نگاهی به خصلتهای مردم کوفه در زمان امام حسین علیه السلام
پرسش :
مردم کوفه در زمان امام حسین (علیه السلام) چگونه مردمی بودند؟
پاسخ :
در منابع تاریخی و افواه عوام، مردم کوفه اهل «غدر و خیانت» دانسته شده و گفته شده است که وفای به عهد در میان آنها امری نادر است. این مسلم است که مردم کوفه «عجول» بودند و همین «تعجیل» آنها در «تصمیمگیری» همیشه به ضرر خود آنها و حاکمان آنها بوده است. «زود رنج بودن» در کنار «زود قانع شدن»، «زود تسلیم شدن» و «زود سرکشی کردن» از روحیّات آنان به شمار میآید. در اینجا مطالبی را درباره موضعگیری آنها در قبال واقعه کربلا، ارائه میدهیم.
مردم کوفه مجموعه قبایل مختلفی بودند که در عهد حکّام مختلف، ترکیببندی آنها مختلف بود. این تغییر شکل در تقسیمبندی قبایل متناسب با مصالحی بود که حکّام در نظر میگرفتند؛ اما در همین حال اغلب حکام نیز خود ملاحظه رؤسا و بزرگان قبایل را کرده و میدانستند که در بسیاری از موارد، قدرت آنها بیش از قدرت حاکمان شهر است.
شیعیان تنها بخشی از مردم این شهر بودند. درست است که برخی از قبایل شهرتی به تشیّع داشتند؛ اما نمیتوان قبیلهای را صد در صد شیعی دانست. آنها در قبایل مختلف پراکنده بودند و چندان اتحادی با یکدیگر نداشتند. علاوه بر روحیات قبیلهای، روحیات خاصّ کوفی بر آنها حاکم بود. لذا چندان متفاوت از دیگران نبودند. تعداد شیعیان در آن زمان چندان گسترده نبود. گفته اند: «زمانی که حجر بن عدی در مسجد به مخالفت با گفتههای زیاد پرداخت، نیمی از کسانی که در مسجد بودند یا یک سوم آنها با او همآواز شدند. با توجّه به روحیه شیعی شهر و با دانستن این که به هر روی، شماری از مردم بر پایه نوعی تشیّع سیاسی، که فقط در مسائل سیاسی، همراهی نسبی با اولاد علی را میپذیرفتند، باید جریان شیعی شهر را حداقل در حد یک چهارم جمعیت شهر دانست.
هیچ شکّی وجود ندارد که مردم کوفه، امام حسین(علیه السّلام) را دعوت کردند و او را یاری نکردند و بعداً در کشتن او نیز مباشرت کردند. در عین حال باید دید که این مردم چه کسانی بودند؟ چه گروهی نامه نوشتند و چه مقدار از مردم کوفه، در جنگ با امام حسین(علیه السّلام) شرکت کردند؟ در آغاز ذکر این نکته لازم است که بعدها کوفه به صورت مرکزی برای شیعیان علوی مذهب در آمد و حتّی در مقابل بنی عبّاس به خاطر غصب حاکمیّت آل علی مخالفتهایی [از خود] نشان داد. از این رو علاوه بر این که مورّخین و محدّثین وابسته به امویها از مردم کوفه نفرت داشتند، وابستگان به بنی عبّاس نیز دچار همین کینهها بودند. مظلومیّت شیعه تنها در حدّ ظلم سیاسی نبود، بلکه از لحاظ فرهنگی نیز این ظلم وجود داشت. به هر حال با حاکمیّت جریان فرهنگی وابسته به بنی عبّاس، چنین امری طبیعی و بدیهی است. بنابراین لازم است توّجه داشته باشیم که سیر نقل وقایع را از چنین عینکی که رنگ آن نفرت از مردم کوفه به دلیل تشیع آنهاست، ملاحظه میکنیم.
