پرسش :
چرا روزى مسلمانان بر اكثريت مردم متمدن روى زمين حكومت مى كردند و قافله سالاركاروان تمدن بودند , ولى امروز دنباله رو ملل پيشرفته جهان شده اند ؟
پاسخ :
دانشمند معروف مصرى، فريد وجدى در دائره المعارف خود در ماده علم علل ده گانه اى براى پيشرفت مسلمانان يادآور شده و دانشمندان ديگرى نيزدر اين باره به بحث و گفتگو پرداخته اند
) 1 (ولى در حقيقت علت اساسى آن پيشرفت و اين عقب گرد، چيزى جز پيروى و انحراف از تعاليم عالى اسلام نبوده است؛ مسلمانان در صدر اسلام- در تمام شوون زندگى- از تعاليم اسلام الهام مى گرفتندولى امروز در غالب نقاط، مسلمانان از راه صحيح اسلام منحرف گرديده و مى توان گفت كه گروهى در حقيقت مسلمان جغرافيايى هستند نه مسلمان واقعى؛ علت اساسى همين است و بس، ولى مع الوصف به برخى از علل ترقى و تعالى و يا تنزل و انحطاط آنان اشاره مى كنيم: 1- فداكارى همه جانبه: مسلمانان صدر اسلام به تمام معنى فداكار بودند. دين وآيين اسلام در نظر آنها از برادر، زن، مقام، ثروت و منصب گرامى تر بود؛ همه منافع مادى را فداى اسلام مى كردند و صفحات تاريخ اسلام خصوصا جنگهاى پيامبر اسلام گواه زنده اين گفتار است، ولى امروز براى بيشتر افراد، دين در حاشيه زندگى قرار گرفته و ديگر آن فداكارى كمتر وجود دارد؛ براى گروهى اسلام تا آنجا محترم است كه با مال و مقام آنها مزاحمت نداشته باشد و در صورت تزاحم، كمتر فردى است كه به خاطر اسلام دست از منافع مهمى بكشد. از آنجا كه اسلام براى آنها گران تمام شده بود و آن را به قيمت جان عزيزان خودخريده بودند ارزش آن را مى دانستند. 2- اتحاد و اتفاق: در صدر اسلام، مسلمانان متحد و متفق و به حكم قرآن برادربودند و پس از وفات پيامبر با اختلافى كه پيش آمد، بر اثر حسن سياست اميرمومنان عليه السلام و فرزندان گرامى او لطمه اى به پيشرفت اسلام و ترقى مسلمانان وارد نشد، آنان از حقوق مسلم خود دست كشيدند كه لااقل اصول اسلام محفوظ بماند؛ ولى امروز نفاق و اختلاف در ميان مسلمانان و سران آنها به سر حد كمال رسيده است، چند قرن است كه بازار دين سازى رواج كامل يافته، هر گروهى گروه مخالف را فاسق و خارج از دين معرفى مى كند و در بدبختى و اضمحلال او مى كوشد؛ امروزاختلاف ميان مسلمانان گسترش زيادى پيدا كرده و چهره واقعى اسلام به وسيله يك سلسله موهومات و افكار خرافى پوشيده شده است، آيا با اين وصف ممكن است مسلمانان همان عظمت گذشته را داشته باشند؟ 3- آشنايى با شرايط زمان: اين خود عامل مهمى در پيشرفت آنان بود، همواره مسلمانان خود را با سلاح روز و علوم روز مجهز مى كردند، پيامبر اكرم در نبرد حنين مطلع شد كه وسيله تازه اى در يمن براى شكست قلعه ها و در هم كوبيدن دژهاى محكم اختراع شده، فورا عده اى را اعزام كرد كه رهسپار يمن شوند و طرزساخت و به كار بردن آن را فرا گيرند
) 2 (مسلمانان صدر اسلام تا چندين قرن علوم ديگران را از قبيل فلسفه، فيزيك و شيمى، حساب و هندسه، هيئت و نجوم و 000 به زبان اسلامى ترجمه كردند و با افكار خود آن را تكميل نمودند و دانشگاههاى بزرگ و كتابخانه هاى با عظمتى تاسيس كردند و ازاين طريق خود را از بيگانگان بى نياز ساخته و مشعلدار علوم گرديدند. ساليان درازى مراكز اسلامى در بغداد و شام و مصر و اندلس و ايران مركز تحصيل دانشجويان جهان بود، ولى امروز بسيارى از مسلمانان شرايط زمان و اوضاع روز را ناديده گرفته و مى خواهند با وسايل و ابزار