پرسش :
شبهه: اينکه پولس ميگويد: «عيسي مانند مظهر شخصي است كه قبل از حيات وجود داشته نه مانند يك فرد انساني كه مظهر معرفت الهي باشد.» شبيه «لولاك لما خلقت الافلاك: اگر تو نبودي من افلاك را نميآفريدم» مي باشد.
پاسخ :
بهتر است قبل از مقايسه سخن پولس با حديث قدسي: «لولاك لما خلقت الافلاك» ابتدا به بررسي ديدگاه پولس درباره شخصيت حضرت عيسي بپردازيم تا معلوم شود كه آيا ميتوان سخن وي را با حديث فوق مقايسه كرد يا نه؟!
پولس كه قبل از گرايش به مسيحيت از مخالفان سرسخت مسيحيان كليساي اوليه بود به ادعاي خودش در اثر مكاشفهاي كه در راه دمشق برايش رخ داد، نه تنها از اذيت و آزار مسيحيان دست برداشت، بلكه به يكي از مبلغين مسيحيت تبديل شد و در اين راه سفرهاي طولاني كرد و براي گردآوردن پيروان بيشتر به هر كاري دست زد و احكام و سنن مسيحيت را يكي پس از ديگري نسخ نمود تا دل مردمان بتپرست آسياي صغير و جنوب اروپا را به دست آورد، و البته در اين كار موفقيتهاي بسياري كسب كرد و توانست در نهايت مسيحيتي را غالب سازد كه ساخته و پرداخته انديشه خودش بود و ربطي به آنچه حضرت عيسي ـ عليه السّلام ـ و حواريون راستينش به تبليغ آن ميپرداختند، نداشت.[1]
از ديدگاه پولس حضرت عيسي فرزند خدا و در حقيقت خود خدا بود كه در شكل انسان تجلي يافته بود، او عيسي را قديم، ازلي و آفريننده و تدبير كننده عالم هستي ميدانست و در اين امور به شدت تحت تأثير آموزشهايي بود كه در كودكي و جواني از بتپرستان روم و آسياي صغير آموخته بود. او در نامهاي به عبرانيان (مسيحيان يهودي نژاد) مينويسد: «در زمانهاي گذشته خدا به وسيله پيامبران، اراده و مشيت خود را به تدريج بر اجداد ما آشكار ميفرمود، او از راههاي گوناگون در خواب و رؤيا، گاه حتي روبرو با پيامبران سخن ميگفت؛ امّا در اين ايام آخر او توسط فرزندش با ما سخن گفت. خدا در واقع اختيار همه چيز را به فرزند خود سپرده و جهان و تمام موجودات را به وسيله او آفريده است، فرزند خدا منعكس كننده جلال خدا ومظهر دقيق وجود اوست او با كلام نيرومند خود تمام عالم هستي را اداره ميكند. او به اين جهان آمد تا جانش را فدا كند و ما را پاك ساخته، گذشته گناه آلود ما را محو نمايد، پس از آن در بالاترين مكان افتخار، يعني دست راست خداي متعال نشست.[2]
طبق گفتار پولس عيسي ـ عليه السّلام ـ ويژگيهاي زير را دارد:
1. فرزند خداست؛ 2. جهان و تمام موجودات به وسيله او آفريده شده است؛ 3. او مظهر دقيق وجود خداست؛ 4. او تمام عالم هستي را اداره ميكند؛ 5. بعد از كشته شدن در سمت راست خدا نشسته است.
بنابراين ميتوان نتيجه گرفت كه عيسي ـ عليه السّلام ـ هم در ذات با خداوند شريك است و ذاتي قديم، ازلي و ابدي دارد و هم در ربوبيت و اداره و تدبير عالم شريك خداوند ميباشد و هم در خالقيت با خداوند انباز است. به تعبير ديگر سخنان پولس هم با توحيد ذاتي مخالف است، هم با توحيد در خالقيت و هم باتوحيد در عبادت. و همه اين مطالب به نوعي از نوشته پرسشگر گرامي كه در عنوان سؤال از قول پولس نقل كرده بود، نيز به دست ميآيد؛ زيرا در آن متن هم پولس حضرت عيسي را ذاتي قديم و غيرمخلوق ميشمارد.
