معانی واژه «قرة العین» در قرآن کریم
پرسش :
در قرآن واژه «قرة العین» در چند معنا به کار رفته است؟
پاسخ :
در فارسى، کلمه «قرة العین» را به نور چشم ترجمه مى کنند و در عربى معنى کنایه اى دارد و صاحب «مفردات» گوید: «قَرَّتْ عینُهُ» یعنى «سُرَّت»؛ (مسرور شد) و لذا به آنچه مایه خوشنودى و سرور است، قرة العین گویند(1) از این رو به فرزند خوب «قرة العین» گویند؛ چون سرمایه سُرور و مسرّت والدین است و بوسیله آن گویا نور چشم آنها زیاد مى شود.
در قرآن یک مرتبه واژه «قُرَّتُ عَیْنٍ» آمده و آن در داستان حضرت موسى(علیه السلام) است. وقتى کودک بود و به دستور فرعون از آب گرفته شد؛ (زن فرعون به فرعون گفت: این کودک را مکش که مایه سُرور من و تو است)؛ «وَ قَالَتِ امْرَأَتُ فِرْعَوْنَ قُرَّتُ عَیْنٍ لِّی وَ لَکَ لَاتَقْتُلُوهُ»(2)
و دو مرتبه به شکل «قُرَّةَ أَعْیُنٍ» آمده: یکى در مورد بندگان مقرّب الهى است که به خداوند مى گویند: (به ما همسران و فرزندانى ده که مایه سرور باشد)؛ «رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَ ذُرِّیَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْیُنٍ»(3) و دیگرى در مورد نماز شب است که خداوند مى فرماید: (هیچ کس نمى داند براى شب زنده داران [کسانى که نماز شب مى خوانند] چه مایه سُرور و ابتهاجى قرار داده شده، و این جزاى عمل آنهاست)؛ «فَلاَتَعْلَمُ نَفْسٌ مَّا أُخْفِىَ لَهُمْ مِّنْ قُرَّةِ أَعْیُنٍ جَزَاءً بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ»(4).
در قرآن «تَقَرَّ عَینُهَا» نیز در دو مورد درباره حضرت موسى(علیه السلام) آمده که: «رَجَعنَاکَ اِلَى اُمِّکَ کَى تَقَرَّ عَینُهَا وَ لَاتَحزَنَ»(5)، «رَدَدنَاهُ اِلَى اُمِّهِ کَى تَقَرَّ عَینُهَا وَ لَاتَحزَنَ»(6)؛ (رد کردیم موسى را به مادرش تا مایه سرور او شود و اندوهگین نباشد) و یک مورد هم «تَقَرَّ اَعیُنُهُنَّ» دارد که در مورد زنان پیامبر(صلی الله علیه و آله) است: «ذَلِکَ اَدنَى اَن تَقَرَّ اَعیُنُهُنَّ»(7)؛ (این نزدیکتر است به این که موجب سرور آنها شود). در این آیه «حق قسم» را از پیامبر(صلی الله علیه و آله) برداشت، حق قسم آن است که شوهر اوقات خود را در میان همسران به طور عادلانه تقسیم کند، اگر یک شب نزد یکى از آنها است شب دیگر نزد دیگرى باشد و نباید تفاوتى از این نظر بین آنها باشد و این، یکى از احکام اسلامى است که در فقه مورد بررسى قرار گرفته شده است.
پیامبر(صلی الله علیه و آله) به علت شرائط خاص خصوصاً در زمانى که در مدینه بود، و هر ماه تقریباً یک جنگ بر او تحمیل مى شد و در این زمان همسران متعدد داشت، رعایت حق قِسم به حکم آیه فوق از او ساقط شد، و مى توانست هرگونه اوقات خود را تقسیم کند، هر چند او با این حال حتى الامکان مساوات و عدالت را [چنانکه در تواریخ اسلامى است] رعایت مى کرد.
این مطلب را خداوند براى رفع غم همسران[پیامبر] که ناراحتى مى کردند و گاه رقابت داشتند بیان کرد چرا که حالا مى دانستند این یک حکم الهى است ولذا در برابر آن تسلیم مى شدند و نیز می دانستند حکمى است عمومى براى همه زنان پیامبر(صلی الله علیه و آله).
پینوشتها:
(1). المفردات فی غریب القرآن، راغب اصفهانى، حسین بن محمد، تحقیق: صفوان عدنان داود، دارالعلم- الدار الشامیة، دمشق، بیروت، 1412 قمری، چاپ: اول، ص 662، (ماده «قرّ»).
(2). سوره قصص، آیه 9.
(3). سوره فرقان، آیه 7.
(4). سوره سجده، آیه 17. (براى توضیح بیشتر به تفسیر نمونه، مکارم شیرازى، ناصر، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1374 شمسی، چاپ: اول، ج 17، ص 148، (تفسیر: پاداش هاى عظیمى که هیچ کس از آن آگاه نیست توضیحاتى دارد).
(5). سوره طه، آیه 40.
(6). سوره قصص، آیه 13.
(7). سوره احزاب، آیه 51.
منبع: اخلاق اسلامى در نهج البلاغه، مکارم شیرازى، ناصر، تهیه و تنظیم: اکبر خادم الذاکرین، نسل جوان، قم، 1385 شمسی، چاپ: اول، ج 2، ص 305.
