چهارشنبه، 31 شهريور 1400
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

انحصار فهم و تفسیر قرآن به امامان اهل بیت از دید شیعه

پرسش :

با آنکه خداوند قرآن را برای فهم و تدبّر همه بشر نازل کرده است، شیعه معتقد است که فهم آن فقط در انحصار امامان آنهاست، آیا این عقیده با حکمت نزول قرآن منافات ندارد؟!


پاسخ :

نزول قرآن برای همه بشر

آیات قرآن برای فهم و تدبّر همه بشر نازل شده و چنانکه در آیات 17 و 22 و 32 و 40 سوره قمر می خوانیم: «وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ‏ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ»؛ (ما قرآن را براى پند گرفتن آسان ساختیم؛ آیا کسى هست که پند گیرد؟!).

قرآن برای تذکر یافتن بشر به صورت قابل فهم نازل شده است. با این حال این سؤال پیش می آید که چرا شیعه اصرار دارد که فهم آن فقط در انحصار امامان آنهاست، آیا این عقیده با حکمت نزول قرآن منافات ندارد؟!
 

دیدگاه علمای شیعه در جواز و امکان تفسیر قرآن

پاسخ ما به این سؤالات این است که اولا اکثر علمای شیعه چنین نظری ندارند و ثانیا همه آیات قرآن نیز برای همه قابل فهم نیست؛ بیشتر علمای شیعه بر «جواز و امکان تفسیر قرآن» استدلال کرده و حجّیبت تفسیر غیر معصوم را پذیرفته اند. به جز برخی از علمای «اخباری» مسلک در مقطعی از تاریخ، عموم علمای شیعه اعتقادی به انحصار فهم آیات قرآن به ائمه معصومین(علیهم السلام) ندارند و بر حجیّت تفسیر غیر معصومین به وسیله روایات و دلایل عقلی و قرآنی حجت آورده و تاکید کرده اند.

تحریر کتابهای تفسیری فراوان در طول تاریخ مثل: «تفسیر القرآن المجید» نوشته «شیخ مفید(336- 413 ق)»، «التبیان فی تفسیر القرآن» نوشته «شیخ طوسی(385- 460 ق)»، «مجمع البیان فی تفسیر القرآن» نوشته «علامه طبرسی(متوفى 548 ق)» و کتابهای تفسیری فراوان دیگر و اجتهاد پویای فقهای شیعه بر اساس آیات قرآن گواه بر این حجیّت است. به عنوان نمونه می توان به تفسیر اجتهادی شیخ طوسی درباره آیات الاحکام از جمله آیه صوم اشاره کرد که بر اساس ظاهر قرآن احکام مختلفی درباره روزه را بیان می کند.(1)

البته در اختلاف تفاسیر، آن تفسیری از بین تفسیرها صحیح است که به روایات اهل بیت(علیهم السلام) نزدیک تر باشد؛ زیرا طبق حدیث ثقلین(2) آنها در کنار قرآن معیار فهم دین می باشند و بر اساس روایتی از حضرت فاطمه(علیها السلام) قرآن در خانه آنها نازل شده و «أَهْلُ الْبَیْتِ أدرَى‏ بِمَا فِى‏ الْبَیْتِ‏»(3)؛ (اهل خانه به آنچه در خانه می باشد آگاه تر است).

برای درک جایگاه مؤثر و سرنوشت ساز ائمه معصومین(علیهم السلام) در تفسیر قرآن و تبیین میزان فهم غیر معصومین از آیات قرآن ناگزیر از توضیحی راجع به آیات قرآن هستیم و آن اینکه آیات شریفه قرآن اقسامى دارد:

1) یک قسم نصوص قرآن است که صریح در مطلب است و احتمال خلاف در آن نمی رود. این قسم [را همه می فهمند و] لازم است همه آن را تصدیق کرده و به آن عمل کنند و انکارش موجب کفر می باشد.

2) یک قسم ظواهر قرآن است که احتمال خلاف ظاهر در آن ضعیف است. ظواهر قرآن حجت است و در کنار اجماع، عقل و ظواهر اخبار معتبر که از آنها به «سنت» تعبیر می شود یکی ادله اربعه احکام است.

