پرسش :
آيا عارف شدن به معناي واقعي كلمه (مثل امام خميني) نياز به آموزش دارد يا نه؟ تا آنجا كه مي دانيم امام دروس عرفاني در حوزه داشته اند؛ حال اگر عرفان علم مربوطه را مي خواهد، چگونه مي توانيم آن علم را بياموزيم؟
پاسخ :
آنان كه مي خواهند به تزكيه نفس بپردازند و خود را از اسارت ها، تعلق ها و حجاب ها برهانند و با پشت سر گذاشتن مدارج و منازل، يكي پس از ديگري، به سوي حضرت حق و لقاي وجه كريم او سفر كنند؛ بايد به اندازه امكان از سه مسأله با خبر باشند: 1. بدانند كه چه بوده اند؛ 2. چه گشته اند؛ 3. چه مي توانند باشند.
در نتيجه در مقام عمل و در مقام سلوك الي الله ـ در اينكه چه بايد بكنند و چگونه بايد به عبوديت و سلوك بپردازند ـ از بصيرت لازم برخوردار بوده و با معرفت به طريق الي الله، قدم بگذارند. بنابراين آموزش اين موارد، امري بايسته و ضروري است. (1)
بسياري از عارفان نامور ـ به خصوص عارفان پس از ابن عربي ـ معتقدند: فراگيري عرفان نظري، زمينه را براي عارفان عملي فراهم مي سازد. «عرفان عملي»؛ يعني، سير و سلوك و وصول و فنا و «عرفان نظري»؛ يعني، ضوابط و روش هاي كشف و شهود. (2)
اگر اين تعريف از عرفان نظري را بپذيريم، اين عرفان نيازمند آموزش است تا ما را در حوزه عمل مددكار باشد. اما اگر مقصود از «عرفان نظري»، مجموعه اي از معارف درباره خدا، جهان و انسان با مايه گيري از اصول كشفي باشد، در اين صورت نيز فراگيري و آموزش آن، (3) براي سلوك صحيح و متقن، لازم است؛ چون تكميل قوه نظري و احاطه به مباني نظري در علوم معارف مربوط به مبدأ و معاد در اوايل سلوك، يكي از دو وسيله رسيدن به مدارج يقين و از مراتب كشف و شهود است.
به عبارت ديگر منشأ پرواز انسان از سرازيري ناسوت به عالم بي انتهاي ربوبي، دو قوه است كه حضرت حق در انسان هب وديعيت نهاده است و اين دو به منزله دو بال براي صعود انسان به قله «حقيقت» محسوب مي شود. قوه اول «عقل نظري» و قوه دوم «عقل عملي» است. به وسيله عقل نظري ـ كه در عرفان نظري متجلي است ـ آدمي به مقام «علم اليقين» و به واسطه عقل عملي ـ كه در عرفان عملي نمايان استـ انسان به مقام «حق اليقين» و «عين اليقين» مي رسد. (4)
مرحوم حاجي سبزواري در اسرار الحكم مي نويسد:
«اين دو (عرفان نظري و عرفان عملي) به منزله دو بال انسانند كه او بايد با اين دو بال پرواز كند و اوج بگيرد» (5).
گفتني است آموزش عرفان نظري براي عارف، جنبه مقدمي و فرعي دارد، نه هدف و اصلي؛ چنان كه در عرفان عملي نيز سير و سلوك، راهي براي وصول به حقيقت است. به هر حال عارف دنبال چشمي است كه حقيقت را ببيند، نه اينكه بفهمد.
آن كه او را چشم دل شد ديدبان
ديد خواهد چشم او عين العيان
با تواتر نيست قانع جان او
بل ز چشم دل رسد ايقان او (6)
در خصوص چگونگي فراگيري عرفان نظري، بايد پس از يادگيري منطق، برخي از كتاب هاي فلسفي چون الهيات شفا و نهايه الحكمه علامه طباطبايي و اشارات ابن سينا (ج3)، و آن گاه كتاب هايي چون تمهيد القواعد ابن تركه يا فصوص الحكم ابن عربي با كمك استاد خوانده شود.
پی نوشتها:
1- در اين خصوص جلد اول كتاب «مقالات» نوشته استاد محمد شجاعي، خواندني است.
2- فرهنگ و اصطلاحات عرفاني، ص 577.
3- نگا: آشنايي با علوم اسلامي، ج 2، ص 76.
