پرسش :
راه هاي مبارزه با نفس را شرح دهيد؟
پاسخ :
انسان در يك نگاه كلي موجودي است دو بعدي؛ بعد عقلانيت و بعد حيوانيت؛ شايد تعريف منطقي از انسان كه گفته: الانسانَ حيوان ناطق گوياي اين مطلب باشد. كه انسان تركيبي از خواسته ها اميال و غرائز حيواني و برخي از امور معنوي مي باشد. هر چند از نحوه تركيب اين دو بعد در انسان چندان نمي توان قلم فرسائي كرد ولي آثار و جلوه هاي آن را به وضوح مي توان مشاهده كرد. به طور مثال: لذت بردن انسان از يك سري امور مانند: عبادت كردن، كمك كردن به هم نوع و ..... يك لذت معنوي مي باشد و اين لذت مربوط به بعد انساني و عقلاني انسان مي شود امّا در همين انسان در بعد حيواني، به عبادت كردن چندان ميلي ندارد. بايد توجه داشت كه وجود اين اميال و غرائز را نمي توان امور شرّ و پليدي تلقي كرد، چرا كه خداوند متعال در نهاد انسان دو نوع گرايش قرار داده است. 1. گرايش به خير و نيكي. 2. گرايش به شر و بدي.
البته اين بدين معنا نيست كه خير و شر در نفس ما جاي داشته باشد. بلكه مصاديقي كه در بيرون بعنوان خير و شر وجود دارند ريشه در نفس ما دارند؛ (مصباح يزدي، سال 1380، ص 203) و اين خود انسان است كه با اختيار خود گرايش به خير يا شر را تقويت مي كند. با اين مقدمه كوتاه به بيان راههاي مبارزه با نفس مي پردازيم. قبل از ورود به بحث اصلي كه راههاي مبارزه با نفس مي باشد، ابتدا مطالبي كوتاه دربارة خود نفس آورده مي شود.
نفس چيست؟ نفس يك حقيقت است و داراي مراتب مختلفي مي باشد،(مصباح يزدي، 1380) گاهي اوقات اين نفس سركش مي شود و از تبعيت عقل خارج مي گردد كه اطلاق نفس اماره مي شود و در برخي اوقات همين نفس: لوامه مي گردد بطوري كه انسانها را در برابر انجام كارهاي زشت «دلالت» مي كند؛«وَ لا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ» قيامت /2، و همين نفس است كه به خواسته هاي معنوي پاسخ مثبت مي دهد و راه حق را پذيرفته و به كمال و آرامش مي رسد و مورد خطاب اين آيه شريفيه وضع مي شود:«يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ» «پس نفس يك نيروي خاص نيست كه فقط بعضي ها داشته باشند؛ بلكه، همه انسانها تا آخر عمر واجد آن هستند تا انسان هست ميلها و غرائز دارد و تا كششهاي غريزي هست امارة با سوء هم هست، نه آنكه به روشني او را به بدي از آن جهت كه بدي هست امر كند. بلكه نفس كه ما را وادار به خوردن غذا مي كند همان است كه ميل به غذا را در ما زنده مي كند. اين ميل غريزي سوء نيت و بايد اشباع شود؛ ولي، گاهي از راه صحيح اشباع مي شود و گاه از راه غلط، و هنگامي كه از راه غلط اشباع شد گفته مي شود نفس به بدي فرمان داده است.»[1]
هواي نفس چيست؟ به طور كلي عواملي را كه موجب ضعف ايمان، سلب ايمان و يا عدم تحقق ايمان مي شود؛ مي توان تحت عنوان «هواي نفس» مطرح كرد. هواي نفس دل آرامي را مي ربايد و نمي گذارد ولي براي او باقي بماند تا محلي براي ورود ايمان باشد(مصباح يزدي، 1380)
نفس اماره چيست؟ نفس اماره همان بعد حيواني انسان است كه بر بعد عقلاني غلبه پيدا كرده است و تمام وجود انسان را، به سوي امور زودگذر مادي و لذات ناپايدار دنيوي سوق مي دهد.
وقتي نفس اماره در انسان همه كاره شد، اينجا انسان پست ترين موجودات مي شود خداوند در اين زمينه مي فرمايد:
«إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لا يَعْقِلُونَ»: انفال/ 22
«بدترين جنبندگان نزد خداوند، كران و لالاني هستند كه تعقل نمي كنند.»
