پرسش :
چه فايدهاى دارد كه امام وجود داشته باشد، اما غايب باشد؟
پاسخ :
شرح پرسش:
وقتى که امام در میان ما نیست و ما به او دسترسى نداریم، نبودش با بودنش چه تفاوتى دارد؟ چه اشکال دارد که معتقد شویم: خداوند در آخرالزمان فردى را از مادر متولد مىسازد که او جهان را پر از عدل و داد مىکند؟ پس دیگر چه نیازى به امام غایب است؟
پاسخ:
حقیقت این است که در این سؤال، چنین تلقى شده که امامت، حداکثر چیزى است شبیه منصب یک مرجع تقلید یا یک حاکم اسلامى، و واضح است که مرجع تقلید یا حاکمى که مردم به راحتى به او دسترسى نداشته باشند و او آشکارا امور مردم را رتق و فتق نکند، وجود و عدمش تفاوتى ندارد؛ در حالى که مقام امام بالاتر از اینهاست. در واقع، پاسخ این سؤال در دو نکته نهفته است: یکى این که مقام امامت و ولایت، مقامى است که اصل وجودش در عالم هستى ضرورت دارد و اگر نباشد، طومار زندگى مردم در هم پیچیده مىشود؛ دوم این که، اگر چه مردم به دلخواه خود به امام دسترسى ندارند، اما چنین نیست که ارتباط امام با مردم کاملا قطع شده باشد و ایشان به وظیفهى هدایت رسانى خود عمل نکند. این دو مطلب به بیانى بسیار مختصر، در یکى از توقیعات امام زمان (عج) آمده است که: «و أما وجه الانتفاع بى فى غیبتى، فکالانتفاع بالشمس اذا غیبها عن الأبصار السحاب، و انى لأمان لأهل الأرض کما أن النجوم أمان لاهل السماء؛(1) و اما کیفیت بهره بردن از من در زمان غیبتم، همانند بهره بردن از خورشید است، هنگامى که ابرها روى آن را مىپوشانند و من، امان اهل زمین هستم، همان گونه که ستارگان، امان اهل آسمانند.»
و اینک با مراجعه به آیات و روایات به توضیح هر یک از این دو مطلب مىپردازیم:
نکتهى اول همان طور که آیت الله صافى گلپایگانى توضیح دادهاند(2)، این است که فایدهى وجود حجت الهى، تنها در تصرف در امور ظاهرى نیست؛ بلکه مهمترین فواید وجودى او، امورى است که بقاء عالم به اذن خداى تعالى وابسته به آن است. چنان که پیامبر اکرم (ص) فرمودهاند: «النجوم امان لاهل السماء و اهل بیتى أمان لأهل الأرض، فاذا ذهبت النجوم أتى اهل السماء ما یکرهون و اذا ذهب اهل بیتى أتى اهل الأرض ما یکرهون؛(3) ستارگان، امان اهل آسمانند و اهل بیت من، امان اهل زمین هستند. پس هنگامى که ستارگان بروند، بر اهل آسمان آن چیزى که نمىپسندند، وارد خواهد شد و هنگامى که اهل بیتم بروند، بر سر اهل زمین آن خواهد آمد که نمىپسندند.» این مطلب شبیه همان عبارتى است که در توقیع فوق الذکر از امام زمان (عج) نقل شد و نیز فرمودهاند: «لا یزال هذا الدین قائما الى اثنى عشر امیرا من قریش فاذا مضوا ساخت الأرض بأهلها؛(4) همواره این دین پا برجاست تا زمانى که دوازده امیر از قریش [در آن امامت دارند] پس هنگامى که آنها درگذرند، زمین اهلش را در خود فرو خواهد برد.»
و امیرالمؤمنین (ع) نیز فرمودهاند: «اللهم بلى، لا تخلوالأرض من قائم لله بحجة، اما ظاهرا مشهورا أو خائفا مغمورا، لئلا تبطل حجج الله و بیناته؛(5) بار خدایا! آرى! زمین خالى و تهى نمىماند از کسى که حجت خدا را برپا مىدارد که یا آشکار و مشهور است و یا ترسان و پنهان تا حجتها و دلایل روشن الهى از بین نرود.» یعنى اساسا وجود حجت الهى روى زمین ضرورت دارد؛ خواه این حجت آشکار باشد و خواه مخفى و غایب از دیدهها.
