پرسش :
چرا افراد مرتكب گناه مي شوند؟
پاسخ :
در جامعه اسلامي به جهت داشتن ارزشها و الگوي خاص فرهنگي، حدود معيني را براي رفتار فردي و اجتماعي تعيين ميكند تمرّد و تخلف فرد از ارزشها و هنجارهاي شرعي (فردي و اجتماعي) در مفهوم «نابهنجاري» ارزشي يا گناه بحث ميشود.
معناي گناه گناه به معناي «خلاف» است. و در اسلام هر گونه كاري كه بر خلاف فرمان خداوند باشد، گناه است، گناه هر چند كوچك باشد، چون نافرماني خداست، بزرگ است.[1]
واژههاي بيانگر گناه در قرآن و روايات:
در زبان قرآن و روايات، با واژههاي مختلفي از گناه ياد شده است كه هر كدام از بخشي از آثار شوم گناه پرده برميدارد و بيانگر گوناگون بودن گناه است. از جمله واژهها عبارتند از: ذنبْ، معصيت، إثم، سيئة، جرم، فسق، فساد، فجور، فاحشه، و...[2]
زمينهها و عوامل پيدايش گناه يكي از موضوعات بسيار مهم، در بحث گناهشناسي، شناخت «زمينههاي گناه» است.
كسي كه ميخواهد گناه نكند، حتماً بايد به زمينههاي گناه توجه كند. وقتي آنها را شناخت به پيشگيري و درمان آن بپردازد.
كمبود ويتامينهاي مختلف در بدن انسان را آمادة پذيرش ميكروبها ميكند به استقبال بيماريها ميبرد. و بيماريها را در وجود خود، پرورش و گسترش ميدهد، قطعاً براي پيشگيري يا درمان بيماريها، بايد كمبود ويتامينها جبران گردد، تا زمينه پذيرش بيماريها و همچنين زمينه پرورش بيماريها از بين برود. بنابراين، در اين راستا، بايد «زمينهشناس و زمينهزدا» باشيم. في المثل اگر در منزل چاه فاضلابي باشد كه، زمينهساز انواع پشهها است و سمپاشي نيز بيهوده است، بايد چاه را پر كرد.[3]
در بررسي زمينههاي گناه، ميتوان به زمينههاي فرهنگي و تربيتي، خانوادگي، اقتصادي، اجتماعي رواني و سياسي اشاره كرد كه هر كدام با كميت و كيفيت خاصي، زمينهساز گناه هستند.
1. جهل و حماقت جهل و حماقت زمينه گناه را در انسان بوجود آورده و او را به سوي گناه ميكشاند، جهل به خدا، جهل به هدف از آفرينش، جهل به نواميس خلقت، جهل به آثار گناه و جهل به مصرف كردن انرژي در راه صحيح آن. مثلاً در برنامه دانش پزشكي، يك فرد جاهل و بيسواد، غذاي آلوده به ميكروب را بر اثر جهل به آن، به آساني ميخورد ولي يك دكتر ميكروبشناس هرگز آن را نميخورد، در دوران جاهليت كه گناهان گوناگون سراسر زندگي مردم را گرفته بود، بيشتر بر اثر جهل و حماقت بود. همين جهل و ناآگاهي است كه متأسفانه امروزه، سبب شده تا دشمن با شبيخون فرهنگي بيرحمانهاي كه به عقايد و افكار ما زده، بيشتر از همه، افكار جوانان ما را مورد هدف قرار دهد. و آنان را از هويت ديني و ملي خويش تهي سازد.[4]
