پرسش :
گفته شده است: “عایشه و حفصه با اینکه در آن موقعیت گناه کردند، اما گناه آنها به آن سنگینی نبود که مستحق طلاق باشد.” آنگونه که من میدانم اگر شخصی که خود مشروب حرام مینوشد، دیگری را هم گول بزند و به این کار وا دارد؛ آن شخص نخست دو گناه دارد و آن شخص دوم یک گناه. در مورد قضیهی اسماء بنت نعمان و عایشه فکر می کنم که همینگونه بوده و عایشه در حقیقت مرتکب دو گناه شده بود و اسماء یک گناه. درست است که در مدارک اطلاعاتی در مورد مجازات عایشه وجود ندارد ولی حقیقت این است که به هر حال او طلاق داده نشد اما اسماء بنت نعمان طلاق داده شد. آیا فکر نمیکنید که بدترین مجازات برای همسر پیامبر طلاق بود. [و بنابراین عایشه که گناه بیشتری داشته میبایست طلاق داده شود]. در این صورت چگونه میتوان طلاق دادن اسماء و طلاق ندادن عایشه را هضم کرد؟
پاسخ :
برای همگان روشن است که کردار و رفتار پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) خارج از حد انصاف و عدالت نیست. بنابراین در هر برخوردی که تاریخ از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) نقل میکند میباید آن را بر وجه احسن حمل کنیم. در مورد اسماء بنت نعمان نیز میباید برخورد آن حضرت را بر معقولترین و سزاوارترین فرض حمل کرد.
از این رو میتوان گفت که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در ملاقات نخست خود با اسماء دریافت که زنی که به این آسانی بازیچه دست بدخواهان و وسوسه دیگران میشود، نمیتواند زن مناسبی برای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با آن موقعیت باشد، بدین سبب از همان آغاز وی را به خانة پدرش فرستاد.
در این گیر و دار می باید توجه داشت که پیامبر گرامی با این برخورد نمیخواسته کسی را کیفر دهد بلکه خواسته از حق خود در طلاق دادن استفاده کند جهت زنی که نمیتوانست بار سنگین مسؤولیت زن پیامبر بودن را بر دوش کشد.
گناه عایشه در حدی نبوده که وی را به خاطر آن طلاق دهد ـ اگر جایی برای طلاق به عنوان مجازات در اینجا باشد ـ چون هر کسی مسؤل کردار خود است و تمثیل شما هم نمیتواند درست باشد چون فرد نخست در تمثیل شما فرد دوم را مجبور به شراب خوردن نکرده از این رو تنها فرد دوم به خاطر شراب خوردنش مجازات میشود اما حد به خاطر شراب خوردن دومی بر فرد نخست جاری نمیشود هر چند ممکن است تعزیر شود. با این همه گفتنی است که در شریعت ما مجازاتی به اسم طلاق وجود ندارد و چنانکه واضح است در مجازاتها باید حکم و موضوع معین و مشخص باشد و در اینجا نه حکم هست و نه موضوع یعنی نه طلاق حکم مجازاتی است و نه موضوع آن وادار کردن دیگران است به بدگویی.
اما طلاق عایشه؛ عایشه با تمام جنبههای منفی که داشت زنی بود با استعداد و با شخصیت و با موقعیت شاخص اجتماعی ـ چنانکه علامه عسکری میگوید ـ و در کنار این، پدرش شخصیت با نفوذ و اثر گذاری بود بنابراین هرگز روا نبود که پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) با طلاق دادن عایشه در درون خانواده و در روابط اجتماعی بحران ایجاد کند. البته این یک بحث فرضی است و مبتنی بر این که چنین تصمیمی در کار بوده که به ظاهر وجود نداشته است.
به هر حال پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در رفتار اجتماعی و خانوادگی خود نمیخواسته همواره از علم غیب استفاده کند بلکه با علم عادی برخورد می کرده است با این وجود میتوان گفت که در کل این جریان مصلحتی بوده است.
برای همگان روشن است که کردار و رفتار پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) خارج از حد انصاف و عدالت نیست. بنابراین در هر برخوردی که تاریخ از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) نقل میکند میباید آن را بر وجه احسن حمل کنیم. در مورد اسماء بنت نعمان نیز میباید برخورد آن حضرت را بر معقولترین و سزاوارترین فرض حمل کرد.
از این رو میتوان گفت که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در ملاقات نخست خود با اسماء دریافت که زنی که به این آسانی بازیچه دست بدخواهان و وسوسه دیگران میشود، نمیتواند زن مناسبی برای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با آن موقعیت باشد، بدین سبب از همان آغاز وی را به خانة پدرش فرستاد.
در این گیر و دار می باید توجه داشت که پیامبر گرامی با این برخورد نمیخواسته کسی را کیفر دهد بلکه خواسته از حق خود در طلاق دادن استفاده کند جهت زنی که نمیتوانست بار سنگین مسؤولیت زن پیامبر بودن را بر دوش کشد.
گناه عایشه در حدی نبوده که وی را به خاطر آن طلاق دهد ـ اگر جایی برای طلاق به عنوان مجازات در اینجا باشد ـ چون هر کسی مسؤل کردار خود است و تمثیل شما هم نمیتواند درست باشد چون فرد نخست در تمثیل شما فرد دوم را مجبور به شراب خوردن نکرده از این رو تنها فرد دوم به خاطر شراب خوردنش مجازات میشود اما حد به خاطر شراب خوردن دومی بر فرد نخست جاری نمیشود هر چند ممکن است تعزیر شود. با این همه گفتنی است که در شریعت ما مجازاتی به اسم طلاق وجود ندارد و چنانکه واضح است در مجازاتها باید حکم و موضوع معین و مشخص باشد و در اینجا نه حکم هست و نه موضوع یعنی نه طلاق حکم مجازاتی است و نه موضوع آن وادار کردن دیگران است به بدگویی.
اما طلاق عایشه؛ عایشه با تمام جنبههای منفی که داشت زنی بود با استعداد و با شخصیت و با موقعیت شاخص اجتماعی ـ چنانکه علامه عسکری میگوید ـ و در کنار این، پدرش شخصیت با نفوذ و اثر گذاری بود بنابراین هرگز روا نبود که پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) با طلاق دادن عایشه در درون خانواده و در روابط اجتماعی بحران ایجاد کند. البته این یک بحث فرضی است و مبتنی بر این که چنین تصمیمی در کار بوده که به ظاهر وجود نداشته است.
به هر حال پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در رفتار اجتماعی و خانوادگی خود نمیخواسته همواره از علم غیب استفاده کند بلکه با علم عادی برخورد می کرده است با این وجود میتوان گفت که در کل این جریان مصلحتی بوده است.