شنبه، 13 اسفند 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

چرا امام علي(علیه السلام) در برابر اهانتي كه به حضرت زهرا(سلام الله علیها) شد، كوتاه آمدند؟ اگر به خاطر مصلحت بود چه مصلحتي بالاتر از حفظ آبروي ناموس؟ و چرا در مورد خلافت با زور به آن نايل نشدند؟ اگر بگویيد به خاطر مصلحت بود، چه مصلحتي بالاتر از اين كه در اين زمينه اختلاف نيافتد و بدعت نباشد؟


پاسخ :
پيش از تحليل و بررسي جرياناتي كه پس از رحلت پيامبر اكرم(ص) به خصوص نسبت به اهل بيت(ع) روي داد، توجه به يك نكته ضروري است: از جمله اعتقادات شيعيان، عصمت أئمّه(ع) است و معصوم در برابر اعمالي كه بر او واجب است، كوتاهي نمي‏كند.
بنابراين، موضع‏گيري علي(ع) در برابر جريانات سياسي پس از رحلت پيامبر(ص) به خصوص در مقابل اهانت هايي كه نسبت به حضرت زهرا(ع) روي داد. چيزي جز عمل به وظيفه الهي نيست.
پس از بيان نكته فوق، اينك به بررسي و تبيين عمل كرد حضرت أمير(ع) نسبت به جرياناتي كه بعد از رحلت پيامبر اكرم(ص) روي داد، مي‏پردازيم؛ و با توجه به متن سؤال مطرح شده، بحث را در دو بخش پي مي‏گيريم:
بخش اوّل: موضع‏گيري حضرت علي(ع) نسبت به اهانت هايي كه به حضرت زهرا(ع) شده است.
همه اهانت هايي كه در روزهاي نخست پس از رحلت پيامبر گرامي اسلام(ص) به دخت بزرگوار آن حضرت صورت گرفته، در راستاي دفاع آن بانوي فداكار در راه امامت و ولايت حضرت اميرالمؤمنين(ع) بوده است.
نكته‏اي كه توجه به آن ضروري مي‏باشد اين است كه حضرت امير و حضرت زهرا(ع) در راستاي تحقّق اهداف اسلام و ولايت و جانشيني پيامبر(ص) از يكديگر جدا نيستند و اهانت به حضرت زهرا(ع)، اهانت به حضرت علي(ع) نير حساب مي‏شود.
در نتيجه مي‏گوئيم:
1- امام علي(ع) معصوم است و معصوم در انجام هيچ وظيفه‏اي كوتاهي نمي‏كند، پس حضرت علي(ع) در مقابله با دشمني‏ها و اهانت‏هاي انجام شده به حضرت زهرا(ع) كوتاه نيامده است.
2- اهانت‏هاي صورت گرفته، اهانت ناموسي نبوده تا آن حضرت مطابق مصلحت سكوت كرده باشد و به دنبال آن بگوئيم كه چه مصلحتي از مصلحت حفظ ناموسي بالاتر است؟ بلكه اهانت به مقام ولايت و خلافت حضرت علي(ع) بوده است و حضرت زهرا(ع) نيز از اين مقام دفاع نموده و اوّلين شهيده راه ولايت و امامت است.
بخش دوّم: موضع‏گيري حضرت علي(ع) نسبت به خلافت و غاصبان ولايت.
در آغاز كار آن حضرت اين انحراف را تحمل نكرد و سكوت در برابر آن را ناروا شمرد و بارها با استدلال‏هاي محكم و كوبنده، خليفه و هواداران او را مورد انتقاد و اعتراض قرار داد، ولي سير حوادث و گذشت زمان نشان داد كه موضع‏گيري‏هاي آن حضرت چندان سودي ندارد و خليفه واطرافيان وي، در حفظ قدرت و غصب خلافت اصرار مي‏ورزند.
اكنون سؤال اين است كه حضرت علي(ع) چه كند؟ يا بايد با كمك دوستان واقعي خود كه حكومت جديد را مشروع نمي‏دانستند به پا خيزد و با توسل به قدرت خلافت و حكومت غصب شده را از آنان باز پس گيرد؛ يا آن كه وضع پيش آمده را تحمل كند و در حدّ امكان نسبت به حلّ مشكلات مسلمانان و انجام وظايف خود، اقدام كند؛ علي(ع) كدام يك را برگزيد؟