لازم به توضیح است که ارتباط ما با امام (عج)، کاملا قطع نیست. در توقیع فوق الذکر و در سخنان برخى دیگر از معصومین (ع) مثلا از امام صادق (ع) پرسیده شده است: کیف ینتفع الناس بالحجة الغائب المستور؟ و ایشان فرموده است: «کما ینتفعون بالشمس اذا سترها سحاب»(6) و در حدیث معروف «جابر» خود پیامبر (ص) فرموده است: «انهم لیستضیئون بنوره و ینتفعون بولایته فى غیبته کانتفاع الناس بالشمس ان سترها سحاب»(7) اشاره شده که: امام (عج) مانند خورشید پشت ابر براى مردم مفید است. خورشید پشت ابر، جایش در آسمان آشکار نیست؛ اما ساکنان زمین همچنان از نور و گرمایش بهرهور مىشوند. مرحوم علامه مجلسى (ره) در باب علت تشبیه فوق، چندین وجه ذکر کرده که برخى از آنها به اختصار عبارت است از:
الف: همان گونه که مردم دائما منتظرند تا ابرها کنار روند و خورشید آشکار شود تا از نور و گرمایش بیشتر استفاده کنند، شیعیان مخلص او نیز هر زمان منتظر ظهور اویند.
ب: منکر وجود امام غایب همانند کسى است که وقتى ابرها خورشید را پوشاند، وجود خورشید را انکار کند.
پ: گاهى این که خورشید پشت ابر باشد، براى مردم بهتر است از این که بىهیچ حجابى برایشان ظاهر شود. همین طور غیبت امام نیز بیشتر به صلاح مردم است.
ت: اگر کسى به خورشید مستقیما بنگرد، کور مىشود؛ زیرا توان بینایى او آن قدر قوى نیست. براى بسیارى از مردم که چشم ایمانشان هنوز کاملا قوى نشده، غیبت امام بهتر است.
ث: گاهى خورشید براى مردم یک منطقه پشت ابر است؛ اما براى مردم جایى دیگر آشکار است. همین طور ممکن است حضرت براى تنها معدودى از مردم آشکار شود.
ج: هر مقدار موانع و ابرها کنار روند، خورشید ظاهرتر مىشود. مردم نیز هر قدر موانع معنوى را از جلوى خود بردارند، بیشتر از نور هدایت امام بهره مىگیرند. امام زمان (عج) نیز مسلما وظیفهى خود را - که هدایت جریان اصلى جامعهى اسلامى باشد - همچنان انجام مىدهد؛ یعنى غیبت او صرفا به معنى این است که ما او را از دیگر مردمان تشخیص نمىدهیم؛ نه این که او اصلا در میان مردم نیست. در احادیث مختلف آمده است که او در میان مردم هست؛ مشکلات مردم را حل مىکند؛ و فقها و علماى عادى را از جانب خود به رسمیت شناخته و آنها را حجت بر مردم قرار داده و تأکید کرده است که: «آنها حجت من بر شما هستند.» در آن توقیع معروف آمده است: «و اما الحوادث الواقعة فارجعوا فیها الى رواة حدیثنا فانهم حجتى علیکم و أنا حجة الله (أنا حجة الله علیهم)»(8)
علاوه بر اینها، خود نیز شخصا مسؤولیت هدایت را انجام مىدهد؛ چنان که در حدیثى از امام صادق (ع) آمده است: «اللهم لابد لأرضک من حجة على خلقک یهدیهم الى دینک، و یعلمهم علمک لئلا تبطل حجتک، و لا یضل اتباع اولیائک بعد اذ هدیتهم، ظاهرا و لیس بالمطاع و مکتتما مترقبا ان غاب عن الناس شخصه فى حال هدنة لم یغب عنهم مثبوت علمه، فاذا به قلوب المؤمنین مثبة فهم بها عاملون؛(9) بارالها! همانا باید در زمین تو حجتى بر آفریدگانت باشد تا آنها را به دین تو هدایت کند و شناخت تو را به آنها تعلیم دهد تا حجت تو باطل نشود و پیروان اولیائت بعد از این که هدایتشان کردى، گمراه نشوند؛ خواه این حجت آشکار باشد، ولو این که حاکم نباشد و خواه مخفى باشد که در این حالت هر چند مردم از تشخیص شخص او عاجز باشند، از فواید علم سیل آساى او بىبهره نیستند.(همین علم، قلوب مؤمنین را تثبیت مىکند و به آن عمل مىکنند.)»
