پرسش :
می گویند: قدرت روحی و معنوی انسان در اثر زهد می تواند به حدی پیشرفت کند که حتی با نگاه کردن به دیگری، از درون وی آگاه شود و شخصیت درونی او را ببیند: آیا این درست است و چگونه امکان دارد؟!
پاسخ :
نخست باید دانست نزد اهل حکمت و عرفان ، عالم برزخ عالمی فراتر از عالم دنیا است. لذا به هر مقدار ، از دلبستگی و وابستگی به مادیات دنیا دور شویم. به عالم مافوق آن، بیشتر دسترسی می یابیم . بنابر آنچه از روایات به دست می آید، علاوه بر انجام واجبات و ترک محرمات، اگر انسان سالک به نوافل و رعایت تقوا موفق شود؛ بیش از آنچه دیگران از جهت معنوی به دست آورده اند، خواهد رسید چنین شخصی چشم برزخی دارد و می تواند «حقایق » را فراتر از «وقایع» ببیند.
حدیث قرب نوافل
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید: «قال الله تعالی: ما تحیب الی عبدی بشیء احب الی مما افترضته علیه و انه لیتحبب الی بالنافلة حتی احبه، فاذا احبیته کنت سمعه الذی یسمع به و بصره الذی یبصر به و لسانه الذ ینطق به، و یده التی یبطش بها و رجله التی یمشی بها اذا دعانی اجبته و اذا سالنی اعطیته» (1)؛ «خداوند فرمود: اظهار دوستی نکرد بنده من به چیزی دوست داشتنی تر از آنچه واجب کردم بر او، و او با نوافل به سوی محبت من می آید تا اینکه من نیز او را دوست بدارم. پس هنگامی که او را دوست بدارم، شنوایی او می باشم، آن گاه که می شنود و بینایی او می باشم، آن گاه که می بیند و زبان او می باشم آن گاه که سخن می گوید و دست او می باشم آن گاه که ضربه می زند و پای او می باشم آن گاه که راه می رود، هنگامی که به درگاه من دعا کند اجابت می کنم و اگر از من درخواست کند، به او می دهم».
خداوند راز آفرینش انسان را هنگام خلق آدم (علیه السلام) به ملائکه بیان فرمود: (انی جاعل فی الارض خلیفة). (2) در حالی که فرشتگان می دانستند این موجود زمینی، فساد و خونریزی خواهد داشت! ولی سجده آنها در برابر آدم (علیه السلام) نشان داد که در پشت این فساد احتمالی و ظاهری، رازی بزرگ نهفته است و آن مقام «عبودت انسان» در مقابل خداوند است.
لذا از همان ابتدای خلقت، دو نیروی ظاهری و باطنی در درون انسان صف آرایی کرده و هر کدام سعی در تسخیر قلب انسان داشته است. برای این منظور شیطان و نفس اماره در مقابل پیامبران الهی و عقل قرار دارند. حال اگر این انسان در مقابل خداوند متعال، خاضع و خاشع باشد و به معرفت و بصیرت برسد و تنها خدا را پرستش کند، بر فرشتگان ـ که کاری جز خیر و نور نمی توانند انجام دهند ـ برتری دارد.
معرفت و بصیرت در منابع روایی ما از اهمت بسیار زیادی برخوردار است. یک ساعت اندیشه در فرآیندهای خداوند و آینده جهان و فرجام انسان، می تواند فکر آدمی را تصحیح کرده و او را به راه راست رهنمون سازد و از هفتاد سال عبادت برتر شناخته شده است. این معرفت همان «چشم دل» است که در سوال به آن اشاره شده است؛ یعنی ، شخص با چشم حقیقت بین، به طبیعت و اطرافیان خود نگاه می کند. این نعمت که در نهان همه انسان ها به ودیعت گذاشته شده و تنها غفلت و توجه به جنبه های خاکی و طبیعی چشم باطنی را ضعیف و کم سو ساخته است. با اعتقاد راسخ و عمل صالح که چشم حقیقت بین، فعال و احیا می شود؛ چنان که امام علی (علیه السلام) از معرفت و بصیرت به عنوان «نور قلب»، «عنایت فضایل»، «اصل هر خیر» و «گنج عظیم فنا ناپذیر» یاد کرده است. (3)
از نظر گاه آن حضرت «کم سخنی و گزیده گویی» ، «ملازمت با حق»، «استقامت در دین»، «هم نشینی با نیکان»، «انجام دادن عمل صالح»، «مدارا با مردم»، «صدق و دوستی»، «ادب ورزیدن»، «عفت داشتن»، «عفو و گذشت کردن از مردم»، «تجاهل کردن به خطاهای مردم»، «غیبت نکردن»، «زهد ورزیدن در دنیا» «ذکر گفتن موقع سکوت» «داشتن اخلاص در عمل» و «جدال و مدارا نکردن» (4)، نشانه های عقل و بصیرت شمرده شده است. قرآن مجید می فرماید: (ان تتقوا الله یجعل لکم فرقانا) (5) ؛ «هر کس تقوا پیشه کند ، خداوند به او فرقان (قدرت تمیز بین حق و باطل ) عطا می کند». این فرقان (که همان چشم دل و چشم حقیقت بین است) مومن را از مهلکه های گوناگون نجات داده و به سوی رستگاری رهنمون می سازد.