البته برای اعتبار و صحت تمسک به ظواهر قرآن نیز، شرایط و ضوابطی وجود دارد که در جای خود مورد بحث قرار گرفته است.(4)

3) یک قسم متشابهات قرآن است که احتمال چند معنى در آن می رود. این قسم را نباید تفسیر به رأى نمود و برای فهم آن باید به بیان معصومین(علیهم السلام) مراجعه کرد که عالم به تأویل و تفسیر قرآن هستند.

رجوع به اهل بیت(علیهم السلام) هنگام مواجهه با این گونه آیات، توصیه ای است که در خود قرآن مورد تأکید قرار گرفته است. مثلا در آیه 7 سوره آل عمران می خوانیم: «هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ مِنْهُ آیاتٌ مُحْکَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ فَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْوِیلِهِ وَ ما یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ»؛ (او کسى است که این کتاب [آسمانى] را بر تو نازل کرد که قسمتى از آن آیات محکم [صریح و روشن‏] است که اساس این کتاب مى‏ باشد [و هر گونه پیچیدگى در آیات دیگر با مراجعه به اینها، بر طرف مى‏ گردد] و قسمتى از آن متشابه است [آیاتى که به خاطر بالا بودن سطح مطلب و جهات دیگر در نگاه اول، احتمالات مختلفى در آن مى رود ولى با توجه به آیات محکم تفسیر آنها آشکار مى گردد] اما آنها که در قلوب شان انحراف است به دنبال متشابهات اند تا فتنه انگیزى کنند [و مردم را گمراه سازند] و تفسیر [نادرستى] براى آن مى طلبند در حالى که تفسیر آنها را جز خدا و راسخان در علم نمى دانند).

طبق روایات، مصداق «راسِخُونَ فِی الْعِلْمِ» کسی جز ائمه معصومین(علیهم السلام) نیست.(5) در این آیه «راسخون» به وسیله «واو عاطفه» به «اللَّه» عطف شده است. یعنى تفسیر متشابهات را جز خدا و راسخان در علم کسى نمى داند و راسخان هستند که آنها را دانسته اند و آنها نیز این علم را از خداوند کسب کرده اند و از خود چیزی نمی گویند چنان که در ادامه آیه 7 سوره آل عمران می خوانیم: «یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا»؛ (راسخون در علم می گویند ما به آن ایمان آورده ایم و همه از طرف خداوند است).

این معنی از امام محمد باقر(علیه السلام) نقل شده و ابن عباس و ربیع و محمد بن جعفر بن زبیر نیز آن را گفته و ابو مسلم هم آن را اختیار کرده است. از امام باقر(علیه السلام) نقل شده است که فرمود: «کانَ رَسُول اللَّهِ(صلی الله علیه وآله) أَفْضَلُ‏ الرَّاسِخِینَ‏ فِی‏ الْعِلْمِ‏، قَدْ عَلِمَ جَمِیعَ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَیْهِ مِنَ التَّنْزِیلِ وَ التَّأْوِیل، وَ مَا کَانَ اللَّهُ‏ لِیُنْزِلَ عَلَیْهِ شَیْئاً لَمْ یُعَلِّمْهُ تَأْوِیلَهُ، وَ هوَ وَ أَوْصِیَاؤُهُ مِنْ بَعْدِهِ یَعْلَمُونَهُ کُلَّه»(6)؛ (پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله) افضل راسخان در علم بود و تفسیر و تأویل هر چه بر او نازل شد مى دانست و چیزى بر آن حضرت نازل نشد که تفسیر آن را نداند و خود او و پس از او، اوصیاء گرامی اش تفسیر و تأویل همه قرآن را مى دانستند).(7)

روایات فراوان دیگرى در کتاب اصول کافى(8) و سایر کتب حدیث در این زمینه آمده است که نویسندگان تفسیر «نور الثقلین» و تفسیر «برهان» در ذیل این آیه آنها را جمع آورى نموده اند.

البته لازم به ذکر است که تفسیر «راسِخُونَ فِی الْعِلْمِ» به پیامبر(صلی الله علیه وآله) و ائمه هدى(علیهم السلام) منافاتى با وسعت مفهوم این تعبیر ندارد. لذا از ابن عباس نقل شده که مى گفت: «من هم از راسخان در علم هستم». منتها هر کس به اندازه وسعت دانشش از اسرار و تاویل آیات قرآن آگاه مى گردد و آنان که علم شان از علم بى پایان پروردگار سرچشمه مى گیرد طبعا به همه اسرار و تاویل قرآن آشنا هستند در حالى که دیگران تنها قسمتى از این اسرار را مى دانند.(9)
 

