اعتقاد اسلام به اصالت اجتماع
پرسش :
آیا اسلام معتقد به «اصالت فرد» است یا «اصالت اجتماع» را قبول دارد؟
پاسخ :
دانشمندان علوم اجتماعى در اینکه آیا در جامعه بشرى، اصالت با جامعه است یا فرد؟ اختلاف نظر دارند.
روشن است که از نظر طبیعى تا اجزا نباشد، کل نیست و تا افراد نباشند، جامعه نیست و تا قطرهها نباشند، دریا نیست؛ بنابراین اصل، اجزا و افراد است؛ ولى منظور آنها این نیست؛ بلکه منظورشان یکى از این دو چیز است:
نتایج فعالیتهاى جمعى اکثراً موفقیت آمیز است در صورتى که در فعالیت فردى کمتر نتیجه مهم و قابل قبولى به دست مىآید. تمدنها را همکارى جمعىِ بشر بوجود آورده است.
طرفداران اصالت جامعه، منافع جمع را مقدّم مىدارند. اسلام هم طرفدار اصالة الاجتماعى است و مىگوید: «یَدُ اللّهِ مَعَ الجَمَاعَةِ»؛ (خداوند با جماعت است) و یا «عَلَیْکَ بِالسَّوَادِ الأعْظَمِ»؛ (بر تو باد همراهى جماعت) و یا «الشّاذُ مِنَ الغَنَمِ لِلذَّئْبِ»؛ (گوسفند جدا شده از گلّه، نصیب گرگ است). پس مطابق این تعبیرات هر چه هست در جامعه است و گاهى افراد باید فداى جامعه شوند؛ به عنوان مثال وقتى کیان اسلام به خطر مىافتد افرادى باید جان خود را فداى جامعه خود کنند: مانند حرکتهاى انتحارى که در اصل شهادت طلبانه است؛ یعنى شخص، خود را قربانى دین اسلام مى کند.
عبادتهاى ما هم جمعى است به عنوان مثال اصل نماز به جماعت است و یا عمره مراسم فردى است؛ ولى حج تمتّع که داراى اهمیّت است گروهى و جمعى انجام مىگیرد، پس اسلام طرفدار جامعه است و بر همین اساس یکى از امورى که در اسلام جایگاه مهمّى دارد کمکهاى مردمى است.
در این باره امام صادق(علیه السلام) می فرماید: «إِنَّى لَأُسَارِعُ إِلَى حَاجَةِ عَدُوّى خَوْفَاً أَنْ أَرُدَّهُ فَیَسْتَغْنِى عَنِّى»(1)؛ (امام صادق(علیه السلام) مىفرماید: من سرعت مىگیرم در قضاى حاجت دشمنم براى اینکه مىترسم تأخیر بیندازم و او از من بىنیاز شود [و این براى من مایه تأسّف است که دشمن به من نیاز پیدا کند و من نیاز او را برنیاورم]).
هم چنین پیامبر اکرم(صلى الله علیه و آله و سلم) مىفرماید: «الخَلْقُ کُلُّهُمْ عِیَالُ اللّهِ»(2)؛ (مردم همگى تحت سرپرستى خداوند هستند) و انفاق در راه خدا هم انفاق بر بندگان خداست و خداوند مىفرماید: «لَنْ تَنَالُوا البِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ»(3)؛ (هرگز به [حقیقت] نیکوکارى نمىرسید؛ مگر اینکه از آنچه دوست مىدارید [در راه خدا] انفاق کنید). پس اگر مىخواهید بنده حقیقى باشید انفاق کنید.
در میان اعمال هیچ عملى مانند انفاق پاداش ندارد. در بعضى از تعابیر براى اعمال حسنه ده برابر و در بعضى هفتاد برابر ثواب گفته شده است؛ ولى در مورد انفاق، حداقل ثواب آن هفتصد برابر است: «مَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِى سَبِیلِ اللَّهِ کَمَثَلِ حَبَّةٍ أنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِى کُلِّ سُنْبُلَةٍ مِئَةُ حَبَّةٍ وَ اللَّهُ یُضَاعِفُ لِمَنْ یَشَاءُ»(4)؛ (کسانى که اموال خود را در راه خدا انفاق مىکنند، همانند بذرى هستند که هفت خوشه برویاند که در هر خوشه یک صد دانه باشد و خداوند آن را براى هر کس که بخواهد [و شایستگى داشته باشد] دو یا چند برابر مىکند).
