پرسش :
با شك در توانايي كامل يك فقيه، آيا عقل ايجاب نميكند كه ولايت چنين فقيهي نخست از حيث موارد يا از حيث زمان «مقيّد» باشد و پس از اثبات توانايي كامل او، «ولايت مطلقه» داشته باشد؟
پاسخ :
اين سؤال، به دو بخشِ ثبوت و اثبات ميتواند برگردد. اگر كسي فقيه جامع الشرايط باشد و در واقع، همه صفات لازم رهبري را داشته باشد، ولي در مقام عمل، براي ديگران و حتي براي خودش احراز نشده است، چنين فقيهي، نسبت به تمام شؤون كشور ولايت دارد؛ اگر چه روشن شدن اين ولايت در مقام اثبات، تدريجي است؛ لذا وي، تدريجي عمل ميكند تا برسد به جايي كه بر همگان تثبيت شود و بر خودش هم ثابت شود كه ولايت مطلقه دارد؛ و اگر در مقام عمل، روشن شد كه فقيهي ضعيف است و توانايي لازم را ندارد، معلوم ميشود كه چنين فقيهي در واقع، بر مملكت ولايت نداشته و ندارد و در اين فرض، اگر فقيه ديگري نيست و منحصر به اوست، او از راه اضطرار، قدر متيقّن است و به اندازه فقاهتش و مديريّتش و سياستش، ولايت دارد نه بيش از آن اندازه. ولايت مطلقه، مربوط به فقاهت مطلقه و مديريّت مطلقه و سياست مطلقه است؛ چه اينكه مربوط به عدالت و تقواي مطلق است و اگر كسي بينشهاي علمي و سياسي و اجتماعي او مقيّد باشد، ولايت او نيز مقيد خواهد بود. البته اين گونه از ولايتهاي نِسْبي، همان حِسْبه است. بنابراين، اگر فقيهي جامع شرايط باشد و همه صفات لازم رهبري را به طور كمال داشته باشد، ولايت او مطلقه است و نميتوان ولايت چنين فقيهي را تقييد كرد و اين گونه نيست كه فقيه جامع الشرايط، گاهي ولايت مطلقه داشته باشد و گاهي نداشته باشد؛ ولايتش گاهي مطلقه باشد و گاهي مقيّده.
مأخذ: ( آیةالله جوادی آملی ، ولايت فقيه ، ص 472، 473)
اين سؤال، به دو بخشِ ثبوت و اثبات ميتواند برگردد. اگر كسي فقيه جامع الشرايط باشد و در واقع، همه صفات لازم رهبري را داشته باشد، ولي در مقام عمل، براي ديگران و حتي براي خودش احراز نشده است، چنين فقيهي، نسبت به تمام شؤون كشور ولايت دارد؛ اگر چه روشن شدن اين ولايت در مقام اثبات، تدريجي است؛ لذا وي، تدريجي عمل ميكند تا برسد به جايي كه بر همگان تثبيت شود و بر خودش هم ثابت شود كه ولايت مطلقه دارد؛ و اگر در مقام عمل، روشن شد كه فقيهي ضعيف است و توانايي لازم را ندارد، معلوم ميشود كه چنين فقيهي در واقع، بر مملكت ولايت نداشته و ندارد و در اين فرض، اگر فقيه ديگري نيست و منحصر به اوست، او از راه اضطرار، قدر متيقّن است و به اندازه فقاهتش و مديريّتش و سياستش، ولايت دارد نه بيش از آن اندازه. ولايت مطلقه، مربوط به فقاهت مطلقه و مديريّت مطلقه و سياست مطلقه است؛ چه اينكه مربوط به عدالت و تقواي مطلق است و اگر كسي بينشهاي علمي و سياسي و اجتماعي او مقيّد باشد، ولايت او نيز مقيد خواهد بود. البته اين گونه از ولايتهاي نِسْبي، همان حِسْبه است. بنابراين، اگر فقيهي جامع شرايط باشد و همه صفات لازم رهبري را به طور كمال داشته باشد، ولايت او مطلقه است و نميتوان ولايت چنين فقيهي را تقييد كرد و اين گونه نيست كه فقيه جامع الشرايط، گاهي ولايت مطلقه داشته باشد و گاهي نداشته باشد؛ ولايتش گاهي مطلقه باشد و گاهي مقيّده.
مأخذ: ( آیةالله جوادی آملی ، ولايت فقيه ، ص 472، 473)