ديرينه زندگى كنند و سيادت خود را در تمام جهان گسترش دهند، در صورتى كه جهان روز به روز نوتر گشته، علوم و تمدن لحظه به لحظه دگرگون مى گردد ولى هنوز وسيله تبليغاتى، وسيله پخش و نشر معارف اسلام ما ضعيف است. اين سه عامل قسمتى از عوامل ترقى مسلمانان صدر اسلام بود و عوامل ديگرى نيز درپيشرفت آنان تاثير چشمگيرى داشته كه از تشريح آنها براى پرهيز از اطاله سخن خوددارى مى كنيم و اين بحث را با آيه زير كه علل برترى مسلمانان را يادآور مى شودبه پايان مى رسانيم؛ آنجا كه خداوند به جامعه مسلمانان خطاب مى كند و مى فرمايد: و انتم الاعلون ان كنتم مومنين و شما برتريد اگر ايمان داشته باشيد.) 3 (روى اين بيان و با توجه به مفاد آيه ياد شده، پاسخ سوال ديگرى نيز روشن مى گرددكه آيا اميدى هست كه مسلمانان عظمت ديرينه خود را بازيابند؟ پاسخ اين
سوال مثبت است و با ملاحظه مطالبى كه پيرامون سوال نخستين ايرادگرديد، پاسخ اين سوال روشن مى شود؛ زيرا با تجديد و به كار بستن عواملى كه درآغاز اسلام باعث ترقى و پيشرفت آنها گرديد، بار ديگر همان پيشرفت نصيب آنهامى گردد. اگر مسلمانان كنونى بسان مسلمانان آغاز اسلام فداكار باشند، اتحاد و اتفاق راجايگزين اختلاف و نفاق كنند و رهبران اسلامى شرايط و روح زمان را خوب درك كنند، باز اعتلا و عظمت آنها تجديد مى گردد البته هر نوع تحول و تكامل بايد در حدودقوانين اسلام قرار گيرد و موضوع درك روح زمان وسيله تحريف يا كنار گذاردن قوانين اسلام از صحنه زندگى نباشد.
پی نوشتها:
1- از باب نمونه به كتاب علل انحطاط مسلمين نگارش شكيب ارسلان، مراجعه فرماييد.
2- سيره ابن هشام، جلد 2، بخش نبرد با طائفيان.
3- سوره آل عمران، آيه 139
پاسخ به پرسشهاى مذهبى، آیت الله العظمی ناصر مكارم شيرازىو آیت الله جعفر سبحانى
دانشمند معروف مصرى، فريد وجدى در دائره المعارف خود در ماده علم علل ده گانه اى براى پيشرفت مسلمانان يادآور شده و دانشمندان ديگرى نيزدر اين باره به بحث و گفتگو پرداخته اند
) 1 (ولى در حقيقت علت اساسى آن پيشرفت و اين عقب گرد، چيزى جز پيروى و انحراف از تعاليم عالى اسلام نبوده است؛ مسلمانان در صدر اسلام- در تمام شوون زندگى- از تعاليم اسلام الهام مى گرفتندولى امروز در غالب نقاط، مسلمانان از راه صحيح اسلام منحرف گرديده و مى توان گفت كه گروهى در حقيقت مسلمان جغرافيايى هستند نه مسلمان واقعى؛ علت اساسى همين است و بس، ولى مع الوصف به برخى از علل ترقى و تعالى و يا تنزل و انحطاط آنان اشاره مى كنيم: 1- فداكارى همه جانبه: مسلمانان صدر اسلام به تمام معنى فداكار بودند. دين وآيين اسلام در نظر آنها از برادر، زن، مقام، ثروت و منصب گرامى تر بود؛ همه منافع مادى را فداى اسلام مى كردند و صفحات تاريخ اسلام خصوصا جنگهاى پيامبر اسلام گواه زنده اين گفتار است، ولى امروز براى بيشتر افراد، دين در حاشيه زندگى قرار گرفته و ديگر آن فداكارى كمتر وجود دارد؛ براى گروهى اسلام تا آنجا محترم است كه با مال و مقام آنها مزاحمت نداشته باشد و در صورت تزاحم، كمتر فردى است كه به خاطر اسلام دست از منافع مهمى بكشد. از آنجا كه اسلام براى آنها گران تمام شده بود و آن را به قيمت جان عزيزان خودخريده بودند ارزش آن را مى دانستند. 