مهمتر این که لازم نیست کمک شوندگان حتماً از مسلمانان باشند؛ بلکه پیامبر اکرم(صلى الله علیه و آله و سلم) مىفرماید: «فِى کُلِّ ذَاتِ کَبَد حَرّاء أجْرٌ»(5)؛ ([سیراب کردن] هر جگرِ تشنهاى پاداش دارد). حتّى حیوان را هم شامل مىشود، پس دامنه کمکها و انفاق شامل دوست و دشمن، مسلمان و غیر مسلمان و انسان و حیوان مىشود. نمونه آن حدیث امام صادق(علیه السلام) است که مىفرماید: «اگر کسى چیزى از من بخواهد و دشمن من باشد بیشتر عجله مىکنم تا اینکه مبادا سراغ من نیاید تا من از کمک کردن محروم شوم».
حال با وجود این تعالیم، چگونه مکتب اسلام را به خشونت طلبى متّهم مىکنند؟! در کدام مکتب دینى، چنین برنامههایى را سراغ دارید؟ این نوع تعالیم است که به اسلام جاذبه مىدهد. انتقام باعث تداوم عداوت است که اگر ادامه یابد به جاهاى خطرناک مىرسد؛ ولى چیزى که دشمنى را خاتمه مىدهد، عدم مقابله به مثل است.
اگر مىخواهیم مردم عاشق امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، ائمّه اطهار(علیهم السلام) و پیامبر اکرم(صلى الله علیه و آله و سلم) شوند همانا راه آن، عمل به این تعالیم ارزشمند است.(6)
پی نوشت:
(1). کشف الغمة فی معرفة الأئمة، اربلى، على بن عیسى، محقق / مصحح: رسولى محلاتى، هاشم، بنى هاشمى، تبریز، 1381 قمری، چاپ اول، ج 2، ص 206.
(2). قرب الإسناد، حمیرى، عبد الله بن جعفر، محقق / مصحح: مؤسسة آل البیت(علیهم السلام)، مؤسسة آل البیت(علیهم السلام)، قم، 1413 قمری، چاپ اول، ص 120.
(3). سوره آل عمران، آیه 92.
(4). سوره بقره، آیه 261.
(5). کنز العمال فی سنن الأقوال و الأفعال، المتقی الهندی، علاء الدین علی بن حسام الدین، محقق: بکری حیانی، صفوة السقا، مؤسسة الرسالة، بیروت، 1401 قمری / 1981 میلادی، چاپ پنچم، ج 6، ص 553.
منبع: مشکات هدایت، مکارم شیرازى، ناصر، تهیه و تنظیم: مکارم، مسعود، حامدى، محمد رضا، مدرسه امام على بن ابى طالب(علیه السلام)، قم، 1385 شمسی، چاپ اول، ص 66.
دانشمندان علوم اجتماعى در اینکه آیا در جامعه بشرى، اصالت با جامعه است یا فرد؟ اختلاف نظر دارند.
روشن است که از نظر طبیعى تا اجزا نباشد، کل نیست و تا افراد نباشند، جامعه نیست و تا قطرهها نباشند، دریا نیست؛ بنابراین اصل، اجزا و افراد است؛ ولى منظور آنها این نیست؛ بلکه منظورشان یکى از این دو چیز است:
1. اصالت جامعه
نتایج فعالیتهاى جمعى اکثراً موفقیت آمیز است در صورتى که در فعالیت فردى کمتر نتیجه مهم و قابل قبولى به دست مىآید. تمدنها را همکارى جمعىِ بشر بوجود آورده است.2. اصالت فرد
در رابطهاى که بین منافع فرد و جامعه وجود دارد اگر منافع جامعه را در نظر بگیریم، باعث قربانى شدن افراد مىشود.طرفداران اصالت جامعه، منافع جمع را مقدّم مىدارند. اسلام هم طرفدار اصالة الاجتماعى است و مىگوید: «یَدُ اللّهِ مَعَ الجَمَاعَةِ»؛ (خداوند با جماعت است) و یا «عَلَیْکَ بِالسَّوَادِ الأعْظَمِ»؛ (بر تو باد همراهى جماعت) و یا «الشّاذُ مِنَ الغَنَمِ لِلذَّئْبِ»؛ (گوسفند جدا شده از گلّه، نصیب گرگ است). پس مطابق این تعبیرات هر چه هست در جامعه است و گاهى افراد باید فداى جامعه شوند؛ به عنوان مثال وقتى کیان اسلام به خطر مىافتد افرادى باید جان خود را فداى جامعه خود کنند: مانند حرکتهاى انتحارى که در اصل شهادت طلبانه است؛ یعنى شخص، خود را قربانى دین اسلام مى کند.
عبادتهاى ما هم جمعى است به عنوان مثال اصل نماز به جماعت است و یا عمره مراسم فردى است؛ ولى حج تمتّع که داراى اهمیّت است گروهى و جمعى انجام مىگیرد، پس اسلام طرفدار جامعه است و بر همین اساس یکى از امورى که در اسلام جایگاه مهمّى دارد کمکهاى مردمى است.