راههاي مبارزه با نفس:
اسلام همواره مسلمانان را توصيه به تعادل مي كند بدين معنا كه هم به امور دنيوي بپردازد و هم به امور اُخروي و نبايد در پرداختن به آنها دچار افراط و تفريط شود. همانطور كه خداوند فرمود: نماز بخوانيد و مرا ياد كنيد و نيز فرموده: بخوريد و بياشاميد ولي اسراف نكنيد. اين دو دسته آيات حاكي از آن است كه انسان همواره در حالت اعتدال باشد و مبارزه با نفس بدين معنا نيست كه انسان كليه غرائز و اميال خود را از بيخ سركوب كند. مثلاً ازدواج نكند، فعاليت اجتماعي نداشته باشد و .... بلكه مبارزه با نفس بدين معناست كه انسان اين اميال و غرائز را از طريق مشروع آن ارضاء كند نه طرق ديگر.
مهم ترين اصل در مبارزه با نفس:
اين كه انسان بايد متوجه باشد كه قادر بر هر كاري مي باشد و انسان با اين قدرتي كه خداوند به او داده مي تواند بر مشكلات پيروز گردد. از اين رو اگر در بدترين موقعيت محيطي قرار گيرد مي تواند لجام نفس خود را بدست بگيرد. از اين رو در روز قيامت وقتي كه از انسان سئوال شود، چرا عمل نكردي؟ نمي تواند بگويد كه من نمي توانستم، محيط آماده نبود و از اين قبيل بهانه ها، چرا كه، خداوند نمونه ها زيادي مي آورد كه توانسته اند در موقعيتهاي گوناگون خودشان را از چنگال نفس اماره برهانند و شايد بزرگترين نمونه، حضرت يوسف ـ عليه السّلام ـ مي باشد كه در بحبوبة جواني و اوج شهوت توانست با ياد خداوند خود را از محكمه نفس اماره نجات بدهد؛ و يا زن فرعون آسيه و نيز آرايشگر زن فرعون، كه او نيز به واسطه تعليمات آسيه زن فرعون موحد شده بود. اين زن آرايشگر روزي گيسوان دختر فرعون را شانه مي زد كه در آغاز كار گفت: بسم الله الرحمن الرحيم؛ دختر فرعون كه تا به حال چنين كلمات نشنيده بود از معناي آن پرسيد: زن گفت: حقيقت اين است كه پدر تو شخص متقلب مي باشد و به دروغ ادعاي خدائي مي كند، خداي واقعي همان خداي موسي مي باشد. اين سخنان به گوش فرعون رسيد و از آن زن خواست كه در جمع از گفته هاي خود ابراز ندامت كند تا نجات پيدا كند؛ امّا زن امتناع كرد و فريادي زد، احداً، احداً ..... دستور داد بر پائي آتش دادند، و يك يك فرزندان اين زن را در داخل آتش مي انداختند و اين زن از گفته خويش ابراز ندامت نمي كرد تا اينكه نوبت فرزند شيرخواره او شد با وجود مهر و عاطفه مادري از گفته خويش برنگشت تا اينكه هر دوي آنها را در داخل آتش انداختند. در اين زمينه نقل شده كه حضرت پيامبر فرموده: شب معراج در آسمان چهارم بوي عطر استشمام كردم كه تمام آسمان را فرا گرفته بود؛ از اين موضوع از جبرئيل پرسيدم: جبرئيل گفت: اين بوي عطر زن فرعون و فرزندان آرايشگر زن فرعون مي باشد.
عوامل هشت گانه، كنترل غرائز از ديدگاه آيت الله حسين مظاهري 1. عقل: اگر عقل فرد قوي بشود و بتواند خوب و بد را تشخيص دهد مي تواند در كنترل غرائز دخيل باشد.
2. علم: علم به صفات رذليه و صفات حسنه عاملي براي كنترل غرائز محسوب مي گردد.
3. تربيت: مسلماً تربيت خانوادگي فرد نقش بسزائي در شكل گيري شخصيت فرد دارد؛ و اگر فرد در يك خانواده اصول گرا و ايده آل تربيت پيدا كند مسلماً اين شخص بهتر مي تواند غرائز خود را كنترل كند.