نقطه آغازین چشم باطن بین، از همین مرحله است؛ به طوری که با رعایت تقوا نخست آدمی بر اعضای بدن خود مسلط می شود تا آنجا که بر غضب خود چیره گردد و خشم او شعله ور نمی شود و دست و پای او به دیگران آسیب نمی رساند و بر خواسته های نفسانی خود تسلط می یابد؛ به طوری که شهوت او حریم دیگران را نمی شکند و آن چنان بر چشم خود مسلط می شود که از هرگونه خیانت دوری می کند. حتی گوش او به کنترل در می آید و هر صدایی را نمی شنود.
پس از برتری بر اعضای بدن خود، روح آدمی قدرت بیشتری پیدا می کند و بر تصورات و خیالات ذهنی خویش حاکم می شود؛ به طوری که اراده او متمرکز می شود و ناخواسته تصورات مختلف به ذهن او نمی آید.
انسان سالک با رعایت تقوای بیشتر رفته رفته بر دیگر انسان ها نیز سلطه و برتری می یابد؛ به طوری که با نگاه او، اطرافیان تحت تاثیر قرار می گیرند و مبهوت او می شوند که از آن به «ابهت شخصیت» تعبیر می شود. سخن شخص سالک به گونه ای در مخاطب تاثیر می گذارد که سراسر وجود مخاطب را فرا می گیرد و از آن به «نفوذ کلام» تعبیر می شود.
در مرحله والاتر، قدرت روح به حدی می رسد که باطن شخص مقابل را تشخیص می دهد که از آن به «چشم برزخی» و «نگاه باطن بین» تعبیر می شود. گفتنی است شخص سالک همان طور که می تواند تصرف تکوینی در افراد داشته باشد، می تواند بر اجسام طبیعی هم تاثیر بگذارد به طور مثال حرکت آب جاری را متوقف کند.
روایت شده است: «روزی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بعد از نماز صبح متوجه حارثة بن مالک ـ جوانی از انصار ـ گردید و دید بدن وی لاغر و رنگش زرد شده و چشمانش گود افتاده است. حضرت از او پرسید : تو را چه شده است؟ عرض کرد : من به یقین رسیده ام رسول الله تعجب کرد و پرسید: هر چیزی حقیقتی دارد؛ حقیقت یقین تو چیست؟ پاسخ داد: نفس خود را از دنیا و تعلقات دنیا باز گرفتم و به این پایه رسیدم که گویا به عرش می نگرم و می بینم خلایق جهت حسابرسی محشور گشته اند و من در میان آنها هستم و اهل بهشت را می بینم که در نعمت اند و بر کرسی های بهشتی تکیه زده اند و اهل جهنم را مشاهده می کنم که در عذاب اند و ناله می کنند. آن گاه رسول خدا رو به اصحاب کرد و فرمود: این جوان عبدی است که خداوند قلب وی را به نور ایمان منور ساخته است. سپس خطاب به حارثه فرمود: بر این حالت مداومت کن و مواظب باش که آن را از دست ندهی حارثه عرض کرد: یا رسول الله! دعا کنید من در رکاب شما در راه خدا شهید شوم. پس حضرت دعا کرد و چندی نگذشت که حارثه در غزوه ای شرکت کرد و در همان غزوه به شهادت رسید (6)
آیت الله بهاءالدینی (رحمت الله علیه) نیز می فرمود: من با چشم دل و گوش باطن می توانم چیزهایی را که با چشم و گوش معمولی دیده یا شنیده نمی شوند، ببینم و بشنوم. ولی قدرت دیدنم به پایه شنیدنم نمی رسد.
پی نوشتها:
1- ر. ک: محاسن برقی، ج 1، ص 291؛ اصول کافی، ج 2، ص 352.
2- بقره (2)، آیه 30.
