَ تَکَلَّمَ فَعَبَّرَ عَنْهَا وَ کَانَ نَبِیّاً حُجَّةً عَلَى مَنْ سَمِعَ کَلَامَهُ فِی تِلْکَ الْحَالِ ثُمَّ صَمَتَ فَلَمْ یَتَکَلَّمْ حَتَّى مَضَتْ لَهُ سَنَتَانِ وَ کَانَ زَکَرِیَّا الْحُجَّةَ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى النَّاسِ بَعْدَ صَمْتِ عِیسَى بِسَنَتَیْنِ ثُمَّ مَاتَ زَکَرِیَّا فَوَرِثَهُ ابْنُهُ یَحْیَى الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ هُوَ صَبِیٌّ صَغِیرٌ أَ مَا تَسْمَعُ لِقَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «یا یَحْیى خُذِ الْکِتابَ بِقُوَّةٍ وَ آتَیْناهُ الْحُکْمَ صَبِیًّا»(3)فَلَمَّا بَلَغَ عِیسَى(علیه السلام) سَبْعَ سِنِینَ تَکَلَّمَ بِالنُّبُوَّةِ وَ الرِّسَالَةِ حِینَ أَوْحَى اللَّهُ تَعَالَى إِلَیْهِ فَکَانَ عِیسَى الْحُجَّةَ عَلَى یَحْیَى وَ عَلَى النَّاسِ أَجْمَعِین»(4)؛ (از امام باقر(علیه السلام) سوال کردم که آیا عیسی بن مریم(علیه السلام) در گهواره حجت خدا بوده بر اهل زمان خودش؟ امام فرمودند: آری در آن روز نبی و حجت خدا بوده اما عهده دار رسالت نبوده است، آیا نشنیده ای که در هنگام تولد «گفت: من بنده ی خدایم، او کتاب به من داده و مرا پیامبر قرار داده است * و مرا وجودی پربرکت قرار داده و تا زمانی که زنده ام، مرا به نماز و زکات توصیه کرده است». از امام پرسیدم: آیا او در گهواره بوده و حجت خدا بر زکریا؟!! امام«علیهالسلام» فرمودند: عیسی نشانه ی خداوند برای مردم و رحمت خدا برای مریم و حجت او در هنگام سخن گفتن بوده است برای کسی که سخنانش را شنیده است، در آن حال پس ساکت شده و سخن نگفته تا دو سالگی که در این مدت زکریا حجت خدا بر مردم بوده و بعد از مرگ زکریا کتاب و حکمت را فرزندش یحیی در سن کودکی به ارث برده و حجت خدا بوده است، آیا نشنیدهای که خدای عزوجل می فرماید: «ای یحیی! کتاب را با قوّت بگیر و ما فرمان نبوّت در کودکی به او دادیم» تا اینکه عیسی به هفت سالگی رسید و در این موقع عیسی حجت خدا بر یحیی و همه ی مردم جهان شد).
طبق این روایت و بر اساس آنچه عقل نیز درک می کند برخی انسانها در سنین کودکی صاحب علم و حکمت می شوند و شایستگی رهبری جامعه را دارند و فقط در سنّی که قادر به صحبت کردن نیستند و قدرت تحرک لازم را ندارند، مسأله قابلیت هدایت و رهبری جامعه در این سن را می توان مطرح کرد اما همانطور که در روایت نیز اشاره شد برفرض شخصی در چنین سنّی به پیامبری رسید این به معنی آغاز بلافاصله رسالت و رهبری جامعه نمی باشد و هر زمان این قابلیت در وجود او ایجاد شد رسالتش آغاز می گردد.
فیض نبوت در کودکی و خرق عادت هایی به عنوان معجزه الهی
ضمن اینکه خداوند بر اساس علم خویش وقتی این قابلیت را در وجود کسی ببیند در همان کودکی مقام های نبوت و امامت و عصمت را به او اعطا می کند و ما نیز از طریق قراین و شواهدی که برای انبیا وجود دارد مثل معجزه و مضمون سخنان آنها و...، می توانیم به این قابلیت ها و نبوت او پی ببریم. به عنوان مثال همین که حضرت عیسی(علیه السلام) در بدو تولد سخن می گوید و از نبوت خویش خبر می دهد خود نوعی معجزه و دلیل صدق ادعای نبوت او می باشد.ناگفته پیدا است که طبق روال عادى هیچ نوزادى در ساعات یا روزهاى نخستین تولد سخن نمى گوید، سخن گفتن نیاز به رشد کافى مغز و سپس ورزیدگى عضلات زبان و حنجره و هماهنگى دستگاههاى مختلف بدن با یکدیگر دارد، و این امور عادتا باید ماهها بگذرد تا تدریجا در کودکان فراهم گردد. ولى هیچ دلیل علمى هم بر محال بودن این امر نداریم و اگر کودکی بدون این مقدمات، در همان آغازین روزهای تولد خود سخن گوید، تنها این یک خرق عادت است و همه معجزات چنین هستند یعنى همه خرق عادتند نه محال عقلى.(5)
در نتیجه این معجزه برای هر کسی که شاهد آن بوده حجت است و دیگر بهانه جویی درباره اینکه سن او کم است و ... برای مخالفت و انکار او قابل قبول نیست.
سلب بهانه از بهانه جویان با تدبیر الهی در به تأخیر انداختن زمان مأموریت های آنها از سنین کودکی
البته درمورد پیامبرانی که صاحب شریعت بوده اند از جمله حضرت عیسی(علیه السلام) که در کمترین سن به نبوت رسیده و همچنین پیامبر اسلام که از همان کودکی قراین و شواهد نبوت در وجود ایشان دیده می شده و...، می بینیم که تبلیغ دین خود را در سنین بالاتر آغاز کرده اند تا دیگر هیچ بهانه ای برای بهانه جویان نباشد.بسیاری از علماء از جمله ابن شهر آشوب و علامه مجلسی بر اساس برداشتی که از روایات داشته اند درمورد حضرت عیسی معتقدند: «أنزل الله علیه الوحی فی ثلاثین سنة»(6)؛ (خداوند در سن سی سالگی بر حضرت عیسی وحی نازل می کرد). لذا ایشان در کودکی دارای نبوت بودند و کتاب آسمانی را به صورت دفعی دریافت کرده اند اما تبلیغ شریعت و دریافت تدریجی کتاب آسمانی از طریق وحی در سن سی سالگی صورت گرفته است.
جمع بندی: مسأله نبوت و امامت در کودکی هیچ ایرادی ندارد و چه بسا افرادی بتوانند در کودکی صاحب این مقام ها شوند و با توجه به قراینی که در وجود آنهاست این امر برای دیگران نیز واضح و روشن باشد و حجت بر آنها تمام گردد.
پی نوشت:
(1) سوره مریم، آیه 30.
(2) سوره مریم، آیه 30 و 31.
(3) سوره مریم، آیه 13.
(4). الکافی، کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1407 ق، چاپ چهارم، ج 1، ص 383، باب: «حالات ائمه فی السن»، ح 1.
(5). تفسیر نمونه، مکارم شیرازى، ناصر، دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1374 ه. ش، چاپ سى و دوم، ج 13، ص 59.
(6). مناقب آل أبی طالب(علیهم السلام)، ابن شهر آشوب مازندرانى، محمد بن على، انتشارات علامه، قم، 1379 هـ ق، چاپ اول، ج 3، ص 258؛ بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، 1403 ق، چاپ دوم، ج 39، ص 72.