4. وجدان اخلاقي: كه در قرآن تفسير به(نفس لوامه) شده، اين وجدان اخلاقي انسان را به كارهاي نيك و شايسته رهنمون مي كند و از كارهاي بد و پليد برخورد مي كند.
5. قانون: جامعه قانون داشته باشد تا افراد جامعه نتواند كارهاي زشت را مرتكب بشوند.
6. امر به معروف و نهي از منكر:
7. ايمان علمي: علم به وجود خداوند، علم به نبوت، معاد و نبوت كه از طريق برهان و استدلال بدست مي آيد.
نكته: هفت عاملي كه بيان شد در حالتهاي عادي تا حدودي مي توانيد غرائز را كنترل كنند امّا، اگر غرائز طوفاني شود و اسير خواسته هاي عقل، ايمان علمي، وجدان اخلاقي قانون نشود، در اين صورت از هيچ كدام از عوامل فوق كاري براي خاموش كردن اين طوفان نيست.
عامل هشتم: ايمان قلبي: ايماني كه در دل و جان انسان رسوخ كرده باشد، اين نوع ايمان ديگر نياز به برهان و استدلال ندارد، و تا زماني كه ايمان انسان قلبي نشده خودش را از مهالك نفس اماره برهاند. عبدالملك مروان ملقب به «كبوتر سجده» بود، در آن هنگام كه خبر رياستش را آوردند در مسجد مشغول تلاوت قرآن بود، در هماندم قرآن را بر زمين انداخت گفت تا به حال با من بودي و ديگر نيستي. هيچ چيز جزء ايمان قلبي نمي تواند انسان را كنترل كند و اين ايمان از سه چيز حاصل مي شود.
1. تقليد به ظواهر شرعي:
2. صبر در بحرانها:
3. رفع صفات رذليه:
بياني ديگر از مبارزه با نفس: «ديدگاه آيت الله مصباح يزدي»:
وقتي انگيزه هاي شيطاني در انسان فعال شدند بايد با يك عامل مؤثر دروني و نيرومند با آن انگيزه هاي شيطان مقابله كرد و اين كار با ايجاد و به عبارت بهتر با بيدار كردن انگيزه هاي رحماني و الهي امكان دارد. بنابراين راه مبارزه با هواهاي نفساني اين است كه كشش هاي ديگر در مقابل آنها باشد و تقويت شود، و بايد توجه داشت كه اين انگيزه هاي رحماني نيز در فطرت ما وجود دارد ولي بيدار نيستند.
سئوال: چگونه اين اميال خفته رحماني بيدار و هوشيار مي شوند:
اين اميال خفته بوسيله تفكر و ادراك آنها بيدار مي شوند؛ به عبارت ديگر وقتي انسان شناخت و نگرش خود را به يك موضوع تغيير داد، خود بخود زمينه هاي تغيير رفتار نيز در او مشاهده مي شود.
محاسبه نفس:
شايد يكي از بهترين روشهاي در اختيار گرفتن، عنان نفس، روش محاسبه نفس باشد، بدين صورت كه انسان اعمال و رفتار خود را در هر شبانه روز مورد ارزيابي قرار دهد. و مشاهده كند كه در شبانه روز چند درصد وقتش صرف امور و عريزي گرديد و چند در صدصرف امور اخروي(بايد توجه داشت كه صرف پرداختن به امور غريزي نمي تواند مذموم باشد. بلكه اگر قبل از ارضاء غرائز فكر مي كنيم و سپس تصميم مي گيرم و تأثير اين رفتار در روح و سرنوشت خويش و رابطه با خدايمان مورد توجه قرار داديم، چنين تصميمي، پيروي از نفس نيست، ولي اگر هدف از ارضاء غريزه صرفاً لذت آني باشد و هيچ تفكري در آن نباشد مي شود پيروي از هوي) (مصباح يزدي، 1380)
در روايات زيادي نيز انسان توصيه به محاسبه نفس شده است. امام صادق ـ عليه السّلام ـ در اين زمينه مي فرمايد: «يا بن جندب حق علي كل مسلم يعرفنا أن يَعْرِضَ عَمَلَه في كل يومٍ وليلةِ علي نفسه فيكونُ محاسبَ نفسه فان راي حَسَنَةً استزارُ منها و إن رأي سينةَ استغفَرَ منها لئلاَّ يُجزي يومَ القيامه»[2]
بر هر مسلماني كه ما را مي شناسد لازم است كه هر شبانه روز اعمال خود را به نفس خود عرضه كند و آنرا محاسبه كند اگر حسنه بود آنرا زياد كند و اگر گناهي بود استغفار كند. تا روز قيامت رسوا نگردد.
