شنبه، 25 بهمن 1399
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

موقعیت علمی امام باقر (علیه السلام) در منابع تاریخی

پرسش :

منابع تاریخی چگونه از جایگاه رفیع علمی امام باقر (علیه السلام) یاد می کنند؟


پاسخ :
موقعیت علمی امام باقر(علیه السّلام)‌ آنقدر ممتاز بود که بی‌ تردید از نظر بسیاری از علمای اهل سنت، ایشان در زمان حیات خویش شهرت فراوانی داشته و همواره محضر او از دوستدارانش، از تمامی بلاد و سرزمین‌ های اسلامی پر بوده است. موقعیت علمی ایشان، به مثابه شخصیتی عالم و فقیه، به ویژه به عنوان نماینده علوم اهل بیت بسیاری را وا می‌داشت تا از محضر او بهره گیرند و حل اشکالات علمی و فقهی خود را از او بطلبند. در این میان اهل عراق که شیعیان بسیاری در میان آنها وجود داشت، مفتون شخصیت آن حضرت شده بودند.(1)

در میان مراجعه کنندگان، آن چنان خضوعی نسبت به شخصیت علمی امام(علیه السلام) به چشم می‌ خورد که «عبداللّه بن عطای مکی» می‌ گفت: «مَا رَأَیْتُ اَلْعُلَمَاءَ عِنْدَ أَحَدٍ قَطُّ أَصْغَرَ مِنْهُمْ عِنْدَ أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ اَلْحُسَیْنِ وَ لَقَدْ رَأَیْتُ اَلْحَکَمَ بْنَ عُیَیْنَةَ مَعَ جَلاَلَتِهِ فِی اَلْقَوْمِ بَیْنَ یَدَیْهِ کَأَنَّهُ صَبِیٌّ بَیْنَ یَدَیِ مُعَلِّمِهِ»(2)؛ (علما را در محضر هیچ‌کس کوچکتر از آنها در محضر ابو جعفر(علیه السّلام) ندیدم. حکم بن عیینه با تمام عظمت علمی‌ اش در میان مردم، در برابر آن حضرت مانند دانش‌ آموزی در مقابل معلم خود به نظر می‌ رسید).

شهرت علمی امام، در حدّ تعبیر «ابن عنبة»، «کانَ واسِعَ الْعِلْمِ وَوافِرَ الْحلْمِ» مشهورتر از آن است که کسی بخواهد آن را بیان کند.(3) این شهرت در زمان خود ایشان، نه تنها در حجاز که «کَان‏ سَّیِّد فُقَهَاء الْحِجَاز»(4)؛ بلکه حتی در عراق و خراسان نیز به طور گسترده فراگیر شده بود. چنانکه راوی می‌ گوید: «دیدم که مردم خراسان دورش حلقه زده و اشکالات علمی خود را از او می‌ پرسیدند».(5) همچنین «ذهبی» درباره امام باقر(علیه السّلام) می‌ نویسد: «وَ کانَ احدَ مَن جَمعَ بَینَ العِلمِ و العَملِ و السُّؤَدد وَ الشَّرفِ وَ الثِّقهِ وَ الرِّزانهِ وَ کَانَ اَهلاً لِلخِلافَهِ»(6)؛ (از کسانی است که بین علم و عمل و آقائی و شرف و وثاقت و متانت جمع کرده و اهلیّت برای خلافت داشت).

