پرسش :
چرا کابوس مي بينيم؟ با کابوسهايمان چه کنيم؟
پاسخ :
وقتي خوابي ميبينيد که در آن فضاي رعبآور، نشانها و مفاهيم موجب ترس و وحشت ميشود و در حالي که تپش قلب خود را احساس کرده و عرق ميريزيد ناگهان از خواب ميپريد، شک نکنيد که شما کابوس زده شده ايد.در بعضي فرهنگها کابوس را ملاقات با شياطين (بزم شيطاني) و در برخي ديگر آن را تجارب واقعي روح در عوالم ديگر ميدانند اما اکثريت ملل آن را تنها يک خواب پريشان يا يک رويا ميدانند.
تنش را ميتوان زمينه ساز اکثر اختلالات خواب از جمله کابوس دانست. اين تنش ميتواند داخلي باشد يعني ناشي از يکسري کلنجارها و تفکرات شخصي يا حاصل تعامل و ارتباط با دنياي خارج. جالب است بدانيم که ماده خام تماميکابوسهاي ما ترس و دلهرههاي زندگي واقعي مان است.
داروهاي مربوط به فشار خون بالا، پارکينسون (لوودوپا) و اعتياد به آمفتامين،کوکائين و ساير مواد محرک از عوامل دارويي هستند که ممکن است مصرف کنندگان خود را دچار خوابهاي آشفته کنند. بيماري آلزايمر، سوانح، زخمها و عقدههاي رواني التيام نيافته، مرور خاطرات تلخ و دردناک، تماشاي فيلمهاي دلهرهآور و... از جمله فاکتورهاي موثر در ايجاد اين کابوسها هستند.
کساني که در مواجهه با رويدادهاي تلخ و گاه دردناک روزمره احساس خود را سرکوب ميکنند و جلوي بروز واکنشهاي عاطفي خود را ميگيرند اغلب در خلوت و يا خواب خود با اين احساسات درگير شده و دچار نوعي عذاب و کابوس ميشوند. کارشناسان کابوس را يک روياي بدشکل ميدانند. به نظر آنها اتفاقات ناخوشايند و تلخ را بايد در کنار تجارب و خاطرات گذشته قرارداد و از آنها درس گرفت. سپس بايد با دوري از افسردگي و وحشت بر خود مسلط شد و اين تنش را کنترل کرد اما اگر بخواهيم مدام بر تصاوير ذهني دلهرهآور و منفي فکر کنيم و در آنها شناور باشيم، يک بار اضافي رواني بر ذهن ما تحميل شده و افکار پريشان موجب سلب آسايش و اختلال در خواب خواهد شد.
بنابراين کابوسهاي شما تا زماني که ذهنتان از احساسات فاصله نگرفته، ادامه خواهد داشت و بعد از ايجاد اين فاصله است که کابوسها از بين خواهند رفت.
کابوس فريادي است که در جستجوي راهي براي کنار آمدن با وقوع تجربههاي هولناک در زندگي، بر ميخيزد. ديدن گهگاه اين کابوسها عادي است اما نه هر شب و نه تا هميشه.
5 توصيه براي مواجهه با کابوس
1) استرس نقش مهمي در اختلالات خواب دارد. براي کاهش اين تاثيرات ورزشهاي جسمي رواني را توصيه ميکنيم. يوگا، نرمشهاي آيروبيک و حتي ورزشهايي مثل کوهنوردي و پيادهروي در کنترل تنشهاي زندگي بسيار مهم به نظر ميرسند.
2) نسبت به آنچه شما را وحشتزده ميکند، شناخت پيدا کنيد. چه احساسات يا اتفاقاتي در اين مورد دخيلاند؟ همه اين حالات را براي خود موشکافي کنيد. چه بسا دليل محکمي براي ترس از آنها وجود نداشته باشد.
3) هر خواب بدي را متوقف کنيد. باور داشته باشيد يا نه، به راحتي ميتوانيد با تمرين خودتان را براي رويارويي با شرايط مختلف در دنياي رويا آماده کنيد.
4) وقتي از يک کابوس بيدار مي شويد، سعي کنيد سرانجام روياهايتان را خودتان در دست بگيريد و در ذهنتان آن کابوس را به شکل مثبتي به پايان ببريد. افکار و تصورات منفي را به انديشهها و احساسات مثبت تبديل کنيد.
5) يک دفتر روزانه براي ثبت روياها داشته باشيد. هر روز صبح خوابهايتان را در آن يادداشت کنيد. همه روياها را جزء به جزء قيد کنيد و هر از چندي مواردي از اين نوشتهها را که آزارتان ميدهند، مرور کرده و سعي کنيد آنچه را که اسباب ناراحتي شما ميشود، پيدا کنيد.
