سه‌شنبه، 25 مهر 1402
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

تعداد یاران امام زمان علیه السلام برای قیام آن حضرت

پرسش :

حضور و آمادگی چه تعدادی از یاران امام زمان (علیه السلام) برای قیام آن حضرت کفایت می‌کند؟


پاسخ :
هم یاران واقعی حضرت مهدی (علیه السلام) کم هستند و هم اینکه برای پذیرش و قبل از آن برای قیام امام باید آمادگی عمومی پیدا بشود. در قرآن می‌خوانیم پس از حضرت موسی ستمگری پیدا شد که مردم را از خانه، سرزمین و فرزندانشان جدا می‌کرد. مردم مظلوم نزد پیامبرشان رفتند و از او تقاضا کردند. برایشان یک فرمانده‌ی نظامی تعیین کند تا در برابر آن ستمگر بایستند. پیامبرشان فرمود: «احتمال نمی‌دهید که اگر جهاد بر شما مقرر شد، جهاد نکنید؟!» گفتند: «هرگز!»؛ ولی همین که به آن‌ها دستور جنگ داده شد، جز تعدادی کمی، همه سرپیچی کردند. خداوند متعال به این گروه که اظهار آمادگی و جانفشانی کردند؛ ولی در عمل سرپیچی نمودند، لقب «ظالم» نهاد و فرمود: «وَ اللهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ‌».(1)

در این امتحان مکتبی، بیش‌تر افراد مردود شدند؛ حتّی اقلیتی که جهاد را پذیرفتند، در رهبری فرمانده تردید کردند؛ یعنی همین که پیامبرشان فرد لایقی (طالوت) را از سوی خداوند متعال برای فرماندهی تعیین کرد، گفتند: «چون ثروت ما بیش‌تر است، خود ما به فرماندهی سزاوارتریم. جمعی با این که نشانه‌های لیاقت طالوت را دیدند سرپیچی کردند. این نیز امتحان برخی دیگر و به نوعی امتحان دوم بود.

گروه دیگری که در ظاهر وفادار بودند، به سوی جبهه حرکت کردند رهبرشان فرمود: در طول مسیر، خداوند متعال شما را به نهر آبی آزمایش می‌کند. سعی کنید از آن ننوشید! هر که از آن بنوشد از ما نیست البته اجازه دارید که با دست لبی‌تر کنید؛ اما خود را سیراب نکنید.» این گروه وفادار نیز، همین که به آب رسیدند، نتوانستند خود را حفظ کنند و کاملاً خود را سیراب کردند (این امتحان سوم بود). در این امتحان نیز گروهی مردود شدند.

کسانی که فرمان جهاد را پذیرفتند، رهبری طالوت را هم پذیرفتند و از مسئله‌ شکم هم گذشتند؛ اما همین که در مقابل دشمن قرار گرفتند، گفتند: «ما حریف دشمن نیستیم، و این شعار را سر دادند که (لاَ طَاقَةَ لَنَا الْیوْمَ بِجَالُوتَ وَ جُنُودِهِ)(2) (این امتحان چهارم). در این میان تعداد کمی باقی ماندند که آن‌ها نیز این شعار را سر دادند: (کَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثِیرَةً بِإِذْنِ اللهِ)(3).

کوتاه سخن آن که هر کس در ظاهر ادعای انتظار و اعلام وفاداری می‌کند؛ امّا باید مراحل مختلف امتحان را سپری کرد تا معلوم گردد که، افراد صادق چند نفر هستند؛ نه تنها در عرصه‌ی جهاد بلکه در سایر عرصه‌ها نیز چنین است.

