سه‌شنبه، 25 آذر 1399
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

گمراهی و ناآگاهی پیامبر اسلام از ایمان قبل از نزول قرآن!

پرسش :

قرآن در آیه 52 سوره شوری و آیه 7 سوره ضحی، پیامبر اسلام را قبل از نزول قرآن ناآگاه از ایمان و گمراه معرفی می کند. با توجّه به صراحت این آیات چرا مسلمانان - خصوصا شیعیان - اصرار دارند که پیامبرشان از کودکی معصوم و موحّد بود؟!


پاسخ :
در آیه 52 سوره شوری آمده است: «مَا کُنْتَ‏ تَدْرِى‏ مَا الکِتابُ‏ وَلا اْلإِیمَانُ»؛ (تو پیش از این نمى‏ دانستى کتاب و ایمان چیست [و از محتواى قرآن آگاه نبودى]). و در آیه 7 سوره ضحی هم می خوانیم: «وَ وَجَدَکَ‏ ضَالاًّ فَهَدى‏»؛ (و تو را گمشده یافت و هدایت کرد).

در ابتدا چنین تصور می شود که این آیات پیامبر اسلام را قبل از نزول قرآن ناآگاه از ایمان و گمراه معرفی می کند و این با عصمت ایشان در کودکی و موحد بودن ایشان قبل از نزول قرآن منافات دارد.

اما چنین تصوری در صورتی قابل فرض است که این آیات را بر خلاف روش صحیح تفسیر قرآن و روش درست فهم متون دینی به تنهایی و بدون توجه به سایر آیات معنی کنیم؛ گرچه حتی در این صورت هم نمی توان با اطمینان چنین معنایی را برداشت کرد.

زیرا مهم ترین مستمسک شبهه کنندگان در آیه 7 سوره ضحی واژه «ضال» است که آنها را به چنان برداشتی از این آیه کشانده است. این در حالی است که واژه «ضال» از نظر لغت به دو معنا آمده: «گمشده» و «گمراه» و گمراه نیز در حقیقت گمشده ی راه هدایت و مسیر بهشت می باشد(1). به عنوان مثال در روایتی آمده است: «الْحِکْمَةُ ضَالَّةُ الْمُؤْمِن»(2)؛ (دانش گمشده انسان با ایمان است). لذا برخی آیه «وَ وَجَدَکَ‏ ضَالاًّ فَهَدى‏» را بر گم شدن پیامبر در دوران کودکی تفسیر کرده اند.(3)

برخی هم در مورد این آیه به یک قاعده کلی درباره همه انسانها اشاره کرده و آن را این گونه معنا کرده اند که: اگر هدایت خدا نباشد تو و هیچ انسان دیگری از پیش خود هدایت نمی شوید؛ مگر به وسیله خداى سبحان. پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) هم نفس شریفش با قطع نظر از هدایت خدا ضاله و بى راه بود هر چند که «هیچ روزى از هدایت الهى جدا نبوده و از لحظه ‏اى که خلق شده بود ملازم با آن بود».(4) چنانکه امیر مؤمنان على(علیه السلام) در نهج البلاغه می فرماید: «وَلَقَدْ قَرَنَ اللَّهُ بِهِ(صلى الله علیه و آله) مِن لَدُنْ أَن‏ کانَ‏ فَطِیماً أَعْظَمَ مَلَکٍ مَنْ مَلائِکَتِهِ یَسلُکُ بِهِ طَرِیقَ المَکارِمِ وَ مَحَاسِنَ أَخلاقِ العالَمِ لَیلَهُ و نَهارَهُ»(5)؛ (از همان زمان که رسول خدا از شیر باز گرفته شد خداوند بزرگترین فرشته از فرشتگانش را با او قرین ساخت تا شب و روز وى را به راه هاى مکارم و طرق اخلاق نیک سوق دهد).

آیه «مَا کُنْتَ‏ تَدْرِى‏ مَا الکِتابُ‏ وَلا اْلإِیمَانُ» نیز با توجه به اینکه ایمان مراتبی دارد، ظهور در ناآگاهی پیامبر اسلام از «ایمان قبل از نزول قرآن» ندارد؛ بلکه فقط از «کتاب»(قرآن) نا آگاه بود و روشن است که ایمان به قرآن و آگاهی از کتاب بدون عنایت خداوند صورت نمی گیرد.

با این توضیحات روشن شد که حتی اگر بخواهیم این دو آیه را به صورت مستقل و با قطع نظر از سایر آیات و همچنین روایات معنی کنیم، باز هم لزوما نمی توان آنها را دال بر مدعای شبهه کننده یافت.