4- نگا: شرح مقدمه قيصري بر فصوص الحكم، صص 48، 53 و 54.
5- به نقل از: در آسمان معرفت، صص 80.
6- مثنوي، دفتر 6، ابيات 4405 و 4406.
آنان كه مي خواهند به تزكيه نفس بپردازند و خود را از اسارت ها، تعلق ها و حجاب ها برهانند و با پشت سر گذاشتن مدارج و منازل، يكي پس از ديگري، به سوي حضرت حق و لقاي وجه كريم او سفر كنند؛ بايد به اندازه امكان از سه مسأله با خبر باشند: 1. بدانند كه چه بوده اند؛ 2. چه گشته اند؛ 3. چه مي توانند باشند.
در نتيجه در مقام عمل و در مقام سلوك الي الله ـ در اينكه چه بايد بكنند و چگونه بايد به عبوديت و سلوك بپردازند ـ از بصيرت لازم برخوردار بوده و با معرفت به طريق الي الله، قدم بگذارند. بنابراين آموزش اين موارد، امري بايسته و ضروري است. (1)
بسياري از عارفان نامور ـ به خصوص عارفان پس از ابن عربي ـ معتقدند: فراگيري عرفان نظري، زمينه را براي عارفان عملي فراهم مي سازد. «عرفان عملي»؛ يعني، سير و سلوك و وصول و فنا و «عرفان نظري»؛ يعني، ضوابط و روش هاي كشف و شهود. (2)
اگر اين تعريف از عرفان نظري را بپذيريم، اين عرفان نيازمند آموزش است تا ما را در حوزه عمل مددكار باشد. اما اگر مقصود از «عرفان نظري»، مجموعه اي از معارف درباره خدا، جهان و انسان با مايه گيري از اصول كشفي باشد، در اين صورت نيز فراگيري و آموزش آن، (3) براي سلوك صحيح و متقن، لازم است؛ چون تكميل قوه نظري و احاطه به مباني نظري در علوم معارف مربوط به مبدأ و معاد در اوايل سلوك، يكي از دو وسيله رسيدن به مدارج يقين و از مراتب كشف و شهود است.
به عبارت ديگر منشأ پرواز انسان از سرازيري ناسوت به عالم بي انتهاي ربوبي، دو قوه است كه حضرت حق در انسان هب وديعيت نهاده است و اين دو به منزله دو بال براي صعود انسان به قله «حقيقت» محسوب مي شود. قوه اول «عقل نظري» و قوه دوم «عقل عملي» است. به وسيله عقل نظري ـ كه در عرفان نظري متجلي است ـ آدمي به مقام «علم اليقين» و به واسطه عقل عملي ـ كه در عرفان عملي نمايان استـ انسان به مقام «حق اليقين» و «عين اليقين» مي رسد. (4)
مرحوم حاجي سبزواري در اسرار الحكم مي نويسد:
«اين دو (عرفان نظري و عرفان عملي) به منزله دو بال انسانند كه او بايد با اين دو بال پرواز كند و اوج بگيرد» (5).
گفتني است آموزش عرفان نظري براي عارف، جنبه مقدمي و فرعي دارد، نه هدف و اصلي؛ چنان كه در عرفان عملي نيز سير و سلوك، راهي براي وصول به حقيقت است. به هر حال عارف دنبال چشمي است كه حقيقت را ببيند، نه اينكه بفهمد.
آن كه او را چشم دل شد ديدبان
ديد خواهد چشم او عين العيان
با تواتر نيست قانع جان او
بل ز چشم دل رسد ايقان او (6)
در خصوص چگونگي فراگيري عرفان نظري، بايد پس از يادگيري منطق، برخي از كتاب هاي فلسفي چون الهيات شفا و نهايه الحكمه علامه طباطبايي و اشارات ابن سينا (ج3)، و آن گاه كتاب هايي چون تمهيد القواعد ابن تركه يا فصوص الحكم ابن عربي با كمك استاد خوانده شود.
پی نوشتها:
1- در اين خصوص جلد اول كتاب «مقالات» نوشته استاد محمد شجاعي، خواندني است.
2- فرهنگ و اصطلاحات عرفاني، ص 577.
3- نگا: آشنايي با علوم اسلامي، ج 2، ص 76.
4- نگا: شرح مقدمه قيصري بر فصوص الحكم، صص 48، 53 و 54.
5- به نقل از: در آسمان معرفت، صص 80.
6- مثنوي، دفتر 6، ابيات 4405 و 4406.