حال سؤال اين است كه آيا ميتوان اعتقادات و ديدگاههاي پولس را با حديث قدسي «لولاك لما خلقت الافلاك»؛[3] (اي پيامبر) اگر تو نبودي افلاك را نميآفريدم، مقايسه كرد؟ مسلما اين مقايسه، قياسي مع الفارق و بيربط خواهد بود؛ زيرا اين حديث فقط ميگويد كه خداوند افلاك را به خاطر حضرت محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ آفريده است. ولي هيچ دلالتي بر اين ندارد كه افلاك را خود پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ آفريده يا آنها را اداره ميكند، يا اين كه در ذات همانند خداوند است.
بر اساس نص صريح آيات قرآني و روايات اسلامي پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ و همه انسانها عبد و بنده خداوند هستند، هم چنان كه در قرآن ميخوانيم: «بگو: من مأمورم كه الله را بپرستم و شريكي براي او قائل نشوم.»[4]
براي توضيح بيشتر ديدگاه اسلام در مورد توحيد بايد اشاره شود كه در آيات و روايات اسلامي توحيد، پنج مرتبه دارد كه هر مسلماني بايد به آن اقرار و اعتراف داشته باشد.
1. توحيد در ذات: يعني ذات خداوند بسيط است و جزء ندارد و هم چنين مثل، نظير و مانند هم ندارد. چنان كه قرآن ميگويد: «قل هو الله احد؛[5] بگو خداوند يكتا و يگانه است.» و «لم يكن له كفواً احد؛[6] و براي او هيچ گاه شبيه و مانندي نبوده است.»
2. توحيد در صفات: يعني صفات خداوند عين ذات خداوند ميباشد.
3. توحيد در خالقيت: يعني هرچه در عالم هستي هست، مخلوق خداوند ميباشد، و هيچ خالقي غير از خداوند وجود ندارد: «قل الله خالق كل شيء و هو الواحد القهار؛[7] بگو خدا خالق همه چيز است و اوست يكتا و پيروز.»
4. توحيد در ربوبيت: يعني تدبير و اداره جهان هستي و مخلوقات به دست خداوند است و هيچ كس در تدبير و اداره جهان شريك خداوند نيست. هم چنان كه خداوند ميفرمايد: «... و سخّر الشمس و القمر كلُّ يجري لأجل مسمي يدبّرُ الامر؛[8] خورشيدو ماه را مسخّر ساخت كه هر كدام تا زمان معيني حركت دارند. كارها را او (خداوند) تدبير ميكند.»
5. توحيد در عبادت: يعني عبادت مخصوص ذات خداوند است و جز الله تبارك و تعالي چيز ديگر پرستش نميشود: «ما در هر امتي رسولي برانگيختيم كه خداي يكتا را بپرستيد و از طاغوت اجتناب كنيد.[9]» [10]
با توجه به توضيحاتي كه درباره توحيد و مراتب آن داده شد روشن ميشود كه حديث قدسي لولاك لما خلقت الافلاك، هيچ منافاتي با توحيد (با همه مراتبش) ندارد. برخلاف گفتار پولس كه در كتاب مقدس مسيحيان ذكر شده و با همه مراتب توحيد مخالف بود، شرك صريح را تبليغ ميكند. پس نميتوان گفتار پولس را با حديث فوق مقايسه كرد و نتيجه گرفت كه دين اسلام هم مانند مسيحيت كنوني گرفتار شرك است، زيرا واقعاً اين دو به همديگر ربطي ندارد.
[1] . ر.ج: كتاب مقدس، عهد جديد، كتاب اعمال رسولان و بيناس، جان، تاريخ جامع اديان، ص 619، ترجمه علي اصغر حكمت، انتشارات آموزش و انقلاب اسلامي، چ پنجم.
[2] . نامهاي به مسيحيان يهودي نژاد (عبرانيان)، ج 1، ص 1 ـ 4؛ كتاب مقدس، ص 1186.
[3] . حسين استرآبادي، سيد شرف الدين، تأويل الايات الظاهره، ص 43، انتشارات جامعه مدرسين، قم، سال 1409 هـ، هم چنين مجلسي محمد باقر، بحار الانوار، ج 16، ص 405، چاپ دار احياء التراث العربي.
[4] . رعد، 36.
[5] . اخلاص، 1.
[6] . اخلاص، 4.
[7] . رعد، 16؛ هم چنين زمر، 62؛ مؤمن، 62؛ انعام، 101.
[8] . رعد، 2.
[9] . نحل، 36.
