چهارشنبه، 25 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

در نظام تعليم و تربيت علوي محوريت اصلي در كجا قرار دارد؟


پاسخ :
قبل از پرداختن به پاسخ اصلي سؤال لازم است به يك اصل كلي اشاره شود و آن اينكه: اساساً محور دعوت تمامي پيامبران الهي در طول تاريخ توحيد بوده و همة تعليمات آن ها به همين اصل اساسي بر مي‏گردد[1] از اين رو در نهج البلاغة دعوت به توحيد و يكتا پرستي به عنوان عاليترين هدف بعثت پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) معرفي شده است [2] نظام تعليم و تربيت علوي نيز در راستاي اهداف تربيتي پيامبران الهي تدوين شده و تربيت ديني جامعه توحيد و خداپرستي و هدايت انسان به سوي كمالات و ارزش‎هاي الهي را محور اصلي خويش قرار داده است. توحيد مداري در نظام تعليم و تربيت علوي، از دو بعد قابل ارزيابي است.
1. توحيد مداري شخصيت علي عليه السلام:
با نگاهي گذرا به زندگي ايشان شخصيت بي نظير او را بر محور توحيد ناب مي‎توان يافت. تولد و شهادت حضرت در دورترين مكانها از شرك ديني درون كعبه و محراب مسجد كوفه بود و از سوي ديگر او اولين كسي كه دعوت پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) به توحيد را پذيرفت، در جواني براي شكستن بت‏ها برفراز كعبه، بر دوش پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) بالا رفت. و در يك كلام مي‎توان گفت محور اصلي زندگي او توحيد و يكتاپرستي بود روان شناسان تربيت الگويي را يكي از بهترين شيوه‎هاي تربيت معرفي نموده‏اند، از اين رو علي عليه السلام به عنوان يكي از چهرهاي درخشان و بي نظير توحيدي، مي‏تواند الگوي ارزشمندي در تعليم و تربيت هر انساني باشد.
2. توحيدمداري در سخنان و كلمات علي عليه السلام:
توحيد و يكتاپرستي در كلام ايشان نيز محور اصلي است، در نهج البلاغه كلمه «الله» و مفاهيم مرتبط با آن، پس از حروف ربط و اضافه، از نظر تعداد بيشترين كاربرد را دارد و از اين رو مي‎توان محور نظام تربيتي آن حضرت را پرستش توحيدي دانست.[3] اهتمام ويژه‏اي كه امام علي عليه السلام نسبت به تبيين توحيد، جلوه‎هاي گوناگون آن و حدود و مرزهاي ناپيداي آن، ابراز فرموده‎اند، ما را به اين نكته رهنمون مي‏سازد كه توحيد محور اصلي تعليم و تربيت اسلامي به طور عام و تربيت علوي به طور خاص است. نكته‎اي كه لازم است اشاره شود اين كه در نظام علوي، عناصر بسياري مورد تاكيد است اما روح همة آنها به توحيد و يكتاپرستي و خدا شناسي بر مي‎گردد. در نظام تربيت علوي كه محور اصلي آن توحيد و هدايت انسان به سوي كمالات و ارزشهاي الهي است تبيين ويژه‏اي از توحيد ارايه شده و نظام تربيتي خاصي را بنا نهاده است كه با ديگر نظام‎ها تفاوت ماهوي دارد. در نظام تربيت علوي توحيد عميق‎تر از آنچه در كتابهاي اصول عقايد است، مطرح شده در جاي جاي نهج البلاغه ـ كه منشور تربيتي علي (عليه السلام) است ـ امام (عليه السلام) بحث‎هاي توحيد صفاتي، حدوث و قدم ذاتي و زماني، نامحدوديت و تركيب بحث‎هايي نظير آن را كه از معركه‎هاي كلام و فلسفه‎‎هاي الهي است مطرح مي‎كند و در عين حال يادآوري مي‎نمايد كه نه شناخت ذات خداوند در محدودة ادراكات بشري است و نه اشتغال به موضوعات الهيات نظري براي تحقق توحيد، شرط كافي است.[4]
