شنبه، 27 اسفند 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

اگر انتخاب دين آزاد است، چرا بعد از بلوغ فكري، انسان نمي‎تواند دين خود را انتخاب كند و بايد بر دين آبا و اجدادش باشد و در غير اين صورت، مرتد محسوب مي‎شود؟


پاسخ :
كساني نزد خداوند، دين‎دار و مؤمن محسوب مي‎شوند كه قلباً دين را پذيرفته، در درون خود به آن اعتقاد داشته باشند. با اجبار و اكراه ممكن نيست دين به دل و روح كسي راه پيدا كند؛ و تنها در اختيار خود فرد است كه چيزي را از لحاظ قلبي رد يا قبول كند. آزادي در انتخاب دين به همين معناست؛ يعني انسان بايد با اختيار خودش دين را بپذيرد.
توضيح اين كه، رسيدن انسان به كمال و سعادت دو شرط دارد: يكي اين كه، در پيش روي خود، راه حق و صحيحي داشته باشد كه به سعادت منتهي ‎شود و ديگر اين كه، انسان با اختيار خودش اين راه را انتخاب كند و بپيمايد. چون خداوند اين نوع كمال خاص را كه از طريق انتخاب به دست مي‎آيد براي انسان اراده كرده است و اين سعادت را براي او مي‎خواهد، پس به انسان قدرت انتخاب داده و در دنيا زمينه و شرايط اعمال اختيار را براي او فراهم كرده است و از سوي ديگر، راه حق و نقشه‎ي مسيري را كه از بين راه‎هاي باطلْ به صلاح و رستگاري او منجر مي‎شود، در مجموعه و برنامه‎ي كاملي به نام دين عرضه نموده و به انسان فرمان داده است تا نعمت اختيار و انتخاب خود را در پذيرش و عمل به تعاليم دين به كار گيرد و از اين راه به كمال واقعي خود برسد و اگر انسان اين نعمت را در غير آنچه كه خداوند فرمان داده است به كار بگيرد، مسؤول و معاقب خواهد بود.
در اصطلاح، به نيروي اختيار و قدرت انتخاب، آزادي تكويني؛ و به خواست و فرمان خداوند، اراده‌ي تشريعي گفته مي‎شود؛ بنابراين، از لحاظ تشريعي، انسان آزاد نيست كه از آزادي تكويني خود، در غير مسير حق استفاده نمايد و هر آيين و مسلكي را بپذيرد؛ به عبارت ديگر، آزادي در انتخاب دين، يعني انسان با اختيار خود بايد دين حق را بپذيرد نه اين كه حق دارد هر ديني را كه خواست انتخاب نمايد.
حال اگر با اختيار خود دين ديگري را پذيرفت، هم در آخرت و هم در دنيا به لحاظ احكام حقوقي و اجتماعي اسلام مسؤول است و با توجه به خصوصيّات و موارد، احكام صادر شده از سوي خداوند درباره‎ي او اجرا خواهد شد.
نكته‌ي ديگر اين كه، انسان فطرتاً حق‌پذير است؛ يعني اگر به حقّانيّت چيزي يقين پيدا كرد، فطرتش آن را خواهد پذيرفت. آموزه‎ها و باورهاي اصلي دين و دلايل و مقدّمات اين باورها، چنان صريح و روشن است كه هر شخصي با سلامت عقل و بيداري فطرت، آن را واقعي و يقيني و مطابق آرزوهاي حقيقي خود يافته، مشتاقانه خواهد پذيرفت.
يكي از معاني فطري بودن اسلام همين است؛ يعني چون دين حق و مطابق واقع است، فطرت پاك انساني آن را قبول مي‎كند. لذا براي دين‎دار شدن، اولين قدم، آگاه شدن از حقّانيّت دين است و بايد علم و يقين پيدا كرد كه دين اسلام حق است. عمده‎ترين راه وصول به علم و يقين و يافتن حق، تعقّل، تفكّر و انديشه است. به همين خاطر است كه قرآن، سراسر، دعوت به تفكّر و تدبّر و تعقّل است. و به خاطر همين، در اول هر رساله‎ي عمليّه‎اي گفته شده است كه اصول دين بايد بر پايه‎ي علم و يقين بنا شود و تقليد كافي نيست.
بنابراين، اسلام به عنوان دين حق، باكي از تعقّل و انديشه ندارد، بلكه درباره‎ي آن بسيار تشويق و تأكيد كرده است. خدا مي‎داند كه دين او حق است و انسان با تعقّل حق را خواهد يافت؛ لذا امر و تشويق به تعقّل مي‎نمايد. در مقابل، دنباله روي آبا و اجداد و پيروي كوركورانه، بسيار مذمت شده و مطرود است. البته انسان بعد از يافتن حق، ممكن است به خاطر دل‎دادگي به دنيا و چشم بستن بر فطرت خود، دين را نپذيرد كه نتايج آن را هم خواهد ديد.
