شنبه، 27 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

شبهه: زنان انسان‌ساز هستند و باعث ايجاد روحيه شجاعت و تقويت در جامعه مي‌شوند، همچنين خصوصيات يك رهبر در زن جمع مي‌شود، حال چرا نبايد اداره حكومت اسلامي در دستشان قرار گيرد!


پاسخ :
براي پاسخ، توجه به چند نكته لازم است:
تفاوت فلسفه آفرينش زن و مرد
بي‌ترديد، زن و مرد در اصل آفرينش از يك گوهرند.[1] ولي اين واقعيت نيز وجود دارد كه ويژگي‌هاي طبيعي و روحي و جسمي زن و مرد با يكديگر متفاوت است، اما اين تفاوت‌ها الزاماً به معناي ناقص بودن يكي و كامل بودن ديگري نيست بلكه خداوند حكيم براي استواري نظام خلقت و استحكام روابط اجتماعي و خانوادگي، اين تفاوت‌ها را در آنان قرار داده است تا هر كدام مسؤوليت‌هاي متناسب با روحيه خود را بر عهده بگيرند.»[2]
تفاوت‌هاي زنان با مردان از نوع تفاوت‌هاي اعضاي بدن انسان است كه در عين متفاوت بودن مجموعه‌اي متشكل از يك پيكر هستند و هريك متناسب با ساختار وجودي خود، وظيفه‌اش را به شايستگي انجام مي‌دهد بدين ترتيب انسان تنها با گردهم آمدن همه اعضاي بدن خويش با ويژگي‌ها و كارآيي‌هاي متفاوت،‌انسان كامل خواهد بود، تفاوت‌هاي زن و مرد نيز به گونه‌اي مقدر شده است كه مكمّل نظام خلقت باشد. اصولاً نظام آفرينش، استعدادهاي متقابل و متخالف مي‌طلبد تا زندگي به بهترين وجه اداره شود.
تساوي ارزشي زن و مرد
از ديدگاه اسلام، با وجود تفاوت‌هاي طبيعي (جسمي و روحي) مرد و زن، آنان در جنبه‌ ارزشي با هم برابرند،[3] در اصل تكامل، عبادت، ارزيابي اعمال، اعطاي پاداش و كيفر، هيچ‌گونه تمايزي ميان آن دو وجود ندارد و زن همانند مرد از كرامت و ارزش معنوي برخوردار است.[4] در مكتب اسلام، مرد و زن هر دو انسانند و از حقوق تساوي بهره‌مندند ولي آنچه از نظر اسلام زن و مرد به دليل اين‌كه يكي زن است و ديگري مرد، خلقت و طبيعت آنها يكسان نيست و در برخي حقوق و تكاليف و مجازات‌ها، تفاوت‌هايي دارند.[5] امام خميني (ره) در اين باره مي‌فرمودند: «از نظر حقوق انساني تفاوتي بين زن و مرد نيست زيرا كه هر دو انسانند و زن حق دخالت در سرنوشت خويش را همچون مرد دارد بله در بعضي موارد تفاوت‌هايي بين زن و مرد وجود دارد كه به حيثيت انساني آنها ارتباط ندارد.»[6]
با توجه به اين دو نكته روشن مي‌شود كه تفاوت‌هاي طبيعي ميان زنان و مردان، امري واقعي و اجتناب‌ناپذير است كه مبناي تقسيم تكاليف و توزيع كار اجتماعي و اجرايي را شكل مي‌بخشد. بنابراين، جامعه به زن و مرد نياز دارد و هر دو ركن اين نظام انساني هستند و در نظام هستي هيچ‌گونه ظلمي وجود ندارد.[7] نه زن مي‌تواند بگويد در نظام هستي به من ستم شده است و نه مرد مي‌تواند چنين گمان كند كه به او برتري داده شده است. عدالت در فرهنگ اسلامي الزاماً به معناي تشابه همه افراد در حقوق و تكاليف نيست،‌بلكه مقتضاي عدالت آن است كه به هر كس متناسب با توان و نيازش، مسؤوليت داده شود و در همان حد از وي انتظار عمل داشت چون افراد بشر در توان و نياز با يكديگر تفاوت دارند، رعايت اصل عدالت، درباره آنان به اين بستگي دارد كه تكليف و امتياز هر فرد به تناسب قدرت و وجودي و نياز فطري‌اش باشد.
چرا زنان نمي‌توانند رهبر شوند
