پرسش :
آيا اعجاز قرآن تنها براى عرب زبانان است و يا براى ديگران هم مىباشد؟
پاسخ :
اعجاز و تحدّى قرآن حتى در جنبه لفظى، سبك، آهنگ، تصويرسازى، هندسه كلمات و بلاغت، منحصر در زبان عربى نيست بلكه شامل تحدى به هر متن ادبى در هر زبانى مىشود.
اگر دست روى هر متن ادبى زيبا بگذاريد و پنج خط آن را انتخاب كنيد و سپس دست روى يكى از صفحات قرآن بگذاريد و پنج خط آن را انتخاب كنيد آنگاه ميان سبك، آهنگ و تصويرها، هندسه كلمات، بلاغت و وزن آنها مقايسه كنيد ملاحظه خواهيد كرد تفاوت آن دو بسيار است و متن غير قرآنى، از جهت رعايت نكات ادبى و بيانى، در حد و اندازه قرآن نيست. علاوه بر اينكه اعجاز معنوى و بلنداى معارف قرآنى مهمتر از اعجاز لفظى است. در طول قرنها مردمان بسيار و انديشمندان زيادى، از قرآن بهرههاى علمى و معنوى بردهاند به گونهاى كه به هر مقدار جامعه بشرى رشد داشته، به همان ميزان از دانش و معارف قرآن و نورانيت معنوى آن بهرهمند گرديده است تا جايى كه گفته شده برخى از آيات قرآن (مانند شش آيه اول سوره حديد)، در آخرالزمان، به عمق آن پى خواهند برد(1).
اعجاز قرآن از نظر معانى، اختصاص به گروه خاص و يا زبان خاصى ندارد كه در اين باره مىتوان به برخى نمونهها اشاره كرد
1. قرآن، خدا را توصيف نموده است و در اين توصيف او را تنزيه كرده است يعنى صفاتى را كه شايسته او نيست، از او سلب كرده و او را منزّه از آن صفات دانسته و از طرف ديگر صفات كمال و اسماى حسنى را براى ذات حق اثبات كرده است. بيشتر از پانزده آيه در تنزيه خداوند و پنجاه آيه در توصيف الهى به صفات عليا و اسماى حسنى آمده است.
قرآن در اين توصيفات خود آن چنان دقيق است كه ژرف انديشترين علماى الهى را به حيرت انداخته است و اين خود روشنترين معجزه از يك فرد درس نخوانده است.
قرآن در پيوند انسان با خداوند، زيباترين بيانها را دارد. او- برخلاف خداى فيلسوفان يك موجود خشك و بىروح و بيگانه با بشر نيست. خداى قرآن از رگ گردن به انسان نزديكتر است. با او در داد و ستد است و با او خشنودى متقابل دارد. او را به خود جذب مىكند و مايه آرامش دل اوست: «ألا بِذِكْرِ اللهِ تَطْمَئِنُّ اللقُلوبُ»(2) بشر با او انس و الفت دارد بلكه
همه اشياء او را مىخواهند و او را مىخوانند. تمام موجودات از عمق و ژرفاى وجود، با او سر و سرّ دارند. او را ثنا مىگويند و تسبيح مىكنند: «إنْ مِنْ شَىْءٍ إلّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلكِنْ لا تَفْقَهونَ تَسْبيحَهُمْ»(3).
2. قرآن كتاب راهنمايى بشر است و در واقع كتاب «انسان» است انسان از نظر قرآن نفخه روح الهى است و خواه ناخواه به سوى خداى خودش باز مىگردد. اين است كه معرفت خدا از شناخت انسان جدا نيست. انسان تا خود را نشناسد، به درستى نمىتواند خداى خود را بشناسد. از طرف ديگر، تنها با شناخت خداوند است كه انسان به واقعيّت حقيقى خود پى مىبرد.
انسان در مكتب پيامبران، با انسانى كه بشر از راه علوم مىشناسد، بسى متفاوت است.
3. گستره آگاهى نسبت به معاد، رستاخيز و حشر اموات، مراحل بين مرگ تا قيامت و تنها در قرآن به طور شايسته و به دور از ترديد بيان شده است.