اما حكم ارتداد كه موجب شبهه گشته است، به خاطر منع از تفكر و تعقّل نيست، بلكه حكمت‎هاي ديگري دارد كه به برخي از آنها مي‎پردازيم.
اگر چه يك مسلمان با عقل و يقين مي‎داند كه خداوند حكيم نسبت به مصالح بندگان خويش از همه آگاه‎تر و دلسوزتر است؛ «انَّ الله بالناس لرؤف‏ رحيم»[1]؛ لذا در پذيرش حكم خداوند، اگر چه به علت و حكمت آن پي نبرد، ترديد نمي‎كند؛ «ذلكُم حُكمُ الله يحْكُم بينكُم و الله عليم حكيم».[2]
در اصطلاح، مرتد به كسي گفته مي‎شود كه بعد از قبول اسلام، با بلوغ و سلامت عقل و از روي عمد و اختيار، به گفتار و كرداري در جامعه دست بزند كه بيانگر تكذيب، استهزا و تبليغ عليه اسلام و ضروريّات دين باشد.
مرتد داراي اقسامي است و همه‎ي آنها داراي حكم يكسان نيستند. شديدترين حكم و مجازات درباره‌ي فردي است كه بعد از تولّد و بلوغ در خانواده‎ي مسلمان، مرتد شود؛ بنابراين، احكام ارتداد در مورد كساني كه رد و انكار خود را آشكار نمي‎كنند نيست و تجسّس در حريم فردي و تفتيش عقايد نيز حرام است. هم‌چنين كساني كه انكار يا شك خود را به صورت سؤال و در مقام تحقيق، نزد عالمان دين طرح نمايند بي‎اشكال است و عالمان دين وظيفه دارند كه به حل مشكل‎ها و پاسخ به سؤال‎هاي او بپردازند. احكام ارتداد عليه كساني است كه آشكارا اعلام ارتداد نموده، اصول مسلّم دين را انكار كنند و يا نسبت دروغ به آن بدهند و به تبليغ و استهزا عليه آن بپردازند.
اثبات حكم ارتداد و اجراي آن، همانند ديگر احكام جزايي اسلام، منوط به تحقّق شرايطي است و در عمل، در موارد بسيار محدودي، اين احكام به اجرا مي‎رسند و شايد سالياني بگذرد و موضوعي براي آن يافت نشود؛ لذا كارآيي اين حكم را نبايد فقط به لحاظ مجازات يك فرد نگريست، بلكه اين احكام ناظر به مصالح جامعه هستند و اصل وجود چنين احكامي جامعه را از آسيب حفظ نموده، اثرهاي رواني و اجتماعيِ مطلوبي به جاي مي‎گذارد كه در جهت تعالي جامعه به كار مي‎آيد. مطالعه‎ي اين اثرها، بعضي از حكمت‌هاي تشريع اين احكام را مشخص خواهد كرد كه از جمله، مي‎توان به موارد زير اشاره كرد:
يك. پايه و اساس جامعه‎ي اسلامي، دين است و تمام فعّاليّت‏هاي اجتماعي و فردي بر محور دين انجام مي‎شود. دين مانند روح زندگي بخش در همه‎ي زواياي جامعه‎ي اسلامي حضور دارد. هر صدمه‎اي كه به جايگاه رفيع دين وارد شود، اساس جامعه را به خطر مي‎اندازد. اگر انكار، تكذيب و استهزاي دين، به ويژه توسّط مسلمانان صورت گيرد، شبهه و ترديد و عدم پاي‎بندي نسبت به دين در ميان جامعه‎ي اسلامي رخنه ‏و رشد مي‎كند. دشمنان اسلام كه همواره به دنبال نفوذ و ضربه زدن به دين هستند، اگر اين راه را باز ببينند، با به كار گرفتن و جذب افراد سست‌ايمان و كشاندن آنها به كفر، براي خارج كردن دين از جايگاه خود و بي‎اهمّيّت نمودن آن، اقدام خواهند كرد و جامعه‎ي اسلامي با از دست دادن اين سرمايه‎ي عظيم به نابودي كشيده خواهد شد. اسلام كه دين جامع و كامل است با تشخيص درست اين نقطه‎ي آسيب‎پذير، با وضع حكم ارتداد به مقابله با كساني كه در صدد ضربه زدن به دين هستند پرداخته، ايمان و باورهاي حقّ مردم را در حصار امن قرار داده و با حفاظت از سلامت جامعه، زمينه را براي رشد و سعادت افراد آن فراهم كرده است.