2. حرام خواري يكي ديگر از عوامل مهم در وقوع جرم و گناه، لقمه حرام ميباشد، وقتي به بزهكاران اطراف خود مينگريم، ميبينيم كه بعضي از آنها تحصيل كردهاند، و داراي شناختهاي علمي و ديني هم هستند، اما با وجود اين، گناهان عجيب و غريبي از آنان سر ميزند، حتي از يك جاهل نيز گناهكارترند. اينان كه با چراغ علم به سراغ كردارهاي خلاف عقل و شرع ميآيند كالاهاي خود را گزينشتر ميبرند:
چو دزدي با چراغ آيد گزيدهتر برد كالا
از نظر علم و دين، مسلم است كه همانگونه كه غذا در جسم انسان، اثر دارد و موجب حفظ جسم و تقويت آن ميگردد، در روح انسان نيز اثر دارد.[5]
3. خانواده يكي از پايگاههاي قوي در تربيت انسان و تحويل دادن مردان بزرگ، همچنين يكي از عوامل فساد و تباهي فرزندان و يكي از عمدهترين عوامل ناهنجاري در جامعه، خانواده است. خانواده، كانون هنجار و ناهنجاريهاي فردي و اجتماعي است. از همين مركز حياتي و سرنوشتساز است كه بدي يا نيكي در سطح جامعه منتشر ميشود. بنابراين زمينههاي بد خانوادگي، نقش بسزائي براي سوق دادن انسان به سوي گناه دارد. چنانكه زمينههاي نيك خانوادگي، اثر بسيار خوبي در اجتناب از گناه خواهد داشت.[6]
4. فقدان تربيت يكي از عوامل ناهنجاري انسان در جامعه، رشد مادي و فيزيكي به دور از رشد تربيتي است. توسعه نامتوازن در هر مجموعهاي، زشت و ملال انگيز است. مثلاً اگر در بدن انسان دستها، بيش از پا يا انگشتان يك دست، بيش از انگشتان دست ديگر رشد كند، توازن و هماهنگي بدن را به هم ميريزد. و چهرهاي نازيبا به نمايش ميگذارد. فقدان تربيت در آدمي نيز چنين وضعيتي را جلوهگر ميكند. يعني رشد بدني او كامل شده، اما عناصر تربيتي را در خود نگرفته است. چنين موجودي وقتي وارد اجتماع ميشود، ناهمگون با جامعه است. لذا دست به اقداماتي ميزند كه از نظر اجتماعي بزهكار و نابهنجار و از لحاظ ديني معصيت و گناه محسوب ميشود.
5. آلودگي محيط زندگي تمام عوامل خارجي كه در اطراف موجود زنده، از آغاز انعقاد نطفه وجود دارد و بر رشد بدني و روحي او تأثير ميگذارند محيط ناميده ميشود. بدون ترديد يكي از زمينههاي گناه، محيط فاسد و ناپاك است. محيط از نظر كيفي و كمي داراي اقسامي است. مانند محيط مدرسه، خانه، اداره، روستا، شهر، دانشگاه، و... كه هر كدام به نحوي بر انسان تأثير ميگذارند. بنابراين محيط زندگي در انسان و فرزندان او اثر شگرفي دارد. لذا مسئوليتي بزرگ بر دوش پدران و مادران و حتي مربيان است تا با انتخاب محيطي خوب و سالم، با ناهنجاريها مبارزه كنند.[7]
6. دوستان ناباب:
دوستي از مسايل ضروري زندگي انسان است كه بر سرنوشت دنيا و آخرت او تأثير ميگذارد و نيك و بد كردارهاي آدمي را رقم زده و جهت ميدهد. گاهي ديده ميشود كه همه عوامل تربيتي براي يك فرد فراهم بوده اما دوستان ناباب، او را منحرف كرده و از هدايت و رشد بازداشتهاند. از طرف ديگر نيز به تجربه ثابت شده كه به دوستان عاقل و كاردان، بزهكاراني را از ورطههاي سقوط و هلاكت نجات داده و به ساحل نجات رساندهاند.
اساساً استعدادها و تواناييهاي آدمي در ارتباط صميمي، صادقانه و دوستانه با ديگر افراد شكوفا ميشود. پس ضرورت دوست داشتن و معاشرت از يك سوء و پرهيز از دوستان ناباب ما را بر آن ميدارد تا در «آيين دوستيابي» دقت كنيم.[8]
7. فقدان بينش سياسي ـ اجتماعي منظوز از فقدان بينش سياسي ـ اجتماعي، آن است كه انسان زمان خود و افراد آن را نشناسد و با چشم و گوش بسته به حيات طبيعي خويش ادامه دهد. اين چنين شخصي احتمال فريب خوردنش توسط افراد حيلهباز و شيّاد، بسيار زياد است. چه بسا از همين راه خسارتهاي جبران ناپذيري بر وي و نيز اجتماع وارد آيد.[9]
8. تقليد كوركورانه تقليد؛ يعني پيروي از افكار و انديشهها و يا كردارهاي شخصي و اجتماعي فرد يا گروهي. اين تقليد، گاه آگاهانه و از سر بينش است و گاه هم كوركورانه آنچه باعث ناهنجاري ميشود، دنباله روي و پيروي كوركورانه و بيقيد و شرط است. ما در جامعه افرادي را ميبينيم كه پوشش و گفتار و رفتارشان، متناسب با يك جامعه و فرهنگ اسلامي نيست بلكه الگوبرداري از فرهنگ غربي است. اين چنين افرادي به اين صورت تمردّهايي را عليه ارزشهاي حاكم بر روابط اجتماعي در جامعه اسلامي روا ميدارند.
بنابراين تقليد به معناي عدم استقلال، وابستگي ذلتبار به ديگران، و به دنبال آن، مُد پرستي و هرزهگرايي و زندگي پوچ و طفيلي، يكي از موضوعات زمينهساز گناه ميباشد.[10]
9. غفلتزدگي يكي از عوامل ناهنجاري و سرانجام، بزهكاري از ديدگاه قرآن و روايات اهل بيت ـ عليهالسلام ـ غفلت است. اين بيماري يكي از امراض مهم قلب و روان انسان است كه سبب بيماريهاي ديگر ميشود چون هر نوع نابهنجاري و بزهكاري كه از انسان سر ميزند از اعضا و جوارح اوست. مثلاً گناه و نابهنجاري گاهي به وسيله دست بروز ميكند و گاهي به سبب پا و يا زبان و يا چشم و گوش، در هر صورت همة اين اعضا و جوارح به فرمان قلب اقدام به انجام كار خلاف ميكنند كه در ديدگاه دين، معصيت و نافرماني خدا و از نظر جامعهشناسي ناهنجاري و بزهكاري است.
آري، قلبي كه از خدا بريده و به معاد نرسيده و از راهنمايي و روشنايي نور وحي استفاده نكرده باشدچنين قلبي، قلب غافل نام دارد، چون چنين قلبي در مقام فرماندهي اعضا و جوارح قرار دارد و منشأ انواع و اقسام عليه ارزشها ميگردد كه از ديدگاه دين معصيت و نافرماني خدا و در جامعه به عنوان ناهنجاري و بزهكاري شناخته ميشود.[11]
10. پيروي از هوي و هوس در درون انسان اميال و كششهايي وجود دارد كه آدمي را به تحريك وا ميدارد و مبناي حركتهاي فردي و اجتماعي را رقم ميزند. برخي از اين اميال، الهياند و ريشة كردارهاي نيكاند و بعضي هم شيطاني و از سر هوا و هوس و ريشه كردارهاي زشت آن چه كه به عنوان عامل ناهنجاري گناه شمرده ميشود همين «نفس اماره» است. هر گاه كه از هوا پرستي، سخني به ميان ميآيد منظور همين نفس است.
هوا پرستي در واقع ثمرة تلخ غفلتزدگي و درست در مقابل خداپرستي است. به عبارت ديگر هواپرستي پذيرش نابخردانه حكومت نفس اماره و شيطان درون است.[12]
پس يكي از عوامل گناه و ناهنجاري در جامعه، هوس مداري بعضي از انسانهاست كه اميد است اين دسته از انسانها با بهرهگيري از كلام نوراني وحي و مكتب حيات بخش اسلام، به بازسازي خويش بپردازند تا از اين طريق چهره واقعي جامعه اسلامي نمايان شده و به جامعه آرماني خود كه حاصل اعتقادات ديني ماست، برسيم.
منابع براي مطالعه بيشتر 1. زمينههاي فساد در جامعه، علي اكبر بابازاده، انتشارات قدس، چاپ اول.
2. معرفت نفس، دفتر اول، چاپ سوم، انتشارات علمي فرهنگي، 1372.
3. فلسفه تعليم و تربيت، دفتر همكاري موزه و دانشگاه، چاپ دوم، انتشارات سمت، بهار 1374.
اميرالمؤمنين (ع)فرمودند:
«صافّوا الشيطان با لمجاهدةِ و أغلبوهُ بالمخالفةِ تزْكُو أنفسكم و تَعْلُوا عِندالله درجاتِكم»
«با شيطان به وسيله مجاهده، مصاف دهيد و با مخالفت فرمانهايش بر او غلبه يابيد، نفس خود را پاكيزه كنيد و درجات خود را نزد خداوند بالا ببريد.»[13]
[1] . گناهشناسي، محسن قرائتي، انتشارات پيام آزادي، چاپ: طلوع آزادي، چاپ اول، 1369، ص 14.
[2] . همان، ص 18.
[3] . گناهشناسي، محسن قرائتي، ص 24.
[4] . گناه شناسي، محسن قرائتي، ص 35.
[5] . گناه و ناهنجاي، سيد مجيد حسني، ناشر: دارالغدير قم، چاپ اول، ص 61.
[6] . گناه شناسي، محسن قرائتي، ص 55.
[7] . گناه و ناهنجاري، سيد مجيد حسني، ناشر: دارالغدير قم، چاپ اول، ص 99.
[8] . گناه و نابهنجاري، ص 117.
[9] . همان ص 143.
[10] . گناه شناسي، ص 65.
[11] . گناه و ناهنجاري، ص 185.
[12] . گناه و نابهنجاري، ص 213.
[13] . شرح غررالحكم، ج4، ص 217.
( اندیشه قم )
در جامعه اسلامي به جهت داشتن ارزشها و الگوي خاص فرهنگي، حدود معيني را براي رفتار فردي و اجتماعي تعيين ميكند تمرّد و تخلف فرد از ارزشها و هنجارهاي شرعي (فردي و اجتماعي) در مفهوم «نابهنجاري» ارزشي يا گناه بحث ميشود.
معناي گناه گناه به معناي «خلاف» است. و در اسلام هر گونه كاري كه بر خلاف فرمان خداوند باشد، گناه است، گناه هر چند كوچك باشد، چون نافرماني خداست، بزرگ است.[1]
واژههاي بيانگر گناه در قرآن و روايات:
در زبان قرآن و روايات، با واژههاي مختلفي از گناه ياد شده است كه هر كدام از بخشي از آثار شوم گناه پرده برميدارد و بيانگر گوناگون بودن گناه است. از جمله واژهها عبارتند از: ذنبْ، معصيت، إثم، سيئة، جرم، فسق، فساد، فجور، فاحشه، و...[2]
زمينهها و عوامل پيدايش گناه يكي از موضوعات بسيار مهم، در بحث گناهشناسي، شناخت «زمينههاي گناه» است.
كسي كه ميخواهد گناه نكند، حتماً بايد به زمينههاي گناه توجه كند. وقتي آنها را شناخت به پيشگيري و درمان آن بپردازد.
كمبود ويتامينهاي مختلف در بدن انسان را آمادة پذيرش ميكروبها ميكند به استقبال بيماريها ميبرد. و بيماريها را در وجود خود، پرورش و گسترش ميدهد، قطعاً براي پيشگيري يا درمان بيماريها، بايد كمبود ويتامينها جبران گردد، تا زمينه پذيرش بيماريها و همچنين زمينه پرورش بيماريها از بين برود. بنابراين، در اين راستا، بايد «زمينهشناس و زمينهزدا» باشيم. في المثل اگر در منزل چاه فاضلابي باشد كه، زمينهساز انواع پشهها است و سمپاشي نيز بيهوده است، بايد چاه را پر كرد.[3]
در بررسي زمينههاي گناه، ميتوان به زمينههاي فرهنگي و تربيتي، خانوادگي، اقتصادي، اجتماعي رواني و سياسي اشاره كرد كه هر كدام با كميت و كيفيت خاصي، زمينهساز گناه هستند.
1. جهل و حماقت جهل و حماقت زمينه گناه را در انسان بوجود آورده و او را به سوي گناه ميكشاند، جهل به خدا، جهل به هدف از آفرينش، جهل به نواميس خلقت، جهل به آثار گناه و جهل به مصرف كردن انرژي در راه صحيح آن. مثلاً در برنامه دانش پزشكي، يك فرد جاهل و بيسواد، غذاي آلوده به ميكروب را بر اثر جهل به آن، به آساني ميخورد ولي يك دكتر ميكروبشناس هرگز آن را نميخورد، در دوران جاهليت كه گناهان گوناگون سراسر زندگي مردم را گرفته بود، بيشتر بر اثر جهل و حماقت بود. همين جهل و ناآگاهي است كه متأسفانه امروزه، سبب شده تا دشمن با شبيخون فرهنگي بيرحمانهاي كه به عقايد و افكار ما زده، بيشتر از همه، افكار جوانان ما را مورد هدف قرار دهد. و آنان را از هويت ديني و ملي خويش تهي سازد.[4]
2. حرام خواري يكي ديگر از عوامل مهم در وقوع جرم و گناه، لقمه حرام ميباشد، وقتي به بزهكاران اطراف خود مينگريم، ميبينيم كه بعضي از آنها تحصيل كردهاند، و داراي شناختهاي علمي و ديني هم هستند، اما با وجود اين، گناهان عجيب و غريبي از آنان سر ميزند، حتي از يك جاهل نيز گناهكارترند. اينان كه با چراغ علم به سراغ كردارهاي خلاف عقل و شرع ميآيند كالاهاي خود را گزينشتر ميبرند:
چو دزدي با چراغ آيد گزيدهتر برد كالا
از نظر علم و دين، مسلم است كه همانگونه كه غذا در جسم انسان، اثر دارد و موجب حفظ جسم و تقويت آن ميگردد، در روح انسان نيز اثر دارد.[5]
3. خانواده يكي از پايگاههاي قوي در تربيت انسان و تحويل دادن مردان بزرگ، همچنين يكي از عوامل فساد و تباهي فرزندان و يكي از عمدهترين عوامل ناهنجاري در جامعه، خانواده است. خانواده، كانون هنجار و ناهنجاريهاي فردي و اجتماعي است. از همين مركز حياتي و سرنوشتساز است كه بدي يا نيكي در سطح جامعه منتشر ميشود. بنابراين زمينههاي بد خانوادگي، نقش بسزائي براي سوق دادن انسان به سوي گناه دارد. چنانكه زمينههاي نيك خانوادگي، اثر بسيار خوبي در اجتناب از گناه خواهد داشت.[6]
4. فقدان تربيت يكي از عوامل ناهنجاري انسان در جامعه، رشد مادي و فيزيكي به دور از رشد تربيتي است. توسعه نامتوازن در هر مجموعهاي، زشت و ملال انگيز است. مثلاً اگر در بدن انسان دستها، بيش از پا يا انگشتان يك دست، بيش از انگشتان دست ديگر رشد كند، توازن و هماهنگي بدن را به هم ميريزد. و چهرهاي نازيبا به نمايش ميگذارد. فقدان تربيت در آدمي نيز چنين وضعيتي را جلوهگر ميكند. يعني رشد بدني او كامل شده، اما عناصر تربيتي را در خود نگرفته است. چنين موجودي وقتي وارد اجتماع ميشود، ناهمگون با جامعه است. لذا دست به اقداماتي ميزند كه از نظر اجتماعي بزهكار و نابهنجار و از لحاظ ديني معصيت و گناه محسوب ميشود.
5. آلودگي محيط زندگي تمام عوامل خارجي كه در اطراف موجود زنده، از آغاز انعقاد نطفه وجود دارد و بر رشد بدني و روحي او تأثير ميگذارند محيط ناميده ميشود. بدون ترديد يكي از زمينههاي گناه، محيط فاسد و ناپاك است. محيط از نظر كيفي و كمي داراي اقسامي است. مانند محيط مدرسه، خانه، اداره، روستا، شهر، دانشگاه، و... كه هر كدام به نحوي بر انسان تأثير ميگذارند. بنابراين محيط زندگي در انسان و فرزندان او اثر شگرفي دارد. لذا مسئوليتي بزرگ بر دوش پدران و مادران و حتي مربيان است تا با انتخاب محيطي خوب و سالم، با ناهنجاريها مبارزه كنند.[7]
6. دوستان ناباب:
دوستي از مسايل ضروري زندگي انسان است كه بر سرنوشت دنيا و آخرت او تأثير ميگذارد و نيك و بد كردارهاي آدمي را رقم زده و جهت ميدهد. گاهي ديده ميشود كه همه عوامل تربيتي براي يك فرد فراهم بوده اما دوستان ناباب، او را منحرف كرده و از هدايت و رشد بازداشتهاند. از طرف ديگر نيز به تجربه ثابت شده كه به دوستان عاقل و كاردان، بزهكاراني را از ورطههاي سقوط و هلاكت نجات داده و به ساحل نجات رساندهاند.
اساساً استعدادها و تواناييهاي آدمي در ارتباط صميمي، صادقانه و دوستانه با ديگر افراد شكوفا ميشود. پس ضرورت دوست داشتن و معاشرت از يك سوء و پرهيز از دوستان ناباب ما را بر آن ميدارد تا در «آيين دوستيابي» دقت كنيم.[8]
7. فقدان بينش سياسي ـ اجتماعي منظوز از فقدان بينش سياسي ـ اجتماعي، آن است كه انسان زمان خود و افراد آن را نشناسد و با چشم و گوش بسته به حيات طبيعي خويش ادامه دهد. اين چنين شخصي احتمال فريب خوردنش توسط افراد حيلهباز و شيّاد، بسيار زياد است. چه بسا از همين راه خسارتهاي جبران ناپذيري بر وي و نيز اجتماع وارد آيد.[9]
8. تقليد كوركورانه تقليد؛ يعني پيروي از افكار و انديشهها و يا كردارهاي شخصي و اجتماعي فرد يا گروهي. اين تقليد، گاه آگاهانه و از سر بينش است و گاه هم كوركورانه آنچه باعث ناهنجاري ميشود، دنباله روي و پيروي كوركورانه و بيقيد و شرط است. ما در جامعه افرادي را ميبينيم كه پوشش و گفتار و رفتارشان، متناسب با يك جامعه و فرهنگ اسلامي نيست بلكه الگوبرداري از فرهنگ غربي است. اين چنين افرادي به اين صورت تمردّهايي را عليه ارزشهاي حاكم بر روابط اجتماعي در جامعه اسلامي روا ميدارند.
بنابراين تقليد به معناي عدم استقلال، وابستگي ذلتبار به ديگران، و به دنبال آن، مُد پرستي و هرزهگرايي و زندگي پوچ و طفيلي، يكي از موضوعات زمينهساز گناه ميباشد.[10]
9. غفلتزدگي يكي از عوامل ناهنجاري و سرانجام، بزهكاري از ديدگاه قرآن و روايات اهل بيت ـ عليهالسلام ـ غفلت است. اين بيماري يكي از امراض مهم قلب و روان انسان است كه سبب بيماريهاي ديگر ميشود چون هر نوع نابهنجاري و بزهكاري كه از انسان سر ميزند از اعضا و جوارح اوست. مثلاً گناه و نابهنجاري گاهي به وسيله دست بروز ميكند و گاهي به سبب پا و يا زبان و يا چشم و گوش، در هر صورت همة اين اعضا و جوارح به فرمان قلب اقدام به انجام كار خلاف ميكنند كه در ديدگاه دين، معصيت و نافرماني خدا و از نظر جامعهشناسي ناهنجاري و بزهكاري است.
آري، قلبي كه از خدا بريده و به معاد نرسيده و از راهنمايي و روشنايي نور وحي استفاده نكرده باشدچنين قلبي، قلب غافل نام دارد، چون چنين قلبي در مقام فرماندهي اعضا و جوارح قرار دارد و منشأ انواع و اقسام عليه ارزشها ميگردد كه از ديدگاه دين معصيت و نافرماني خدا و در جامعه به عنوان ناهنجاري و بزهكاري شناخته ميشود.[11]
10. پيروي از هوي و هوس در درون انسان اميال و كششهايي وجود دارد كه آدمي را به تحريك وا ميدارد و مبناي حركتهاي فردي و اجتماعي را رقم ميزند. برخي از اين اميال، الهياند و ريشة كردارهاي نيكاند و بعضي هم شيطاني و از سر هوا و هوس و ريشه كردارهاي زشت آن چه كه به عنوان عامل ناهنجاري گناه شمرده ميشود همين «نفس اماره» است. هر گاه كه از هوا پرستي، سخني به ميان ميآيد منظور همين نفس است.
هوا پرستي در واقع ثمرة تلخ غفلتزدگي و درست در مقابل خداپرستي است. به عبارت ديگر هواپرستي پذيرش نابخردانه حكومت نفس اماره و شيطان درون است.[12]
پس يكي از عوامل گناه و ناهنجاري در جامعه، هوس مداري بعضي از انسانهاست كه اميد است اين دسته از انسانها با بهرهگيري از كلام نوراني وحي و مكتب حيات بخش اسلام، به بازسازي خويش بپردازند تا از اين طريق چهره واقعي جامعه اسلامي نمايان شده و به جامعه آرماني خود كه حاصل اعتقادات ديني ماست، برسيم.
منابع براي مطالعه بيشتر 1. زمينههاي فساد در جامعه، علي اكبر بابازاده، انتشارات قدس، چاپ اول.
2. معرفت نفس، دفتر اول، چاپ سوم، انتشارات علمي فرهنگي، 1372.
3. فلسفه تعليم و تربيت، دفتر همكاري موزه و دانشگاه، چاپ دوم، انتشارات سمت، بهار 1374.
اميرالمؤمنين (ع)فرمودند:
«صافّوا الشيطان با لمجاهدةِ و أغلبوهُ بالمخالفةِ تزْكُو أنفسكم و تَعْلُوا عِندالله درجاتِكم»
«با شيطان به وسيله مجاهده، مصاف دهيد و با مخالفت فرمانهايش بر او غلبه يابيد، نفس خود را پاكيزه كنيد و درجات خود را نزد خداوند بالا ببريد.»[13]
[1] . گناهشناسي، محسن قرائتي، انتشارات پيام آزادي، چاپ: طلوع آزادي، چاپ اول، 1369، ص 14.
[2] . همان، ص 18.
[3] . گناهشناسي، محسن قرائتي، ص 24.
[4] . گناه شناسي، محسن قرائتي، ص 35.
[5] . گناه و ناهنجاي، سيد مجيد حسني، ناشر: دارالغدير قم، چاپ اول، ص 61.
[6] . گناه شناسي، محسن قرائتي، ص 55.
[7] . گناه و ناهنجاري، سيد مجيد حسني، ناشر: دارالغدير قم، چاپ اول، ص 99.
[8] . گناه و نابهنجاري، ص 117.
[9] . همان ص 143.
[10] . گناه شناسي، ص 65.
[11] . گناه و ناهنجاري، ص 185.
[12] . گناه و نابهنجاري، ص 213.
[13] . شرح غررالحكم، ج4، ص 217.
( اندیشه قم )