با عنایت به نکته فوق باید اشاره کنیم که چنین مورّخینی سعی دارند شیعه را به گونهای نشان دهند که اهل وفای به عهد نیستند. به سخن دیگر، دشمنان شیعه بر آن هستند تا گناه عدم حمایت مردم کوفه را بر عهده شیعیان بگذارند. در حالی که توضیحات ذیل تا حدودی نشان خواهد داد که تنها بخشی از مردم کوفه در آن شرایط، شیعه بودند و آنها نیز در شرایطی قرار گرفتند که نتوانستند از امام حسین(علیه السّلام) دفاع کنند، گرچه اگر در حدّ ایثار، قصد فداکاری داشتند، میتوانستند چنین کنند. این سخنی است که باید درباره آن به اختصار شواهدی ارائه دهیم.
تصویری که از شرایط کوفه در آن زمان میتوان به دست داد چنین است: یزید کسی بود که گرچه برای مردم شام تحمّلش آسان بود؛ امّا برای مردمی چون مردم عراق تحمّلش قدری مشکل مینمود. هنگامی که روی کار آمد، شیعیان کوفه مخالفت را آغاز کردند. بسیاری از مردم کوفه نیز که جانشین مناسبی برای جایگزینی یزید نداشتند، بر اثر جوّ عمومی، حسین بن علی(علیهما السّلام) را برگزیدند. به علاوه که عراق در شرایط طبیعی مایل به پذیرش حکومت شام نبود. وقتی که دعوت از ناحیه شیعیان آغاز شد، نه تنها عوام مردم- با روحیه خاص خود- پشتیبانی خود را اظهار کردند؛ بلکه کسانی نیز که موقعیّت خود را در خطر میدیدند و یا تحت تأثیر روحیّه دیگر مردم، اظهار حمایت از حسین بن علی(علیهما السّلام) کردند.(1) نتیجه آن، پیدایش جوّ کاذب اما عمومی در حمایت از امام حسین(علیه السّلام) بود. جوّی که به خاطر خلأ سیاسی پس از مرگ معاویه، بنی امیّه نیز برای مدتی نتوانستند جای آن را پر کنند. بویژه، با حاکمیّت نعمان بن بشیر که فردی سهلگیر بود، این جوّ گسترش یافت و تا وقتی که ابن زیاد به کوفه نیامده بود بسرعت رو به فزونی بود.
با توجّه به حدیثی از امام حسین(علیه السّلام)، میتوان احتمال دیگری را نیز برای دعوت از ناحیه بزرگان پذیرفت و آن این که آنها عمداً به این جوّ دامن زده بودند تا امام را به عراق کشانده و در آنجا به شهادت برسانند. فرمایش امام(علیه السّلام) چنین است: «وَ مَا کَانَتْ کَتَبَ إِلَیَّ إِلَّا مَکِیدَةً لِی وَ تَقَرَّبَا إِلَی ابْنِ مُعَاوِیَةَ».(2) در هر حال مسلّم است که قسمت اعظم این جوّ جلوه مثبت داشت و زمانی که مسلم بدان دیار رفت فضا را چنان دید که باید هر چه زودتر از امام بخواهد تا به کوفه بیاید.(3)
پینوشتها:
(1). افرادی چون عمرو بن حجاج و شبث بن ربعی که خود در کربلا فرماندهی سپاه ابن زیاد را داشتند، از کسانی بودند که به امام حسین(علیه السّلام) نامه نوشته بودند. (الفتوح، الکوفى، أبو محمد أحمد بن اعثم، دارالکتب العلمیه، بیروت، 1406 قمری، ج 5، ص 51 – 50).
(2). کتاب جمل من انساب الأشراف، البلاذرى، أحمد بن یحیى بن جابر، تحقیق: سهیل زکار، ریاض زرکلى، دارالفکر، بیروت، 1417 قمری/ 1996 میلادی، چاپ اول، ج 3، ص 185؛ الفتوح، همان، ج 5، ص 169.
