پرسش :
آيا اجتهاد و اظهار نظر علمي در قرائات جايز است؟
پاسخ :
با توجه به تعريف صحيح قرائت، منفي است، زيرا تعريف "قرائت" عبارت است از: "طرق و روايات قرآني كه با اسناد به ثبوت رسيده تا عمل به آن لازم الاتباع باشد و طرق، بدون سند و نقل روايت، قرائت محسوب نميشود." تعصّب و پايبند بودن برخي علماي نحو، به صناعت و فن خود، آنان را وادار ساخت كه اجتهاد در قرائت را براي كساني كه به لغت و زبان عربي آشنايند، جايز بدانند، و بر اساس اين عقيده، به صِرف اين كه قرائتي، مطابق قواعد عربي بود، بايد به صحّت آن معتقد شد، هر چند، روايت و نقل، آن را تأييد نكند. روشن است كه اين عقيده، نتيجة تأثر شديد نحويين، به آرا و قواعدي است كه خود را در چهارچوب آن مقيد ساختهاند و چنان كه گفته شد، در اصل هر راه و روشي كه مستند به قواعد باشد ـ و نتوان آن را مبتني بر نقل و روايتي نمود ـ مشمول معناي اصطلاحي قرائت، نخواهد بود. علماي قرائت، اين دست از علماي نحو را به شدّت مورد حمله قرار دادهاند. بايد يادآور شد كه عقيده و رأي به جواز اجتهاد در قرائات در ميان دانشمندان نحو و لغت طرفداران كمي دارد، چنان كه ابوالعباس مبرّد ـ كه از دانشمندان بزرگ نحو و ادب است ـ ميگفت: هر گاه من يكي از قرّأ محسوب ميشدم، بأ "البرّ" در آية "لَّيْسَ الْبِرَّ أَن تُوَلُّواْ وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ لَـَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ ءَامَنَ بِاللَّه"(بقره،177) كه تمام قرّأ در هر دو مورد آن را به كسر خواندهاند، به فتح ميخواندم. اين بيان مبرّد، اعتراف ضمني، بلكه تصريح است به اين كه قرائت، فن و تخصص او نبوده و نميتواند دربارة آن اجتهاد و اظهار نظر نمايد; و نيز "ابي بكر محمد حسن بن مقسم بغدادي مقري نحوي" (م 354 'û . ق) تصور ميكرد: هر وجهي در قرائت كه از نظر عربي بودن صحيح باشد، قرائت آن در نماز جايز است. "ابوطاهر بن ابن هاشم" به دنبال اين گفتار در كتاب "البيان" خود اضافه ميكند كه "ابن مقسم"، مطابق بدعتي كه گزارد، به بيراهه افتاده است. ابن جزري مينويسد: به خاطر همين بدعت، در بغداد مجلسي كه پر از فقها و قرّأ بوده، با حضور ابن مقسم تشكيل گرديد و حاضران به اتفاق آرا، وي را از اين گونه اظهارنظرها نهي كردند و ابن مقسم نيز توبه نمود و در همان مجلس، توبه نامه نوشت. سپس ابن جزري مينويسد: به همين جهت قرّأ از "قياس مطلق" ـ يعني از قرائتي كه اساس و پايه قابل اعتمادي از نظر روايت و اسناد ندارد ـ ممنوع شدند، و بسياري از ائمة قرائت، از قبيل: نافع و ابوعمرو بن علاء ميگفتند: هر گاه ما به آنچه بايد قرآن را قرائت كنيم، موظف نميبوديم، چنين و چنان، قرآن را قرائت ميكرديم.(تاريخ قرآن كريم، سيد محمد باقر حجّتي، ص 250ـ253، دفتر نشر فرهنگ اسلامي.)
