فلسفه تقلید
پرسش :
آیا قرآن کریم به موضوع تقلید و فلسفه آن اشاره کرده است؟
پاسخ :
از منظر قرآن و اسلام، تقلید به دو نوع تقسیم مىشود: الف: تقلید پسندیده ب: تقلید ناپسند.
تقلید در احکام شرعى رجوع به متخصص واهل خبره و از بالاترین مصادیق تقلید پسندیده است؛ یعنى، همان گونه که همه عقلاى عالم در هر رشته و صنعت و علمى نزد متخصص و اهل خبره آن رشته مىروند؛ مثلاً براى اطلاع از نوع بیمارى به پزشک رجوع مىکنند؛ براى آشنایى از احکام دین و حلال و حرام و واجب و مستحب وظیفه دارند به متخصص آن؛ یعنى، عالمى که عمرى را در فهمیدن این احکام از قرآن و روایات زحمت کشیده رجوع نمایند واین کار از نظر عقلا نه تنها تقلید کورکورانه نیست، بلکه بسیار ستایش مىشود. تقلید ناپسند و کورکورانه؛ یعنى، انسان بدون آگاهى و دلیل منطقى و عقلى از راه و رسم فرد یا قومى پیروى کند، مانند بت پرستان که وقتى پیامبران به آنها مىگفتند چرا در مقابل این مجسمههاى چوبى و سنگى که هیچ نفعى ندارند و ضررى هم از شما بر طرف نمىکنند سجده مىکنید، مىگفتند ما مىدیدیم پدرانمان این را عمل مىکردند ما هم از آنها پیروى مىکنیم؛«و اذا قیلَ لَهُمُ اتَّبِعوا ما انزَلَ اللّٰهُ قالوا بَل نَتَّبِعُ ما وجَدنا عَلَیهِ آبائَنا»1 ؛2 این همان تقلید کورکورانه است که عقل و منطق آن را رد مىکند، یا مانند بعضى غرب زدههاى امروز که به مجرد این که یک اروپایى لباسى را پوشید یا کارى را انجام داد بدون فکر از آنها پیروى مىکنند.
در برابر آنچه گذشت یعنى نهى قرآن از تقلید کورکورانه، قرآن کریم، اجتهاد در موضوعات فقهى و به تبع آن، تقلید را تأییدکرده و بر آن تأکید نموده است. چنان که مىفرماید:«و ما کانَ المُؤمِنونَ لِیَنفِروا کافَّةً فَلَولا نَفَرَ مِن کُلِّ فِرقَةٍ مِنهُم طَائفَةٌ لِیَتَفَقَّهوا فِى الدّینِ ولِیُنذِروا قَومَهُم اذا رَجَعوا الَیهِم لَعَلَّهُم یَحذَرون؛3 شایسته نیست، مؤمنان همگى] به سوى میدان جهاد [کوچ کنند، چرا از هر گروهى طایفهاى از آنان کوچ نمىکنند] و طایفهاى بماند [تا در دین] و معارف و احکام اسلام [آگاهى پیدا کنند (فقیه شوند) و هنگام بازگشت به سوى قوم خود، آنان را انذار نمایند تا [از مخالفت فرمان پروردگار] بترسند و خوددارى کنند.»
روشن است که اگر بر عدهاى لازم باشد که فقیه و کارشناس امور دینى شوند، بر دیگران نیز لازم است از گفته این کارشناسان پیروى کنند. در میان همه عاقلان مراجعه به متخصص در علوم و صنایع مختلف مانند پزشک، مهندس و دیگر کارشناسان امرى رایج و عقلانى است و در هر عصر و زمانى اگر کسى نسبت به چیزى جاهل باشد به کسى که از آن مسأله آگاه است رجوع مىکند و قرآن کریم نیز چنین شیوهاى را تأیید کرده، مىفرماید:«فَسَلوا اهلَ الذِّکرِ ان کُنتُم لا تَعلَمون؛4 اگر نمىدانید از آگاهان بپرسید.»
ذکر، از نظر مفهوم لغوى به کسانى گفته مىشود که داراى آگاهى و اطلاع باشند و بتوانند حقایق را یادآورى و بیان نمایند.5 و به گفته برخى از مفسران آیه مذکور در واقع بیانگر یک قانون کلى عقلایى درباره رجوع جاهل به عالم؛ یعنى همان رجوع مقلد به مجتهد است.6
امام حسن عسکرى علیه السلام درباره اجتهاد و تقلید از فقیه جامع الشرایط مىفرماید:
«مردم باید از فقیهانى که خویشتن دار، نگهبان دین، مخالف هواى نفس و مطیع امر مولایشان هستند تقلید کنند.»7
بنابراین، سیره و روش عقلا، آیات قرآن کریم و روایات اسلامى حکم مىکنند که در مسائل فقهى اجتهاد داشته باشد و مقلدان براى دریافت احکام شرعى و فقهى خود به مجتهدان جامع الشرایط مراجعه کنند.
