چهارشنبه، 25 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

آيا در قرآن، استدلالى براى اثبات وجود خدا هست؟


پاسخ :
در قرآن كريم، درباره‏ى برخى از صفات خدا، به ويژه درباره‏ى توحيد و وحدانيت او استدلال‏هايى يافت مى‏شود كه مشهورترين آن‏ها، »برهان تمانع« است كه مى‏فرمايد: لو كان فيما آلهة الا الله لفسدتا (انبيا 22/21: بگو اگر در آسمان‏ها و زمين خدايانى جز »الله« وجود داشتند، آسمان‏ها و زمين نابود مى‏شدند. ) ؛ اما درباره‏ى »وجود خدا« شايد بتوان گفت كه: جمله‏اى كه مثل برهان فوق حالت استدلالى داشته باشد، در قرآن يافت نمى‏شود (حتى برخى مثل علامه طباطبايى )ره( معتقدند: »قرآن اصل وجود خداى تعالى را بديهى مى‏داند و هر جا از خدا صحبت كرده، عنايتش همه در اين است كه صفات او را از قبيل وحدت و خالقيت و علم و قدرت و... را اثبات كند.« ترجمه‏ى تفسير الميزان، ج 1، ص 596.) هر چند آياتى هست كه الهام بخش متفكران و فلاسفه براى يافتن برهان و استدلال بر اثبات خدا بوده است؛ چنان كه مثلا ملاصدرا معتقد است: آيه‏ى سنريهم آياتنا فى الآفاق و فى أنفسهم حتى يتبين لهم أنه الحق أولم يكف بربك أنه على كل شى‏ء شهيد ( فصلت 53/41: به زودى نشانه‏هاى خود را در بيرون و درونشان به ايشان خواهيم نمود تا برايشان روشن شود كه او خود حق است. آيا كافى نيست كه پروردگارت فوق هر چيزى، مشهود است. ) طرق مختلف اثبات وجود خدا را نشان داده است، به اين نحو كه: آياتنا فى الآفاق اشاره به طريق تدبر در مخلوقات براى پى بردن به خالق است، و فى انفسهم اشاره به طريق تدبر در وجود خود و رسيدن از معرفت نفس به معرفت رب، و عبارت أولم يكف بربك أنه على كل شى‏ء شهيد، استدلال از خود خدا بر وجود خداست كه اين راه را اصطلاحا برهان صديقين مى‏گويند و مرحوم ملاصدرا مى‏فرمايد كه برهان صديقين خود را از اين آيه الهام گرفته است(الحكمة المتعالية فى الأسفار العقليه الأربعة، ج 6، ص 12 – 14)
همچنين علامه طباطبايى )ره( در تفسير آيات مربوط به داستان حضرت ابراهيم )ع( و ديدن خورشيد و ماه و احتجاجاتش با خورشيد پرستان و ماه پرستان مى‏گويد: »برخى از مفسران، لا احب الآفلين (انعام 76/6: افول كنندگان را دوست ندارم.) را دليلى بر اثبات وجود خدا گرفته‏اند؛ زيرا در اين آيه، اين كه افول مبدأ و تكيه گاه برهان قرار گرفته، براى اين است كه افول، مستلزم امكان است و امكان هم مساوى با احتياج، و هر ممكنى بالذات محتاج و نيازمند واجب الوجود است(ترجمه‏ى تفسير الميزان، ج 7، ص 263: البته علامه در عين اين كه چنين استفاده‏اى را جايز مى‏داند، اما اين را به عنوان تفسير آيه‏ى مذكور با توجه به قبل و بعد آيه نادرست مى‏شمرد و معتقد است كه هدف اصلى اين آيه، اثبات وحدت ربوبيت است. .
استاد مطهرى نيز معتقد است: با توجه به برخى صفات خدا در قرآن كريم، همانند قيوم، غنى، و صمد، مى‏توان براهينى بر وجود خدا ساخت؛ زيرا، مثلا قرآن با تعبير قيوم تذكر مى‏دهد: همه‏ى هستى نيازمند آن است كه قائم به حقيقتى باشد؛ يا همه‏ى عالم محتاج است و بايد يك غنى بالذات وجود داشته باشد كه نياز همه را در وجود مرتفع كند: (شيخ شهاب الدين سهروردى، مؤسس فلسفه اشراق، براى اثبات خدا، از راه همين فقير و غنى بالذات وارد مى‏شود. ) يا ايها الناس انتم الفقراء الى الله و الله هو الغنى الحميد (فاطر 15/35:) اى مردم! شما به خدا نيازمنديد و خداست كه بى‏نياز و ستوده است. ؛ يا صمد، يعنى او پر و كامل است و هر چيز ديگرى غير از او از درون خالى و نيازمند حقيقتى است كه درون او را از هستى پر كند (مرتضى مطهرى، مقدمه‏اى بر جهان بينى اسلامى(2)، جهان بينى توحيدى. .)
لازم به توضيح است كه معارف قرآن كريم به گونه‏اى نازل شده كه برانگيزاننده‏ى قدرت تفكر و تعقل در انسان مى‏باشد و به همين جهت است كه مناسب تفسير است. لذا مى‏توان گفت، عموم معارف حكمى و كلامى با بيان خاص در قرآن كريم مندرج است؛ اما به نحوى كه متفكران با تأمل و استنباط به آن دست مى‏يابند و نه به طور مستقيم و ساده. عمده‏ترين محور قرآن كريم، خدا، توحيد و اوصاف حق تعالى است و از آن جا كه گرايش به حق و قبول ذات او در نهاد انسان‏هاست، معمولا وقتى قرآن كريم از خالق جهان سخن مى‏گويد و يا با مشركين و كفار محاجه مى‏كند، به گونه‏اى آن را مطرح مى‏كند كه اين امر مورد تصديق عمومى است و هر كس در وجدان خود به آن معترف و آگاه است. در واقع، يكى از اهداف قرآن كريم در مورد خدا، تصحيح و اصلاح برداشت‏هاى عموم مردم درباره‏ى خداست تا از تنزيه مطلق يا تشبيه مطلق، دورى شود.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.