از آن جا كه رهبران الهي، قدرت و مقام را هدف نمي‏دانند، بلكه هدف را چيزي بالاتر از حفظ موقعيّت خود دانسته، أميرالمؤمنين(ع) با ارزيابي اوضاع سياسي و اجتماعي جامعه اسلامي به اين نتيجه رسيد كه اگر با اصرار به قبضه كردن حكومت بپردازد، وضعي پيش مي‏آيد كه زحمات پيامبر اسلام(ص) و خون‏هاي پاك شهيدان به هدر مي‏رود، و لذا ترجيح داد كه وضع پيش آمده را بپذيرد و به طور غير مستقيم از كيان اسلام حراست نمايد.(1)
امام(ع) در بياني آكنده از حزن و درد، رمز كناره‏گيري از حكومت را چنين تشريح فرموده است:
"من رداي خلافت را رها ساختم و دامن خود را از آن در پيچيدم و كنار رفتم در حالي كه در اين انديشه بودم كه آيا با دست تنها به پا خيزم (و حق خود و مردم را بگيرم) و يا در اين محيط پرخفقان و ظلماني كه پديد آمده صبر كنم؟ محيطي كه پيران را فرسوده و جوانان را پير و مردان با ايمان را تا واپسين دم زندگي به رنج وا مي‏دارد، سرانجام ديدم صبر كردن به عقل و خرد نزديك‏تر است و لذا صبر پيشه كردم ولي به كسي مي‏ماندم كه خاشاك چشمش را پر كرده و استخوان راه گلويش را گرفته، با چشم خود مي‏ديدم، ميراثم را به غارت مي‏برند.(2)
در پايان به بيان عواملي كه در صورت قيام حضرت علي(ع)، جامعه اسلامي و اصل اسلام با تهديد جدّي مواجه مي‏شد به طور فشرده مي‏پردازيم؛ زيرا طبعاً حفظ اصل اسلام، مصلحت بالاتري از رفع برخي بدعتها يا اختلاف‏هاي به وجود آمده در آينده دارد.
1- امام علي(ع) بسياري از كساني را كه از جان و دل او را دوست مي‏داشتند، از دست مي‏داد.
2- ايجاد تفرقه در ميان امت اسلام و كشته شدن تعداد زيادي از صحابه پيامبر(ص)، گرچه به رهبري و امامت آن حضرت اعتقاد نداشتند، ولي قدرتي بزرگ در برابر دشمنان اسلام به شمار مي‏آمدند.
3- تعداد بسياري از كساني كه در سال‏هاي آخر عمر پيامبر(ص) مسلمان شده بودند، پس از رحلت آن حضرت، به ارتداد روي آورده و در برابر حكومت اسلامي موضع‏گيري كردند، در اين حالت بحراني براي حضرت أمير(ع) صحيح نبود كه پرچم مخالفت ديگري را در دست بگيرد و قيام كند.
4- خطر مدعيان نبوت همانند "مسيلمه و سجاح، و همچنين خطر روميان كه در پي فرصتي مناسب بودند تا به مركز اسلام حمله كنند؛ در اين موقعيت اگر حضرت علي(ع) دست به قيام مسلحانه مي‏زد به يقين جبهه مسلمانان تضعيف مي‏شد و هر دو گروه بهتر مي‏توانستند به اهداف خود نايل شوند.
آنچه كه بيان شد، خلاصه‏اي از عواملي بود كه امام(ع) به خاطر آن‏ها صبر را بر قيام ترجيح داد و با اين ابتكار و تدبير توانست جامعه اسلامي را از خطرهاي بزرگ برهاند و اين تصميم چيزي جز حفظ اصل اسلام و علاقه به اتحاد مسلمانان و انجام وظيفه نبود.(3)
پي نوشت‏ها:
1. مهدي پيشوايي، سيره پيشوايان، ص 65 - 64.
2. نهج البلاغه صبحي صالح، خطبه سوّم، خطبه شقشقيه.
3. مهدي پيشوايي، سيره پيشوايان، ص 71 - 67.
eporsesh.com


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.