مراحل محاسبه نفس:[3]
1. مشارطه: از اوّل صبح با خود شرط كند كه آن روز وظايفش را به خوبي انجام دهد.
2. مراقبه: مراقب اعمال خود باشد.
3. محاسبه: در آخر شب به حساب كارهاي خود برسد كه تا چه اندازه به وظائف خود عمل كرده.
4. معاتبه: اگر دچار لغزش و اشتباه بود. به نحوي آن را جبران كند. با صدقه دادن، روزه گرفتن.
نكاتي مهمي كه در محاسبه نفس بايد به آنها توجه داشت:
1. اجتناب از جميع گناهان.
2. توجه به كميت گناهان. (چقدر از وقت ما صرف گناه شد)
3. توجه به كيفيت گناهان. (برخي از گناهان به قدر هفتاد سال ارتكاب نوع ديگر گناه عظمت دارد)
4. انجام همه واجبات.
5. توجه به شروط صحت اعمال.
منابع كمكي
1. مظاهري، حسين، عوامل كنترل غرائز در زندگي انسان، تهران انتشارات: نشر و تحقيقات ذكر، سال 1374، چاپ هشتم.
2. محمد تقي مصباح يزدي، اخلاق در قرآن، قم، انتشارات: مؤسسه امام خميني ـ رحمة الله عليه ـ ، سال 1380، چاپ پنجم.
3. محمد تقي مصباح يزدي، پندهاي امام صادق به ره جويان صادق، قم انتشارات: مؤسسه امام خميني ـ رحمة الله عليه ـ ، سال 81، چاپ اول.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . محمد تقي مصباح يزدي؛ اخلاق در قرآن، انتشارات مؤسسه آموزشي و پژوهشي، امام خميني، سال 1380، ص 205.
[2] . محمد تقي مصباح يزدي، پندهاي امام صادق به رهپويان صادق، انتشارات مؤسسه امام خميني قم، سال 1380، ص 21.
[3] . همان، ص 26.
انسان در يك نگاه كلي موجودي است دو بعدي؛ بعد عقلانيت و بعد حيوانيت؛ شايد تعريف منطقي از انسان كه گفته: الانسانَ حيوان ناطق گوياي اين مطلب باشد. كه انسان تركيبي از خواسته ها اميال و غرائز حيواني و برخي از امور معنوي مي باشد. هر چند از نحوه تركيب اين دو بعد در انسان چندان نمي توان قلم فرسائي كرد ولي آثار و جلوه هاي آن را به وضوح مي توان مشاهده كرد. به طور مثال: لذت بردن انسان از يك سري امور مانند: عبادت كردن، كمك كردن به هم نوع و ..... يك لذت معنوي مي باشد و اين لذت مربوط به بعد انساني و عقلاني انسان مي شود امّا در همين انسان در بعد حيواني، به عبادت كردن چندان ميلي ندارد. بايد توجه داشت كه وجود اين اميال و غرائز را نمي توان امور شرّ و پليدي تلقي كرد، چرا كه خداوند متعال در نهاد انسان دو نوع گرايش قرار داده است. 1. گرايش به خير و نيكي. 2. گرايش به شر و بدي.
البته اين بدين معنا نيست كه خير و شر در نفس ما جاي داشته باشد. بلكه مصاديقي كه در بيرون بعنوان خير و شر وجود دارند ريشه در نفس ما دارند؛ (مصباح يزدي، سال 1380، ص 203) و اين خود انسان است كه با اختيار خود گرايش به خير يا شر را تقويت مي كند. با اين مقدمه كوتاه به بيان راههاي مبارزه با نفس مي پردازيم. قبل از ورود به بحث اصلي كه راههاي مبارزه با نفس مي باشد، ابتدا مطالبي كوتاه دربارة خود نفس آورده مي شود.