در حدیث می‌خوانیم که حضرت فرمود: «ما اَکثَر الضَّجیج وَ اَقَلَّ الحَجیج»؛(4) «چه بسیارند کسانی که در مکه ظاهر مناسک را انجام می‌دهند و اهل ناله و انابه هم هستند؛ ولی حاجیان واقعی بسیار اندکند؛ افزون بر احکام، در نبوت نیز مسأله چنین است. قبل از بعثت افرادی منتظر حضرت رسول (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم) بودند و چون می‌دانستند که شهر مدینه محل هجرت پیامبر قرار خواهد گرفت، سال‌ها قبل از بعثت پیامبر (صلی‌ الله علیه و آله و سلم) در آن جا ساکن شدند و ضمن تجارت منتظر ظهور پیامبر بودند؛ ولی بعد از ظهور، با این که نشانه‌های پیامبری را با آنچه در تورات آمده بود موافق یافتند، کفر ورزیدند: (فَلَمَّا جَاءَهُمْ مَا عَرَفُوا کَفَرُوا بِهِ).(5)

بر اساس این ماجرا نباید به هر استقبالی تکیه کرد و نباید به هر دانستنی‌ای امیدوار بود. آنان با این که پیامبر را مثل فر زندانشان می‌شناختند؛ با همان علم و آگاهی روحیه تسلیم نداشتند و در واقع نباید به هر اظهار عشق و انتظاری مغرور شد؛ زیرا ممکن است در مرحله عمل، حالت‌های انسان تغییر یابد. هستند کسانی که در دعای ندبه اشک می‌ریزند و اظهار انتظار می‌کنند؛ ولی از درآمدهای خود سهم امام زمان (علیه‌ السلام) را نمی‌دهند. اهل کوفه هزاران نامه برای دعوت و یاری امام حسین (علیه‌ السلام) نوشتند؛ اما ایشان را در کربلا تنها گذاشتند.

حتی درباره‌ی توحید نیز چنین است. قرآن در این باره می‌فرماید: (فَإِذَا رَکِبُوا فِی الْفُلْکِ دَعَوُا اللهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذَا هُمْ یشْرِکُونَ‌)؛(6) همین که افراد در دریا، کشتی خود را در ورطه‌ی هلاک می‌بینند، خدا را با اخلاص می‌خوانند؛ ولی همین که به ساحل رسیدند همه چیز را فراموش می‌کنند.

در مسائل خانوادگی نیز همین گونه است. قرآن می‌فرماید: همین که زن حامله می‌شود، زن و شوهر ضمن درخواست از پروردگارشان با خداوند عهد می‌کنند که اگر فرزند شایسته‌ای به ما بدهی، قطعاً از سپاسگزاران خواهیم بود: (لَئِنْ آتَیتَنَا صَالِحاً لَنَکُونَنَّ مِنَ الشَّاکِرِینَ‌)؛(7) ولی همین که خداوند متعال به آنان فرزند صالحی داد، پدر و مادر، برای خداوند متعال شریکانی قرار می‌دهند: (فَلَمَّا آتَاهُمَا صَالِحاً جَعَلاَ لَهُ شُرَکَاءَ فِیمَا آتَاهُمَا)(8).

آری، انسان چه زود وعده‌های خود را با خداوند متعال فرموش می‌کند! کوتاه سخن این که فقط ایمان اصیل زمینه‌ساز ظهور است و ایمان‌های موضعی، موسمی، گزینشی، منهای عمل، ریزشی، موجی و ایمان ضعیف، بدون منطق و کارآمد و سودمند نخواهد بود.

برای نمونه در غدیرخم، یاران پیامبر خدا (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم) به امیرالمؤمنین تبریک گفتند؛ امّا پس از رحلت رسول خدا (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم) حقش را ربودند؛ بعضی دیگر بیعت را شکستند و جنگ جمل را به راه انداختند.

برای آزمایش خود، هر کسی به خود مراجعه کند و بنگرد که در عمر خود چند بار قول داده و وفا نکرده، توبه کرده توبه شکسته، وعده داده و تخلف کرده است. همه این موارد دلیل بر عدم استقرار ایمان در فرد است.