دو. اثر رواني و اجتماعي ديگر اين حكم، بالا بردن اهمّيّت و ارزش دين است. دين براي انجام رسالت خود بايد در جامعه جايگاهي رفيع داشته باشد؛ همانند حكم قصاص و مجازات سارق كه حالتي براي افراد جامعه فراهم مي‎كند كه نه تنها به قتل و سرقت دست نمي‎زنند، بلكه جان و مال ديگران براي آنان احترام پيدا مي‌كند و در جهت حفظ آن مي‎كوشند. حكم ارتداد كمك مي‎كند تا دين در نظر مردمي كه از منزلت و ارزش نظري و عملي آن آگاه نيستند، جايگاه و ارزش واقعي خود را بيابد؛ و فوايد بسياري از اين طريق حاصل مي‎شود. اگر دين در نظر مردم، مهم و ارزشمند شد، توجّه خاصّي به آن مبذول مي‎دارند؛ آن را آسان از دست نمي‎دهند؛ به دنبال آگاهي و اطلاع صحيح از آن بر مي‎آيند و با طرح نظرات پخته و سنجيده، به رشد عملي و آگاهي مي‎رسند و اين چراغ هدايت را از تيرگي و خاموشي حفظ مي‎كنند.
سه. حكمت ديگر اين حكم با توجه به نكته‎اي كه گذشت به دست مي‎آيد. بيان كرديم كه تشخيص و پذيرش دين حق با سلامت عقل و بيداري فطرت امكان مي‎يابد. خداوند با وضع حكم ارتداد، هم ملاكي براي سنجش عقل قرار داد و هم عاملي براي بيداري فطرت. عامل مهّم بيداري فطرت، ياد مرگ است. اسلام هنگام ظهور، با ياد مرگ و آيات قيامت آغاز كرد و علماي اخلاق هم ياد مرگ را عامل اساسي در بيداري و سلوك مي‎دانند.
دين حق، ديني است كه مسئله‎ي مرگ را براي انسان حل مي‎كند، اسلام با معرفي مرگ به عنوان پلي براي گذر از دنياي محدود زماني به سراي جاويد آخرت و بيان رمز سعادت دو جهان، مسئله‎ي مرگ را به خوبي حل كرده و اين در كلام و سيره‎ي ائمه(ع) و مؤمنين واقعي كاملا مشهود است.
از سوي ديگر، در نزد خداوند، قيمت و ارزش دين، تمام هستي و دارايي انسان است و اين نيز در سيره‎ي معصومين(ع) و مؤمنان آشكار است؛ به ويژه حضرت سيّدالشّهدا(ع) كه هستي‎اش را براي حفظ دين فدا كرد و عقل حسابگر، اين قيمت را جز براي دين حق نخواهد پرداخت.
خداوند حكيم با وضع اين حكم، چراغي فراروي افرادي كه در صدد تحقيق و انتخاب دين و يا در معرض ارتداد هستند، قرار داده است كه با فطرت بيدار ببينند آيا آنچه بر مي‎گزينند، مشكل مرگ را حل مي‎كند؟ و با نيروي عقل بسنجند كه آيا راهي كه انتخاب مي‎كنند، ارزش آن را دارد كه همه‎ي هستي خود را براي آن بدهند؟ به اين ترتيب خداوند با لطف خود اين افراد را به سوي دين حق هدايت مي‎كند و آنها را وامي‎دارد كه با تحقيق و اطّلاع درست بيابند كه جز اسلام، ديني مقبول خدا نيست و با يقين، اسلام را بپذيرند.
نتيجه اين كه، خداوند با وضع حكم ارتداد، نه تنها راه تفكّر و انتخاب را نمي‎بندد و انسان را مجبور به دين‎داري نمي‎كند، بلكه با اين حكم او را وادار به تفكّر و تحقيق مي‎كند و انسان را در تشخيص راه حق ياري مي‎دهد تا با اختيار خود آن را بپذيرد.
حال اگر كسي پس از شنيدن نداي فطرت و آشنايي با اسلام، خواست‎هاي نفساني خود را ترجيح داد و به خاطر جاذبه‎هاي مادي، حاضر شد به حيثيّت نظام اسلامي و بهترين سرمايه و ارزشمندترين گوهر جامعه، لطمه بزند و وقيحانه به رجزخواني و انكار و تكذيب دين بپردازد و با حيات ظاهري خود در صدد نابودي حيات واقعي جامعه برآيد، نجات و صلاح جامعه و علاج خود او در اجراي حكم خداست، كه هم او از شقاوت بيش‌تر و هم جامعه از شر او خلاصي يابد و هم آثار و فوايد وجود چنين حكمي در جامعه بقا و تداوم يابد.
پی نوشتها:
[1]. سوره‌ي بقره (2)، آيه‌ي 147.
[2]. سوره‌ي ممتحنه (60)، آيه‌ي 10.
منبع: دين و آزادي، آیت الله محمد تقي مصباح يزدي، نشر مركز مطالعات و پژوهشهاي فرهنگي حوزه‌ علمیه (1381).


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.