منبع: حیات فکری و سیاسی امامان شیعه (علیهم السلام)، رسول جعفریان، موسسه انصاریان، قم، 1381 ش.
در منابع تاریخی و افواه عوام، مردم کوفه اهل «غدر و خیانت» دانسته شده و گفته شده است که وفای به عهد در میان آنها امری نادر است. این مسلم است که مردم کوفه «عجول» بودند و همین «تعجیل» آنها در «تصمیمگیری» همیشه به ضرر خود آنها و حاکمان آنها بوده است. «زود رنج بودن» در کنار «زود قانع شدن»، «زود تسلیم شدن» و «زود سرکشی کردن» از روحیّات آنان به شمار میآید. در اینجا مطالبی را درباره موضعگیری آنها در قبال واقعه کربلا، ارائه میدهیم.
مردم کوفه مجموعه قبایل مختلفی بودند که در عهد حکّام مختلف، ترکیببندی آنها مختلف بود. این تغییر شکل در تقسیمبندی قبایل متناسب با مصالحی بود که حکّام در نظر میگرفتند؛ اما در همین حال اغلب حکام نیز خود ملاحظه رؤسا و بزرگان قبایل را کرده و میدانستند که در بسیاری از موارد، قدرت آنها بیش از قدرت حاکمان شهر است.
شیعیان تنها بخشی از مردم این شهر بودند. درست است که برخی از قبایل شهرتی به تشیّع داشتند؛ اما نمیتوان قبیلهای را صد در صد شیعی دانست. آنها در قبایل مختلف پراکنده بودند و چندان اتحادی با یکدیگر نداشتند. علاوه بر روحیات قبیلهای، روحیات خاصّ کوفی بر آنها حاکم بود. لذا چندان متفاوت از دیگران نبودند. تعداد شیعیان در آن زمان چندان گسترده نبود. گفته اند: «زمانی که حجر بن عدی در مسجد به مخالفت با گفتههای زیاد پرداخت، نیمی از کسانی که در مسجد بودند یا یک سوم آنها با او همآواز شدند. با توجّه به روحیه شیعی شهر و با دانستن این که به هر روی، شماری از مردم بر پایه نوعی تشیّع سیاسی، که فقط در مسائل سیاسی، همراهی نسبی با اولاد علی را میپذیرفتند، باید جریان شیعی شهر را حداقل در حد یک چهارم جمعیت شهر دانست.
هیچ شکّی وجود ندارد که مردم کوفه، امام حسین(علیه السّلام) را دعوت کردند و او را یاری نکردند و بعداً در کشتن او نیز مباشرت کردند. در عین حال باید دید که این مردم چه کسانی بودند؟ چه گروهی نامه نوشتند و چه مقدار از مردم کوفه، در جنگ با امام حسین(علیه السّلام) شرکت کردند؟ در آغاز ذکر این نکته لازم است که بعدها کوفه به صورت مرکزی برای شیعیان علوی مذهب در آمد و حتّی در مقابل بنی عبّاس به خاطر غصب حاکمیّت آل علی مخالفتهایی [از خود] نشان داد. از این رو علاوه بر این که مورّخین و محدّثین وابسته به امویها از مردم کوفه نفرت داشتند، وابستگان به بنی عبّاس نیز دچار همین کینهها بودند. مظلومیّت شیعه تنها در حدّ ظلم سیاسی نبود، بلکه از لحاظ فرهنگی نیز این ظلم وجود داشت. به هر حال با حاکمیّت جریان فرهنگی وابسته به بنی عبّاس، چنین امری طبیعی و بدیهی است. بنابراین لازم است توّجه داشته باشیم که سیر نقل وقایع را از چنین عینکی که رنگ آن نفرت از مردم کوفه به دلیل تشیع آنهاست، ملاحظه میکنیم.
