چرا نمی توانیم دین خود را تغییر دهیم؟
پرسش :
خداوند متعال، انتخاب دین را به خود انسان واگذار کرده است. عالمان اسلامى مىگویند: «اصول دین تحقیقى و یقینى است؛ نه تقلید». پس چرا پدران هنگام صحبت از تغییر دادن دین مىگویند: «مرتد شدهاید» و جوانان را از بعضى حقهاى انسانى محروم مىکنند؟
پاسخ :
در این باره توجه به چند نکته لازم است:
1. آیات قرآن مجید دلالت دارند که هر فرد با اراده و اختیار، حق انتخاب دین را دارد:
«لا اکراهَ فِى الدِّینِ؛1 در پذیرش دین اکراهى نیست»؛
«و قُلِ الحَقُّ مِن رَبِّکُم فَمَن شآءَ فَلیُؤمِن و مَن شآءَ فَلیَکفُر؛2 و بگو: این حق است از سوى پروردگارتان! هرکس مىخواهد ایمان بیاورد [و این حقیقت را پذیرا شود] و هرکس مىخواهد کافر گردد.»
2. انتخاب یک دین باید با شناخت کافى باشد؛ از همین رو، پذیرش اصل دین، به صورت تقلیدى مذموم است. انسان مىتواند با ابزار شناخت، حق را از باطل، خیر را از شر، خوبى را از بدى، راه رشد و کمال را از راه انحطاط تشخیص دهد: «قَد تَبَیَّنَ الرُّشدُ مِنَ الغَىِّ فَمَن یَکفُر بِالطّاغوتِ ویُؤمِن بِاللّٰهِ فَقَدِ استَمسَکَ بِالعُروةِ الوُثقىٰ لَا انفِصامَ لَها؛3 راه از بى راهه به خوبى آشکار شده است، پس کسى که به طاغوت کفر ورزیده و به خدا ایمان آورد در حقیقت به مطمئنترین دستگیره چنگ زده است که گسستنى نیست.» اما وقتى با آگاهى کامل پا در حوزه تنها راه سعادت و دین بر حق گذاشت، چنانچه با علم و عمد از راه خداوند برگردد، مانند کسى است که تنها ریسمان نجات را رها کند، که به محض رها شدن سقوط مىکند.
3. با توجه به مطالب بالا نتیجه مىگیریم:
الف) آموختن مسایل دینى از پدر، مادر، دبیران، مربیان، علما یک امر طبیعى است. این آموختن، تقلید نیست؛ بلکه نوعى انتقال معلومات و آگاهى دینى و مذهبى است؛ حتى در مواردى این کار ضرورى مىشود؛ زیرا نسل جدید، درابتداى آشنا شدن با عقاید و معارف دینى، با شیوه و روش استدلال آشنا نیستند، و این اشخاص، مىتوانند با استدلال مناسب آنها را آشنا کنند؛ اما در عین حال این افراد نمىتوانند از مکلف و آن شخص، اراده را سلب کنند؛
ب) تحقیق در عقاید دینى - اگر از راههاى بایسته و صحیح آن انجام شود - بسیار مناسب است؛
ج) حکم قتل مرتد - که علناً اعلان کفر و بى زارى از دین مىکند و موجب رخنه در جامعه اسلامى مىشود - موافق عقل و فطرت است.4 و در پاسخهاى پیشین گذشت که حکم صادر شده براى مرتد (قتل، حبس و...) به خاطر اظهار ارتداد، اعلام بازگشت از دین اسلام، تخریب جامعه اسلامى و... مىباشد وگرنه تا زمانى که شخصى «ارتداد» خودش را «ابراز» نکند یا با شهادت دو شاهد عادل در دادگاه ثابت نشود، حکمى درباره او وجود ندارد. پس تغییر عقیده با «ابراز و اعلان تغییر عقیده» متفاوت است.