اما اگر این آیات را با سایر آیات قرآن و روایات معتبر معنا کنیم، دیگر جایی برای طرح این شبهه باقی نمی ماند. چرا که آیات و روایات فراوانی وجود دارند که بر عصمت انبیاء چه قبل از بعثت و چه بعد از بعثت دلالت دارند. بنابراین این دو آیه در کنار آیاتی که دلالت بر عصمت دارند، هرگز به معنای گمراهی و جهل ایمانی نخواهد بود؛ بلکه به معنای ناآگاهی از قرآن و شریعت اسلام و تفاصیل آن خواهد بود. از نظر عقلی هم پیامبران به خاطر آگاهی ای که از عواقب گناه و اعمال زشت دارند محال است آن اعمال از آنها سرزند.

در آیه 124 سوره بقره‏ درباره اعطای مقام امامت به ذریه حضرت ابراهیم(علیه السلام) می خوانیم: «لایَنالُ‏ عَهدِى‏ الظّالِمینَ»؛ (پیمان من به ستمکاران نمى رسد مگر آنها که شایسته اند [تنها آن گروه از فرزندان تو که پاک و معصوم اند شایسته این مقام هستند]). واژه «عهد» در این آیه هم «امامت» را شامل مى شود و هم «نبوّت» را. زیرا هر دو عهد الهى‏ محسوب مى شوند چرا که عهد را هرگونه تفسیر کنیم هر دو را در بر مى گیرد و چنین موهبتى نصیب ظالمان نمى شود و فقط نصیب معصومین می گردد چنانکه برخی از مفسران به این نکته تصریح کرده اند.(6) در حقیقت خداوند با این بیان مى خواهد این حقیقت را براى ابراهیم بیان کند که مقام نبوت و امامت به قدرى والا است که تنها کسانى شایسته این موهبت بزرگ هستند که در تمام عمر از هرگونه شرک و کفر و گناه و عصیان پاک و به تعبیر دیگر معصوم باشند(7) چرا که رهبرى ظاهرى و باطنى خلق، مقام فوق العاده پر مسئولیت و با عظمتى است و یک لحظه گناه و نافرمانى و سوء پیشینه سبب مى گردد که لیاقت این مقام سلب گردد.(8)

آیه دیگری که نمی توان در بحث های مربوط به موضوع عصمت انبیاء از آن چشم پوشی کرد آیه 47 سوره «ص» می باشد که در باره پیامبران می فرماید: «وَ إِنَّهُمْ عِنْدَنا لَمِنَ الْمُصْطَفَیْنَ الْأَخْیارِ»؛ (آنها نزد ما از برگزیدگان و نیکانند). یعنی افکارشان نیک، اخلاق شان نیک و اعمال و برنامه ها و سراسر زندگانی شان نیک است.(9)

امام صادق(علیه السلام) نیز در همین زمینه مى فرمایند: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ اخْتَارَ مِنْ وُلْدِ آدَمَ أُنَاساً طُهْرٌ مِیلَادُهُمْ وَ طَیِّبٌ أَبْدَانُهُمْ وَ حَفِظَهُمْ فِی أَصْلَابِ الرِّجَالِ وَ أَرْحَامِ النِّسَاءِ أَخْرَجَ مِنْهُمُ الْأَنْبِیَاءَ وَ الرُّسُلَ فَهُمْ أَزْکَى فُرُوعِ آدَمَ فَعَلَ ذَلِکَ لَا لِأَمْرٍ اسْتَحَقُّوهُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَکِنْ عَلِمَ اللَّهُ مِنْهُمْ حِینَ ذَرَأَهُمْ أَنَّهُم‏ یُطِیعُونَهُ وَ یَعْبُدُونَهُ وَ لَا یُشْرِکُونَ بِهِ شَیْئاً فَهَؤُلَاءِ بِالطَّاعَةِ نَالُوا مِنَ اللَّهِ الْکَرَامَةَ وَ الْمَنْزِلَةَ الرَّفِیعَةَ عِنْدَه»(10)؛ (به درستى که خداوند متعال انسان هایى را از فرزندان آدم انتخاب کرد و تولد آنها را پاک و بدن هاى آنان را پاکیزه گردانید و آن ها را در پشت مردان و رحم زنان در حفظ خویش قرار داد. نه به خاطر طلبى که از خداوند داشته باشند بلکه از آنجا که خداوند، در هنگام خلقت مى دانست که از او فرمانبردارى مى کنند و او را عبادت مى نمایند و هیچ گونه شرکى نسبت به او روا نمى دارند. پس اینان به واسطه فرمانبردارى از خداوند به این کرامت و منزلت والا در نزد خداوند نایل شده اند).

بنابراین همه پیامبران در تمام عمر با برکت خود هرگز شرک نورزیده و گمراه نبوده اند؛ لذا ترجمه آیات مورد بحث به گمراهی و جهل ایمانی جایگاهی ندارد. امّا بعضى از کج اندیشان چنین پنداشته اند که این آیات نشان مى دهد پیامبر قبل از نبوت ایمان به خدا نداشت و گمراه بود در حالى که طبق آنچه بیان شد معنى آیات روشن است. با این نگاه دوباره سراغ آیات می رویم و آنها را مجددا بازخوانی می کنیم.