در این باره امام صادق(علیه السلام) می فرماید: «إِنَّى لَأُسَارِعُ إِلَى حَاجَةِ عَدُوّى خَوْفَاً أَنْ أَرُدَّهُ فَیَسْتَغْنِى عَنِّى»(1)؛ (امام صادق(علیه السلام) مىفرماید: من سرعت مىگیرم در قضاى حاجت دشمنم براى اینکه مىترسم تأخیر بیندازم و او از من بىنیاز شود [و این براى من مایه تأسّف است که دشمن به من نیاز پیدا کند و من نیاز او را برنیاورم]).
هم چنین پیامبر اکرم(صلى الله علیه و آله و سلم) مىفرماید: «الخَلْقُ کُلُّهُمْ عِیَالُ اللّهِ»(2)؛ (مردم همگى تحت سرپرستى خداوند هستند) و انفاق در راه خدا هم انفاق بر بندگان خداست و خداوند مىفرماید: «لَنْ تَنَالُوا البِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ»(3)؛ (هرگز به [حقیقت] نیکوکارى نمىرسید؛ مگر اینکه از آنچه دوست مىدارید [در راه خدا] انفاق کنید). پس اگر مىخواهید بنده حقیقى باشید انفاق کنید.
در میان اعمال هیچ عملى مانند انفاق پاداش ندارد. در بعضى از تعابیر براى اعمال حسنه ده برابر و در بعضى هفتاد برابر ثواب گفته شده است؛ ولى در مورد انفاق، حداقل ثواب آن هفتصد برابر است: «مَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِى سَبِیلِ اللَّهِ کَمَثَلِ حَبَّةٍ أنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِى کُلِّ سُنْبُلَةٍ مِئَةُ حَبَّةٍ وَ اللَّهُ یُضَاعِفُ لِمَنْ یَشَاءُ»(4)؛ (کسانى که اموال خود را در راه خدا انفاق مىکنند، همانند بذرى هستند که هفت خوشه برویاند که در هر خوشه یک صد دانه باشد و خداوند آن را براى هر کس که بخواهد [و شایستگى داشته باشد] دو یا چند برابر مىکند).
مهمتر این که لازم نیست کمک شوندگان حتماً از مسلمانان باشند؛ بلکه پیامبر اکرم(صلى الله علیه و آله و سلم) مىفرماید: «فِى کُلِّ ذَاتِ کَبَد حَرّاء أجْرٌ»(5)؛ ([سیراب کردن] هر جگرِ تشنهاى پاداش دارد). حتّى حیوان را هم شامل مىشود، پس دامنه کمکها و انفاق شامل دوست و دشمن، مسلمان و غیر مسلمان و انسان و حیوان مىشود. نمونه آن حدیث امام صادق(علیه السلام) است که مىفرماید: «اگر کسى چیزى از من بخواهد و دشمن من باشد بیشتر عجله مىکنم تا اینکه مبادا سراغ من نیاید تا من از کمک کردن محروم شوم».
حال با وجود این تعالیم، چگونه مکتب اسلام را به خشونت طلبى متّهم مىکنند؟! در کدام مکتب دینى، چنین برنامههایى را سراغ دارید؟ این نوع تعالیم است که به اسلام جاذبه مىدهد. انتقام باعث تداوم عداوت است که اگر ادامه یابد به جاهاى خطرناک مىرسد؛ ولى چیزى که دشمنى را خاتمه مىدهد، عدم مقابله به مثل است.
اگر مىخواهیم مردم عاشق امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، ائمّه اطهار(علیهم السلام) و پیامبر اکرم(صلى الله علیه و آله و سلم) شوند همانا راه آن، عمل به این تعالیم ارزشمند است.(6)
پی نوشت:
(1). کشف الغمة فی معرفة الأئمة، اربلى، على بن عیسى، محقق / مصحح: رسولى محلاتى، هاشم، بنى هاشمى، تبریز، 1381 قمری، چاپ اول، ج 2، ص 206.
(2). قرب الإسناد، حمیرى، عبد الله بن جعفر، محقق / مصحح: مؤسسة آل البیت(علیهم السلام)، مؤسسة آل البیت(علیهم السلام)، قم، 1413 قمری، چاپ اول، ص 120.
(3). سوره آل عمران، آیه 92.
(4). سوره بقره، آیه 261.
(5). کنز العمال فی سنن الأقوال و الأفعال، المتقی الهندی، علاء الدین علی بن حسام الدین، محقق: بکری حیانی، صفوة السقا، مؤسسة الرسالة، بیروت، 1401 قمری / 1981 میلادی، چاپ پنچم، ج 6، ص 553.
منبع: مشکات هدایت، مکارم شیرازى، ناصر، تهیه و تنظیم: مکارم، مسعود، حامدى، محمد رضا، مدرسه امام على بن ابى طالب(علیه السلام)، قم، 1385 شمسی، چاپ اول، ص 66.