در قرآن کریم در آیات 75 تا 79 سوره توبه می‌خوانیم شخصی از پیغمبر درخواست دعا کرد تا ثروتمند شود. حضرت فرمود: «مال اندکی که شکرش را ادا کنی بهتر از مال زیادی است که نتوانی شکرش را به جای آوری.» او قول داد که تمام حقوق واجب مال را بدهد؛ ولی همین که ثروتمند شد، اول از نماز جماعت فاصله گرفت؛ سپس از نماز جمعه و در مرحله بالاتر، منکر زکات شد و به دلیل همین خلف وعده‌ها، نفاق عمیق برای همیشه در قلب او ماندگار شد و به طور طبیعی این روند می‌تواند نسبت به دیگران هم صورت بگیرد.

با این که قرآن مزد رسالت را «مَوَدَت فِی القُربی» می‌داند: (قُلْ لاَ أَسْأَلُکُمْ عَلَیهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَى)؛(9) ولی صدها میلیون مسلمان داریم که حتی نام اهل بیت را نمی‌دانند و از این نکته نیز بگذریم که چقدر از اهل بیت نسل و یاران آنان کشته، تبعید، اسیر و تحقیر شدند: «فَقُتِلَ مَن قُتِل، و سُبی مَن سُبی، وَ اُقصی مَن اُقصِی».(10)

آنچه گفته شد، گوشه‌ای از نمونه‌های قرآنی بود و بی‌تردید اگر بخواهیم از روایات و تاریخ بخش‌های دیگری را بیان کنیم، کتاب قطوری به نام «نامردی‌های انسان» نوشته خواهد شد! به هر حال قرآن فقط به افراد خاصی می‌فرماید: این‌ها راستگویانند (أُولئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ)؛(11) و این نکته بدان اشاره دارد که بسیاری از افراد دروغ می‌گویند.

بارها به بعضی از امامان معصوم پیشنهاد قیام می‌دادند؛ حتی می‌گفتند: شما در فلان منطقه صدهزار یاور دارید؛ ولی امام با نگاه عمیق خواسته‌ی آن‌ها را نمی‌پذیرفت؛(12) زیرا می‌دانست که ایمان آن‌ها ظاهری است؛ نه اصولی و ریشه‌ای.

قرآن ایمان تنها را کافی نمی‌داند؛ بلکه ایمان طولانی و همراه با استقامت ارزشمند است: (‌قَالُوا رَبُّنَا اللهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا).(13)

خداوند در قرآن به ایمانی خالص: (الَّذِینَ آمَنُوا وَ لَمْ یلْبِسُوا إِیمَانَهُمْ بِظُلْمٍ)(14) ایمانی همراه با عمل: (آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ)(15)

ایمان و عملی بدون مجادله: (لاَ یجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیتَ).(16) اشاره می‌کند؛ یعنی مؤمنان واقعی کسانی هستند که نسبت به داوری‌های حضرت رسول (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم) نگرانی نداشته باشند و آیه‌ای دیگر از ایمانی همراه با هجرت: (وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ لَمْ یهَاجِرُوا)؛(17) سخن می‌گوید یعنی کسانی که ایمان دارند ولی هجرت نمی‌کنند، حق ولایت و سرپرستی ندارند.
در قرآن از ایمانی همراه با نشاط؛ سخن به میان می‌آید و مسلمانانی که نماز را در حال کسالت می‌خوانند، انتقاد می‌کند: (وَ إِذَا قَامُوا إِلَى الصَّلاَةِ قَامُوا کُسَالَى).(18)

و یا به ایمانی همراه با پرداخت پول اشاره دارد و به اصحاب پیامبر که در جبهه‌ی جنگ همراه با رسول خدا (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم) جنگیدند، پیروز شدند و غنایم به دست آوردند، می‌فرماید: اگر ایمان دارید، خمس بدهید وگرنه ایمان ندارید: (وَ اعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَی‌ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ... إِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللهِ).(19)