قابل ذکر است که مسائل فرعى فقهى (موضوع تقلید) از امورى نیست که غیر مجتهد و غیر متخصص بتواند، با مراجعه به عقل خود آنها را بفهمد.8 زیرا:
نه قرآن مانند یک کتاب حقوقى یا رساله عملیه، همۀ احکام شرعى را بهطور صریح بیان کرده است، و نه روایات معصومین علیهم السلام چنین است، ونه عقل بشر به تنهایى مىتواند همه احکام را دریابد.
براى شناخت احکام شرعى، آگاهىهاى فراوانى، از جمله: فهم آیات و روایات، شناخت حدیث صحیح از غیر صحیح، کیفیت ترکیب و جمع روایات و آیات، و دهها مسأله دیگر لازم است که آموختن آنها نیازمند سالها تلاش جدى است.
در چنین حالتى، مکلف خود را در برابر سه راه مىبیند: نخست این که راه تحصیل این علم را که همان اجتهاد است پیش گیرد؛ دوم این که در هر کارى آراى موجود را مطالعه کرده، به گونهاى عمل کند که طبق همه آرا عمل او صحیح باشد (یعنى احتیاط کند)؛ و سوم این که از رأى کسى که این علوم را کاملاً آموخته و در شناخت احکام شرعى کارشناس است، بهره جوید.
بى شک، او در راه اول اگر به اجتهاد برسد، کارشناس احکام شرعى خواهد شد و از دو راه دیگر بى نیاز، امّا تا رسیدن به آن، ناگزیر از دو راه دیگر است.
راه دوم نیازمند اطلاعات کافى از آراى موجود در هر مسأله و روشهاى احتیاط است و در بسیارى از موارد، به دلیل سختى احتیاط، زندگى عادى او مختل مىشود. این سه راه به برخورد انسان با احکام شرعى اختصاص دارند و در هر مسأله تخصصى دیگر وجود دارد. مثلاً یک مهندس متخصص را فرض کنید که بیمار مىشود. او براى درمان بیمارى خود یا باید خود شخصاً به تحصیل علم پزشکى بپردازد، یا تمام آراى پزشکان را مطالعه کرده، به گونهاى عمل کند که بعداً پشیمان نشود، و یا به یک پزشک متخصص رجوع کند.
راه اول او را به درمان سریع نمىرساند. راه دوم نیز بسیار دشوار است و او را از کار تخصصى خود، باز مىدارد؛ از این رو او بى درنگ از یک پزشک متخصص کمک مىگیرد و به رأى او عمل مىکند.
وى در عمل به رأى پزشک متخصص، نه تنها خود را از پشیمانى آینده و احیاناً سرزنش دوستان نجات مىدهد، بلکه در اغلب موارد، درمان نیز مىشود. مکلف نیز در عمل به رأى مجتهد متخصص، نه تنها خود را از پشیمانى آخرت و عذاب الهى نجات مىدهد، بلکه به مصالح احکام شرعى نیز دست مىیابد.9
پینوشتها:
1. لقمان/ 21
2. نیز به آیات، مائده/ 104؛ اعراف/ 28؛ انبیاء/ 52-53 مراجعه شود
3. توبه/ 122
4. نحل/ 43
5. مفردات، ص 328
6. ر.ک: المیزان، علامه طباطبایى، ج 12، ص 259؛ تفسیر نمونه، ج 11، ص 243-246
7. وسایلالشیعه، شیخ حرّ عاملى، ج 27، ص 131؛ بحارالانوار، ج 2، ص 88
8. براى آگاهى بیشتر ر.ک: الاجتهاد و التقلید، امام خمینى رحمه الله؛ مقدمهاى بر فقه شیعه، سید حسن مدرسى، ترجمه محمد آصف فکرت و نیز به کتاب قرآن و حدیث، مکارم شیرازى
9. ر.ک: اجتهاد و تقلید در اسلام، سید محمد حسین طباطبایى؛ اجتهاد در اسلام، مرتضى مطهرى؛ اجتهاد و تقلید، ابوالقاسم ابراهیمى؛ اجتهاد و تقلید، هاشم حمیدى
منبع: پرسمان قرآنی فلسفه احکام، سید علی هاشمی نشلجی، نشر جمال، 1390.