استاد «ابو زهره» درباره مرجعیت عام امام می‌ نویسد: «کانَ مُحَمَّد الْباقِرِ علیه السلام وَریثَةَ الْاِمامِ السَّجّادِ فی اِمامَةِ اَهْلِهِ وَنَیلِ الْهِدایةِ وَلِذا کانَ مَقْصَدَ الْعُلَماءِ مِنْ کُلِّ الْبِلادِ الْاِسْلامِیةِ وَمازارَ اَحَدٌ الْمَدینَةَ الّا عَرَجَ عَلی بَیتِ مُحَمَّدٍ الْباقِرِ یأْخُذُ عَنْهُ»؛ (امام باقر(علیه السّلام) وارث امام سجاد(علیه السّلام) در امامت و هدایت مردم بود، از این رو علمای تمام بلاد اسلام از هر سو به محضر او می‌ شتافتند و کسی از مدینه دیدن نمی ‌کرد جز این که به خدمت او شرفیاب شده و از علوم بی‌ پایانش بهره‌ ها می‌ گرفت). و همو می‌ نویسد: «کانَ یقْصُدُهُ مِنْ ائِمَّةِ الفقه وَالْحَدیثِ کَثیرونَ»(7)؛ (از بزرگان فقه و حدیث، خیلی‌ ها به قصد بهره‌ گیری علمی پیش حضرتش می‌ آمدند). و از عیون الاخبار نقل شده است که: «قَدْ اَخَذَ عَنْهُ اهلُ الْفِقْهِ ظاهِرَ الْحَلالِ وَالْحرام»(8)؛ (فقیهان، احکام حلال و حرام را از او می‌ گرفتند).

او همانند پدرش امام سجاد(علیه السّلام) که شهرت عظیم علمی در میان مردم داشت، مورد احترام خاص و عام بود. «محمد بن منکدر» که خود یکی از محدثان معروف اهل سنت بود، در عظمت امام پنجم شیعیان چنین می‌ گوید: «من جانشین علی بن الحسین(علیهما السّلام)، از میان فرزندان او را -که نزدیکترین آنان به او از نظر علم و فضیلت هم می‌ بایست باشد- ندیده بودم تا روزی که به محضر فرزندش محمد باقر(علیه السّلام) رسیدم».(9)

بسیاری از دانشمندان بزرگ اسلامی درباره مقام علمی و موقعیت فقهی حضرتش جملات زیبایی بر زبان رانده‌ اند که استاد «اسد حیدر» آنها را در کتاب خود گرد آورده است.(10) فراوانی و گستردگی روایات امام در زمینه‌ های فقه، اعتقادات و علوم دیگر اسلامی، سبب شد تا محدثان اهل سنت نیز از آن حضرت نقل حدیث نمایند. یکی از معروفترین آنها «ابو حنیفه» است. او با توجه به این که بیشتر احادیث وارده از طریق اهل سنت را نمی‌ پذیرفت، روایات زیادی را از طریق اهل بیت و به ویژه امام باقر(علیه السّلام) نقل کرده است.(11) «ذهبی» درباره کسانی که از امام روایت کرده‌ اند از «عمرو بن دینار»، «اعمش»، «اوزاعی»، «ابن جریح» و «قرة بن خالد» یاد کرده است.(12)

«ابو اسحاق» وقتی به او مراجعه کرد و مقام بسیار بلند و اعجاب‌ انگیز علمی او را دید، در توصیف آن حضرت چنین گفت: «لَم أرَ مِثلَهُ قَطُّ»(13)؛ (کسی را مانند او ندیده‌ ام). «ابو زرعه دمشقی» نیز درباره آن حضرت می‌ گوید: «إِنَّ أَبَا جَعْفَرٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ لَمِنْ أَکْبَرِ الْعُلَمَاء»(14)؛ (ابو جعفر از بزرگترین عالمان است).

به جرأت می‌ توان گفت که در میان امامان شیعه پس از امیر مؤمنان(علیه السّلام) سند بخش عمده‌ ای از بیشترین قسمت روایات به امام باقر(علیه السّلام) و صادق(علیه السّلام) منتهی می‌ گردد و این به دلیل موقعیت خاص سیاسی جامعه آن روز بود که این دو امام بیش از امامان دیگر فرصت نشر علوم آل محمد(علیهم السّلام) را پیدا کردند. از این روست که در جوامع حدیثی شیعه، بخش بزرگی از روایات اهل بیت(علیهم السلام) از این دو امام بزرگوار نقل شده است.