مطابق حدیثى از امیرالمؤمنین (ع)، حضرت مهدى (عج) در غیبتش نه تنها کار هدایت را بر عهده دارد، بلکه در حل مشکلات عادى مردم نیز یار و یاور آنهاست: «منا المهدى الذى یسرى فى الدنیا سراج منیر، و یحذو فیها على مثال الصالحین لیحل ربقا، و یعتق رقا، و یصدع شعبا، و یشعب صدعا، فى ستره عن الناس لا یبصر القائف أثره و لو تابع نظره؛(10) مهدى از ماست! همان کسى است که در تاریکى ظلمات با چراغى روشن حرکت مىکند و بر رویهى صالحان رفتار مىکند تا در آن گرفتارىها، بندى را بگشاید و اسیرى را آزاد کند و جمعیت (گمراهى) را بپراکند و پراکندگى (حق) را گرد آورد؛ در حالى که از مردم پنهان است و جوینده، اثر و نشانهى او را نمىبیند؛ هر چند که در پى او نظر افکند.»
در نهجالبلاغه، خطبهى 150 نیز همین حدیث نقل شده است با این تفاوت که به جاى «منا المهدى الذى»، عبارت «الا و ان من أدرکها منا» آمده که به معنى این است: «بدانید آن کس از ما که این فتنههاى آخر الزمان را دریابد» مىباشد مقصود همان حضرت مهدى (عج) است. پس چنین نیست که وجود امام غایب با عدمش فرق نکند. او در میان مردم است، هدایت آنها را بر عهده دارد و حلال مشکلاتشان است؛ اما ما از تشخیص عاجزیم. این که کسى که همین امروز دست مرا گرفت و مشکل مرا حل کرد، چه بسا خود امام یا فرستادهاى از جانب او بوده است.
پی نوشتها:
1. احتجاج طبرسى، ج 2، ص 284؛ به نقل از کلمة الامام المهدى، ص 290
2. منتخب الأثر، ص 269، پاورقى
3. بحارالأنوار، ج 23، ص 19
4. بحارالأنوار، ج 36، ص 267
5. نهجالبلاغه، کلمات قصار، شمارهى 141
6. منتخب الأثر، ص 271
7. همان، ص 101
8. احتجاج طبرسى، ج 2، ص 282؛ کمال الدین و تمام النعمه؛ به نقل از کلمة الامام المهدى، ص 288
9. منتخب الأثر، ص 272
10. ینابیع المودة، ص 437، به نقل از منتخب الأثر، ص 270
شرح پرسش:
وقتى که امام در میان ما نیست و ما به او دسترسى نداریم، نبودش با بودنش چه تفاوتى دارد؟ چه اشکال دارد که معتقد شویم: خداوند در آخرالزمان فردى را از مادر متولد مىسازد که او جهان را پر از عدل و داد مىکند؟ پس دیگر چه نیازى به امام غایب است؟
پاسخ:
حقیقت این است که در این سؤال، چنین تلقى شده که امامت، حداکثر چیزى است شبیه منصب یک مرجع تقلید یا یک حاکم اسلامى، و واضح است که مرجع تقلید یا حاکمى که مردم به راحتى به او دسترسى نداشته باشند و او آشکارا امور مردم را رتق و فتق نکند، وجود و عدمش تفاوتى ندارد؛ در حالى که مقام امام بالاتر از اینهاست. در واقع، پاسخ این سؤال در دو نکته نهفته است: یکى این که مقام امامت و ولایت، مقامى است که اصل وجودش در عالم هستى ضرورت دارد و اگر نباشد، طومار زندگى مردم در هم پیچیده مىشود؛ دوم این که، اگر چه مردم به دلخواه خود به امام دسترسى ندارند، اما چنین نیست که ارتباط امام با مردم کاملا قطع شده باشد و ایشان به وظیفهى هدایت رسانى خود عمل نکند. این دو مطلب به بیانى بسیار مختصر، در یکى از توقیعات امام زمان (عج) آمده است که: «و أما وجه الانتفاع بى فى غیبتى، فکالانتفاع بالشمس اذا غیبها عن الأبصار السحاب، و انى لأمان لأهل الأرض کما أن النجوم أمان لاهل السماء؛(1) و اما کیفیت بهره بردن از من در زمان غیبتم، همانند بهره بردن از خورشید است، هنگامى که ابرها روى آن را مىپوشانند و من، امان اهل زمین هستم، همان گونه که ستارگان، امان اهل آسمانند.»