خداوند در آیاتی دیگر به ایمانی همراه با عقل توجه می‌کند: (یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا ... إِنْ کُنْتُمْ تَعْقِلُونَ‌).(20)

و نیز: (یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تَتَّخِذُوا بِطَانَةً مِنْ دُونِکُمْ لاَ یأْلُونَکُمْ خَبَالاً وَدُّوا مَا عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضَاءُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ وَ مَا تُخْفِی صُدُورُهُمْ أَکْبَرُ قَدْ بَینَّا لَکُمُ الْآیاتِ إِنْ کُنْتُمْ تَعْقِلُونَ).(21)

خداوند متعال در این آیه می‌فرماید: «ای مؤمنان! نگذارید بیگانگان عاملی نفوذی باشند!»؛ و در پایان می‌فرماید: «اگر عقل دارید».

بر اساس آنچه گفته شد، ایمان زمانی ارزشمند است که با عمل، خالصانه، همراه با هجرت و همراه با عقل و مواردی از این چند باشد؛ بنابراین هر ایمانی سبب رستگاری نیست.  مؤمنانی رستگارند که در نماز خود خاشع، زکات مال خود را بپردازند در برابر شهوت از خود محافظت کنند، و از لغو روی‌گردان باشند. در جای دیگر می‌فرماید: «مؤمنان واقعی تنها کسانی هستند که هرگاه نام خداوند متعال برده شود، [مثلاً صدای اذان را شنیدند]؛ دل آن‌ها می‌لرزد و هرگاه آیات قرآن بر آنان تلاوت شود، بر ایمانشان افزوده می‌گردد.»(22)

آری؛ لازم است هر کس که خودش را مؤمن و منتظر ظهور حضرت مهدی می‌داند، خود را با این آیات قرآنی که در این چند سطر بیان شد، مورد ارزیابی قرار دهد و مفاهیم این آیات را در خود نهادینه کند.

همان‌طور که نخ سالم باید منتظر سوزن باشد. با نخ پوسیده چیزی دوخته نمی‌شود؛ بنابراین لایق بودن رهبر به تنهایی کافی نیست. در جنگ احد، فرمانده جنگ، شخص پیامبر بود ولی مسلمانان در این جنگ شکست خوردند؛ زیرا یاران پیامبر دچار سستی و غفلت شدند: «فَشَلتُم»؛ و دستور حضرت را اجرا نکردند: «عَصیتم»؛ در مأموریت خود نزاع کردند: «تَنازَعتَم».(23)

البته نباید ناامید شد؛ زیرا خداوند متعال می‌تواند همین انسان‌های ضعیف را نیز دگرگون کند. گاهی آبی آلوده، به خاک باغچه فرو می‌رود؛ ولی از آن گل و گلابی خوشبو به دست می‌آید. خداوند متعال می‌تواند بدی‌ها را به خوبی‌ها تبدیل و افراد را متحول نماید.

در دعای ماه مبارک رمضان می‌خوانیم: «اَللّهُمَ غَیر سُوءَ حالِنَا بِحُسنِ حالِک»؛ همان‌گونه که سلمان فارسی بخشی از عمرش (و آن هم در اواخر عمرش) به اسلام گروید؛ اما چنان رشد معنوی کرد که درباره‌اش گفتند: «اَلسَّلمانُ مِنّا اَهل البیت».(24)

ما باید از استمداد از خداوند متعال و با الهام از آیات و روایات و دعاها، در خود شایستگی ایجاد کنیم. اولین گام برای این کار فکر بلند و نگاه وسیع به تمام هستی و مردم است. کسانی که منتظر اصلاح کلی و برقراری عدالت اجتماعی در همه جهان هستند، نمی‌توانند افرادی باشند که دایره فکرشان فقط به خویش و بستگان و قبیله و حزب و منطقه خاص خود محدود باشد؛ بلکه باید روحی بسیار بلند داشته باشند.