نفس چيست؟ نفس يك حقيقت است و داراي مراتب مختلفي مي باشد،(مصباح يزدي، 1380) گاهي اوقات اين نفس سركش مي شود و از تبعيت عقل خارج مي گردد كه اطلاق نفس اماره مي شود و در برخي اوقات همين نفس: لوامه مي گردد بطوري كه انسانها را در برابر انجام كارهاي زشت «دلالت» مي كند؛«وَ لا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ» قيامت /2، و همين نفس است كه به خواسته هاي معنوي پاسخ مثبت مي دهد و راه حق را پذيرفته و به كمال و آرامش مي رسد و مورد خطاب اين آيه شريفيه وضع مي شود:«يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ» «پس نفس يك نيروي خاص نيست كه فقط بعضي ها داشته باشند؛ بلكه، همه انسانها تا آخر عمر واجد آن هستند تا انسان هست ميلها و غرائز دارد و تا كششهاي غريزي هست امارة با سوء هم هست، نه آنكه به روشني او را به بدي از آن جهت كه بدي هست امر كند. بلكه نفس كه ما را وادار به خوردن غذا مي كند همان است كه ميل به غذا را در ما زنده مي كند. اين ميل غريزي سوء نيت و بايد اشباع شود؛ ولي، گاهي از راه صحيح اشباع مي شود و گاه از راه غلط، و هنگامي كه از راه غلط اشباع شد گفته مي شود نفس به بدي فرمان داده است.»[1]
هواي نفس چيست؟ به طور كلي عواملي را كه موجب ضعف ايمان، سلب ايمان و يا عدم تحقق ايمان مي شود؛ مي توان تحت عنوان «هواي نفس» مطرح كرد. هواي نفس دل آرامي را مي ربايد و نمي گذارد ولي براي او باقي بماند تا محلي براي ورود ايمان باشد(مصباح يزدي، 1380)
نفس اماره چيست؟ نفس اماره همان بعد حيواني انسان است كه بر بعد عقلاني غلبه پيدا كرده است و تمام وجود انسان را، به سوي امور زودگذر مادي و لذات ناپايدار دنيوي سوق مي دهد.
وقتي نفس اماره در انسان همه كاره شد، اينجا انسان پست ترين موجودات مي شود خداوند در اين زمينه مي فرمايد:
«إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لا يَعْقِلُونَ»: انفال/ 22
«بدترين جنبندگان نزد خداوند، كران و لالاني هستند كه تعقل نمي كنند.»
راههاي مبارزه با نفس:
اسلام همواره مسلمانان را توصيه به تعادل مي كند بدين معنا كه هم به امور دنيوي بپردازد و هم به امور اُخروي و نبايد در پرداختن به آنها دچار افراط و تفريط شود. همانطور كه خداوند فرمود: نماز بخوانيد و مرا ياد كنيد و نيز فرموده: بخوريد و بياشاميد ولي اسراف نكنيد. اين دو دسته آيات حاكي از آن است كه انسان همواره در حالت اعتدال باشد و مبارزه با نفس بدين معنا نيست كه انسان كليه غرائز و اميال خود را از بيخ سركوب كند. مثلاً ازدواج نكند، فعاليت اجتماعي نداشته باشد و .... بلكه مبارزه با نفس بدين معناست كه انسان اين اميال و غرائز را از طريق مشروع آن ارضاء كند نه طرق ديگر.