3- غرر الحکم و درر الکلم ، صص 41-42 و 52-55.
4- همان.
5- انفال (8)، آیه 29.
6- بحار الانوار ، ج 67، ص 174.
نخست باید دانست نزد اهل حکمت و عرفان ، عالم برزخ عالمی فراتر از عالم دنیا است. لذا به هر مقدار ، از دلبستگی و وابستگی به مادیات دنیا دور شویم. به عالم مافوق آن، بیشتر دسترسی می یابیم . بنابر آنچه از روایات به دست می آید، علاوه بر انجام واجبات و ترک محرمات، اگر انسان سالک به نوافل و رعایت تقوا موفق شود؛ بیش از آنچه دیگران از جهت معنوی به دست آورده اند، خواهد رسید چنین شخصی چشم برزخی دارد و می تواند «حقایق » را فراتر از «وقایع» ببیند.
حدیث قرب نوافل
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید: «قال الله تعالی: ما تحیب الی عبدی بشیء احب الی مما افترضته علیه و انه لیتحبب الی بالنافلة حتی احبه، فاذا احبیته کنت سمعه الذی یسمع به و بصره الذی یبصر به و لسانه الذ ینطق به، و یده التی یبطش بها و رجله التی یمشی بها اذا دعانی اجبته و اذا سالنی اعطیته» (1)؛ «خداوند فرمود: اظهار دوستی نکرد بنده من به چیزی دوست داشتنی تر از آنچه واجب کردم بر او، و او با نوافل به سوی محبت من می آید تا اینکه من نیز او را دوست بدارم. پس هنگامی که او را دوست بدارم، شنوایی او می باشم، آن گاه که می شنود و بینایی او می باشم، آن گاه که می بیند و زبان او می باشم آن گاه که سخن می گوید و دست او می باشم آن گاه که ضربه می زند و پای او می باشم آن گاه که راه می رود، هنگامی که به درگاه من دعا کند اجابت می کنم و اگر از من درخواست کند، به او می دهم».
خداوند راز آفرینش انسان را هنگام خلق آدم (علیه السلام) به ملائکه بیان فرمود: (انی جاعل فی الارض خلیفة). (2) در حالی که فرشتگان می دانستند این موجود زمینی، فساد و خونریزی خواهد داشت! ولی سجده آنها در برابر آدم (علیه السلام) نشان داد که در پشت این فساد احتمالی و ظاهری، رازی بزرگ نهفته است و آن مقام «عبودت انسان» در مقابل خداوند است.
لذا از همان ابتدای خلقت، دو نیروی ظاهری و باطنی در درون انسان صف آرایی کرده و هر کدام سعی در تسخیر قلب انسان داشته است. برای این منظور شیطان و نفس اماره در مقابل پیامبران الهی و عقل قرار دارند. حال اگر این انسان در مقابل خداوند متعال، خاضع و خاشع باشد و به معرفت و بصیرت برسد و تنها خدا را پرستش کند، بر فرشتگان ـ که کاری جز خیر و نور نمی توانند انجام دهند ـ برتری دارد.
معرفت و بصیرت در منابع روایی ما از اهمت بسیار زیادی برخوردار است. یک ساعت اندیشه در فرآیندهای خداوند و آینده جهان و فرجام انسان، می تواند فکر آدمی را تصحیح کرده و او را به راه راست رهنمون سازد و از هفتاد سال عبادت برتر شناخته شده است. این معرفت همان «چشم دل» است که در سوال به آن اشاره شده است؛ یعنی ، شخص با چشم حقیقت بین، به طبیعت و اطرافیان خود نگاه می کند. این نعمت که در نهان همه انسان ها به ودیعت گذاشته شده و تنها غفلت و توجه به جنبه های خاکی و طبیعی چشم باطنی را ضعیف و کم سو ساخته است. با اعتقاد راسخ و عمل صالح که چشم حقیقت بین، فعال و احیا می شود؛ چنان که امام علی (علیه السلام) از معرفت و بصیرت به عنوان «نور قلب»، «عنایت فضایل»، «اصل هر خیر» و «گنج عظیم فنا ناپذیر» یاد کرده است. (3)
از نظر گاه آن حضرت «کم سخنی و گزیده گویی» ، «ملازمت با حق»، «استقامت در دین»، «هم نشینی با نیکان»، «انجام دادن عمل صالح»، «مدارا با مردم»، «صدق و دوستی»، «ادب ورزیدن»، «عفت داشتن»، «عفو و گذشت کردن از مردم»، «تجاهل کردن به خطاهای مردم»، «غیبت نکردن»، «زهد ورزیدن در دنیا» «ذکر گفتن موقع سکوت» «داشتن اخلاص در عمل» و «جدال و مدارا نکردن» (4)، نشانه های عقل و بصیرت شمرده شده است. قرآن مجید می فرماید: (ان تتقوا الله یجعل لکم فرقانا) (5) ؛ «هر کس تقوا پیشه کند ، خداوند به او فرقان (قدرت تمیز بین حق و باطل ) عطا می کند». این فرقان (که همان چشم دل و چشم حقیقت بین است) مومن را از مهلکه های گوناگون نجات داده و به سوی رستگاری رهنمون می سازد.