در دعاها از خداوند متعال می‌خواهیم: «خدایا! همه فقرا را غنی ساز و همه مشکلات را حل بفرما! همه بیماران را شفا بده!» در این دعاها به کشور و منطقه و لهجه و... توجهی نشده است؛ چنان که در سلام نماز به همه صالحان تاریخ سلام می‌کنیم: «اَلسَّلامُ عَلَینا وَ عَلی عبادِ اللهِ الصّالِحین.» از خداوند متعال هدایت به راه مستقیم را برای همه مردم می‌خواهیم؛ بنابراین می‌گوییم: «اهدنا!» و نمی‌گوییم: «اهِدنِی!».

دعای عهد نوع رابطه ما را با حضرت مهدی (علیه‌ السلام) و علاقه ما را به آن حضرت نشان می‌دهد. در این دعای نورانی می‌خوانیم: «اَللهَم بَلّغ مَولانا صاحِب الزَّمانِ عَن جَمیعِ المَؤمنینَ وَ المُؤمِنات» و این به معنای آن است که علاقه ما باید به نمایندگی از همه‌ی مؤمنان باشد و نیز:

علاقه باید بدون مرز: «فی مَشارِقِ الاَرضِ وَ مَغارِبها»؛ علاقه باید بدون شرط: «حَیهَّم وَ مَیتهِمِ‌»؛ علاقه باید بدون تاریخ: «عَن والِدَی وَ وَلَدی»؛ علاقه باید بدون محدودیت: «زِنَة عَرشِ الله وَ مِدادِ کَلِماتِهِ»؛ باشد

و همچنین باید دارای تازگی بوده و هر روز نو شود: «اُجدَّدُ لَهُ فی هذاَ الیومِ وَ فی کُلّ یومٍ»؛(25)

و روندی رو به رشد داشته باشد: «عَهدَاً وَ عَقداً وَ یبعَةً»؛ یعنی اول تعهد، بعد قرار بستن سپس بیعت و تسلیم.

به راستی این جملات چقدر سازنده است! انسانی را که به طور طبیعی باید به فکر خوراک، پوشاک، همسر، فرزند و رفاه باشد، با عشقی بی‌نهایت به مصلحی معصوم، آن هم بدون هیچ حد و مرز، مرتبط می‌سازد.

این علاقه بر اساس آن است که در حدیث می‌خوانیم: «امام از پدر و مادر به مردم مهربان‌تر است»؛ «اشفق علی الناس من آبائهم و امهاتهم».(26).
 
پی‌نوشت‌ها:
1. سوره بقره (2)، آیه 95
2. سوره بقره (2)، آیه 249
3. همان.
4. بحارالانوار، ج 24، ص 123
5. سوره بقره (2)، آیه 89
6. سوره عنکبوت (29)، آیه 65
7. سوره اعراف (7)، آیه 189
8. همان، آیه 190
9. سوره شوری (42)، آیه 23
10. مفاتیح ‌الجنان، بخش از دعای ندبه.
11. سوره حجرات (49)، آیه 15
12. بحارالانوار، ج 47، ص 123
13. احقاف (46)، آیه 13
14. سوره انعام (6)، آیه 82
15. سوره بقره (2)، آیه 82
16. نساء (4)، آیه 65
17. سوره انفال (8)، آیه 72
18. سوره نساء (4)، آیه 142
19. انفال (8)، آیه 41
20. سوره آل عمران (3)، آیه 118
21. همان.
22. سوره مؤمنون (23)، آیه 152
23. سوره آل عمران (3)، آیه 152
24. بحارالانوار، ج 108، ص 285
25. بحارالانوار، ج 91، ص  110
26. من لایحضره ‌الفقیه، ج 4، ص 418
 
منبع‌: جهت نما (چهل پرسش و پاسخ مهدوی)، محسن قرائتی، ناشر: انتشارات بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود (علیه‌ السلام)، چاپ دوم، تابستان 1393.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
پرسش و پاسخ مرتبط