دلیل قرآنی و روایی برای وجوب تقلید
پرسش :
دلیل قرآنی یا روایی برای وجوب تقلید چیست؟
پاسخ :
1- موضوع تقلید یک امر بدیهی و روشن است که با اندک تاملی قابل قبول است دلائل مختلفی برای آن ذکر شده است ولی اساس آن یعنی رجوع جاهل (کسی که چیزی را نمی داند) به کسی که اطلاع دارد رجوع کند اصطلاحا یعنی رجوع به کارشناس در میان تمام اقوام و ملتها افرادی که در فنی تخصص ندارد هنگامی که مسائلی را از آن فن مورد نیاز و احتیاجشان است به افراد متخصص آن فن مراجعه می کند مثلا افرادی و یا خود حضرتعالی اگر پزشک نیستید برای صحت و طبابت به پزشک مراجعه می کنید وافرادی که به امور ساختمانی نیاز دارند به مهندس و معمار ساختمان مراجعه میکند و برای دوختن لباس به خیاط مراجعه می کنید جهان امروز بحث تخصص و کارشناسی بحث روز و قابل اهمیت شده است مگر در موارد ذکر شده آیه یا روایات داریم.
2- اسلام کسی را که خودش قدرت استنباط و فهم اجتهادی این را دارد تقلید را برای آنها ممنوع کرده است واتفاقا خیلی سفارش کرده که هر کس می تواند خودش احکام شرعی و وظایف الهی را از منابع استد لا در یافت کند و همچنین آیاتی هم اشاره به این موضوع عقلی کرده است.
« وَمَا کَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کَافَّةً ۚ فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَلِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ؛ و (هنگامی که رسول فرمان خروج برای جنگ دهد) نباید مؤمنان همگی بیرون روند (و رسول را تنها گذارند) پس چرا از هر طایفهای جمعی برای جنگ و گروهی نزد رسول برای آموختن علم دین مهیا نباشند تا قوم خود را چون به نزدشان بازگشتند بیم رسانند، باشد که (از نافرمانی خدا) حذر کنند.» (سوره توبه، آیه 122)
در تفسیر آیه علماء فرموده اند که مسلمانان به عنوان یک وظیفه این از هر جمعیتی عده ای برای فرا گرفتی علوم و معارف به مراکز اسلامی بروند و پس از عالم و فقیه شدن به شهر و میان قوم خود برگردند و مرد م را تعلیم دهند و مرد م را از مخالفت با دستورات دینی بر حذر دارند.
2. آیه «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ؛ اگر نمیدانید از اهل ذکر (یعنی علما و دانشمندان هر امت) سؤال کنید». ( سوره نحل، آیه 42)
گر چه مصداق اکمل آیه پیامبران و جانشینان آنها هستند اما عمومیت آیه بیانگر یک اصل اساسی در تمام زمینه های زندگی مادی و معنوی است و به همه انسانها تاکید میکند آنچه را نمی دانید از اهل اطلاعش بپرسید از بیش خود مسائلی را که نمی دانید و آگاهی ندارید دخالت نکنید.
بنابراین تخصص را نه تنها در مسائل دینی و اسلام قرآن به رسمیت شناخته شده بلکه در هر عصری در تمام زمینه ها به افراد متخصص نیاز مندیم و به رسمیت شناخته است از جمله در مبانی دینی و معرفتی، قرآن کریم در آیه « فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ » هم رجوع شخص غیر عالم به عالم را در هر رمینه ای می داند در حقیقت تاکید و ارشاد بحکم عقل است که رجوع به شخص عالم یک قانون کلی عقلائی در حقیقت است.
3. حدیث؛ اما روایات فراوان است یک نمونه را جهت اطلاع ذکر می کنیم.
امام حسن عسکرى (علیه السلام) - بعد از تقبیح تقلیدِ عوامِ یهود از علماى فاسقشان ـ فرمودند:
«فَمَن قَلَّدَ مِن عَوامِّنا مِثلَ هؤلاءِ الفُقَهاءِ فَهُم مِثلُ الیَهودِ الذینَ ذَمَّهُمُ اللّه ُ بالتَّقلیدِ لِفَسَقَةِ فُقَهائهِم .فَأمّا مَن کانَ مِن الفُقَهاءِ صائنا لنفسِهِ حافِظا لِدینِهِ مُخالِفا على هَواهُ مُطِیعا لأمرِ مَولاهُ فلِلعَوامِّ أن یُقَلِّدُوهُ ، وذلکَ لا یکونُ إلّا بَعضَ فُقَهاءِ الشِّیعَةِ لا جَمیعَهُم؛
اگر (مسلمانان) از چنین فقهایى تقلید کنند، مانند همان یهودیانى هستند که خداوند آنان را به سبب تقلید و پیروى از فقهاى فاسق و بدکارشان نکوهش کرده است .اما هر فقیهى که خویشتندار و نگاهبان دین خود باشد و با هواى نفْسش بستیزد و مطیع فرمان مولایش باشد ، بر عوام است که از او تقلید کنند و البته این ویژگی ها را تنها برخى فقهاى شیعه دارا هستند ، نه همه آنها.» (الاحتجاج، ج 2، ص 510)
منبع: مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
1- موضوع تقلید یک امر بدیهی و روشن است که با اندک تاملی قابل قبول است دلائل مختلفی برای آن ذکر شده است ولی اساس آن یعنی رجوع جاهل (کسی که چیزی را نمی داند) به کسی که اطلاع دارد رجوع کند اصطلاحا یعنی رجوع به کارشناس در میان تمام اقوام و ملتها افرادی که در فنی تخصص ندارد هنگامی که مسائلی را از آن فن مورد نیاز و احتیاجشان است به افراد متخصص آن فن مراجعه می کند مثلا افرادی و یا خود حضرتعالی اگر پزشک نیستید برای صحت و طبابت به پزشک مراجعه می کنید وافرادی که به امور ساختمانی نیاز دارند به مهندس و معمار ساختمان مراجعه میکند و برای دوختن لباس به خیاط مراجعه می کنید جهان امروز بحث تخصص و کارشناسی بحث روز و قابل اهمیت شده است مگر در موارد ذکر شده آیه یا روایات داریم.