عقیده اخباریان شیعه

تنها بخشی از علمای شیعه (اخباریان) در برهه ای از تاریخ اعتقاد داشتند که تفسیر قرآن فقط با روایات اهل بیت جایز است. پرچمدار تفکر اخباری گری که از اوایل قرن یازدهم آغاز و تا اواخر قرن دوازدهم ادامه یافت، محمّد امین استرآبادى (م 1033) بود که افکارش را در کتاب‏ «الفوائد المدنیّه‏» گردآورى نمود. خلاصه افکار او چنین است:
1. ظواهر کتاب اللَّه حجیّتى ندارد مگر آیاتى که توسط معصومین(علیهم السلام) تفسیر شده باشد.
2. در مسائل اصولى، حکم عقل حجیّت ندارد و هیچ ملازمه اى میان حکم عقل و نقل نیست.
3. اجماع مطلقا، چه اجماع محصّل یا منقول، فاقد حجیّت است.
4. همه روایات کتب اربعه، قطعى الصدور است، لذا فقیه نیازى به بررسى اسناد آنها ندارد.
5. اگر در مورد موضوعى، مانند دخانیات حکمى از کتاب و سنّت وارد نشده باشد، در ارتباط با آن موضوع توقّف کرده و درباره آن حکمى صادر نمى کنیم؛ البتّه در مقام عمل به احتیاط روى مى آوریم‏.(10)

در مورد تفسیر قرآن اخباریون معتقد بودند که عمل به ظواهر قرآن تفسیر به رأى است (مگر آیاتى که توسط معصومین تفسیر شده باشد) و از این رو، مشمول روایات ناهیه از تفسیر به رأى مى‏ شود.(11)

در میان اخباریان افراطی در این زمینه می توان از دو چهره مشهور یعنی محمد امین استرآبادی و شیخ حر عاملی یاد کرد که معتقدند تفسیر قرآن به هیچ روی برای غیر معصوم روا نیست. با این تفاوت که گفتار استرآبادی در این باره بسیار صریح است(12)؛ اما دیدگاه شیخ حر عاملی را تنها می توان از عناوینی که وی برای برخی از ابواب کتاب وسائل الشیعه انتخاب کرده، اصطیاد کرد.(13)
 

جواز و عدم جواز تفسیر قرآن در بین اهل سنت

تا اینجا روشن شد که شیعیان هرگز فهم آیات قرآن را مختص به ائمه خود نمی دانند و معتقدند که مراجعه به بسیاری از آیات قرآن برای همگان امکان پذیر است. اما جای اشاره به این موضوع نیز وجود دارد که مراجعه به آراء و نظرات مخالفان شیعه نشان می دهد که بحث اختلافی جواز و عدم جواز تفسیر قرآن در بین اهل سنت هم وجود داشت و عده ای از علمای آنها نیز مخالف تفسیر قرآن بودند؛ گروهی از علمای اهل سنت نیز فقط تفسیر پیامبر، صحابه و تابعین را حجت می دانستند!

زرکشی به نقل از راغب اصفهانی چنین گزارش کرده است: «و قال الراغب فی مقدمة تفسیره: اختلف الناس فی تفسیر القرآن: هل یجوز لکل ذی علم الخوض فیه؟ فمنهم من بالغ و منع الکلام- ولو تفنن الناظر فی العلوم و اتسع باعه فی المعارف- إلا بتوقیف عن النبی(صلی الله علیه و سلم)، أو عمن شاهد التنزیل من الصحابة أو من اخذ منهم من التابعین و احتجوا بقوله(صلی الله علیه و سلم): «مَنْ‏ فَسَّرَ الْقُرْآنَ‏ بِرَأْیِهِ‏ فَقَد أخطَأَ» و فی روایة: «مَنْ‏ قالَ فِی الْقُرْآنِ بِرَأْیِهِ‏ فَقَد کَفَرَ» و قیل: إن کان ذا معرفة و أدب فواسع له تفسیره و العقلاء و الادباء فوضی فی معرفة الاغراض و احتجوا بقوله تعالی: «لِیَدَّبَّرُوا آیَاتِهِ وَ لِیَتَذَکَّرَ أُولُو الْأَلْبَاب»(14)»(15)؛ (راغب در مقدمه تفسیر خود می گوید: میان اندیشمندان درباره تفسیر قرآن از این جهت که آیا برای هر صاحب علمی ورود در این عرصه روا است یا نه، اختلاف است: گروهی به افراط گراییده و تفسیر را هرچند برای کسی که در علوم مختلف دارای نظر بوده و دارای اطلاعات گسترده ای است، ممنوع می دانند. از نظر آنان تفسیر تنها باید مستند به روایات نبوی یا روایات صحابه و تابعان که شاهد نزول آیات بوده اند، باشد. دلیل آنان سخن پیامبر(ص) است که فرمود: «هرکس قرآن را از روی رأی تفسیر کند، خطا کرده است» و در روایتی دیگر فرموده: «هرکس با رأی خود در تفسیر قرآن چیزی بگوید کافر شده است». در مقابل، شماری دیگر معتقدند اگر شخص، عالم و ادیب باشد، می تواند قرآن را تفسیر کند؛ زیرا عاقلان و ادیبان قادر به شناخت مقاصدند. دلیل این دسته از اندیشمندان این آیه قرآن است: «لِیَدَّبَّرُوا آیَاتِهِ وَ لِیَتَذَکَّرَ أُولُو الْأَلْبَاب»).