[10] . در مورد مراتب توحيد مراجعه شود به محاضرات في الالهيات، ص 47 ـ 93 استاد جعفر سبحاني؛ و الالهيات في مدرسه اهل البيت ـ عليهم السّلام ـ ، ص 99، استاد علي رباني گلپايگاني، انتشارات لوح محفوظ، چ اول، 1420 ق.
www.andisheqom.com
بهتر است قبل از مقايسه سخن پولس با حديث قدسي: «لولاك لما خلقت الافلاك» ابتدا به بررسي ديدگاه پولس درباره شخصيت حضرت عيسي بپردازيم تا معلوم شود كه آيا ميتوان سخن وي را با حديث فوق مقايسه كرد يا نه؟!
پولس كه قبل از گرايش به مسيحيت از مخالفان سرسخت مسيحيان كليساي اوليه بود به ادعاي خودش در اثر مكاشفهاي كه در راه دمشق برايش رخ داد، نه تنها از اذيت و آزار مسيحيان دست برداشت، بلكه به يكي از مبلغين مسيحيت تبديل شد و در اين راه سفرهاي طولاني كرد و براي گردآوردن پيروان بيشتر به هر كاري دست زد و احكام و سنن مسيحيت را يكي پس از ديگري نسخ نمود تا دل مردمان بتپرست آسياي صغير و جنوب اروپا را به دست آورد، و البته در اين كار موفقيتهاي بسياري كسب كرد و توانست در نهايت مسيحيتي را غالب سازد كه ساخته و پرداخته انديشه خودش بود و ربطي به آنچه حضرت عيسي ـ عليه السّلام ـ و حواريون راستينش به تبليغ آن ميپرداختند، نداشت.[1]
از ديدگاه پولس حضرت عيسي فرزند خدا و در حقيقت خود خدا بود كه در شكل انسان تجلي يافته بود، او عيسي را قديم، ازلي و آفريننده و تدبير كننده عالم هستي ميدانست و در اين امور به شدت تحت تأثير آموزشهايي بود كه در كودكي و جواني از بتپرستان روم و آسياي صغير آموخته بود. او در نامهاي به عبرانيان (مسيحيان يهودي نژاد) مينويسد: «در زمانهاي گذشته خدا به وسيله پيامبران، اراده و مشيت خود را به تدريج بر اجداد ما آشكار ميفرمود، او از راههاي گوناگون در خواب و رؤيا، گاه حتي روبرو با پيامبران سخن ميگفت؛ امّا در اين ايام آخر او توسط فرزندش با ما سخن گفت. خدا در واقع اختيار همه چيز را به فرزند خود سپرده و جهان و تمام موجودات را به وسيله او آفريده است، فرزند خدا منعكس كننده جلال خدا ومظهر دقيق وجود اوست او با كلام نيرومند خود تمام عالم هستي را اداره ميكند. او به اين جهان آمد تا جانش را فدا كند و ما را پاك ساخته، گذشته گناه آلود ما را محو نمايد، پس از آن در بالاترين مكان افتخار، يعني دست راست خداي متعال نشست.[2]
طبق گفتار پولس عيسي ـ عليه السّلام ـ ويژگيهاي زير را دارد:
1. فرزند خداست؛ 2. جهان و تمام موجودات به وسيله او آفريده شده است؛ 3. او مظهر دقيق وجود خداست؛ 4. او تمام عالم هستي را اداره ميكند؛ 5. بعد از كشته شدن در سمت راست خدا نشسته است.
بنابراين ميتوان نتيجه گرفت كه عيسي ـ عليه السّلام ـ هم در ذات با خداوند شريك است و ذاتي قديم، ازلي و ابدي دارد و هم در ربوبيت و اداره و تدبير عالم شريك خداوند ميباشد و هم در خالقيت با خداوند انباز است. به تعبير ديگر سخنان پولس هم با توحيد ذاتي مخالف است، هم با توحيد در خالقيت و هم باتوحيد در عبادت. و همه اين مطالب به نوعي از نوشته پرسشگر گرامي كه در عنوان سؤال از قول پولس نقل كرده بود، نيز به دست ميآيد؛ زيرا در آن متن هم پولس حضرت عيسي را ذاتي قديم و غيرمخلوق ميشمارد.
حال سؤال اين است كه آيا ميتوان اعتقادات و ديدگاههاي پولس را با حديث قدسي «لولاك لما خلقت الافلاك»؛[3] (اي پيامبر) اگر تو نبودي افلاك را نميآفريدم، مقايسه كرد؟ مسلما اين مقايسه، قياسي مع الفارق و بيربط خواهد بود؛ زيرا اين حديث فقط ميگويد كه خداوند افلاك را به خاطر حضرت محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ آفريده است. ولي هيچ دلالتي بر اين ندارد كه افلاك را خود پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ آفريده يا آنها را اداره ميكند، يا اين كه در ذات همانند خداوند است.