و اینک با مراجعه به آیات و روایات به توضیح هر یک از این دو مطلب مىپردازیم:
نکتهى اول همان طور که آیت الله صافى گلپایگانى توضیح دادهاند(2)، این است که فایدهى وجود حجت الهى، تنها در تصرف در امور ظاهرى نیست؛ بلکه مهمترین فواید وجودى او، امورى است که بقاء عالم به اذن خداى تعالى وابسته به آن است. چنان که پیامبر اکرم (ص) فرمودهاند: «النجوم امان لاهل السماء و اهل بیتى أمان لأهل الأرض، فاذا ذهبت النجوم أتى اهل السماء ما یکرهون و اذا ذهب اهل بیتى أتى اهل الأرض ما یکرهون؛(3) ستارگان، امان اهل آسمانند و اهل بیت من، امان اهل زمین هستند. پس هنگامى که ستارگان بروند، بر اهل آسمان آن چیزى که نمىپسندند، وارد خواهد شد و هنگامى که اهل بیتم بروند، بر سر اهل زمین آن خواهد آمد که نمىپسندند.» این مطلب شبیه همان عبارتى است که در توقیع فوق الذکر از امام زمان (عج) نقل شد و نیز فرمودهاند: «لا یزال هذا الدین قائما الى اثنى عشر امیرا من قریش فاذا مضوا ساخت الأرض بأهلها؛(4) همواره این دین پا برجاست تا زمانى که دوازده امیر از قریش [در آن امامت دارند] پس هنگامى که آنها درگذرند، زمین اهلش را در خود فرو خواهد برد.»
و امیرالمؤمنین (ع) نیز فرمودهاند: «اللهم بلى، لا تخلوالأرض من قائم لله بحجة، اما ظاهرا مشهورا أو خائفا مغمورا، لئلا تبطل حجج الله و بیناته؛(5) بار خدایا! آرى! زمین خالى و تهى نمىماند از کسى که حجت خدا را برپا مىدارد که یا آشکار و مشهور است و یا ترسان و پنهان تا حجتها و دلایل روشن الهى از بین نرود.» یعنى اساسا وجود حجت الهى روى زمین ضرورت دارد؛ خواه این حجت آشکار باشد و خواه مخفى و غایب از دیدهها.
لازم به توضیح است که ارتباط ما با امام (عج)، کاملا قطع نیست. در توقیع فوق الذکر و در سخنان برخى دیگر از معصومین (ع) مثلا از امام صادق (ع) پرسیده شده است: کیف ینتفع الناس بالحجة الغائب المستور؟ و ایشان فرموده است: «کما ینتفعون بالشمس اذا سترها سحاب»(6) و در حدیث معروف «جابر» خود پیامبر (ص) فرموده است: «انهم لیستضیئون بنوره و ینتفعون بولایته فى غیبته کانتفاع الناس بالشمس ان سترها سحاب»(7) اشاره شده که: امام (عج) مانند خورشید پشت ابر براى مردم مفید است. خورشید پشت ابر، جایش در آسمان آشکار نیست؛ اما ساکنان زمین همچنان از نور و گرمایش بهرهور مىشوند. مرحوم علامه مجلسى (ره) در باب علت تشبیه فوق، چندین وجه ذکر کرده که برخى از آنها به اختصار عبارت است از:
الف: همان گونه که مردم دائما منتظرند تا ابرها کنار روند و خورشید آشکار شود تا از نور و گرمایش بیشتر استفاده کنند، شیعیان مخلص او نیز هر زمان منتظر ظهور اویند.
ب: منکر وجود امام غایب همانند کسى است که وقتى ابرها خورشید را پوشاند، وجود خورشید را انکار کند.
پ: گاهى این که خورشید پشت ابر باشد، براى مردم بهتر است از این که بىهیچ حجابى برایشان ظاهر شود. همین طور غیبت امام نیز بیشتر به صلاح مردم است.
ت: اگر کسى به خورشید مستقیما بنگرد، کور مىشود؛ زیرا توان بینایى او آن قدر قوى نیست. براى بسیارى از مردم که چشم ایمانشان هنوز کاملا قوى نشده، غیبت امام بهتر است.
ث: گاهى خورشید براى مردم یک منطقه پشت ابر است؛ اما براى مردم جایى دیگر آشکار است. همین طور ممکن است حضرت براى تنها معدودى از مردم آشکار شود.
