پرسش :
« دين براى دنيا » و « ترك دنيا به خاطر دين » دو حالت افراط و تفريط در دين مىباشند و اگر دين بخواهد حكومت كند، معنايش اين خواهد بود كه دين براى دنيا باشد در حالى كه دين، چنين رسالتى ندارد.
پاسخ :
دين در تعريف قرآن مايه حيات است: «يا أيّها الّذين آمنوا استجيبوا لله و للرسول اذا دعاكم لما يحييكم ...»(1). پس ذات اقدس اله دين را يك امر حياتبخش معرفى مىكند و به انسان مىگويد مادامى كه زنده است حسنهٔ دنيا و حسنهٔ آخرت را از خدا بخواهد و نيز مسألت نمايد كه خداوند او را از عذاب آتش حفظ كند: «رَبَّنَا آتِنَا فِى الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِى الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ»(2). در زندگى حَسَن؛ بايد همعقيده حسن و هم اخلاق حسن و هم رفتار حسن باشد. در زندگى حسن، بهرهٔ جامعه، قسط و عدل است و رهايى از فقر و فساد و تبعيض. پس وحى الهى دين را حياتبخش معرفى مىكند و البته محصول چنين حياتى، حسنات دنيا و حسنات آخرت خواهد بود و فرد ديندار، هم بهرهٔ صحيح معتدلانه در دنيا مىبرد و هم بهره صحيح معتدلانه در آخرت.
وجود مبارك حضرت اميرمؤمنان(سلام الله عليه)، آثار دين را اينگونه شرح مىدهد: «إلى أن بَعَث الله سبحانه محمداً رسول الله (صلّى الله عليه و آله) لإنجاز عِدَته، و إتمام نُبوّته، مأخوذاً على النبيّين ميثاقه، مشهورةً سِماتهُ، كريماً ميلادهُ، و أهلُ الأرض يومئذٍ ملل متفرِّقة و أهواءٌ منتشرة و طرائقٌ متشتّتة، بين مُشَبِّهٍ لله بخلقه، أو مُلحدٍ في اسمه، أو مشير إلى غيره فهداهم من الضّلالة و أنقذهم بمكانه من الجهالة»(3) تا اينكه خداوند سبحان محمّد رسول الله (صلّى الله عليه و اله) را براى وفاى به عهد خويش و كامل كردن نبوّتش مبعوث كرد. اين در حالى بود كه دربارهٔ او از همهٔ پيامبران، پيمان گرفته شده بود (كه به او ايمان بياورند و بشارت ظهورش را به پيروان خويش بدهند) و در حالى كه نشانههايش مشهود و ميلادش ارزنده بود و در آن روزگار مردمِ زمين داراى مذاهب پراكنده و افكار ضد و نقيض و راهها و عقايد پراكنده بودند؛ گروهى خدا را به مخلوقاتش تشبيه مىكردند و گروهى نام او را بر بُتها مىنهادند و بعضى به غير او اشاره و دعوت مىنمودند، اما خداوند آنها را به وسيلهٔ حضرت رسول (صلّى الله عليه و آله) از گمراهى رهايى بخشيد و با وجود پربركتش آنان را از جهل علمى و جهالت عملى نجات داد».
يعنى كارى كه پيامبر آورندهٔ دين اسلام ـ دين جامع و جاودانه ـ انجام داد، هم مربوط به بخشهاى علمى است و هم مربوط به بخشهاى عملى، بخشهاى علمى را با تعليم «يُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ» انجام دادند و بخشهاى عملى را با «يُزَكِّيهِمْ». ثمره و نتيجهٔ اين رسالت الهى اين مىشود كه انسانِ مسلمانِ واقعى، به مقام جزم علمى صائب و عزم عملى صالح بار مىيابد.