بنابراين درس اول نهج البلاغه براي متوليان تعليم و تربيت ديني اين است كه محور نظام تربيتي را توحيد، و خداپرستي قررا دهند، و درس دوّم عدم اكتفاء به، مباحث نظري در باب آموزش توحيد است و اينكه آموزش مباحث اعتقادي و مذهبي بايد به گونه‎اي باشد كه ثبات عقلي توحيد به تثبيت قلبي آن در جوانان و نوجوانان تبديل شود. در اين مختصر امكان اينكه كل نظام تربيتي علي (عليه السلام) را معرفي كنيم و پس از آن محور نظام تربيتي وي را شناسائي نماييم، وجود ندارد، لذا روي يكي از نامه‎هاي حضرت كه در زمينة تربيت و راهنمايي وارد شده است، متمركز مي‌شويم و بخش‎هايي از آن را با هم مرور مي‎كنيم.
در نامة 31 نهج البلاغه كه حضرت براي فرزندش امام حسن (عليه السلام) نوشته است و در آن نكات تربيتي بسياري وجود دارد، نظام تربيت علوي و محوريت توحيد و تربيت انسان در راستاي كمالات انساني و ارزشهاي الهي، بيش از هر جاي ديگر قابل فهم است. حضرت در فراز نخست نامه مسأله مرگ و روز رستاخيز را با دقت و ظرافت خاص مطرح مي‎نمايد و ديدگاهي زيبا و آينده‎اي پراميد را براي انسان‎ها ترسيم مي‎كند طوري كه گويي ياد مرگ در زندگي انسان‌ها نقش سازنده‎ و هدايت كننده‎اي ايفا مي‎كند. ايشان بعد از برقراري رابطه با فرزند، رابطه او را با خدا برقرار مي‎كند و توصيه و نصيحت‎هايي به فرزندش دارد كه اولين آنها سفارش به تقواي الهي است آنجا كه مي‎فرمايد: تو را به ترس از خدا وصيت مي‎كنم و ...[5] در فراز ديگر نيز مي‎فرمايد: و بدان اي فرزند كه بهترين چيزي كه از اين اندرز فرا مي‎گيري ترس از خدا است.[6]
حضرت با توجه به اين موضوع كه جهان بيني مذهبي در دوران نوجواني پايه‎ريزي مي‎شود، و تفكر مذهبي در اين دوره اوج مي‎گيرد، مي‎فرمايد: فرزندم: وصيت مرا نيكو درياب و بدان كه مرگ در دست همان كسي است كه زندگي در دست او است...[7]
در اين فراز در واقع امام علي (عليه السلام) به نوعي براي فرزندش جهان بيني توحيدي را توضيح مي‎دهد و اعتقاد به توحيد كه ـ همه چيز در دست خداوند است ـ و اعتقاد به معاد را با روش استدلالي مورد قبول جوان تفسير مي‎كند.
حضرت اميد به خداوند را مجدداً به فرزند خود يادآور مي‎شود و مي‎فرمايد: رزق و روزي در دست خداوند است لذا بايد تلاش نمود و به فضل و رحمت الهي اميدوار بود. در قسمت‎هاي مختلف اين نامه و در جاي جاي نهج البلاغه دعوت به توحيد محور اصلي گفته‎هاي امير المؤمنين علي (عليه السلام) است.
منابع براي مطالعة بيشتر:
1ـ علي كريمي جهرمي، به سوي مدينه فاضله، قم، نشر راسخون، 1376.
2ـ زين العابدين قرباني، اخلاق و تعليم و تربيت اسلامي، قم، انصاريان، 1371.
3ـ مصطفي دلشاد تهراني، ماه مهرپرور (تربيت در نهج البلاغه) انتشارات دريا، 1379.
4ـ سيد مهدي صانعي، پژوهشي در تعليم و تربيت اسلامي، انتشارات سناباد، 1378.


[1] . سورة هود، 25 و 26 ، سورة انبياء، 25.
[2] . نهج البلاغه، خطبة 147.
[3] . محمد دشتي، المعجم المفهرس لالفاظ نهج البلاغه، قم، مؤسسه مير المؤمنين للتحقيق، 1375، ص 28.
[4] . نهج البلاغه، خطبة 163.
[5] . نهج البلاغه، نامة 31.
[6] . همان.
[7] . همان.
( اندیشه قم )


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.