پرسش :
با توجه به مفهوم آزادي با چه معيار منطقي و عقلي، بردهداري در اسلام به طور قطع، حرام و ممنوع نگرديده است؟
پاسخ :
در اسلام يك مورد براي برده گرفتن وجود دارد و آن اين است كه مسلمانها در جنگ با كفّار حربي پيروز شوند و در شرايط خاصّي از دشمن اسير بگيرند. از نظر منطقي، صرف نظر از ادلّهي تعبّدي، به چند شكل ميشود با اسيران رفتار كرد:
الف) آزاد شوند؛ در اين صورت آنها دوباره تجهيز قوا كرده و خودشان را آمادهي جنگ ديگري ميكنند و اين، كار عاقلانهاي نيست كه دشمنِ مغلوب شده را رها كنيم تا جنگ ديگري به راه اندازد؛
ب) اسيران را اعدام كنند و بگويند: تا قبل از پيروزي حقّ كشتن آنها را داشتيم، حالا هم كه تسليم شدهاند، اين حق را داريم؛
ج) از آنجا كه آزادسازي اسير با شرايط خاصّ خود، جايز است، اسيرها درجامعهي اسلامي، بين مسلمانها پخش شوند، تا آنها را تربيت كنند؛ چون كمكم تحت تربيت اسلامي، معارف اسلامي را فرا ميگيرند و با مشاهدهي اخلاق اسلامي و مهرباني مسلمانان، اسلام آورده جزء افراد خدمتگزار ميشوند.
گاهي با مسلمان شدن يا بنا به مسائل ديگري، از قبيل استيلاي مكاتبه و يا به جاي كفّارهي گناهان، آزاد و حتّي بسياري از آنها داراي موقعيتهاي مهمّي در كشورهاي اسلامي ميشوند. ميدانيد مادر چند تن از امامان ما از همين كنيزها بودند؟ امام او را خريده است يا به مناسبتي به ايشان واگذار شده و بعد صاحب فرزند شدهاند. فرزند اين كنيز، امام معصوم و رهبر جامعه شده است. چه موقعيتي براي يك كنيز، اسير و برده، در يك جامعهاي، بالاتر از اين ميشود فرض كرد؟!
پس اين راهي كه اسلام براي بردهگيري جايز شمرده، بزرگترين خدمت به كفاري است كه در جنگ شكست خوردهاند؛ چون آنها هدايت ميشوند و زندگي دنيايي و آخرتيشان تأمين ميشود.
امّا ساير ابزارهاي بردگي كه مربوط به نژادها و قوميّتهاست به طور كلّي در اسلام ممنوع است؛ آنچه كه قبل از اسلام واقع ميشد با تدبيرهايي كه اسلام انديشيده است به كلّي از بين رفته است و ديگر نمونهاش هم در دنيا يافت نميشود، مگر در آمريكا يافت شود!
منبع: دين و آزادي، آیت الله محمد تقي مصباح يزدي، نشر مركز مطالعات و پژوهشهاي فرهنگي حوزه علمیه (1381).
در اسلام يك مورد براي برده گرفتن وجود دارد و آن اين است كه مسلمانها در جنگ با كفّار حربي پيروز شوند و در شرايط خاصّي از دشمن اسير بگيرند. از نظر منطقي، صرف نظر از ادلّهي تعبّدي، به چند شكل ميشود با اسيران رفتار كرد:
الف) آزاد شوند؛ در اين صورت آنها دوباره تجهيز قوا كرده و خودشان را آمادهي جنگ ديگري ميكنند و اين، كار عاقلانهاي نيست كه دشمنِ مغلوب شده را رها كنيم تا جنگ ديگري به راه اندازد؛
ب) اسيران را اعدام كنند و بگويند: تا قبل از پيروزي حقّ كشتن آنها را داشتيم، حالا هم كه تسليم شدهاند، اين حق را داريم؛
ج) از آنجا كه آزادسازي اسير با شرايط خاصّ خود، جايز است، اسيرها درجامعهي اسلامي، بين مسلمانها پخش شوند، تا آنها را تربيت كنند؛ چون كمكم تحت تربيت اسلامي، معارف اسلامي را فرا ميگيرند و با مشاهدهي اخلاق اسلامي و مهرباني مسلمانان، اسلام آورده جزء افراد خدمتگزار ميشوند.
گاهي با مسلمان شدن يا بنا به مسائل ديگري، از قبيل استيلاي مكاتبه و يا به جاي كفّارهي گناهان، آزاد و حتّي بسياري از آنها داراي موقعيتهاي مهمّي در كشورهاي اسلامي ميشوند. ميدانيد مادر چند تن از امامان ما از همين كنيزها بودند؟ امام او را خريده است يا به مناسبتي به ايشان واگذار شده و بعد صاحب فرزند شدهاند. فرزند اين كنيز، امام معصوم و رهبر جامعه شده است. چه موقعيتي براي يك كنيز، اسير و برده، در يك جامعهاي، بالاتر از اين ميشود فرض كرد؟!
پس اين راهي كه اسلام براي بردهگيري جايز شمرده، بزرگترين خدمت به كفاري است كه در جنگ شكست خوردهاند؛ چون آنها هدايت ميشوند و زندگي دنيايي و آخرتيشان تأمين ميشود.
امّا ساير ابزارهاي بردگي كه مربوط به نژادها و قوميّتهاست به طور كلّي در اسلام ممنوع است؛ آنچه كه قبل از اسلام واقع ميشد با تدبيرهايي كه اسلام انديشيده است به كلّي از بين رفته است و ديگر نمونهاش هم در دنيا يافت نميشود، مگر در آمريكا يافت شود!
منبع: دين و آزادي، آیت الله محمد تقي مصباح يزدي، نشر مركز مطالعات و پژوهشهاي فرهنگي حوزه علمیه (1381).