مهم ترين اصل در مبارزه با نفس:
اين كه انسان بايد متوجه باشد كه قادر بر هر كاري مي باشد و انسان با اين قدرتي كه خداوند به او داده مي تواند بر مشكلات پيروز گردد. از اين رو اگر در بدترين موقعيت محيطي قرار گيرد مي تواند لجام نفس خود را بدست بگيرد. از اين رو در روز قيامت وقتي كه از انسان سئوال شود، چرا عمل نكردي؟ نمي تواند بگويد كه من نمي توانستم، محيط آماده نبود و از اين قبيل بهانه ها، چرا كه، خداوند نمونه ها زيادي مي آورد كه توانسته اند در موقعيتهاي گوناگون خودشان را از چنگال نفس اماره برهانند و شايد بزرگترين نمونه، حضرت يوسف ـ عليه السّلام ـ مي باشد كه در بحبوبة جواني و اوج شهوت توانست با ياد خداوند خود را از محكمه نفس اماره نجات بدهد؛ و يا زن فرعون آسيه و نيز آرايشگر زن فرعون، كه او نيز به واسطه تعليمات آسيه زن فرعون موحد شده بود. اين زن آرايشگر روزي گيسوان دختر فرعون را شانه مي زد كه در آغاز كار گفت: بسم الله الرحمن الرحيم؛ دختر فرعون كه تا به حال چنين كلمات نشنيده بود از معناي آن پرسيد: زن گفت: حقيقت اين است كه پدر تو شخص متقلب مي باشد و به دروغ ادعاي خدائي مي كند، خداي واقعي همان خداي موسي مي باشد. اين سخنان به گوش فرعون رسيد و از آن زن خواست كه در جمع از گفته هاي خود ابراز ندامت كند تا نجات پيدا كند؛ امّا زن امتناع كرد و فريادي زد، احداً، احداً ..... دستور داد بر پائي آتش دادند، و يك يك فرزندان اين زن را در داخل آتش مي انداختند و اين زن از گفته خويش ابراز ندامت نمي كرد تا اينكه نوبت فرزند شيرخواره او شد با وجود مهر و عاطفه مادري از گفته خويش برنگشت تا اينكه هر دوي آنها را در داخل آتش انداختند. در اين زمينه نقل شده كه حضرت پيامبر فرموده: شب معراج در آسمان چهارم بوي عطر استشمام كردم كه تمام آسمان را فرا گرفته بود؛ از اين موضوع از جبرئيل پرسيدم: جبرئيل گفت: اين بوي عطر زن فرعون و فرزندان آرايشگر زن فرعون مي باشد.
عوامل هشت گانه، كنترل غرائز از ديدگاه آيت الله حسين مظاهري 1. عقل: اگر عقل فرد قوي بشود و بتواند خوب و بد را تشخيص دهد مي تواند در كنترل غرائز دخيل باشد.
2. علم: علم به صفات رذليه و صفات حسنه عاملي براي كنترل غرائز محسوب مي گردد.
3. تربيت: مسلماً تربيت خانوادگي فرد نقش بسزائي در شكل گيري شخصيت فرد دارد؛ و اگر فرد در يك خانواده اصول گرا و ايده آل تربيت پيدا كند مسلماً اين شخص بهتر مي تواند غرائز خود را كنترل كند.
4. وجدان اخلاقي: كه در قرآن تفسير به(نفس لوامه) شده، اين وجدان اخلاقي انسان را به كارهاي نيك و شايسته رهنمون مي كند و از كارهاي بد و پليد برخورد مي كند.
5. قانون: جامعه قانون داشته باشد تا افراد جامعه نتواند كارهاي زشت را مرتكب بشوند.
6. امر به معروف و نهي از منكر:
7. ايمان علمي: علم به وجود خداوند، علم به نبوت، معاد و نبوت كه از طريق برهان و استدلال بدست مي آيد.
نكته: هفت عاملي كه بيان شد در حالتهاي عادي تا حدودي مي توانيد غرائز را كنترل كنند امّا، اگر غرائز طوفاني شود و اسير خواسته هاي عقل، ايمان علمي، وجدان اخلاقي قانون نشود، در اين صورت از هيچ كدام از عوامل فوق كاري براي خاموش كردن اين طوفان نيست.
عامل هشتم: ايمان قلبي: ايماني كه در دل و جان انسان رسوخ كرده باشد، اين نوع ايمان ديگر نياز به برهان و استدلال ندارد، و تا زماني كه ايمان انسان قلبي نشده خودش را از مهالك نفس اماره برهاند. عبدالملك مروان ملقب به «كبوتر سجده» بود، در آن هنگام كه خبر رياستش را آوردند در مسجد مشغول تلاوت قرآن بود، در هماندم قرآن را بر زمين انداخت گفت تا به حال با من بودي و ديگر نيستي. هيچ چيز جزء ايمان قلبي نمي تواند انسان را كنترل كند و اين ايمان از سه چيز حاصل مي شود.
1. تقليد به ظواهر شرعي:
2. صبر در بحرانها:
3. رفع صفات رذليه:
بياني ديگر از مبارزه با نفس: «ديدگاه آيت الله مصباح يزدي»:
وقتي انگيزه هاي شيطاني در انسان فعال شدند بايد با يك عامل مؤثر دروني و نيرومند با آن انگيزه هاي شيطان مقابله كرد و اين كار با ايجاد و به عبارت بهتر با بيدار كردن انگيزه هاي رحماني و الهي امكان دارد. بنابراين راه مبارزه با هواهاي نفساني اين است كه كشش هاي ديگر در مقابل آنها باشد و تقويت شود، و بايد توجه داشت كه اين انگيزه هاي رحماني نيز در فطرت ما وجود دارد ولي بيدار نيستند.