همچنين اميرمؤمنان (عليهالسّلام) در زمينهٔ وضعيت بهداشتى، اقتصادى و اعتقادى عصر بعثت پيامبر اكرم (صلّى الله عليه و آله) مىفرمايد: «إنّ الله بعث محمّداً (صلّى الله عليه و آله و سلّم) نذيراً للعالمين و أميناً على التنزيل و أنتم مَعَشر العرب على شَرّ دين و فى شَرّ دار مُنيخُون بين حجارةٍ خُشْنٍ و حَيّات صُمّ، تَشرَبون الكَدِر و تأكلون الجَشب و تسفكون دماءكم و تقطعون أرحامكم، الأصنام فيكم مَنصوبة و الآثام بكم معصوبةٌ؛(4) خداوند محمّد (صلّى الله عليه و آله) را به رسالت مبعوث كرد تا جهانيان را بيم دهد و امين آيات او باشد، در حالى كه شما جمعيت عرب، بدترين آيين را داشتيد و در بدترين سرزمينها و در ميان سنگهاى خشن و مارهاى فاقد شنوايى (كه از هيچ نمىترسيدند و خطرشان بسيار زياد بود) زندگى مىكرديد و آبهاى آلوده مىنوشيدند و غذاهاى بسيار ناگوار مىخورديد و پيوسته خونِ هم را مىريختيد و پيوند با خويشان را قطع مىكرديد (و دختران را زنده به گور مىكرديد و پسران خود را به بهانه گرانى، قحطى ... به قتل مىرسانديد) بتها در ميان شما برپا بود و گناهان سراسر وجودتان را فراگرفته بود».
حضرت على (عليهالسّلام) مىخواهند بگويند شما مردم قبل از اسلام و عمل به تعاليم آن، نه آب آشاميدنى مناسبى داشتيد و نه مسكن مناسب و نه عقيدهٔ درست. در رعايت بهداشت به عنوان نمونهٔ عادى مىتوان از راهنمايى دين به اين كه: دست خود را پيش از غذا خوردن و پس از آن بشوى، با آب تميز وضو بگير و در مواقع معين غسل كن، دهانت را بشوى، اگر در ظرفى غذا بود رويش را بپوشان و ... .
پس تربيت دينى است كه عقيده، اخلاق و اعمال جامعه را اصلاح كرد و دنيا و آخرت انسان را از تاريكى عقيدتى، اخلاقى و عملى عصر جاهليت به هدايت اعتقادى و پاكى اخلاقى و عملى مبدل ساخت. اين همان نعمت بزرگى بود كه حسين بن على (عليهالسّلام) خون قلب خودش را به خاطر آن فدا كرد: «و بذل مُهجَته فيك ليستنقذَ عبادك من الجهالة و حيرة الضلالة»(5). حسين (عليه السّلام) خون قلبش را در راه تو فدا كرد تا بندگانت را از نادانى و سرگردانىِ گمراهى نجات بخشد».
پس دين براى اصلاح دنيا نيز هست و يكى از اهدافش اعطاى حيات طيّب به انسان در همين دنياست كه تحقق بخشيدن به آن در گرو وجود يك حكومت صالح است. (حياتِ طيّب به معناى تبديل زندگى دنيايى به زندگى طيب نيست) البته اين امكان وجود دارد كه دين به اسارت گرفته شود و حكومت اسلامى برخاسته از آن هم، در خدمت دنياى بريده از آخرت باشد؛ همچنانكه حضرت اميرمؤمنان (عليهالسّلام) عصر حكومت عثمان را آنگونه ترسيم مىكند(6).
اما اگر معارف دين درست فهميده و احكام آن به طور صحيح پياده شود، هرگز براى دنيا مذموم نخواهد بود، بلكه دين براى حسنات دنيا بوده به طورى كه حسنات دنيا تنها از راه دين تأمين شدنى است.
(1) سورهٔ انفال، آيهٔ 24.
(2) سورهٔ بقره، آيهٔ 201.
(3) نهجالبلاغه، خطبه اول، بند 39 و 40.
(4) همان، خطبه 26، بند 1.
(5) مفاتيح الجنان، ص 771، زيارت اربعين اباعبداللهالحسين (عليهالسّلام).