2- اتحاد و اتفاق: در صدر اسلام، مسلمانان متحد و متفق و به حكم قرآن برادربودند و پس از وفات پيامبر با اختلافى كه پيش آمد، بر اثر حسن سياست اميرمومنان عليه السلام و فرزندان گرامى او لطمه اى به پيشرفت اسلام و ترقى مسلمانان وارد نشد، آنان از حقوق مسلم خود دست كشيدند كه لااقل اصول اسلام محفوظ بماند؛ ولى امروز نفاق و اختلاف در ميان مسلمانان و سران آنها به سر حد كمال رسيده است، چند قرن است كه بازار دين سازى رواج كامل يافته، هر گروهى گروه مخالف را فاسق و خارج از دين معرفى مى كند و در بدبختى و اضمحلال او مى كوشد؛ امروزاختلاف ميان مسلمانان گسترش زيادى پيدا كرده و چهره واقعى اسلام به وسيله يك سلسله موهومات و افكار خرافى پوشيده شده است، آيا با اين وصف ممكن است مسلمانان همان عظمت گذشته را داشته باشند؟ 3- آشنايى با شرايط زمان: اين خود عامل مهمى در پيشرفت آنان بود، همواره مسلمانان خود را با سلاح روز و علوم روز مجهز مى كردند، پيامبر اكرم در نبرد حنين مطلع شد كه وسيله تازه اى در يمن براى شكست قلعه ها و در هم كوبيدن دژهاى محكم اختراع شده، فورا عده اى را اعزام كرد كه رهسپار يمن شوند و طرزساخت و به كار بردن آن را فرا گيرند
) 2 (مسلمانان صدر اسلام تا چندين قرن علوم ديگران را از قبيل فلسفه، فيزيك و شيمى، حساب و هندسه، هيئت و نجوم و 000 به زبان اسلامى ترجمه كردند و با افكار خود آن را تكميل نمودند و دانشگاههاى بزرگ و كتابخانه هاى با عظمتى تاسيس كردند و ازاين طريق خود را از بيگانگان بى نياز ساخته و مشعلدار علوم گرديدند. ساليان درازى مراكز اسلامى در بغداد و شام و مصر و اندلس و ايران مركز تحصيل دانشجويان جهان بود، ولى امروز بسيارى از مسلمانان شرايط زمان و اوضاع روز را ناديده گرفته و مى خواهند با وسايل و ابزار ديرينه زندگى كنند و سيادت خود را در تمام جهان گسترش دهند، در صورتى كه جهان روز به روز نوتر گشته، علوم و تمدن لحظه به لحظه دگرگون مى گردد ولى هنوز وسيله تبليغاتى، وسيله پخش و نشر معارف اسلام ما ضعيف است. اين سه عامل قسمتى از عوامل ترقى مسلمانان صدر اسلام بود و عوامل ديگرى نيز درپيشرفت آنان تاثير چشمگيرى داشته كه از تشريح آنها براى پرهيز از اطاله سخن خوددارى مى كنيم و اين بحث را با آيه زير كه علل برترى مسلمانان را يادآور مى شودبه پايان مى رسانيم؛ آنجا كه خداوند به جامعه مسلمانان خطاب مى كند و مى فرمايد: و انتم الاعلون ان كنتم مومنين و شما برتريد اگر ايمان داشته باشيد.) 3 (روى اين بيان و با توجه به مفاد آيه ياد شده، پاسخ سوال ديگرى نيز روشن مى گرددكه آيا اميدى هست كه مسلمانان عظمت ديرينه خود را بازيابند؟ پاسخ اين
سوال مثبت است و با ملاحظه مطالبى كه پيرامون سوال نخستين ايرادگرديد، پاسخ اين سوال روشن مى شود؛ زيرا با تجديد و به كار بستن عواملى كه درآغاز اسلام باعث ترقى و پيشرفت آنها گرديد، بار ديگر همان پيشرفت نصيب آنهامى گردد. اگر مسلمانان كنونى بسان مسلمانان آغاز اسلام فداكار باشند، اتحاد و اتفاق راجايگزين اختلاف و نفاق كنند و رهبران اسلامى شرايط و روح زمان را خوب درك كنند، باز اعتلا و عظمت آنها تجديد مى گردد البته هر نوع تحول و تكامل بايد در حدودقوانين اسلام قرار گيرد و موضوع درك روح زمان وسيله تحريف يا كنار گذاردن قوانين اسلام از صحنه زندگى نباشد.
پی نوشتها:
1- از باب نمونه به كتاب علل انحطاط مسلمين نگارش شكيب ارسلان، مراجعه فرماييد.
2- سيره ابن هشام، جلد 2، بخش نبرد با طائفيان.
3- سوره آل عمران، آيه 139
پاسخ به پرسشهاى مذهبى، آیت الله العظمی ناصر مكارم شيرازىو آیت الله جعفر سبحانى