از منظر قرآن و اسلام، تقلید به دو نوع تقسیم مىشود: الف: تقلید پسندیده ب: تقلید ناپسند.
تقلید در احکام شرعى رجوع به متخصص واهل خبره و از بالاترین مصادیق تقلید پسندیده است؛ یعنى، همان گونه که همه عقلاى عالم در هر رشته و صنعت و علمى نزد متخصص و اهل خبره آن رشته مىروند؛ مثلاً براى اطلاع از نوع بیمارى به پزشک رجوع مىکنند؛ براى آشنایى از احکام دین و حلال و حرام و واجب و مستحب وظیفه دارند به متخصص آن؛ یعنى، عالمى که عمرى را در فهمیدن این احکام از قرآن و روایات زحمت کشیده رجوع نمایند واین کار از نظر عقلا نه تنها تقلید کورکورانه نیست، بلکه بسیار ستایش مىشود. تقلید ناپسند و کورکورانه؛ یعنى، انسان بدون آگاهى و دلیل منطقى و عقلى از راه و رسم فرد یا قومى پیروى کند، مانند بت پرستان که وقتى پیامبران به آنها مىگفتند چرا در مقابل این مجسمههاى چوبى و سنگى که هیچ نفعى ندارند و ضررى هم از شما بر طرف نمىکنند سجده مىکنید، مىگفتند ما مىدیدیم پدرانمان این را عمل مىکردند ما هم از آنها پیروى مىکنیم؛«و اذا قیلَ لَهُمُ اتَّبِعوا ما انزَلَ اللّٰهُ قالوا بَل نَتَّبِعُ ما وجَدنا عَلَیهِ آبائَنا»1 ؛2 این همان تقلید کورکورانه است که عقل و منطق آن را رد مىکند، یا مانند بعضى غرب زدههاى امروز که به مجرد این که یک اروپایى لباسى را پوشید یا کارى را انجام داد بدون فکر از آنها پیروى مىکنند.
در برابر آنچه گذشت یعنى نهى قرآن از تقلید کورکورانه، قرآن کریم، اجتهاد در موضوعات فقهى و به تبع آن، تقلید را تأییدکرده و بر آن تأکید نموده است. چنان که مىفرماید:«و ما کانَ المُؤمِنونَ لِیَنفِروا کافَّةً فَلَولا نَفَرَ مِن کُلِّ فِرقَةٍ مِنهُم طَائفَةٌ لِیَتَفَقَّهوا فِى الدّینِ ولِیُنذِروا قَومَهُم اذا رَجَعوا الَیهِم لَعَلَّهُم یَحذَرون؛3 شایسته نیست، مؤمنان همگى] به سوى میدان جهاد [کوچ کنند، چرا از هر گروهى طایفهاى از آنان کوچ نمىکنند] و طایفهاى بماند [تا در دین] و معارف و احکام اسلام [آگاهى پیدا کنند (فقیه شوند) و هنگام بازگشت به سوى قوم خود، آنان را انذار نمایند تا [از مخالفت فرمان پروردگار] بترسند و خوددارى کنند.»
روشن است که اگر بر عدهاى لازم باشد که فقیه و کارشناس امور دینى شوند، بر دیگران نیز لازم است از گفته این کارشناسان پیروى کنند. در میان همه عاقلان مراجعه به متخصص در علوم و صنایع مختلف مانند پزشک، مهندس و دیگر کارشناسان امرى رایج و عقلانى است و در هر عصر و زمانى اگر کسى نسبت به چیزى جاهل باشد به کسى که از آن مسأله آگاه است رجوع مىکند و قرآن کریم نیز چنین شیوهاى را تأیید کرده، مىفرماید:«فَسَلوا اهلَ الذِّکرِ ان کُنتُم لا تَعلَمون؛4 اگر نمىدانید از آگاهان بپرسید.»
ذکر، از نظر مفهوم لغوى به کسانى گفته مىشود که داراى آگاهى و اطلاع باشند و بتوانند حقایق را یادآورى و بیان نمایند.5 و به گفته برخى از مفسران آیه مذکور در واقع بیانگر یک قانون کلى عقلایى درباره رجوع جاهل به عالم؛ یعنى همان رجوع مقلد به مجتهد است.6
امام حسن عسکرى علیه السلام درباره اجتهاد و تقلید از فقیه جامع الشرایط مىفرماید:
«مردم باید از فقیهانى که خویشتن دار، نگهبان دین، مخالف هواى نفس و مطیع امر مولایشان هستند تقلید کنند.»7
بنابراین، سیره و روش عقلا، آیات قرآن کریم و روایات اسلامى حکم مىکنند که در مسائل فقهى اجتهاد داشته باشد و مقلدان براى دریافت احکام شرعى و فقهى خود به مجتهدان جامع الشرایط مراجعه کنند.