2- اسلام کسی را که خودش قدرت استنباط و فهم اجتهادی این را دارد تقلید را برای آنها ممنوع کرده است واتفاقا خیلی سفارش کرده که هر کس می تواند خودش احکام شرعی و وظایف الهی را از منابع استد لا در یافت کند و همچنین آیاتی هم اشاره به این موضوع عقلی کرده است.
« وَمَا کَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کَافَّةً ۚ فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَلِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ؛ و (هنگامی که رسول فرمان خروج برای جنگ دهد) نباید مؤمنان همگی بیرون روند (و رسول را تنها گذارند) پس چرا از هر طایفهای جمعی برای جنگ و گروهی نزد رسول برای آموختن علم دین مهیا نباشند تا قوم خود را چون به نزدشان بازگشتند بیم رسانند، باشد که (از نافرمانی خدا) حذر کنند.» (سوره توبه، آیه 122)
در تفسیر آیه علماء فرموده اند که مسلمانان به عنوان یک وظیفه این از هر جمعیتی عده ای برای فرا گرفتی علوم و معارف به مراکز اسلامی بروند و پس از عالم و فقیه شدن به شهر و میان قوم خود برگردند و مرد م را تعلیم دهند و مرد م را از مخالفت با دستورات دینی بر حذر دارند.
2. آیه «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ؛ اگر نمیدانید از اهل ذکر (یعنی علما و دانشمندان هر امت) سؤال کنید». ( سوره نحل، آیه 42)
گر چه مصداق اکمل آیه پیامبران و جانشینان آنها هستند اما عمومیت آیه بیانگر یک اصل اساسی در تمام زمینه های زندگی مادی و معنوی است و به همه انسانها تاکید میکند آنچه را نمی دانید از اهل اطلاعش بپرسید از بیش خود مسائلی را که نمی دانید و آگاهی ندارید دخالت نکنید.
بنابراین تخصص را نه تنها در مسائل دینی و اسلام قرآن به رسمیت شناخته شده بلکه در هر عصری در تمام زمینه ها به افراد متخصص نیاز مندیم و به رسمیت شناخته است از جمله در مبانی دینی و معرفتی، قرآن کریم در آیه « فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ » هم رجوع شخص غیر عالم به عالم را در هر رمینه ای می داند در حقیقت تاکید و ارشاد بحکم عقل است که رجوع به شخص عالم یک قانون کلی عقلائی در حقیقت است.
3. حدیث؛ اما روایات فراوان است یک نمونه را جهت اطلاع ذکر می کنیم.
امام حسن عسکرى (علیه السلام) - بعد از تقبیح تقلیدِ عوامِ یهود از علماى فاسقشان ـ فرمودند:
«فَمَن قَلَّدَ مِن عَوامِّنا مِثلَ هؤلاءِ الفُقَهاءِ فَهُم مِثلُ الیَهودِ الذینَ ذَمَّهُمُ اللّه ُ بالتَّقلیدِ لِفَسَقَةِ فُقَهائهِم .فَأمّا مَن کانَ مِن الفُقَهاءِ صائنا لنفسِهِ حافِظا لِدینِهِ مُخالِفا على هَواهُ مُطِیعا لأمرِ مَولاهُ فلِلعَوامِّ أن یُقَلِّدُوهُ ، وذلکَ لا یکونُ إلّا بَعضَ فُقَهاءِ الشِّیعَةِ لا جَمیعَهُم؛
اگر (مسلمانان) از چنین فقهایى تقلید کنند، مانند همان یهودیانى هستند که خداوند آنان را به سبب تقلید و پیروى از فقهاى فاسق و بدکارشان نکوهش کرده است .اما هر فقیهى که خویشتندار و نگاهبان دین خود باشد و با هواى نفْسش بستیزد و مطیع فرمان مولایش باشد ، بر عوام است که از او تقلید کنند و البته این ویژگی ها را تنها برخى فقهاى شیعه دارا هستند ، نه همه آنها.» (الاحتجاج، ج 2، ص 510)
منبع: مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی