پرسش :
در قرآن آمده كه انسان اول خاك بوده بعد به شكل گياه و بعد مراحلي را پيموده و انسان شده است؟ لطفا در اين باره توضيح دهيد؟
پاسخ :
ابتدا در تصحيح سؤال شما عرض ميشود در جايي از قرآن نيامده كه انسان از خاك به شكل گياه در آمده، بلكه مراحل ديگري را بيان كرده كه بعداً خواهد آمد. تنها در آيه «و الله انبتكم من الارض نباتا»[1] آمده كه تعبيري استعاري است يعني همان طور كه گياه از مواد زميني ميرويد و رشد ميكند و حيات گياهي مي يابد شما هم از همين مواد زمين بودهايد كه خدا به شما حيات بخشيد اين هم روياندن از زمين محسوب ميشود.[2]
حقيقت انسان كتابي است که نيازمند شرح و شارح اين كتاب هم كسي جز مصنف آن، يعني آفريدگار هستي نميتواند باشد، خداي بخشنده حقيقت انسان را به وسيله پيامبران و پيشوايان و فرشتگان بيان كرده و با بيان اينكه آدمي از كجا آمده به كجا ميرود ودر چه راهي گام بر ميدارد ، او را با خودش و هم با آفريدگارش و با گذشته و حال و آيندهاش آشنا مي کند. اگر انسان حقيقت خود را براي شرح به خدا نسپارد ، ديگران او را شرح كرده و انسانشناسي مينگارند اما به سان كتب آسماني پيشين، دست به تحريف و تفسير به رأي ميزنند. [3] از اين روست كه ما از خداوند شرح خويش را ميخواهيم و چنين عرضه ميداريم كه «رب اشرح لي صدري»[4]
بحث جنجال برانگيز چگونگي خلقت نخستين بشر همواره مورد توجه مراكز علمي و مذهبي بوده و در مغرب زمين گويا اين بحث رايجتر بوده و چون با پيدايش فرضيههاي جديد و پيشرفتهاي علمي يافتههاي علمي و گفتههاي موجود در كتاب مقدسشان ناسازگاري و تعارض بوجود ميآمد، مشكلاتي را براي اربابان كليساها همراه داشته كه تفصيل اين بحث مورد نظر ما نبود؛ بلكه ميخواهيم پاسخي قرآني براي اين سؤال بيابيم و اين پاسخ سه مرحله دارد:
1. قرآن كتاب هدايت است و بحث فشردهاي در زمينهي خلقت انسان دارد كه تقريبا به طور سر بسته و اجمال از آن گذشته چون منظور اصلي مسايل تربيتي بوده و نبايد انتظار داشت كه جزئيات اين امر از قبيل مسايل تكامل، تشريح، جنين شناسي و مانند آن در قرآن مطرح شود.[5] از آيات مختلف قرآن و تعبيرات گوناگوني كه در باره مبدأ آفرينش انسان آمده استفاده ميشود كه انسان در آغاز، خاك بود سپس با آب آميخته شده و به صورت گل در آمد سپس به صورت گل بدبو (لجن) و بعد حالت چسبندگي پيدا كرد و بعد به صورت خشكيده در آمد و حالت «صلصال كالفخار» به خود گرفت . اما اين مراحل از نظر بعد زماني چه اندازه طول كشيد؟ و انسان در هر مرحله چه قدر توقف كرد؟ و اين حالتهاي انتقالي تحت چه عواملي به وجود آمد؟ اينها روشن نشده آنچه مسلم است اينكه بقيه هاي ياد شده بيانگر يك واقعيت است كه با مسايل تربيتي انسان پيوند مهمي دارد و آن اينكه ماده اوليه انسان بسيار بيارزش و بيمقدار و از حقيرترين مواد روي زمين بوده، ولي خداوند از چنين ماده بيارزشي چنان مخلوق پر ارزشي ساخت كه گل سرسبد آفرينش شد.
2. توجه به قدرت بيكران الهي: اگر قدرت الهي به اين تعلق بگيرد كه خاك در يک آن، انسان تمام عيار شود، فوري ميشود چنان که روز قيامت يك مرتبه انسانها (كه خاك شدهاند) از قبر بيرون ميآيند. [6] «(و نفخ فيالصور فاذاهم من الاجداث الي ربهم ينسلون؛ [7] در صور دميده ميشود، ناگهان آنها از قبرها شتابان به سوي پروردگارشان ميروند». در مورد جريان طبيعي خلقت آدم اگر ما با نظر دقيق به جريان انفجار كرات فضايي و نيروي با عظمتي كه آنها را به حالت سيستماتيك نگه داشته است و مسئله پيدايش كره زمين و اولين موجود زنده در روي آن و انقسام آن به نر و ماده توجه كنيم، قبول كردن امكان چنين خلقي براي ما دشوار نخواهد بود و نميتوانيم با مقدار معلومات محدود و پراکنده اي كه در دسترس ما قرار گرفته است، چنين حادثهاي را منكر شويم كه انسان به طور استقلال به قدرت خداوند بزرگ از مقداري گل به شكل آدم قدم به عرصه هستي گذاشته است. [8]
3. تبيين قانع كننده خداوند درباره آفرينش هيچ موجودي جز انسان، اعلام قبلي نكرده و امر خلقت او را با فرشتگان در ميان ننهاده، اما در مورد بشر، نخست از خلقت او با فرشتگان سخن گفت و آنها را با تعبيرهاي مختلف از اين امر عظيم آگاه ساخت . گاهي در قلمرو طبيعي به خلق انسان از مبدأ مادي گل اشاره فرمود كه: «اذ قال ربك للملئكة اني خالق بشرا من طين؛[9] هنگامي كه پروردگارت به فرشتگان گفت من بشري از گل ميآفرينم» و گاه از مبداء قابلي صلصال و حماء مسنون سخن به ميان آورده و مي فرمايد: واذ قال ربك للملئكه اني خالق بشرا من صلصال من حمإ مسنون؛[10] وهنگامي كه پروردگارت به فرشتگان گفت: من بشري را از گل خشكيدهاي كه از گل بدبويي گرفته شده ميآفرينم.» البته تعبيرات متفاوت به دليل مراحل مختلف آفرينش بدن انسان است، ريشه اولي بدن انسان خاك است، وقتي به اين خاك آبي افزوده شود به صورت گل در مي آيد، پس از مدتي اين گل، لجن بدبو و متعفن شده و «حمإ مسنون» ناميده مي شود. دراين مراحل خداوند با تعبير «من طين» بدن انسان را به خاك وگل نسبت داده، ولي مرحله ديگري نيز در كار است كه به قلمرو ماوراي طبيعت انسان باز مي گردد وخداوند با تعبير «من روحي» آنرا با وجود خود مرتبط مي سازد و مي فرمايد: «فاذا سويته و نفخت فيه من روحي فقعوا له ساجدين؛[11] هنگامي كه آن را نظام بخشيدم و از روح خود درآن دميدم، براي او به سجده افتيد.» خداوند متعال در قرآن كريم كار خود را به دو بخش تقسيم كرده و هر دو را زير پوشش و احاطه علم و قدرت خويش اعلام فرموده است، براساس اين تقسيم، بخشي از كارها را كه مربوط به طبيعت است، به صورت زمانمند انجام ميدهد كه آفرينش جسم انسان هم از اين گونه كارهاي زمانمند و مربوط به (عالم خلق) است، چه در آدم عليهالسلام كه مسير «تراب» و «طين» و «حماء مسنون» و «صلصال» را پيمود و چه در بنيآدم كه سلسله نطفه ، علقه ، مضغه ، عظام و ... را پشت سر نهاده است. بخش دوم از كارهاي خدا اموري است که مجرد از زمان و به «عالم امر» باز ميگردد وبه اصطلاح با «كن فيكون» تحقق مييابد كه خلقت روح الهي انسان مربوط به همين عالم امر و جداي از زمان است. در قرآن كريم هرگز چيزي مخالف با امور مسلم علمي و براهين عقلي چه در علوم تجربي و چه بالاتر از آن در علوم رياضي و فلسفه و حكمت وجود ندارد. پس از اين مقدمه بايد ديد كه تحليل آفرينش آدم به وسيله خداوند چگونه است؟ آيا مجسمهاي از خاك آفريد و سپس از روح خويش در او دميد؟ مجسمههاي آدمي كه بشر با دست خود ميسازد، تنها نمايي از شكل انساني دارد و از اندامهاي دروني چون قلب و دستگاه گوارش و هاضمه و... تهي است. اما كار خداوند درباره خلقت جسم آدم هرگز چنين نبود. بلكه بدني كامل با همه جوارح ساخت و سپس از روح خويش در او دميد . به همان صورت اگر حضرت عيسي ـ عليهالسلام ـ به اذن خداوند پرندهاي از گل ميساخت و در او ميدميد ، چنين نبود كه ظاهري بدون اعضا و جوارح درست ميكرد، بلكه پرندهاي با همه جهاز درون و بيرون ساخته، سپس به اذن خداوند آن را حيات ميبخشيد. بنابراين، اگر خداوند در مدت كوتاهي آدم را از خاك و گل آفريد و از روح خويش در او دميد اين کار خداوند منزه از طفره و استحاله است و اگر اكنون به صورت عادي خاك هايي صرف رشد و تغذيه گياهان و حيوانات و آنها نيز صرف تغذيه و رشد و توليد مثل انسان ميشود، به امر خدا در آفرينش ابتدايي همين مسير سير از خاك تا انسان با سرعت و بدون طفره طي شد و آدم با روح الهي پا به عرصه هستي گذاشت .
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. طباطبايي، محمد حسين، تفسيرالميزان، ج16، ص401، ترجمه سيد محمد باقر موسوي همداني، بنياد علمي فكري علامه، 1363.
2. جوادي آملي، عبدالله، تفسير موضوعي قرآن كريم، ج14، ص35، مركز نشر اسراء، قم، چاپ اول، 1379،
3. سبحاني، جعفر، منشور جاويد، ج4، ص190.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . نوح/ 17.
[2]. مصباح يزدي، محمد تقي، انسان شناسي، مؤسسه در راه حق، 1367، ص332.
[3] . جوادي آملي، عبدالله، صورت و سيرت انسان، قم، مركز نشر اسراء، چاپ اول، 1379، ص35.
[4] . طه/ 25.
[5] . مكارم شيرازي، ناصر و ديگران، تفسير نمونه، تهران، اتشارات دارالكتاب الاسلاميه، چاپ هشتم، 1368، ج11، ص81.
[6]. همان.
[7] . يس/51.
[8] . طيب، عبدالحسين، اطيبالبيان في تفسير القران، تهران، انتشارات اسلام، 1366، ج8، ص24.
[9] . ص/ 71.
[10] . حجر/ 28.
[11] . حجر/ 29؛ ص/ 72.
ابتدا در تصحيح سؤال شما عرض ميشود در جايي از قرآن نيامده كه انسان از خاك به شكل گياه در آمده، بلكه مراحل ديگري را بيان كرده كه بعداً خواهد آمد. تنها در آيه «و الله انبتكم من الارض نباتا»[1] آمده كه تعبيري استعاري است يعني همان طور كه گياه از مواد زميني ميرويد و رشد ميكند و حيات گياهي مي يابد شما هم از همين مواد زمين بودهايد كه خدا به شما حيات بخشيد اين هم روياندن از زمين محسوب ميشود.[2]
حقيقت انسان كتابي است که نيازمند شرح و شارح اين كتاب هم كسي جز مصنف آن، يعني آفريدگار هستي نميتواند باشد، خداي بخشنده حقيقت انسان را به وسيله پيامبران و پيشوايان و فرشتگان بيان كرده و با بيان اينكه آدمي از كجا آمده به كجا ميرود ودر چه راهي گام بر ميدارد ، او را با خودش و هم با آفريدگارش و با گذشته و حال و آيندهاش آشنا مي کند. اگر انسان حقيقت خود را براي شرح به خدا نسپارد ، ديگران او را شرح كرده و انسانشناسي مينگارند اما به سان كتب آسماني پيشين، دست به تحريف و تفسير به رأي ميزنند. [3] از اين روست كه ما از خداوند شرح خويش را ميخواهيم و چنين عرضه ميداريم كه «رب اشرح لي صدري»[4]
بحث جنجال برانگيز چگونگي خلقت نخستين بشر همواره مورد توجه مراكز علمي و مذهبي بوده و در مغرب زمين گويا اين بحث رايجتر بوده و چون با پيدايش فرضيههاي جديد و پيشرفتهاي علمي يافتههاي علمي و گفتههاي موجود در كتاب مقدسشان ناسازگاري و تعارض بوجود ميآمد، مشكلاتي را براي اربابان كليساها همراه داشته كه تفصيل اين بحث مورد نظر ما نبود؛ بلكه ميخواهيم پاسخي قرآني براي اين سؤال بيابيم و اين پاسخ سه مرحله دارد:
1. قرآن كتاب هدايت است و بحث فشردهاي در زمينهي خلقت انسان دارد كه تقريبا به طور سر بسته و اجمال از آن گذشته چون منظور اصلي مسايل تربيتي بوده و نبايد انتظار داشت كه جزئيات اين امر از قبيل مسايل تكامل، تشريح، جنين شناسي و مانند آن در قرآن مطرح شود.[5] از آيات مختلف قرآن و تعبيرات گوناگوني كه در باره مبدأ آفرينش انسان آمده استفاده ميشود كه انسان در آغاز، خاك بود سپس با آب آميخته شده و به صورت گل در آمد سپس به صورت گل بدبو (لجن) و بعد حالت چسبندگي پيدا كرد و بعد به صورت خشكيده در آمد و حالت «صلصال كالفخار» به خود گرفت . اما اين مراحل از نظر بعد زماني چه اندازه طول كشيد؟ و انسان در هر مرحله چه قدر توقف كرد؟ و اين حالتهاي انتقالي تحت چه عواملي به وجود آمد؟ اينها روشن نشده آنچه مسلم است اينكه بقيه هاي ياد شده بيانگر يك واقعيت است كه با مسايل تربيتي انسان پيوند مهمي دارد و آن اينكه ماده اوليه انسان بسيار بيارزش و بيمقدار و از حقيرترين مواد روي زمين بوده، ولي خداوند از چنين ماده بيارزشي چنان مخلوق پر ارزشي ساخت كه گل سرسبد آفرينش شد.
2. توجه به قدرت بيكران الهي: اگر قدرت الهي به اين تعلق بگيرد كه خاك در يک آن، انسان تمام عيار شود، فوري ميشود چنان که روز قيامت يك مرتبه انسانها (كه خاك شدهاند) از قبر بيرون ميآيند. [6] «(و نفخ فيالصور فاذاهم من الاجداث الي ربهم ينسلون؛ [7] در صور دميده ميشود، ناگهان آنها از قبرها شتابان به سوي پروردگارشان ميروند». در مورد جريان طبيعي خلقت آدم اگر ما با نظر دقيق به جريان انفجار كرات فضايي و نيروي با عظمتي كه آنها را به حالت سيستماتيك نگه داشته است و مسئله پيدايش كره زمين و اولين موجود زنده در روي آن و انقسام آن به نر و ماده توجه كنيم، قبول كردن امكان چنين خلقي براي ما دشوار نخواهد بود و نميتوانيم با مقدار معلومات محدود و پراکنده اي كه در دسترس ما قرار گرفته است، چنين حادثهاي را منكر شويم كه انسان به طور استقلال به قدرت خداوند بزرگ از مقداري گل به شكل آدم قدم به عرصه هستي گذاشته است. [8]
3. تبيين قانع كننده خداوند درباره آفرينش هيچ موجودي جز انسان، اعلام قبلي نكرده و امر خلقت او را با فرشتگان در ميان ننهاده، اما در مورد بشر، نخست از خلقت او با فرشتگان سخن گفت و آنها را با تعبيرهاي مختلف از اين امر عظيم آگاه ساخت . گاهي در قلمرو طبيعي به خلق انسان از مبدأ مادي گل اشاره فرمود كه: «اذ قال ربك للملئكة اني خالق بشرا من طين؛[9] هنگامي كه پروردگارت به فرشتگان گفت من بشري از گل ميآفرينم» و گاه از مبداء قابلي صلصال و حماء مسنون سخن به ميان آورده و مي فرمايد: واذ قال ربك للملئكه اني خالق بشرا من صلصال من حمإ مسنون؛[10] وهنگامي كه پروردگارت به فرشتگان گفت: من بشري را از گل خشكيدهاي كه از گل بدبويي گرفته شده ميآفرينم.» البته تعبيرات متفاوت به دليل مراحل مختلف آفرينش بدن انسان است، ريشه اولي بدن انسان خاك است، وقتي به اين خاك آبي افزوده شود به صورت گل در مي آيد، پس از مدتي اين گل، لجن بدبو و متعفن شده و «حمإ مسنون» ناميده مي شود. دراين مراحل خداوند با تعبير «من طين» بدن انسان را به خاك وگل نسبت داده، ولي مرحله ديگري نيز در كار است كه به قلمرو ماوراي طبيعت انسان باز مي گردد وخداوند با تعبير «من روحي» آنرا با وجود خود مرتبط مي سازد و مي فرمايد: «فاذا سويته و نفخت فيه من روحي فقعوا له ساجدين؛[11] هنگامي كه آن را نظام بخشيدم و از روح خود درآن دميدم، براي او به سجده افتيد.» خداوند متعال در قرآن كريم كار خود را به دو بخش تقسيم كرده و هر دو را زير پوشش و احاطه علم و قدرت خويش اعلام فرموده است، براساس اين تقسيم، بخشي از كارها را كه مربوط به طبيعت است، به صورت زمانمند انجام ميدهد كه آفرينش جسم انسان هم از اين گونه كارهاي زمانمند و مربوط به (عالم خلق) است، چه در آدم عليهالسلام كه مسير «تراب» و «طين» و «حماء مسنون» و «صلصال» را پيمود و چه در بنيآدم كه سلسله نطفه ، علقه ، مضغه ، عظام و ... را پشت سر نهاده است. بخش دوم از كارهاي خدا اموري است که مجرد از زمان و به «عالم امر» باز ميگردد وبه اصطلاح با «كن فيكون» تحقق مييابد كه خلقت روح الهي انسان مربوط به همين عالم امر و جداي از زمان است. در قرآن كريم هرگز چيزي مخالف با امور مسلم علمي و براهين عقلي چه در علوم تجربي و چه بالاتر از آن در علوم رياضي و فلسفه و حكمت وجود ندارد. پس از اين مقدمه بايد ديد كه تحليل آفرينش آدم به وسيله خداوند چگونه است؟ آيا مجسمهاي از خاك آفريد و سپس از روح خويش در او دميد؟ مجسمههاي آدمي كه بشر با دست خود ميسازد، تنها نمايي از شكل انساني دارد و از اندامهاي دروني چون قلب و دستگاه گوارش و هاضمه و... تهي است. اما كار خداوند درباره خلقت جسم آدم هرگز چنين نبود. بلكه بدني كامل با همه جوارح ساخت و سپس از روح خويش در او دميد . به همان صورت اگر حضرت عيسي ـ عليهالسلام ـ به اذن خداوند پرندهاي از گل ميساخت و در او ميدميد ، چنين نبود كه ظاهري بدون اعضا و جوارح درست ميكرد، بلكه پرندهاي با همه جهاز درون و بيرون ساخته، سپس به اذن خداوند آن را حيات ميبخشيد. بنابراين، اگر خداوند در مدت كوتاهي آدم را از خاك و گل آفريد و از روح خويش در او دميد اين کار خداوند منزه از طفره و استحاله است و اگر اكنون به صورت عادي خاك هايي صرف رشد و تغذيه گياهان و حيوانات و آنها نيز صرف تغذيه و رشد و توليد مثل انسان ميشود، به امر خدا در آفرينش ابتدايي همين مسير سير از خاك تا انسان با سرعت و بدون طفره طي شد و آدم با روح الهي پا به عرصه هستي گذاشت .
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. طباطبايي، محمد حسين، تفسيرالميزان، ج16، ص401، ترجمه سيد محمد باقر موسوي همداني، بنياد علمي فكري علامه، 1363.
2. جوادي آملي، عبدالله، تفسير موضوعي قرآن كريم، ج14، ص35، مركز نشر اسراء، قم، چاپ اول، 1379،
3. سبحاني، جعفر، منشور جاويد، ج4، ص190.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . نوح/ 17.
[2]. مصباح يزدي، محمد تقي، انسان شناسي، مؤسسه در راه حق، 1367، ص332.
[3] . جوادي آملي، عبدالله، صورت و سيرت انسان، قم، مركز نشر اسراء، چاپ اول، 1379، ص35.
[4] . طه/ 25.
[5] . مكارم شيرازي، ناصر و ديگران، تفسير نمونه، تهران، اتشارات دارالكتاب الاسلاميه، چاپ هشتم، 1368، ج11، ص81.
[6]. همان.
[7] . يس/51.
[8] . طيب، عبدالحسين، اطيبالبيان في تفسير القران، تهران، انتشارات اسلام، 1366، ج8، ص24.
[9] . ص/ 71.
[10] . حجر/ 28.
[11] . حجر/ 29؛ ص/ 72.