سئوال: چگونه اين اميال خفته رحماني بيدار و هوشيار مي شوند:
اين اميال خفته بوسيله تفكر و ادراك آنها بيدار مي شوند؛ به عبارت ديگر وقتي انسان شناخت و نگرش خود را به يك موضوع تغيير داد، خود بخود زمينه هاي تغيير رفتار نيز در او مشاهده مي شود.
محاسبه نفس:
شايد يكي از بهترين روشهاي در اختيار گرفتن، عنان نفس، روش محاسبه نفس باشد، بدين صورت كه انسان اعمال و رفتار خود را در هر شبانه روز مورد ارزيابي قرار دهد. و مشاهده كند كه در شبانه روز چند درصد وقتش صرف امور و عريزي گرديد و چند در صدصرف امور اخروي(بايد توجه داشت كه صرف پرداختن به امور غريزي نمي تواند مذموم باشد. بلكه اگر قبل از ارضاء غرائز فكر مي كنيم و سپس تصميم مي گيرم و تأثير اين رفتار در روح و سرنوشت خويش و رابطه با خدايمان مورد توجه قرار داديم، چنين تصميمي، پيروي از نفس نيست، ولي اگر هدف از ارضاء غريزه صرفاً لذت آني باشد و هيچ تفكري در آن نباشد مي شود پيروي از هوي) (مصباح يزدي، 1380)
در روايات زيادي نيز انسان توصيه به محاسبه نفس شده است. امام صادق ـ عليه السّلام ـ در اين زمينه مي فرمايد: «يا بن جندب حق علي كل مسلم يعرفنا أن يَعْرِضَ عَمَلَه في كل يومٍ وليلةِ علي نفسه فيكونُ محاسبَ نفسه فان راي حَسَنَةً استزارُ منها و إن رأي سينةَ استغفَرَ منها لئلاَّ يُجزي يومَ القيامه»[2]
بر هر مسلماني كه ما را مي شناسد لازم است كه هر شبانه روز اعمال خود را به نفس خود عرضه كند و آنرا محاسبه كند اگر حسنه بود آنرا زياد كند و اگر گناهي بود استغفار كند. تا روز قيامت رسوا نگردد.
مراحل محاسبه نفس:[3]
1. مشارطه: از اوّل صبح با خود شرط كند كه آن روز وظايفش را به خوبي انجام دهد.
2. مراقبه: مراقب اعمال خود باشد.
3. محاسبه: در آخر شب به حساب كارهاي خود برسد كه تا چه اندازه به وظائف خود عمل كرده.
4. معاتبه: اگر دچار لغزش و اشتباه بود. به نحوي آن را جبران كند. با صدقه دادن، روزه گرفتن.
نكاتي مهمي كه در محاسبه نفس بايد به آنها توجه داشت:
1. اجتناب از جميع گناهان.
2. توجه به كميت گناهان. (چقدر از وقت ما صرف گناه شد)
3. توجه به كيفيت گناهان. (برخي از گناهان به قدر هفتاد سال ارتكاب نوع ديگر گناه عظمت دارد)
4. انجام همه واجبات.
5. توجه به شروط صحت اعمال.
منابع كمكي
1. مظاهري، حسين، عوامل كنترل غرائز در زندگي انسان، تهران انتشارات: نشر و تحقيقات ذكر، سال 1374، چاپ هشتم.
2. محمد تقي مصباح يزدي، اخلاق در قرآن، قم، انتشارات: مؤسسه امام خميني ـ رحمة الله عليه ـ ، سال 1380، چاپ پنجم.
3. محمد تقي مصباح يزدي، پندهاي امام صادق به ره جويان صادق، قم انتشارات: مؤسسه امام خميني ـ رحمة الله عليه ـ ، سال 81، چاپ اول.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . محمد تقي مصباح يزدي؛ اخلاق در قرآن، انتشارات مؤسسه آموزشي و پژوهشي، امام خميني، سال 1380، ص 205.
[2] . محمد تقي مصباح يزدي، پندهاي امام صادق به رهپويان صادق، انتشارات مؤسسه امام خميني قم، سال 1380، ص 21.
[3] . همان، ص 26.