منبع: http://salamat.com
وقتي خوابي ميبينيد که در آن فضاي رعبآور، نشانها و مفاهيم موجب ترس و وحشت ميشود و در حالي که تپش قلب خود را احساس کرده و عرق ميريزيد ناگهان از خواب ميپريد، شک نکنيد که شما کابوس زده شده ايد.در بعضي فرهنگها کابوس را ملاقات با شياطين (بزم شيطاني) و در برخي ديگر آن را تجارب واقعي روح در عوالم ديگر ميدانند اما اکثريت ملل آن را تنها يک خواب پريشان يا يک رويا ميدانند.
تنش را ميتوان زمينه ساز اکثر اختلالات خواب از جمله کابوس دانست. اين تنش ميتواند داخلي باشد يعني ناشي از يکسري کلنجارها و تفکرات شخصي يا حاصل تعامل و ارتباط با دنياي خارج. جالب است بدانيم که ماده خام تماميکابوسهاي ما ترس و دلهرههاي زندگي واقعي مان است.
داروهاي مربوط به فشار خون بالا، پارکينسون (لوودوپا) و اعتياد به آمفتامين،کوکائين و ساير مواد محرک از عوامل دارويي هستند که ممکن است مصرف کنندگان خود را دچار خوابهاي آشفته کنند. بيماري آلزايمر، سوانح، زخمها و عقدههاي رواني التيام نيافته، مرور خاطرات تلخ و دردناک، تماشاي فيلمهاي دلهرهآور و... از جمله فاکتورهاي موثر در ايجاد اين کابوسها هستند.
کساني که در مواجهه با رويدادهاي تلخ و گاه دردناک روزمره احساس خود را سرکوب ميکنند و جلوي بروز واکنشهاي عاطفي خود را ميگيرند اغلب در خلوت و يا خواب خود با اين احساسات درگير شده و دچار نوعي عذاب و کابوس ميشوند. کارشناسان کابوس را يک روياي بدشکل ميدانند. به نظر آنها اتفاقات ناخوشايند و تلخ را بايد در کنار تجارب و خاطرات گذشته قرارداد و از آنها درس گرفت. سپس بايد با دوري از افسردگي و وحشت بر خود مسلط شد و اين تنش را کنترل کرد اما اگر بخواهيم مدام بر تصاوير ذهني دلهرهآور و منفي فکر کنيم و در آنها شناور باشيم، يک بار اضافي رواني بر ذهن ما تحميل شده و افکار پريشان موجب سلب آسايش و اختلال در خواب خواهد شد.
بنابراين کابوسهاي شما تا زماني که ذهنتان از احساسات فاصله نگرفته، ادامه خواهد داشت و بعد از ايجاد اين فاصله است که کابوسها از بين خواهند رفت.
کابوس فريادي است که در جستجوي راهي براي کنار آمدن با وقوع تجربههاي هولناک در زندگي، بر ميخيزد. ديدن گهگاه اين کابوسها عادي است اما نه هر شب و نه تا هميشه.
5 توصيه براي مواجهه با کابوس
1) استرس نقش مهمي در اختلالات خواب دارد. براي کاهش اين تاثيرات ورزشهاي جسمي رواني را توصيه ميکنيم. يوگا، نرمشهاي آيروبيک و حتي ورزشهايي مثل کوهنوردي و پيادهروي در کنترل تنشهاي زندگي بسيار مهم به نظر ميرسند.
2) نسبت به آنچه شما را وحشتزده ميکند، شناخت پيدا کنيد. چه احساسات يا اتفاقاتي در اين مورد دخيلاند؟ همه اين حالات را براي خود موشکافي کنيد. چه بسا دليل محکمي براي ترس از آنها وجود نداشته باشد.
3) هر خواب بدي را متوقف کنيد. باور داشته باشيد يا نه، به راحتي ميتوانيد با تمرين خودتان را براي رويارويي با شرايط مختلف در دنياي رويا آماده کنيد.
4) وقتي از يک کابوس بيدار مي شويد، سعي کنيد سرانجام روياهايتان را خودتان در دست بگيريد و در ذهنتان آن کابوس را به شکل مثبتي به پايان ببريد. افکار و تصورات منفي را به انديشهها و احساسات مثبت تبديل کنيد.
5) يک دفتر روزانه براي ثبت روياها داشته باشيد. هر روز صبح خوابهايتان را در آن يادداشت کنيد. همه روياها را جزء به جزء قيد کنيد و هر از چندي مواردي از اين نوشتهها را که آزارتان ميدهند، مرور کرده و سعي کنيد آنچه را که اسباب ناراحتي شما ميشود، پيدا کنيد.
منبع: http://salamat.com