از ديدگاه اسلام فلسفه احكام و تكاليف مربوط به زنان، نه محدوديت و محروميت است نه تبعيض و ناروايي بلكه پشتيباني از گوهر وجود زن است وظيفه اصلي زنان و بانوان هر جامعه تربيت و پرورش نسل جديد آن جامعه و گرم نگه داشتن كانون خانواده است از اين رو اشتغال به هر كاري كه زنان را از انجام اين وظيفه خطير باز دارد، آنان را از رسالت اصلي خود بازداشته است و علاوه بر آنكه زيان‎هاي غيرقابل جبراني بر جامعه وارد مي‎سازد زنان را نيز از شخصيت و هويت واقعي خود تهي مي‎نمايد. لذا واگذاري برخي مناصب اجرايي ـ به تعبير دقيق‎تر، مسؤوليت‎هاي خطير ـ به مردان توانا و واجد شرايط هرگز به معناي كاستن از كرامت زنان و محروم كردن آنان نيست بلكه به دليل رعايت تناسب طبيعي در بخش توزيع تكليف است قانون‎گذاري مطلوب نيز آن است كه بر اساس تكوين و نظام خلقت باشد با اين بينش عقل به ما مي گ كه اين بار مسؤوليت بايد به عهده كسي قرار گيرد كه توانايي انجام دادن آن را دارد. لذا با توجه به جايگاه رهبري در نظام سياسي اسلام و مسؤوليت مهمي كه بر عهده دارد و اينكه «ولايت ادامه همان امامت است و دستور جنگ و صلح مي‎دهد، ديدار فراوان با مردم دارد و كار بدني دشواري دارد و حشر بيشتري با مردم را مي‎طلبد و... و لازمه اين امور مرد بودن است.»[8] طبيعت مسؤوليت رهبري به گونه‎اي است كه زنان توانايي انجام آن را ندارند چرا كه مستلزم برخورد با مسائل متفاوت، مشكلات فراوان، برخورد و در رابطه با صدها مرد بودن و.... است كه متناسب با روحيه زنان نيست و اين به معناي نفي شايستگي زنان يا نفي تدبير و شجاعت و توانايي زنان نيست اين كه زنان انسان‎ساز هستند كافي براي عهده‎دار شدن رهبري توسط زنان نيست چرا كه انسان‎ساز بودن زنان مربوط به مسائل تربيتي است و محدود به مسائل خانوادگي است و اين بسيار با اداره امور جامعه متفاوت است تربيت و پرورش انسان‎ها هر چند توسط زنان انجام مي‎گيرد و به فرموده امام خم (ره): «مادرها مبدأ خيرات هستند، مربي انسان‎ها زن است.»[9] لكن مسؤوليت رهبري، مسؤوليت مهمي است كه مستلزم توانائي‎هاي خاصي است كه متناسب با روحيه زنان نيست برخورد با مسائل اجتماعي، سياسي، اقتصادي، لزوم مشورت با متخصصين در امور مختلف كه غالباً مرد هستند، داشتن روحيه قاطعيت و پرهيز از احساسات، فرماندگي كل قوا و برخورد با مشكلات زيادي كه از عهده زنان خارج است لذا به عنوان نمونه حضرت فاطمه(س) با اين كه داراي مقام عصمت بودند و مقام والايي را دارا بودند اما مسؤوليت اجرايي يا رهبري حكومت اسلامي به ايشان واگذار نشده است و اين خود شاهدي است كه پذيرفتن اين مسؤوليت با وجود شايستگي ايشان متناسب با روحيه زنان نيست و زنان بايد متناسب با ساختار وجودي خود وظيفه‎اي كه بر عهده دارند به شايستگي انجام دهند. حضرت علي - عليه السّلام ـ فرمود: «كاري كه برتر از توانايي زن است به او واگذار نكن، زيرا زن گلِ بهاري است نه پهلوان سخت كوش.»[10]
[1] . سوره نساء،‌آيه 1، سوره اعراف،‌آيه 189.
[2] . جوادي آملي، زن در آئينه جلال و جمال،‌(مركز نشر فرهنگي رجاء‌ تهران: 74)، ص 364.
[3] . سوره حجرات، آيه 13، آل عمران، 195.
[4] . سوره احزاب، آيه 35، سوره آل عمران، آيه 95، سوره اسراء، آيه 36.
[5] . مرتضي مطهري (ره) ، نظام حقوق زن در اسلام، (انتشارات صدرا، تهران: 69)، ص 153.
[6] . صحيفه نور، ج 3، ص 49.
[7] . سوره كهف، آيه 49؛ سوره فصلت، آيه 46.
[8] . جوادي آملي، زن در آئينه جلال و جمال، (مركز نشر فرهنگي رجاء، تهران 74)، ص 381.
[9] . جايگاه زن در انديشه امام خم (ره) ، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خم (ره) ، ص 76.
[10] . نهج‎البلاغه، ترجمه محمد دشتي، ص 536.
www.andisheqom.com


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.