سیوطی [نیز] در این باره چنین آورده است: «و قال بعضهم اختلف الناس فی تفسیر القرآن هل یجوز لکل أحد الخوض فیه فقال قوم لا یجوز لأحد ان یتعاطی تفسیر شی من القرآن و إن کان عالماً ادیبا متسعاً فی معرفة الادلة و الفقه و النحو و الاخبار و الآثار و لیس له إلا أن ینتهی إلی ما روی عن النبی(صلی الله علیه و سلم) فی ذلک و منهم من قال یجوز تفسیره لمن کان جامعاً للعلوم التی یحتاج المفسر الیها و هی خمسة عشر علماً احدها اللغة لأن بها یعرف شرح مفردات الالفاظ و مدلولاتها»(16)؛ (برخی می گویند: اندیشمندان درباره تفسیر قرآن و این که آیا هرکس می تواند به غور در این زمینه بپردازد، اختلاف کرده اند، شماری می گویند: برای هیچ کس روا نیست که درباره تفسیر آیه ای از قرآن اظهارنظر کند، هرچند اگر عالم و ادیب بوده و در زمینه شناخت ادله، شناخت فقه، نحو، روایات و آثار دارای دانش وسیع باشد، او حق ندارد بدون استناد به روایات نبوی درباره قرآن اظهارنظر کند. در مقابل، گروهی دیگر از اندیشمندان بر این باور هستند اگر کسی از دانش های بایسته تفسیر برخوردار باشد، مجاز به تفسیر است. دانش های بایسته تفسیر پانزده دانش است که نخستین آن ها عبارت است از علم لغت که با کمک آن مفاهیم و مدالیل واژه های قرآن به دست می آید).(17)