بر اساس نص صريح آيات قرآني و روايات اسلامي پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ و همه انسانها عبد و بنده خداوند هستند، هم چنان كه در قرآن ميخوانيم: «بگو: من مأمورم كه الله را بپرستم و شريكي براي او قائل نشوم.»[4]
براي توضيح بيشتر ديدگاه اسلام در مورد توحيد بايد اشاره شود كه در آيات و روايات اسلامي توحيد، پنج مرتبه دارد كه هر مسلماني بايد به آن اقرار و اعتراف داشته باشد.
1. توحيد در ذات: يعني ذات خداوند بسيط است و جزء ندارد و هم چنين مثل، نظير و مانند هم ندارد. چنان كه قرآن ميگويد: «قل هو الله احد؛[5] بگو خداوند يكتا و يگانه است.» و «لم يكن له كفواً احد؛[6] و براي او هيچ گاه شبيه و مانندي نبوده است.»
2. توحيد در صفات: يعني صفات خداوند عين ذات خداوند ميباشد.
3. توحيد در خالقيت: يعني هرچه در عالم هستي هست، مخلوق خداوند ميباشد، و هيچ خالقي غير از خداوند وجود ندارد: «قل الله خالق كل شيء و هو الواحد القهار؛[7] بگو خدا خالق همه چيز است و اوست يكتا و پيروز.»
4. توحيد در ربوبيت: يعني تدبير و اداره جهان هستي و مخلوقات به دست خداوند است و هيچ كس در تدبير و اداره جهان شريك خداوند نيست. هم چنان كه خداوند ميفرمايد: «... و سخّر الشمس و القمر كلُّ يجري لأجل مسمي يدبّرُ الامر؛[8] خورشيدو ماه را مسخّر ساخت كه هر كدام تا زمان معيني حركت دارند. كارها را او (خداوند) تدبير ميكند.»
5. توحيد در عبادت: يعني عبادت مخصوص ذات خداوند است و جز الله تبارك و تعالي چيز ديگر پرستش نميشود: «ما در هر امتي رسولي برانگيختيم كه خداي يكتا را بپرستيد و از طاغوت اجتناب كنيد.[9]» [10]
با توجه به توضيحاتي كه درباره توحيد و مراتب آن داده شد روشن ميشود كه حديث قدسي لولاك لما خلقت الافلاك، هيچ منافاتي با توحيد (با همه مراتبش) ندارد. برخلاف گفتار پولس كه در كتاب مقدس مسيحيان ذكر شده و با همه مراتب توحيد مخالف بود، شرك صريح را تبليغ ميكند. پس نميتوان گفتار پولس را با حديث فوق مقايسه كرد و نتيجه گرفت كه دين اسلام هم مانند مسيحيت كنوني گرفتار شرك است، زيرا واقعاً اين دو به همديگر ربطي ندارد.
[1] . ر.ج: كتاب مقدس، عهد جديد، كتاب اعمال رسولان و بيناس، جان، تاريخ جامع اديان، ص 619، ترجمه علي اصغر حكمت، انتشارات آموزش و انقلاب اسلامي، چ پنجم.
[2] . نامهاي به مسيحيان يهودي نژاد (عبرانيان)، ج 1، ص 1 ـ 4؛ كتاب مقدس، ص 1186.
[3] . حسين استرآبادي، سيد شرف الدين، تأويل الايات الظاهره، ص 43، انتشارات جامعه مدرسين، قم، سال 1409 هـ، هم چنين مجلسي محمد باقر، بحار الانوار، ج 16، ص 405، چاپ دار احياء التراث العربي.
[4] . رعد، 36.
[5] . اخلاص، 1.
[6] . اخلاص، 4.
[7] . رعد، 16؛ هم چنين زمر، 62؛ مؤمن، 62؛ انعام، 101.
[8] . رعد، 2.
[9] . نحل، 36.
[10] . در مورد مراتب توحيد مراجعه شود به محاضرات في الالهيات، ص 47 ـ 93 استاد جعفر سبحاني؛ و الالهيات في مدرسه اهل البيت ـ عليهم السّلام ـ ، ص 99، استاد علي رباني گلپايگاني، انتشارات لوح محفوظ، چ اول، 1420 ق.
www.andisheqom.com