4. تاريخ و قصص پيامبرانعليه السلام و فرجام نيك پيروان آنان و عاقبت بد تكذيب كنندگان آنها به روشنى و گستردگى در قرآن ذكر شده است.
5. مكارم و فضايل اخلاقى از قبيل شجاعت، استقامت، صبر، عدالت، احسان، محبّت، ذكر خدا، محبّت خدا، شكر، ترس از خدا، توكّل، رضا و تسليم در مقابل فرمان خدا، تعقّل و تفكّر، علم و آگاهى، نورانيّت قلب به واسطه تقوا، صدق، امانت و به خوبى در قرآن آمده است.
6. اخلاق اجتماعى از قبيل اتّحاد، تواصى بر حق، توصيه بر صبر، تعاون بر نيكى و تقوا، ترك دشمنى، امر به معروف و نهى از منكر، جهاد به مال و نفس در راه خدا و به گستردگى در قرآن ذكر شده است.
7. احكام از قبيل نماز، روزه، زكات، خمس، حج، جهاد، نذر، قسم، بيع، رهن، اجاره، هبه، نكاح، حقوق زوجين، حقوق والدين و فرزندان، طلاق، لعان، ظهار، وصيّت، ارث، قصاص، حدود، دين، قضا، شهادت، حلف (قسم)، ثروت، مالكيّت، حكومت، شورا، حقّ فقرا، حقّ اجتماع و در قرآن بيان شده است.
بنابراين ثابت مىشود كه قرآن جنبههاى اعجازى گوناگونى دارد و اين به گونهاى است كه
نه تنها عرب در برابر آن عاجز است بلكه تمام جهان نيز در مقابل آن خاضع است.
در اين زمينه هزاران كتاب و مقاله به وسيله دانشمندان در رشتههاى مختلف علوم به نگارش درآمده و همه از عظمت قرآن و تطبيق آيات آن با جديدترين رهيافتهاى دانش بشرى سخن گفتهاند.
پىنوشت
(1) ر. ك: تفسير نمونه، ج 23، ص 295.
(2) رعد (13)، آيه 28.
(3) اسراء (17)، آيه 44.
اعجاز و تحدّى قرآن حتى در جنبه لفظى، سبك، آهنگ، تصويرسازى، هندسه كلمات و بلاغت، منحصر در زبان عربى نيست بلكه شامل تحدى به هر متن ادبى در هر زبانى مىشود.
اگر دست روى هر متن ادبى زيبا بگذاريد و پنج خط آن را انتخاب كنيد و سپس دست روى يكى از صفحات قرآن بگذاريد و پنج خط آن را انتخاب كنيد آنگاه ميان سبك، آهنگ و تصويرها، هندسه كلمات، بلاغت و وزن آنها مقايسه كنيد ملاحظه خواهيد كرد تفاوت آن دو بسيار است و متن غير قرآنى، از جهت رعايت نكات ادبى و بيانى، در حد و اندازه قرآن نيست. علاوه بر اينكه اعجاز معنوى و بلنداى معارف قرآنى مهمتر از اعجاز لفظى است. در طول قرنها مردمان بسيار و انديشمندان زيادى، از قرآن بهرههاى علمى و معنوى بردهاند به گونهاى كه به هر مقدار جامعه بشرى رشد داشته، به همان ميزان از دانش و معارف قرآن و نورانيت معنوى آن بهرهمند گرديده است تا جايى كه گفته شده برخى از آيات قرآن (مانند شش آيه اول سوره حديد)، در آخرالزمان، به عمق آن پى خواهند برد(1).
اعجاز قرآن از نظر معانى، اختصاص به گروه خاص و يا زبان خاصى ندارد كه در اين باره مىتوان به برخى نمونهها اشاره كرد
1. قرآن، خدا را توصيف نموده است و در اين توصيف او را تنزيه كرده است يعنى صفاتى را كه شايسته او نيست، از او سلب كرده و او را منزّه از آن صفات دانسته و از طرف ديگر صفات كمال و اسماى حسنى را براى ذات حق اثبات كرده است. بيشتر از پانزده آيه در تنزيه خداوند و پنجاه آيه در توصيف الهى به صفات عليا و اسماى حسنى آمده است.