البته اگر مقصود شما از اجتهاد و اظهار نظر علمي در مورد قرائات، اين باشد كه براي مثال قرائت را طبق اجتهاد و نظر علمي خود، ريشهيابي و دستهبندي كنيم; و يا بررسي كنيم كه ضوابط و ملاكهاي قبول يك قرائت چيست؟ تاريخو علت پيدايش قرائات چه بوده است؟ تعداد قرائات چند تا است؟ كدام قرائت يا قرائات براي ما ارزش شرعي دارد، تا آن را ميزان قرائت خود و احياناً مبناي احكام شرعي خود قرار دهيم؟ پاسخ اين احتمال آن است كه: اين نوع اجتهاد و بررسيهاي عالمانه و تخصصي، جايز است و چيز تازهاي هم نيست، زيرا بخش قابل توجهي از مباحث "علوم قرآني" به همين مباحث اختصاص داده شده و كتابها و رسالههاي مستقل بسياري دربارة اين مباحث نوشته شده است، كه براي نمونه در پايان، به تعدادي از آنها اشاره ميكنيم: يكي از مواردي كه فقها و مجتهدان ما دربارة قرائات، چنين اظهار نظر و اجتهاد كردهاند، دربارة قرائت "سوره حمد" است.
آنان ميگويند: آيا قرائت سورة حمد در نماز، بنا بر همة قرائات، مجزي است يا فقط بنابر قرائتي كه مطابق با قرائت يكي از قرّأ سبعه باشد و يا فقط بنابر قرائتي كه مطابق با قرائت "حفص از عاصم" باشد، مجزي است؟ چنين اجتهادها و اظهارنظرها دربارة قرائات مانعي ندارد، بلكه لازم است. برخي كتابها كه به طور مستقل در اين زمينه نوشته شده است عبارتاند از: 1. التفسير في القرائات السبع، داني، ابوعمرو عثمان بن سعيد 2. معرفة القرّأ الكبار، ذهبي محمد بن احمد بن عثمان 3. مقدمهاي بر تاريخ قرائات قرآن كريم، عبدالهادي الفضلي 4. معجم القرأات القرآنية، مختار عمر، احمد عبدالعال 5. الابانة عن معاني القرأات، مكي بن ابي طالب 6. الكشف عن وجوه القرأات السبع و عللها و حججها، محيي الدين رمضان.
eporsesh.com
با توجه به تعريف صحيح قرائت، منفي است، زيرا تعريف "قرائت" عبارت است از: "طرق و روايات قرآني كه با اسناد به ثبوت رسيده تا عمل به آن لازم الاتباع باشد و طرق، بدون سند و نقل روايت، قرائت محسوب نميشود." تعصّب و پايبند بودن برخي علماي نحو، به صناعت و فن خود، آنان را وادار ساخت كه اجتهاد در قرائت را براي كساني كه به لغت و زبان عربي آشنايند، جايز بدانند، و بر اساس اين عقيده، به صِرف اين كه قرائتي، مطابق قواعد عربي بود، بايد به صحّت آن معتقد شد، هر چند، روايت و نقل، آن را تأييد نكند. روشن است كه اين عقيده، نتيجة تأثر شديد نحويين، به آرا و قواعدي است كه خود را در چهارچوب آن مقيد ساختهاند و چنان كه گفته شد، در اصل هر راه و روشي كه مستند به قواعد باشد ـ و نتوان آن را مبتني بر نقل و روايتي نمود ـ مشمول معناي اصطلاحي قرائت، نخواهد بود. علماي قرائت، اين دست از علماي نحو را به شدّت مورد حمله قرار دادهاند. بايد يادآور شد كه عقيده و رأي به جواز اجتهاد در قرائات در ميان دانشمندان نحو و لغت طرفداران كمي دارد، چنان كه ابوالعباس مبرّد ـ كه از دانشمندان بزرگ نحو و ادب است ـ ميگفت: هر گاه من يكي از قرّأ محسوب ميشدم، بأ "البرّ" در آية "لَّيْسَ الْبِرَّ أَن تُوَلُّواْ وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ لَـَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ ءَامَنَ بِاللَّه"(بقره،177) كه تمام قرّأ در هر دو مورد آن را به كسر خواندهاند، به فتح ميخواندم. اين بيان مبرّد، اعتراف ضمني، بلكه تصريح است به اين كه قرائت، فن و تخصص او نبوده و نميتواند دربارة آن اجتهاد و اظهار نظر نمايد; و نيز "ابي بكر محمد حسن بن مقسم بغدادي مقري نحوي" (م 354 'û . ق) تصور ميكرد: هر وجهي در قرائت كه از نظر عربي بودن صحيح باشد، قرائت آن در نماز جايز است. "ابوطاهر بن ابن هاشم" به دنبال اين گفتار در كتاب "البيان" خود اضافه ميكند كه "ابن مقسم"، مطابق بدعتي كه گزارد، به بيراهه افتاده است. ابن جزري مينويسد: به خاطر همين بدعت، در بغداد مجلسي كه پر از فقها و قرّأ بوده، با حضور ابن مقسم تشكيل گرديد و حاضران به اتفاق آرا، وي را از اين گونه اظهارنظرها نهي كردند و ابن مقسم نيز توبه نمود و در همان مجلس، توبه نامه نوشت. سپس ابن جزري مينويسد: به همين جهت قرّأ از "قياس مطلق" ـ يعني از قرائتي كه اساس و پايه قابل اعتمادي از نظر روايت و اسناد ندارد ـ ممنوع شدند، و بسياري از ائمة قرائت، از قبيل: نافع و ابوعمرو بن علاء ميگفتند: هر گاه ما به آنچه بايد قرآن را قرائت كنيم، موظف نميبوديم، چنين و چنان، قرآن را قرائت ميكرديم.(تاريخ قرآن كريم، سيد محمد باقر حجّتي، ص 250ـ253، دفتر نشر فرهنگ اسلامي.)
البته اگر مقصود شما از اجتهاد و اظهار نظر علمي در مورد قرائات، اين باشد كه براي مثال قرائت را طبق اجتهاد و نظر علمي خود، ريشهيابي و دستهبندي كنيم; و يا بررسي كنيم كه ضوابط و ملاكهاي قبول يك قرائت چيست؟ تاريخو علت پيدايش قرائات چه بوده است؟ تعداد قرائات چند تا است؟ كدام قرائت يا قرائات براي ما ارزش شرعي دارد، تا آن را ميزان قرائت خود و احياناً مبناي احكام شرعي خود قرار دهيم؟ پاسخ اين احتمال آن است كه: اين نوع اجتهاد و بررسيهاي عالمانه و تخصصي، جايز است و چيز تازهاي هم نيست، زيرا بخش قابل توجهي از مباحث "علوم قرآني" به همين مباحث اختصاص داده شده و كتابها و رسالههاي مستقل بسياري دربارة اين مباحث نوشته شده است، كه براي نمونه در پايان، به تعدادي از آنها اشاره ميكنيم: يكي از مواردي كه فقها و مجتهدان ما دربارة قرائات، چنين اظهار نظر و اجتهاد كردهاند، دربارة قرائت "سوره حمد" است.
آنان ميگويند: آيا قرائت سورة حمد در نماز، بنا بر همة قرائات، مجزي است يا فقط بنابر قرائتي كه مطابق با قرائت يكي از قرّأ سبعه باشد و يا فقط بنابر قرائتي كه مطابق با قرائت "حفص از عاصم" باشد، مجزي است؟ چنين اجتهادها و اظهارنظرها دربارة قرائات مانعي ندارد، بلكه لازم است. برخي كتابها كه به طور مستقل در اين زمينه نوشته شده است عبارتاند از: 1. التفسير في القرائات السبع، داني، ابوعمرو عثمان بن سعيد 2. معرفة القرّأ الكبار، ذهبي محمد بن احمد بن عثمان 3. مقدمهاي بر تاريخ قرائات قرآن كريم، عبدالهادي الفضلي 4. معجم القرأات القرآنية، مختار عمر، احمد عبدالعال 5. الابانة عن معاني القرأات، مكي بن ابي طالب 6. الكشف عن وجوه القرأات السبع و عللها و حججها، محيي الدين رمضان.
eporsesh.com