(6) نهجالبلاغه، خطبه 3، بند 13 و 14.
مأخذ: (فصلنامه حكومت اسلامى، شمارهٔ 22، ص 4 ـ 6)
دين در تعريف قرآن مايه حيات است: «يا أيّها الّذين آمنوا استجيبوا لله و للرسول اذا دعاكم لما يحييكم ...»(1). پس ذات اقدس اله دين را يك امر حياتبخش معرفى مىكند و به انسان مىگويد مادامى كه زنده است حسنهٔ دنيا و حسنهٔ آخرت را از خدا بخواهد و نيز مسألت نمايد كه خداوند او را از عذاب آتش حفظ كند: «رَبَّنَا آتِنَا فِى الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِى الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ»(2). در زندگى حَسَن؛ بايد همعقيده حسن و هم اخلاق حسن و هم رفتار حسن باشد. در زندگى حسن، بهرهٔ جامعه، قسط و عدل است و رهايى از فقر و فساد و تبعيض. پس وحى الهى دين را حياتبخش معرفى مىكند و البته محصول چنين حياتى، حسنات دنيا و حسنات آخرت خواهد بود و فرد ديندار، هم بهرهٔ صحيح معتدلانه در دنيا مىبرد و هم بهره صحيح معتدلانه در آخرت.
وجود مبارك حضرت اميرمؤمنان(سلام الله عليه)، آثار دين را اينگونه شرح مىدهد: «إلى أن بَعَث الله سبحانه محمداً رسول الله (صلّى الله عليه و آله) لإنجاز عِدَته، و إتمام نُبوّته، مأخوذاً على النبيّين ميثاقه، مشهورةً سِماتهُ، كريماً ميلادهُ، و أهلُ الأرض يومئذٍ ملل متفرِّقة و أهواءٌ منتشرة و طرائقٌ متشتّتة، بين مُشَبِّهٍ لله بخلقه، أو مُلحدٍ في اسمه، أو مشير إلى غيره فهداهم من الضّلالة و أنقذهم بمكانه من الجهالة»(3) تا اينكه خداوند سبحان محمّد رسول الله (صلّى الله عليه و اله) را براى وفاى به عهد خويش و كامل كردن نبوّتش مبعوث كرد. اين در حالى بود كه دربارهٔ او از همهٔ پيامبران، پيمان گرفته شده بود (كه به او ايمان بياورند و بشارت ظهورش را به پيروان خويش بدهند) و در حالى كه نشانههايش مشهود و ميلادش ارزنده بود و در آن روزگار مردمِ زمين داراى مذاهب پراكنده و افكار ضد و نقيض و راهها و عقايد پراكنده بودند؛ گروهى خدا را به مخلوقاتش تشبيه مىكردند و گروهى نام او را بر بُتها مىنهادند و بعضى به غير او اشاره و دعوت مىنمودند، اما خداوند آنها را به وسيلهٔ حضرت رسول (صلّى الله عليه و آله) از گمراهى رهايى بخشيد و با وجود پربركتش آنان را از جهل علمى و جهالت عملى نجات داد».
يعنى كارى كه پيامبر آورندهٔ دين اسلام ـ دين جامع و جاودانه ـ انجام داد، هم مربوط به بخشهاى علمى است و هم مربوط به بخشهاى عملى، بخشهاى علمى را با تعليم «يُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ» انجام دادند و بخشهاى عملى را با «يُزَكِّيهِمْ». ثمره و نتيجهٔ اين رسالت الهى اين مىشود كه انسانِ مسلمانِ واقعى، به مقام جزم علمى صائب و عزم عملى صالح بار مىيابد.