با عنایت به نکته فوق باید اشاره کنیم که چنین مورّخینی سعی دارند شیعه را به گونهای نشان دهند که اهل وفای به عهد نیستند. به سخن دیگر، دشمنان شیعه بر آن هستند تا گناه عدم حمایت مردم کوفه را بر عهده شیعیان بگذارند. در حالی که توضیحات ذیل تا حدودی نشان خواهد داد که تنها بخشی از مردم کوفه در آن شرایط، شیعه بودند و آنها نیز در شرایطی قرار گرفتند که نتوانستند از امام حسین(علیه السّلام) دفاع کنند، گرچه اگر در حدّ ایثار، قصد فداکاری داشتند، میتوانستند چنین کنند. این سخنی است که باید درباره آن به اختصار شواهدی ارائه دهیم.
تصویری که از شرایط کوفه در آن زمان میتوان به دست داد چنین است: یزید کسی بود که گرچه برای مردم شام تحمّلش آسان بود؛ امّا برای مردمی چون مردم عراق تحمّلش قدری مشکل مینمود. هنگامی که روی کار آمد، شیعیان کوفه مخالفت را آغاز کردند. بسیاری از مردم کوفه نیز که جانشین مناسبی برای جایگزینی یزید نداشتند، بر اثر جوّ عمومی، حسین بن علی(علیهما السّلام) را برگزیدند. به علاوه که عراق در شرایط طبیعی مایل به پذیرش حکومت شام نبود. وقتی که دعوت از ناحیه شیعیان آغاز شد، نه تنها عوام مردم- با روحیه خاص خود- پشتیبانی خود را اظهار کردند؛ بلکه کسانی نیز که موقعیّت خود را در خطر میدیدند و یا تحت تأثیر روحیّه دیگر مردم، اظهار حمایت از حسین بن علی(علیهما السّلام) کردند.(1) نتیجه آن، پیدایش جوّ کاذب اما عمومی در حمایت از امام حسین(علیه السّلام) بود. جوّی که به خاطر خلأ سیاسی پس از مرگ معاویه، بنی امیّه نیز برای مدتی نتوانستند جای آن را پر کنند. بویژه، با حاکمیّت نعمان بن بشیر که فردی سهلگیر بود، این جوّ گسترش یافت و تا وقتی که ابن زیاد به کوفه نیامده بود بسرعت رو به فزونی بود.
با توجّه به حدیثی از امام حسین(علیه السّلام)، میتوان احتمال دیگری را نیز برای دعوت از ناحیه بزرگان پذیرفت و آن این که آنها عمداً به این جوّ دامن زده بودند تا امام را به عراق کشانده و در آنجا به شهادت برسانند. فرمایش امام(علیه السّلام) چنین است: «وَ مَا کَانَتْ کَتَبَ إِلَیَّ إِلَّا مَکِیدَةً لِی وَ تَقَرَّبَا إِلَی ابْنِ مُعَاوِیَةَ».(2) در هر حال مسلّم است که قسمت اعظم این جوّ جلوه مثبت داشت و زمانی که مسلم بدان دیار رفت فضا را چنان دید که باید هر چه زودتر از امام بخواهد تا به کوفه بیاید.(3)
پینوشتها:
(1). افرادی چون عمرو بن حجاج و شبث بن ربعی که خود در کربلا فرماندهی سپاه ابن زیاد را داشتند، از کسانی بودند که به امام حسین(علیه السّلام) نامه نوشته بودند. (الفتوح، الکوفى، أبو محمد أحمد بن اعثم، دارالکتب العلمیه، بیروت، 1406 قمری، ج 5، ص 51 – 50).
(2). کتاب جمل من انساب الأشراف، البلاذرى، أحمد بن یحیى بن جابر، تحقیق: سهیل زکار، ریاض زرکلى، دارالفکر، بیروت، 1417 قمری/ 1996 میلادی، چاپ اول، ج 3، ص 185؛ الفتوح، همان، ج 5، ص 169.
منبع: حیات فکری و سیاسی امامان شیعه (علیهم السلام)، رسول جعفریان، موسسه انصاریان، قم، 1381 ش.