پرسش :
منظور از وحدت وجود چیست؟ اشياء مختلف با قرار گرفتن در يک مجموعه صاحب يک اسم مي شوند وآن اسم نيز با اشياء ديگر در مجموعه اي ديگر صاحب نامي واحد مي شوند تا اينکه در نهايت همه اشياء تحت نام واحد عالم قرار مي گيرند اما عالم، وجود واحدي نيست چرا که از يکسو به سبب دو صفت فعال مايشاء بودن و خلاقيت خداوند، مدام در حال گسترش مي باشد دوم اينکه قابل تجزيه مي باشد. و به عالم مجردات و عالم غير مجردات تقسيم مي شود مجردات خود به ملائکه و روح تجزيه مي شوند تا اينکه به اسم تک تک ملائکه و روح برسد که ديگر تجزيه پذير نيست . وغير مجردات نيز پس از تجزيه هاي مکرر در نهايت به ماده اوليه تشکيل دهنده عالم مي رسند که قابل تجزيه نيست. اما وحدتي در بين آنها نيز وجود ندارد. چرا که وقتي اين يک هاي غير قابل تجزيه را در کنار هم قرار دهيم چيز ديگري را تشکيل مي دهند؛ يعني قابل ترکيبند اما آن احد قادر متعال نه قابل ترکيب است و نه قابل تجزيه. او يکي است که هرگز دو نمي شود و او کلي است که هرگز جزء نمي شود. او لم يلد ولم يولد است. پس هيچ يگانه و واحدي غير از او نيست ((لا اله الا الله )) . توحيد مختص اوست . و مخلوق او راهي به اين ساحت ندارد.
پاسخ :
مقصود عارفان و حکیمان از وحدت وجود این نیست که مجموعۀ جهان هستی خداست؛ زیرا مجموع، وجود و وحدت حقیقی ندارد، همچنین مقصود اتحاد خداوند با موجودات نیست چون اتحاد (به این معنا که دو چیز بدون از دست دادن شیئیت و دوئیت خود تبدیل به یک چیز گردند) محال است، چنان که مراد تجافی از یک مقام و تلبس به مقام دیگر نیست؛ بلکه منظور این است که هستي منحصر در ذات متعالي خداوند است؛ ماسوی الله نمود و ظهور و تجلي او هستند؛ به اين بيان خداوند متعال كه هستي محض است، شدت و كمال هستي او موجب عشق به ظهور و تجلي مي گردد. ذات حضرت حق عین عشق و محبت است، و محبوب ترین چیز در نزد حضرت حق، دیدن ذات خود از طریق دیدن شئونات ذاتی خود است که از او به «استجلاء» (ظهور ذات حق از برای ذات خود در تعینات) تعبیر می آورند، و استجلاء تام حاصل نمی شود مگر به ظهور او در هر شأن از شئونات. به بیان دیگر مراد از وحدت وجود این است که وجود در عين اين كه شخصی است ولی كثرت و تعدد و اختلاف انواع و آثار آنان نیز محفوظ است؛ مانند نفس انسان كه واحد شخصي است؛ زيرا كه مسلما هر فردي يك شخص بيش نيست ولي در عين حال با قواي خود اعم از قوای ظاهری و باطنی ( مشاعر، هاضمه، ناميه و مولده) متحد مي باشد كه نفس عين قواي خود و قوا عين نفس هستند. بنابراین وحدت وجود با این تفسیر درست، نه با گسترش دائمی جهان هستی منافات دارد و نه کثرت و تنوع موجودات با آن ناسازگار است.
منبع: http://farsi.islamquest.net
مقصود عارفان و حکیمان از وحدت وجود این نیست که مجموعۀ جهان هستی خداست؛ زیرا مجموع، وجود و وحدت حقیقی ندارد، همچنین مقصود اتحاد خداوند با موجودات نیست چون اتحاد (به این معنا که دو چیز بدون از دست دادن شیئیت و دوئیت خود تبدیل به یک چیز گردند) محال است، چنان که مراد تجافی از یک مقام و تلبس به مقام دیگر نیست؛ بلکه منظور این است که هستي منحصر در ذات متعالي خداوند است؛ ماسوی الله نمود و ظهور و تجلي او هستند؛ به اين بيان خداوند متعال كه هستي محض است، شدت و كمال هستي او موجب عشق به ظهور و تجلي مي گردد. ذات حضرت حق عین عشق و محبت است، و محبوب ترین چیز در نزد حضرت حق، دیدن ذات خود از طریق دیدن شئونات ذاتی خود است که از او به «استجلاء» (ظهور ذات حق از برای ذات خود در تعینات) تعبیر می آورند، و استجلاء تام حاصل نمی شود مگر به ظهور او در هر شأن از شئونات. به بیان دیگر مراد از وحدت وجود این است که وجود در عين اين كه شخصی است ولی كثرت و تعدد و اختلاف انواع و آثار آنان نیز محفوظ است؛ مانند نفس انسان كه واحد شخصي است؛ زيرا كه مسلما هر فردي يك شخص بيش نيست ولي در عين حال با قواي خود اعم از قوای ظاهری و باطنی ( مشاعر، هاضمه، ناميه و مولده) متحد مي باشد كه نفس عين قواي خود و قوا عين نفس هستند. بنابراین وحدت وجود با این تفسیر درست، نه با گسترش دائمی جهان هستی منافات دارد و نه کثرت و تنوع موجودات با آن ناسازگار است.
منبع: http://farsi.islamquest.net