نقطه آغازین چشم باطن بین، از همین مرحله است؛ به طوری که با رعایت تقوا نخست آدمی بر اعضای بدن خود مسلط می شود تا آنجا که بر غضب خود چیره گردد و خشم او شعله ور نمی شود و دست و پای او به دیگران آسیب نمی رساند و بر خواسته های نفسانی خود تسلط می یابد؛ به طوری که شهوت او حریم دیگران را نمی شکند و آن چنان بر چشم خود مسلط می شود که از هرگونه خیانت دوری می کند. حتی گوش او به کنترل در می آید و هر صدایی را نمی شنود.
پس از برتری بر اعضای بدن خود، روح آدمی قدرت بیشتری پیدا می کند و بر تصورات و خیالات ذهنی خویش حاکم می شود؛ به طوری که اراده او متمرکز می شود و ناخواسته تصورات مختلف به ذهن او نمی آید.
انسان سالک با رعایت تقوای بیشتر رفته رفته بر دیگر انسان ها نیز سلطه و برتری می یابد؛ به طوری که با نگاه او، اطرافیان تحت تاثیر قرار می گیرند و مبهوت او می شوند که از آن به «ابهت شخصیت» تعبیر می شود. سخن شخص سالک به گونه ای در مخاطب تاثیر می گذارد که سراسر وجود مخاطب را فرا می گیرد و از آن به «نفوذ کلام» تعبیر می شود.
در مرحله والاتر، قدرت روح به حدی می رسد که باطن شخص مقابل را تشخیص می دهد که از آن به «چشم برزخی» و «نگاه باطن بین» تعبیر می شود. گفتنی است شخص سالک همان طور که می تواند تصرف تکوینی در افراد داشته باشد، می تواند بر اجسام طبیعی هم تاثیر بگذارد به طور مثال حرکت آب جاری را متوقف کند.
روایت شده است: «روزی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بعد از نماز صبح متوجه حارثة بن مالک ـ جوانی از انصار ـ گردید و دید بدن وی لاغر و رنگش زرد شده و چشمانش گود افتاده است. حضرت از او پرسید : تو را چه شده است؟ عرض کرد : من به یقین رسیده ام رسول الله تعجب کرد و پرسید: هر چیزی حقیقتی دارد؛ حقیقت یقین تو چیست؟ پاسخ داد: نفس خود را از دنیا و تعلقات دنیا باز گرفتم و به این پایه رسیدم که گویا به عرش می نگرم و می بینم خلایق جهت حسابرسی محشور گشته اند و من در میان آنها هستم و اهل بهشت را می بینم که در نعمت اند و بر کرسی های بهشتی تکیه زده اند و اهل جهنم را مشاهده می کنم که در عذاب اند و ناله می کنند. آن گاه رسول خدا رو به اصحاب کرد و فرمود: این جوان عبدی است که خداوند قلب وی را به نور ایمان منور ساخته است. سپس خطاب به حارثه فرمود: بر این حالت مداومت کن و مواظب باش که آن را از دست ندهی حارثه عرض کرد: یا رسول الله! دعا کنید من در رکاب شما در راه خدا شهید شوم. پس حضرت دعا کرد و چندی نگذشت که حارثه در غزوه ای شرکت کرد و در همان غزوه به شهادت رسید (6)
آیت الله بهاءالدینی (رحمت الله علیه) نیز می فرمود: من با چشم دل و گوش باطن می توانم چیزهایی را که با چشم و گوش معمولی دیده یا شنیده نمی شوند، ببینم و بشنوم. ولی قدرت دیدنم به پایه شنیدنم نمی رسد.
پی نوشتها:
1- ر. ک: محاسن برقی، ج 1، ص 291؛ اصول کافی، ج 2، ص 352.
2- بقره (2)، آیه 30.
3- غرر الحکم و درر الکلم ، صص 41-42 و 52-55.
4- همان.
5- انفال (8)، آیه 29.
6- بحار الانوار ، ج 67، ص 174.