همین مسأله سبب شد تا درباره امام باقر(علیه السّلام) گفته شود: «وَ لَمْ یَظْهَرْ عَنْ أَحَدٍ مِنْ وُلْدِ اَلْحَسَنِ وَ اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِمَا السَّلاَمُ مِنْ عِلْمِ اَلدِّینِ وَ اَلْآثَارِ وَ اَلسُّنَّةِ وَ عِلْمِ اَلْقُرْآنِ وَ اَلسِّیرَةِ وَ فُنُونِ اَلْآدَابِ مَا ظَهَرَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ»(15)؛ (از فرزندان [امام] حسن(علیه السّلام) و [امام] حسین(علیه السّلام) آن چه در زمینه تفسیر، کلام، فتوا و احکام حلال و حرام از آن حضرت صادر شده، از کس دیگری صادر نشده است). نشر این احادیث سبب شهرت عظیم علمی آن امام همام، در آن روزگار به عنوان عالم، امام، فقیه و محدث بوده است. «ابو زهره» از میان انبوه کسانی که به آن حضرت مراجعه و از محضر او کسب علم کرده‌ اند، به «سفیان ثوری»، «سفیان بن عیینه» (محدّث مکه) و «ابو حنیفه» اشاره کرده است.(16)

«ابرش کلبی» از «هشام بن عبدالملک» پرسید: «مَنْ هَذَا الَّذِی احْتَوَشَتْهُ أَهْلُ الْعِرَاقِ یَسْأَلُونَهُ قَالَ هَذَا نَبِیُّ الْکُوفَةِ وَ هُوَ یَزْعُمُ أَنَّهُ ابْنُ رَسُولِ اللَّهِ وَ بَاقِرُ الْعِلْمِ وَ مُفَسِّرُ الْقُرْآن‏»(17)؛ (این کیست که مردم عراق او را در میان گرفته و مشکلات علمی خود را از او می‌ پرسند؟ هشام گفت: این پیامبر کوفه است، خود را پسر رسول خدا و شکافنده علم و مفسّر قرآن می‌ داند). در نقل دیگری آمده است که هشام او را با تعبیر «اَلْمَفْتُونُ بِهِ أَهْلُ اَلْعِرَاقِ»(18) معرفی کرده؛ یعنی کسی که اهل عراق شیفته او هستند.

با این همه تمجید و تعظیم علما از آن حضرت، این سخن که «لَیسَ یرْوی عَنِ الْباقِرِ مَنْ یحْتَجْ به»؛(19) از روی کمال بی‌ خردی است. انگیزه این اظهار نظرهای ناروا در مورد امام باقر(علیه السّلام)، تنگ نظری بسیاری از محدثین غیر شیعی است که هرگاه کسی کمترین توجهی به اهل بیت(علیهم السلام) و علوم آنها داشته باشد، شیعه باشد یا نباشد، از نظر آنها حجیت و صلاحیت علمی خود را از دست می‌ دهد! روشن نیست محدثان اهل سنت که در کتب روایی خود، آن همه روایت از امام باقر(علیه السّلام) نقل کرده‌ اند، چگونه از نظرگاه تنگ ابن سعد جزو کسانی هستند که به آنان احتجاج نمی‌ شود. همان طور که اشاره شد، «سفیان ثوری»، «اوزاعی»، «ابو حنیفه» و برخی دیگر که ابن حجر در «تهذیب التهذیب» نامشان را آورده، در آن شمارند.