در آیه «وَ وَجَدَکَ ضَالًّا فَهَدى» منظور از «ضلالت» نفى ایمان و توحید و پاکى و تقوى نیست. بلکه نفى آگاهى از اسرار نبوت و قوانین اسلام و عدم آشنایى با این حقایق بود؛ همان گونه که بسیارى از مفسران گفته اند و در آیات دیگری از قرآن نیز به همین معنا اشاره شده است. در آیه 3 سوره یوسف مى خوانیم: «نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِما أَوْحَیْنا إِلَیْکَ هذَا الْقُرْآنَ وَ إِنْ کُنْتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الْغافِلِینَ‏»؛ (ما بهترین داستانها را براى تو از طریق وحى این قرآن بازگو کردیم هر چند پیش از آن از غافلان بودى). روشن است که پیامبر(صلی الله علیه وآله) قبل از رسیدن به مقام نبوت و رسالت فاقد این فیض الهى بود و خداوند دست او را گرفت و هدایت فرمود و به این مقام نشاند. مسلما اگر هدایت الهى و امدادهاى غیبى دست پیامبر(صلی الله علیه وآله) را نمى گرفت او هرگز به سر منزل مقصود راه نمى یافت.(11)

آیه «مَا کُنْتَ‏ تَدْرِى‏ مَا الکِتابُ‏ وَلا اْلإِیمَانُ» نیز مى گوید که تو ای پیامبر! قبل از نزول قرآن، این کتاب آسمانی را نمى دانستى و به محتوا و تعلیمات آن آگاهى و ایمان نداشتى. این تعبیر هیچ منافاتى با اعتقاد توحیدى پیامبر و معرفت عالى او و آشنایی اش به اصول عبادت و بندگى او ندارد. خلاصه عدم آگاهى به «محتواى قرآن» مطلبى است و عدم «معرفة اللَّه» مطلب دیگر.

نتیجه ای که می توان از این مباحث گرفت این است که هیچکدام از این دو آیه ـ آیه 52 سوره شوری و آیه 7 سوره ضحی ـ دلالتی بر گمراهی و نا آگاهی پیامبر اسلام از ایمان، قبل از نزول قرآن، ندارد.(12)

پی نوشت:
(1). المفردات فی غریب القرآن، راغب اصفهانى، حسین بن محمد، دارالعلم، الدار الشامیة، دمشق و بیروت، 1412 ق، چاپ اول، ص 509.
(2). الکافی، کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1407 ق، چاپ چهارم، ج‏ 8، ص 167.
(3). ر.ک: تفسیر نمونه، مکارم شیرازى، ناصر، دار الکتب الاسلامیه‏، تهران‏، 1374 ه. ش‏، چاپ سى و دوم، ج ‏27، ص 104.
(4). المیزان فی تفسیر القرآن، طباطبایی، سید محمد حسین، ترجمه: موسوى همدانى، سید محمد باقر، دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ى مدرسین حوزه علمیه قم، قم، 1374 ش، چاپ پنجم، ج ‏20، ص 523.
(5). نهج البلاغه با ترجمه فارسى روان، مکارم شیرازی، ناصر مدرسه الامام على بن ابى طالب(ع)، قم، 1384 ه. ش،‏ ص 466، خطبه 192( خطبه قاصعه).
(6). به عنوان نمونه در روح البیان آمده است که: «وَ فِى الْآیَةِ دَلیلٌ عَلى‏ عِصْمَةِ الْانْبِیَاءِ عَلَیْهِمُ الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ مِنَ الْکَبَائِرِ قَبْلَ الْبِعْثَةِ وَ بَعْدَهَا»؛ (این آیه دلالت بر عصمت انبیاء از کبائر دارد؛ خواه بعد از بعثت باشد یا قبل از آن). ر.ک: روح‏ البیان، حقی، اسماعیل بن مصطفی، انتشارات دار الفکر، بیروت، ج 1، ص 224.
(7). پیام قرآن، مکارم شیرازی، ناصر، دار الکتب الاسلامیه‏، تهران، 1386 ه. ش، چاپ نهم،‏ ج ‏7، ص 80-82.
(8). تفسیر نمونه، همان، ج ‏1، ص 442.
(9). تفسیر نمونه، همان، ج 19، ص 309.
(10). بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، مجلسی، محمدباقر، اسلامیة، تهران، 1363 ش‏، چاپ دوم، ج 10، ص 170.
(11). ر.ک: تفسیر نمونه، همان، ج ‏27، ص 103.
(12). تفسیر نمونه، همان، ج ‏20، ص 509.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
پرسش و پاسخ مرتبط