قرآن در اين توصيفات خود آن چنان دقيق است كه ژرف انديشترين علماى الهى را به حيرت انداخته است و اين خود روشنترين معجزه از يك فرد درس نخوانده است.
قرآن در پيوند انسان با خداوند، زيباترين بيانها را دارد. او- برخلاف خداى فيلسوفان يك موجود خشك و بىروح و بيگانه با بشر نيست. خداى قرآن از رگ گردن به انسان نزديكتر است. با او در داد و ستد است و با او خشنودى متقابل دارد. او را به خود جذب مىكند و مايه آرامش دل اوست: «ألا بِذِكْرِ اللهِ تَطْمَئِنُّ اللقُلوبُ»(2) بشر با او انس و الفت دارد بلكه
همه اشياء او را مىخواهند و او را مىخوانند. تمام موجودات از عمق و ژرفاى وجود، با او سر و سرّ دارند. او را ثنا مىگويند و تسبيح مىكنند: «إنْ مِنْ شَىْءٍ إلّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلكِنْ لا تَفْقَهونَ تَسْبيحَهُمْ»(3).
2. قرآن كتاب راهنمايى بشر است و در واقع كتاب «انسان» است انسان از نظر قرآن نفخه روح الهى است و خواه ناخواه به سوى خداى خودش باز مىگردد. اين است كه معرفت خدا از شناخت انسان جدا نيست. انسان تا خود را نشناسد، به درستى نمىتواند خداى خود را بشناسد. از طرف ديگر، تنها با شناخت خداوند است كه انسان به واقعيّت حقيقى خود پى مىبرد.
انسان در مكتب پيامبران، با انسانى كه بشر از راه علوم مىشناسد، بسى متفاوت است.
3. گستره آگاهى نسبت به معاد، رستاخيز و حشر اموات، مراحل بين مرگ تا قيامت و تنها در قرآن به طور شايسته و به دور از ترديد بيان شده است.
4. تاريخ و قصص پيامبرانعليه السلام و فرجام نيك پيروان آنان و عاقبت بد تكذيب كنندگان آنها به روشنى و گستردگى در قرآن ذكر شده است.
5. مكارم و فضايل اخلاقى از قبيل شجاعت، استقامت، صبر، عدالت، احسان، محبّت، ذكر خدا، محبّت خدا، شكر، ترس از خدا، توكّل، رضا و تسليم در مقابل فرمان خدا، تعقّل و تفكّر، علم و آگاهى، نورانيّت قلب به واسطه تقوا، صدق، امانت و به خوبى در قرآن آمده است.
6. اخلاق اجتماعى از قبيل اتّحاد، تواصى بر حق، توصيه بر صبر، تعاون بر نيكى و تقوا، ترك دشمنى، امر به معروف و نهى از منكر، جهاد به مال و نفس در راه خدا و به گستردگى در قرآن ذكر شده است.
7. احكام از قبيل نماز، روزه، زكات، خمس، حج، جهاد، نذر، قسم، بيع، رهن، اجاره، هبه، نكاح، حقوق زوجين، حقوق والدين و فرزندان، طلاق، لعان، ظهار، وصيّت، ارث، قصاص، حدود، دين، قضا، شهادت، حلف (قسم)، ثروت، مالكيّت، حكومت، شورا، حقّ فقرا، حقّ اجتماع و در قرآن بيان شده است.
بنابراين ثابت مىشود كه قرآن جنبههاى اعجازى گوناگونى دارد و اين به گونهاى است كه
نه تنها عرب در برابر آن عاجز است بلكه تمام جهان نيز در مقابل آن خاضع است.
در اين زمينه هزاران كتاب و مقاله به وسيله دانشمندان در رشتههاى مختلف علوم به نگارش درآمده و همه از عظمت قرآن و تطبيق آيات آن با جديدترين رهيافتهاى دانش بشرى سخن گفتهاند.
پىنوشت
(1) ر. ك: تفسير نمونه، ج 23، ص 295.
(2) رعد (13)، آيه 28.
(3) اسراء (17)، آيه 44.