پی‌نوشت‌ها:
(1). الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، مفید، محمد بن محمد، مؤسسة آل البیت(علیهم السلام‏)، قم‏، ‏1413 ق، ص 282؛ بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى‏، محقق / مصحح: جمعى از محققان‏، دار إحیاء التراث العربی‏، بیروت‏، 1403 ق‏، چاپ دوم، ج 46، ص 332؛ کشف الغمة فی معرفة الأئمة، اربلى، على بن عیسى‏، محقق / مصحح: رسولى محلاتى، هاشم‏، بنى هاشمى‏، تبریز، 1381 ق‏، چاپ اول‏، ج 2 ص 126؛ فصول المهمة فی معرفة الأئمة علیهم مالکى، ابن صباغ، منشورات الاعلمی‏، تهران،‏ بی تا، ص 214.
(2). مختصر تاریخ دمشق، ابن منظور الانصاری، محمد بن مکرم بن على، دار الفکر، دمشق، 1988م، ج 23، ص 79؛ الارشاد، همان، ص 280؛ حلیة الأولیاء و طبقات الأصفیاء، الأصبهانی، أبو نعیم أحمد بن عبد الله، دار الکتاب العلمیه، بیروت، 1409 ق، ج 3، ص 180؛ کشف الغمه، همان، ج 2، ص 117 - 118.
(3). عمدة الطالب فی أنساب آل أبى طالب‏، ابن عنبه حسنى‏، مکتبة الحیدریه‏، نجف‏، 1380 ق‏، ص 195.
(4). شرح نهج البلاغة، ابن أبی الحدید، أبو حامد عز الدین عبد الحمید بن هبة الله بن محمد بن محمد‏، محقق / مصحح: محمد ابوالفضل ابراهیم، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی‏، قم،‏ 1404 ق، چاپ اول، ج 15، ص 77.
(5). الکافی، همان، ج 6 ص 266؛ بحار الانوار، همان، ج 46، ص 357.
(6). سیر أعلام النبلاء، الذَهَبی، شمس الدین أبو عبد الله محمد بن أحمد، مؤسسه الرساله، بیروت، 1401 ق، ج 4، ص 402.
(7). الامام الصادق(علیه السّلام)، ابو زهره، دار الفکر، العربی بیروت، بی تا، ص 22.
(8). حیاة الامام الباقر(علیه السّلام)، شریف قرشی، باقر، دار البلاغه، بیروت، 1993 م، ج 1، ص 139.
(9). إتحاف بحب الأشراف‏، شبراوى‏، جمال الدین، المطبعة الادبیه‏، مصر، 1416 ق، ص 145.
(10). الامام الصادق(علیه السلام) و المذاهب الاربعه، اسد حیدر، مکتبة امام امیر المومنین، اصفهان، بی تا، ج 2، ص 435 - 439.
(11). تذکرة الحفاظ، الذهبی، شمس الدین، دار الاحیاء التراث العربی، بیروت، 1374 ق، ج 1، ص 127.
(12). تذکرة الحفاظ، همان، ج 1، ص 124.
(13). الامام الصادق(علیه السلام) و المذاهب الاربعه، همان، ج 2، ص 445؛ أعیان الشیعة، عاملى، سید محسن امین، دار التعارف‏، بیروت‏، 1403 ق، ج 4، ص 20.
(14). مناقب آل أبی طالب(علیهم السلام)، ابن شهر آشوب مازندرانى، محمد بن على‏، علامه‏، قم‏، 1379 ق، چاپ اول، ج 3، ص 27.
(15). مناقب آل ابی طالب(علیهم السلام)، همان، ج 3، ص 327؛ بحار الانوار، همان، ج 46، ص 294.
(16). الامام الصادق(علیه السّلام)، همان، ص 22.
(17). بحار الانوار، همان، ج 46، ص 355؛ الکافی، همان، ج 8، ص 120 «من هذا الذی تداکّ علیه الناس»، (یعنی این کیست که مردم بر او ازدحام کرده‌ اند؟).
(18). نور الأبصار فی مناقب آل بیت النبی المختار(صلى الله علیه و آله و سلم‏)، شبلنجى، مؤمن بن حسن‏، المطبعة الیوسفیه‏، مصر‏، بی تا، ص 143؛ سیر اعلام النبلاء، همان، ج 4، ص 405؛ مختصر تاریخ دمشق، همان، ج 23، ص 79.
(19). الطبقات الکبرى، محمد بن سعد بن منیع، تحقیق: محمد عبد القادر عطا، دار الکتب العلمیة ، بیروت، 1410 ق / 1990 م، چاپ اول، ج 5، ص 324. راویان وی افراد قابل قبولی نیستند.

منبع: حیات فکری و سیاسی امامان شیعه (علیهم‌السلام)، رسول جعفریان، موسسه انصاریان، قم، 1381 ش.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
پرسش و پاسخ مرتبط