همچنين اميرمؤمنان (عليهالسّلام) در زمينهٔ وضعيت بهداشتى، اقتصادى و اعتقادى عصر بعثت پيامبر اكرم (صلّى الله عليه و آله) مىفرمايد: «إنّ الله بعث محمّداً (صلّى الله عليه و آله و سلّم) نذيراً للعالمين و أميناً على التنزيل و أنتم مَعَشر العرب على شَرّ دين و فى شَرّ دار مُنيخُون بين حجارةٍ خُشْنٍ و حَيّات صُمّ، تَشرَبون الكَدِر و تأكلون الجَشب و تسفكون دماءكم و تقطعون أرحامكم، الأصنام فيكم مَنصوبة و الآثام بكم معصوبةٌ؛(4) خداوند محمّد (صلّى الله عليه و آله) را به رسالت مبعوث كرد تا جهانيان را بيم دهد و امين آيات او باشد، در حالى كه شما جمعيت عرب، بدترين آيين را داشتيد و در بدترين سرزمينها و در ميان سنگهاى خشن و مارهاى فاقد شنوايى (كه از هيچ نمىترسيدند و خطرشان بسيار زياد بود) زندگى مىكرديد و آبهاى آلوده مىنوشيدند و غذاهاى بسيار ناگوار مىخورديد و پيوسته خونِ هم را مىريختيد و پيوند با خويشان را قطع مىكرديد (و دختران را زنده به گور مىكرديد و پسران خود را به بهانه گرانى، قحطى ... به قتل مىرسانديد) بتها در ميان شما برپا بود و گناهان سراسر وجودتان را فراگرفته بود».
حضرت على (عليهالسّلام) مىخواهند بگويند شما مردم قبل از اسلام و عمل به تعاليم آن، نه آب آشاميدنى مناسبى داشتيد و نه مسكن مناسب و نه عقيدهٔ درست. در رعايت بهداشت به عنوان نمونهٔ عادى مىتوان از راهنمايى دين به اين كه: دست خود را پيش از غذا خوردن و پس از آن بشوى، با آب تميز وضو بگير و در مواقع معين غسل كن، دهانت را بشوى، اگر در ظرفى غذا بود رويش را بپوشان و ... .
پس تربيت دينى است كه عقيده، اخلاق و اعمال جامعه را اصلاح كرد و دنيا و آخرت انسان را از تاريكى عقيدتى، اخلاقى و عملى عصر جاهليت به هدايت اعتقادى و پاكى اخلاقى و عملى مبدل ساخت. اين همان نعمت بزرگى بود كه حسين بن على (عليهالسّلام) خون قلب خودش را به خاطر آن فدا كرد: «و بذل مُهجَته فيك ليستنقذَ عبادك من الجهالة و حيرة الضلالة»(5). حسين (عليه السّلام) خون قلبش را در راه تو فدا كرد تا بندگانت را از نادانى و سرگردانىِ گمراهى نجات بخشد».
پس دين براى اصلاح دنيا نيز هست و يكى از اهدافش اعطاى حيات طيّب به انسان در همين دنياست كه تحقق بخشيدن به آن در گرو وجود يك حكومت صالح است. (حياتِ طيّب به معناى تبديل زندگى دنيايى به زندگى طيب نيست) البته اين امكان وجود دارد كه دين به اسارت گرفته شود و حكومت اسلامى برخاسته از آن هم، در خدمت دنياى بريده از آخرت باشد؛ همچنانكه حضرت اميرمؤمنان (عليهالسّلام) عصر حكومت عثمان را آنگونه ترسيم مىكند(6).
اما اگر معارف دين درست فهميده و احكام آن به طور صحيح پياده شود، هرگز براى دنيا مذموم نخواهد بود، بلكه دين براى حسنات دنيا بوده به طورى كه حسنات دنيا تنها از راه دين تأمين شدنى است.
(1) سورهٔ انفال، آيهٔ 24.
(2) سورهٔ بقره، آيهٔ 201.
(3) نهجالبلاغه، خطبه اول، بند 39 و 40.
(4) همان، خطبه 26، بند 1.
(5) مفاتيح الجنان، ص 771، زيارت اربعين اباعبداللهالحسين (عليهالسّلام).
(6) نهجالبلاغه، خطبه 3، بند 13 و 14.
مأخذ: (فصلنامه حكومت اسلامى، شمارهٔ 22، ص 4 ـ 6)