قابل ذکر است که مسائل فرعى فقهى (موضوع تقلید) از امورى نیست که غیر مجتهد و غیر متخصص بتواند، با مراجعه به عقل خود آنها را بفهمد.8 زیرا:
نه قرآن مانند یک کتاب حقوقى یا رساله عملیه، همۀ احکام شرعى را بهطور صریح بیان کرده است، و نه روایات معصومین علیهم السلام چنین است، ونه عقل بشر به تنهایى مىتواند همه احکام را دریابد.
براى شناخت احکام شرعى، آگاهىهاى فراوانى، از جمله: فهم آیات و روایات، شناخت حدیث صحیح از غیر صحیح، کیفیت ترکیب و جمع روایات و آیات، و دهها مسأله دیگر لازم است که آموختن آنها نیازمند سالها تلاش جدى است.
در چنین حالتى، مکلف خود را در برابر سه راه مىبیند: نخست این که راه تحصیل این علم را که همان اجتهاد است پیش گیرد؛ دوم این که در هر کارى آراى موجود را مطالعه کرده، به گونهاى عمل کند که طبق همه آرا عمل او صحیح باشد (یعنى احتیاط کند)؛ و سوم این که از رأى کسى که این علوم را کاملاً آموخته و در شناخت احکام شرعى کارشناس است، بهره جوید.
بى شک، او در راه اول اگر به اجتهاد برسد، کارشناس احکام شرعى خواهد شد و از دو راه دیگر بى نیاز، امّا تا رسیدن به آن، ناگزیر از دو راه دیگر است.
راه دوم نیازمند اطلاعات کافى از آراى موجود در هر مسأله و روشهاى احتیاط است و در بسیارى از موارد، به دلیل سختى احتیاط، زندگى عادى او مختل مىشود. این سه راه به برخورد انسان با احکام شرعى اختصاص دارند و در هر مسأله تخصصى دیگر وجود دارد. مثلاً یک مهندس متخصص را فرض کنید که بیمار مىشود. او براى درمان بیمارى خود یا باید خود شخصاً به تحصیل علم پزشکى بپردازد، یا تمام آراى پزشکان را مطالعه کرده، به گونهاى عمل کند که بعداً پشیمان نشود، و یا به یک پزشک متخصص رجوع کند.
راه اول او را به درمان سریع نمىرساند. راه دوم نیز بسیار دشوار است و او را از کار تخصصى خود، باز مىدارد؛ از این رو او بى درنگ از یک پزشک متخصص کمک مىگیرد و به رأى او عمل مىکند.
وى در عمل به رأى پزشک متخصص، نه تنها خود را از پشیمانى آینده و احیاناً سرزنش دوستان نجات مىدهد، بلکه در اغلب موارد، درمان نیز مىشود. مکلف نیز در عمل به رأى مجتهد متخصص، نه تنها خود را از پشیمانى آخرت و عذاب الهى نجات مىدهد، بلکه به مصالح احکام شرعى نیز دست مىیابد.9
پینوشتها:
1. لقمان/ 21
2. نیز به آیات، مائده/ 104؛ اعراف/ 28؛ انبیاء/ 52-53 مراجعه شود
3. توبه/ 122
4. نحل/ 43
5. مفردات، ص 328
6. ر.ک: المیزان، علامه طباطبایى، ج 12، ص 259؛ تفسیر نمونه، ج 11، ص 243-246
7. وسایلالشیعه، شیخ حرّ عاملى، ج 27، ص 131؛ بحارالانوار، ج 2، ص 88
8. براى آگاهى بیشتر ر.ک: الاجتهاد و التقلید، امام خمینى رحمه الله؛ مقدمهاى بر فقه شیعه، سید حسن مدرسى، ترجمه محمد آصف فکرت و نیز به کتاب قرآن و حدیث، مکارم شیرازى
9. ر.ک: اجتهاد و تقلید در اسلام، سید محمد حسین طباطبایى؛ اجتهاد در اسلام، مرتضى مطهرى؛ اجتهاد و تقلید، ابوالقاسم ابراهیمى؛ اجتهاد و تقلید، هاشم حمیدى
منبع: پرسمان قرآنی فلسفه احکام، سید علی هاشمی نشلجی، نشر جمال، 1390.