ج: هر مقدار موانع و ابرها کنار روند، خورشید ظاهرتر مىشود. مردم نیز هر قدر موانع معنوى را از جلوى خود بردارند، بیشتر از نور هدایت امام بهره مىگیرند. امام زمان (عج) نیز مسلما وظیفهى خود را - که هدایت جریان اصلى جامعهى اسلامى باشد - همچنان انجام مىدهد؛ یعنى غیبت او صرفا به معنى این است که ما او را از دیگر مردمان تشخیص نمىدهیم؛ نه این که او اصلا در میان مردم نیست. در احادیث مختلف آمده است که او در میان مردم هست؛ مشکلات مردم را حل مىکند؛ و فقها و علماى عادى را از جانب خود به رسمیت شناخته و آنها را حجت بر مردم قرار داده و تأکید کرده است که: «آنها حجت من بر شما هستند.» در آن توقیع معروف آمده است: «و اما الحوادث الواقعة فارجعوا فیها الى رواة حدیثنا فانهم حجتى علیکم و أنا حجة الله (أنا حجة الله علیهم)»(8)
علاوه بر اینها، خود نیز شخصا مسؤولیت هدایت را انجام مىدهد؛ چنان که در حدیثى از امام صادق (ع) آمده است: «اللهم لابد لأرضک من حجة على خلقک یهدیهم الى دینک، و یعلمهم علمک لئلا تبطل حجتک، و لا یضل اتباع اولیائک بعد اذ هدیتهم، ظاهرا و لیس بالمطاع و مکتتما مترقبا ان غاب عن الناس شخصه فى حال هدنة لم یغب عنهم مثبوت علمه، فاذا به قلوب المؤمنین مثبة فهم بها عاملون؛(9) بارالها! همانا باید در زمین تو حجتى بر آفریدگانت باشد تا آنها را به دین تو هدایت کند و شناخت تو را به آنها تعلیم دهد تا حجت تو باطل نشود و پیروان اولیائت بعد از این که هدایتشان کردى، گمراه نشوند؛ خواه این حجت آشکار باشد، ولو این که حاکم نباشد و خواه مخفى باشد که در این حالت هر چند مردم از تشخیص شخص او عاجز باشند، از فواید علم سیل آساى او بىبهره نیستند.(همین علم، قلوب مؤمنین را تثبیت مىکند و به آن عمل مىکنند.)»
مطابق حدیثى از امیرالمؤمنین (ع)، حضرت مهدى (عج) در غیبتش نه تنها کار هدایت را بر عهده دارد، بلکه در حل مشکلات عادى مردم نیز یار و یاور آنهاست: «منا المهدى الذى یسرى فى الدنیا سراج منیر، و یحذو فیها على مثال الصالحین لیحل ربقا، و یعتق رقا، و یصدع شعبا، و یشعب صدعا، فى ستره عن الناس لا یبصر القائف أثره و لو تابع نظره؛(10) مهدى از ماست! همان کسى است که در تاریکى ظلمات با چراغى روشن حرکت مىکند و بر رویهى صالحان رفتار مىکند تا در آن گرفتارىها، بندى را بگشاید و اسیرى را آزاد کند و جمعیت (گمراهى) را بپراکند و پراکندگى (حق) را گرد آورد؛ در حالى که از مردم پنهان است و جوینده، اثر و نشانهى او را نمىبیند؛ هر چند که در پى او نظر افکند.»
در نهجالبلاغه، خطبهى 150 نیز همین حدیث نقل شده است با این تفاوت که به جاى «منا المهدى الذى»، عبارت «الا و ان من أدرکها منا» آمده که به معنى این است: «بدانید آن کس از ما که این فتنههاى آخر الزمان را دریابد» مىباشد مقصود همان حضرت مهدى (عج) است. پس چنین نیست که وجود امام غایب با عدمش فرق نکند. او در میان مردم است، هدایت آنها را بر عهده دارد و حلال مشکلاتشان است؛ اما ما از تشخیص عاجزیم. این که کسى که همین امروز دست مرا گرفت و مشکل مرا حل کرد، چه بسا خود امام یا فرستادهاى از جانب او بوده است.
پی نوشتها:
1. احتجاج طبرسى، ج 2، ص 284؛ به نقل از کلمة الامام المهدى، ص 290
2. منتخب الأثر، ص 269، پاورقى
3. بحارالأنوار، ج 23، ص 19
4. بحارالأنوار، ج 36، ص 267
5. نهجالبلاغه، کلمات قصار، شمارهى 141
6. منتخب الأثر، ص 271
7. همان، ص 101
8. احتجاج طبرسى، ج 2، ص 282؛ کمال الدین و تمام النعمه؛ به نقل از کلمة الامام المهدى، ص 288
9. منتخب الأثر، ص 272
10. ینابیع المودة، ص 437، به نقل از منتخب الأثر، ص 270