در فارسى، کلمه «قرة العین» را به نور چشم ترجمه مى کنند و در عربى معنى کنایه اى دارد و صاحب «مفردات» گوید: «قَرَّتْ عینُهُ» یعنى «سُرَّت»؛ (مسرور شد) و لذا به آنچه مایه خوشنودى و سرور است، قرة العین گویند(1) از این رو به فرزند خوب «قرة العین» گویند؛ چون سرمایه سُرور و مسرّت والدین است و بوسیله آن گویا نور چشم آنها زیاد مى شود.
در قرآن یک مرتبه واژه «قُرَّتُ عَیْنٍ» آمده و آن در داستان حضرت موسى(علیه السلام) است. وقتى کودک بود و به دستور فرعون از آب گرفته شد؛ (زن فرعون به فرعون گفت: این کودک را مکش که مایه سُرور من و تو است)؛ «وَ قَالَتِ امْرَأَتُ فِرْعَوْنَ قُرَّتُ عَیْنٍ لِّی وَ لَکَ لَاتَقْتُلُوهُ»(2)
و دو مرتبه به شکل «قُرَّةَ أَعْیُنٍ» آمده: یکى در مورد بندگان مقرّب الهى است که به خداوند مى گویند: (به ما همسران و فرزندانى ده که مایه سرور باشد)؛ «رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَ ذُرِّیَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْیُنٍ»(3) و دیگرى در مورد نماز شب است که خداوند مى فرماید: (هیچ کس نمى داند براى شب زنده داران [کسانى که نماز شب مى خوانند] چه مایه سُرور و ابتهاجى قرار داده شده، و این جزاى عمل آنهاست)؛ «فَلاَتَعْلَمُ نَفْسٌ مَّا أُخْفِىَ لَهُمْ مِّنْ قُرَّةِ أَعْیُنٍ جَزَاءً بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ»(4).
در قرآن «تَقَرَّ عَینُهَا» نیز در دو مورد درباره حضرت موسى(علیه السلام) آمده که: «رَجَعنَاکَ اِلَى اُمِّکَ کَى تَقَرَّ عَینُهَا وَ لَاتَحزَنَ»(5)، «رَدَدنَاهُ اِلَى اُمِّهِ کَى تَقَرَّ عَینُهَا وَ لَاتَحزَنَ»(6)؛ (رد کردیم موسى را به مادرش تا مایه سرور او شود و اندوهگین نباشد) و یک مورد هم «تَقَرَّ اَعیُنُهُنَّ» دارد که در مورد زنان پیامبر(صلی الله علیه و آله) است: «ذَلِکَ اَدنَى اَن تَقَرَّ اَعیُنُهُنَّ»(7)؛ (این نزدیکتر است به این که موجب سرور آنها شود). در این آیه «حق قسم» را از پیامبر(صلی الله علیه و آله) برداشت، حق قسم آن است که شوهر اوقات خود را در میان همسران به طور عادلانه تقسیم کند، اگر یک شب نزد یکى از آنها است شب دیگر نزد دیگرى باشد و نباید تفاوتى از این نظر بین آنها باشد و این، یکى از احکام اسلامى است که در فقه مورد بررسى قرار گرفته شده است.
پیامبر(صلی الله علیه و آله) به علت شرائط خاص خصوصاً در زمانى که در مدینه بود، و هر ماه تقریباً یک جنگ بر او تحمیل مى شد و در این زمان همسران متعدد داشت، رعایت حق قِسم به حکم آیه فوق از او ساقط شد، و مى توانست هرگونه اوقات خود را تقسیم کند، هر چند او با این حال حتى الامکان مساوات و عدالت را [چنانکه در تواریخ اسلامى است] رعایت مى کرد.
این مطلب را خداوند براى رفع غم همسران[پیامبر] که ناراحتى مى کردند و گاه رقابت داشتند بیان کرد چرا که حالا مى دانستند این یک حکم الهى است ولذا در برابر آن تسلیم مى شدند و نیز می دانستند حکمى است عمومى براى همه زنان پیامبر(صلی الله علیه و آله).
پینوشتها:
(1). المفردات فی غریب القرآن، راغب اصفهانى، حسین بن محمد، تحقیق: صفوان عدنان داود، دارالعلم- الدار الشامیة، دمشق، بیروت، 1412 قمری، چاپ: اول، ص 662، (ماده «قرّ»).
(2). سوره قصص، آیه 9.
(3). سوره فرقان، آیه 7.
(4). سوره سجده، آیه 17. (براى توضیح بیشتر به تفسیر نمونه، مکارم شیرازى، ناصر، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1374 شمسی، چاپ: اول، ج 17، ص 148، (تفسیر: پاداش هاى عظیمى که هیچ کس از آن آگاه نیست توضیحاتى دارد).
(5). سوره طه، آیه 40.
(6). سوره قصص، آیه 13.
(7). سوره احزاب، آیه 51.
منبع: اخلاق اسلامى در نهج البلاغه، مکارم شیرازى، ناصر، تهیه و تنظیم: اکبر خادم الذاکرین، نسل جوان، قم، 1385 شمسی، چاپ: اول، ج 2، ص 305.