پرسش :
مسئله قضا و قدر، چرا شايستگي قرار گرفتن در رديف مسائل عملي و اجتماعي را دارد؟
پاسخ :
هر چند اين مسألة، به اصطلاح يك مسألة متافيزيكى است و به فلسفه كلى و ماوراء الطبيعه مربوط است، ولى از دو نظر شايستگى دارد كه در رديف مسائل عملى و اجتماعى نيز قرار گيرد: يكى از اين نظر كه طرز تفكرى كه شخص در اين مسأله پيدا مىكند، در زندگى عملى و روش اجتماعى و كيفيت برخورد و مقابله او با حوادث مؤثر است. بديهى است كه روحيه و روش كسى كه معتقد است وجودى است دست بسته و تأثير در سرنوشت ندارد، با كسى كه خود را حاكم بر سرنوشت خود مىداند و معتقد است حرّ و آزاد آفريده شده است، متفاوت است. در صورتى كه بسيارى از مسائل فلسفى اين گونه نمىباشند و در روحيه و عمل و روش زندگى انسان اثر ندارند از قبيل: حدوث و قدم زمانى عالم، تناهى و لا تناهى ابعاد عالم، نظام علل و اسباب و امتناع صدور كثير از واحد.
ديگر، از اين جهت كه مسأله سرنوشت و قضا و قدر در عين اين كه از نظر پيدا كردن راه حل، در رديف مسائل خصوصى است، از نظر عموميت افرادى كه در جستجوى راه حلى براى آن هستند در رديف مسائل عمومى است يعنى اين مسأله از مسائلى است كه براى ذهن همه كسانى كه فى الجمله توانايى انديشيدن در مسائل كلى دارند، طرح مىشود و مورد علاقه قرار مىگيرد. زيرا هر كسى طبعاً علاقمند است بداند آيا يك سرنوشت محتوم و مقطوعى كه تخلف از آن امكان پذير نيست، مسير زندگانى او را تعيين مىكند و او از خود در اين راهى كه مىرود اختيارى ندارد؟ يا چنين سرنوشتى در كار نيست و او خود مىتواند مسير زندگى خود را تعيين كند. برخلاف ساير مسائل فلسفه كلى كه همچنان كه از نظر يافتن راه حل، جنبه خصوصى دارند، از جنبه توجه اذهان به جستجو براى يافتن راه حل نيز داراى جنبه خصوصى مىباشند.
مجموعه آثار شهيد علامه مطهرى ج 1 ج انسان و سرنوشت
هر چند اين مسألة، به اصطلاح يك مسألة متافيزيكى است و به فلسفه كلى و ماوراء الطبيعه مربوط است، ولى از دو نظر شايستگى دارد كه در رديف مسائل عملى و اجتماعى نيز قرار گيرد: يكى از اين نظر كه طرز تفكرى كه شخص در اين مسأله پيدا مىكند، در زندگى عملى و روش اجتماعى و كيفيت برخورد و مقابله او با حوادث مؤثر است. بديهى است كه روحيه و روش كسى كه معتقد است وجودى است دست بسته و تأثير در سرنوشت ندارد، با كسى كه خود را حاكم بر سرنوشت خود مىداند و معتقد است حرّ و آزاد آفريده شده است، متفاوت است. در صورتى كه بسيارى از مسائل فلسفى اين گونه نمىباشند و در روحيه و عمل و روش زندگى انسان اثر ندارند از قبيل: حدوث و قدم زمانى عالم، تناهى و لا تناهى ابعاد عالم، نظام علل و اسباب و امتناع صدور كثير از واحد.
ديگر، از اين جهت كه مسأله سرنوشت و قضا و قدر در عين اين كه از نظر پيدا كردن راه حل، در رديف مسائل خصوصى است، از نظر عموميت افرادى كه در جستجوى راه حلى براى آن هستند در رديف مسائل عمومى است يعنى اين مسأله از مسائلى است كه براى ذهن همه كسانى كه فى الجمله توانايى انديشيدن در مسائل كلى دارند، طرح مىشود و مورد علاقه قرار مىگيرد. زيرا هر كسى طبعاً علاقمند است بداند آيا يك سرنوشت محتوم و مقطوعى كه تخلف از آن امكان پذير نيست، مسير زندگانى او را تعيين مىكند و او از خود در اين راهى كه مىرود اختيارى ندارد؟ يا چنين سرنوشتى در كار نيست و او خود مىتواند مسير زندگى خود را تعيين كند. برخلاف ساير مسائل فلسفه كلى كه همچنان كه از نظر يافتن راه حل، جنبه خصوصى دارند، از جنبه توجه اذهان به جستجو براى يافتن راه حل نيز داراى جنبه خصوصى مىباشند.
مجموعه آثار شهيد علامه مطهرى ج 1 ج انسان و سرنوشت