پینوشتها:
(1). سوره بقره، آیه 256
(2). سوره کهف، آیه 29
(3). سوره بقره، آیه 256
(4). ر. ک: مجموعه آثار شهید مطهرى، ج 3، صص 615-451
منبع: پرسمان قرآنی فلسفه احکام، سید علی هاشمی نشلجی، نشر جمال، 1390.
در این باره توجه به چند نکته لازم است:
1. آیات قرآن مجید دلالت دارند که هر فرد با اراده و اختیار، حق انتخاب دین را دارد:
«لا اکراهَ فِى الدِّینِ؛1 در پذیرش دین اکراهى نیست»؛
«و قُلِ الحَقُّ مِن رَبِّکُم فَمَن شآءَ فَلیُؤمِن و مَن شآءَ فَلیَکفُر؛2 و بگو: این حق است از سوى پروردگارتان! هرکس مىخواهد ایمان بیاورد [و این حقیقت را پذیرا شود] و هرکس مىخواهد کافر گردد.»
2. انتخاب یک دین باید با شناخت کافى باشد؛ از همین رو، پذیرش اصل دین، به صورت تقلیدى مذموم است. انسان مىتواند با ابزار شناخت، حق را از باطل، خیر را از شر، خوبى را از بدى، راه رشد و کمال را از راه انحطاط تشخیص دهد: «قَد تَبَیَّنَ الرُّشدُ مِنَ الغَىِّ فَمَن یَکفُر بِالطّاغوتِ ویُؤمِن بِاللّٰهِ فَقَدِ استَمسَکَ بِالعُروةِ الوُثقىٰ لَا انفِصامَ لَها؛3 راه از بى راهه به خوبى آشکار شده است، پس کسى که به طاغوت کفر ورزیده و به خدا ایمان آورد در حقیقت به مطمئنترین دستگیره چنگ زده است که گسستنى نیست.» اما وقتى با آگاهى کامل پا در حوزه تنها راه سعادت و دین بر حق گذاشت، چنانچه با علم و عمد از راه خداوند برگردد، مانند کسى است که تنها ریسمان نجات را رها کند، که به محض رها شدن سقوط مىکند.
3. با توجه به مطالب بالا نتیجه مىگیریم:
الف) آموختن مسایل دینى از پدر، مادر، دبیران، مربیان، علما یک امر طبیعى است. این آموختن، تقلید نیست؛ بلکه نوعى انتقال معلومات و آگاهى دینى و مذهبى است؛ حتى در مواردى این کار ضرورى مىشود؛ زیرا نسل جدید، درابتداى آشنا شدن با عقاید و معارف دینى، با شیوه و روش استدلال آشنا نیستند، و این اشخاص، مىتوانند با استدلال مناسب آنها را آشنا کنند؛ اما در عین حال این افراد نمىتوانند از مکلف و آن شخص، اراده را سلب کنند؛
ب) تحقیق در عقاید دینى - اگر از راههاى بایسته و صحیح آن انجام شود - بسیار مناسب است؛
ج) حکم قتل مرتد - که علناً اعلان کفر و بى زارى از دین مىکند و موجب رخنه در جامعه اسلامى مىشود - موافق عقل و فطرت است.4 و در پاسخهاى پیشین گذشت که حکم صادر شده براى مرتد (قتل، حبس و...) به خاطر اظهار ارتداد، اعلام بازگشت از دین اسلام، تخریب جامعه اسلامى و... مىباشد وگرنه تا زمانى که شخصى «ارتداد» خودش را «ابراز» نکند یا با شهادت دو شاهد عادل در دادگاه ثابت نشود، حکمى درباره او وجود ندارد. پس تغییر عقیده با «ابراز و اعلان تغییر عقیده» متفاوت است.
پینوشتها:
(1). سوره بقره، آیه 256
(2). سوره کهف، آیه 29
(3). سوره بقره، آیه 256
(4). ر. ک: مجموعه آثار شهید مطهرى، ج 3، صص 615-451
منبع: پرسمان قرآنی فلسفه احکام، سید علی هاشمی نشلجی، نشر جمال، 1390.