پی‌نوشت‌ها:
(1). التبیان فی تفسیر القرآن،طوسى، محمد بن حسن، دار احیاء التراث العربى، بیروت، بی تا، ج ‏2، ص 115، ذیل آیه 183 سوره بقره.
(2). حدیث معروف نبوی که در منابع شیعه و اهل سنت نقل شده است: «إِنِّی‏ تَارِکٌ‏ فِیکُمُ‏ الثَّقَلَیْنِ کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی لَنْ تَضِلُّوا مَا اسْتَمْسَکْتُمْ بِهِمَا وَ لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْض»؛ (من در میان شما دو چیز گرانمایه به یادگار گذاشتم کتاب خدا و عترتم که اگر به آنها تمسّک جویید هرگز گمراه نخواهید شد و این دو هرگز از هم جدا نمى‏ شوند تا در قیامت در کنار کوثر به من برسند). ر.ک: مستدرک حاکم، حاکم نیشابوری، دار المعرفة، بیروت، بی تا، ج 3، ص 148؛ نهج الحقّ و کشف الصدق‏، علامه حلى، حسن بن یوسف‏، دار الکتاب اللبنانی‏، بیروت، 1982 م‏، ص 226؛ و... .
(3). الوافی، فیض کاشانى، محمد محسن بن شاه مرتضى، کتابخانه امام أمیر المؤمنین على(علیه السلام)، اصفهان، 1406 هـ ق، چاپ: اول، ج ‏6، ص 244.
(4). مثلا گفته شده عمل به ظاهر مشروط است به فحص از اینکه اگر ظاهر در عموم است مخصصى در سایر آیات و اخبار نداشته باشد و اگر ظهور در اطلاق است مقیدى نداشته باشد و قرینه بر خلاف ظاهر نداشته باشیم. قرائن هم اقسامی است: قرینه متصله و قرینه منفصله، قرینه عقلیه و قرینه نقلیه. همچنین یکی دیگر از شرایط عمل به ظاهر آن است که اجماع بر خلاف آن نداشته باشیم و الا باید صرف از ظهور کرد و فحص از قرائن مختص است به مجتهد.
(5). اطیب البیان فی تفسیر القرآن، طیب، سید عبد الحسین، انتشارات اسلام، تهران، 1378 هـ ش، چاپ دوم، ج ‏14، ص 339.
(6). مجمع البیان فى تفسیر القرآن، طبرسى فضل بن حسن، انتشارات ناصر خسرو، تهران، 1372 هـ ش، چاپ سوم، ج 2، ص 701.
(7). ر.ک: مجمع البیان فى تفسیر القرآن، طبرسى فضل بن حسن، ترجمه: مترجمان، محقق: ستوده، رضا، انتشارات فراهانى، تهران، 1360 هـ ش، چاپ اول، ج ‏3، ص 236.
(8). ر.ک: الکافی، کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق‏، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1407 هـ ق، چاپ چهارم‏، ج 1، ص 213.
(9). تفسیر نمونه، مکارم شیرازى، ناصر، دار الکتب الاسلامیه‏، تهران‏، 1374 هـ ش‏، چاپ سى و دوم‏، ج ‏2، ص 440.
(10). ر.ک: موسوعة طبقات الفقهاء، سبحانى، جعفر، مؤسّسه امام صادق، قم، چاپ اوّل، 1418 هـ ق، ج 2، ص 385؛ امل الآمل، حرّ عاملی، محمّد بن حسین، دار الکتاب الاسلامى، قم، 1362 هـ ش، ج 2، ص 264؛ نقل از: دائرة المعارف فقه مقارن، مکارم شیرازی، ناصر، مدرسه الامام على بن ابى طالب(ع)، قم‏، 1427 هـ ق‏، چاپ اول، ج ‏1، ص 118.
(11). دائرة المعارف فقه مقارن، همان‏، ج ‏1، ص 122.
(12). ر.ک: الفوائد المدنیة و الشواهد المکیة، امین استرآبادی، محمد، دار النشر لأهل البیت(ع)، بی جا، بی تا، ص 254-256 و... .
(13). به عنوان مثال در کتاب «وسائل الشیعه» وی در دو جا بدین شرح عنوان گذاری کرده است: 1. «باب عدم جواز استنباط الاحکام النظریة من ظواهر القرآن الا بعد معرفة تفسیرها من الائمة(ع)». ر.ک: وسائل الشیعه، حر عاملی، محمد بن حسن، تهران، انتشارات اسلامیه، 1375 هـ ش، ج 27، ص 176. 2. «باب عدم جواز استنباط الاحکام النظریة من ظواهر کلام النبی(ص) المروی عن غیر جهة الائمة(ع) ما لم یعلم تفسیره منهم». ر.ک: وسائل الشیعه،همان، ج 27، ص 206.
(14). سوره ص، آیه 29.
(15). البرهان فی علوم القرآن، زرکشی، محمد بن بهادر بن عبد الله، تحقیق: محمد أبو الفضل إبراهیم، دار المعرفة، بیروت، 1391 هـ ق، ج 2، ص 164.
(16). الإتقان فی علوم القرآن، سیوطی، عبد الرحمن بن أبی بکر، المحقق: محمد أبو الفضل إبراهیم، الهیئة المصریة العامة للکتاب، مصر، 1394 هـ ق/ 1974 م، ج 4، ص 213؛ جواهر الحسان فی تفسیر القرآن، ثعالبى، عبدالرحمن بن محمد، داراحیاء التراث العربى، بیروت، 1418 هـ ق، چاپ اول، ج ‏1، ص 98.
(17). ر.ک: مقاله «بررسی امکان و جواز تفسیر قرآن از منظر فریقین»، نصیری، علی، نشریه علوم و معارف قرآن کریم، دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم، قم، شماره 7، تابستان 1389 هـ ش، ص 9-37.

منبع: آیین رحمت


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
پرسش و پاسخ مرتبط