چهارشنبه، 2 فروردين 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

چرا امروزه دموكراسى ليبرالى شايع تر از انواع ديگر دموكراسى است؟


پاسخ :
بايد گفت كه دموكراسى هاى غربى از دو شانس براى رشد و توسعه ى خود بهره جستند: اول آميزش با ليبراليسم؛ و دوم، رويارويى با سوسياليسم. ليبراليسم، عصاره ى تمام ايدئولوژى هاى ما قبل و قرون وسطايى، تا آن جا قوت گرفت كه فوكوياما با توجه به آن، پايان تاريخ را اعلام كرد و ليبراليسم را خاتم ايدئولوژى ها دانست. ساموئل هانتينگتون، كارل پوپر، مك فرسون و بيشتر دانشمندان غربى و بعضاً شرقى، به نظاره ى جمال ليبراليسم ايستادند و گويا ماوراى آن، حرفى براى گفتن ندارند؟
از طرف ديگر، ليبرال ـ دموكراسى، چنان كه گذشت، در مقابل سوسيال ـ دموكراسى، يعنى دموكراسى ماركسيستى، شرقى و توده اى نمايان شد و چون اصل ايدئولوژى ماركسيستى دوام پذير نبود، نظام دموكراتيك مبتنى بر آن نيز هرگز در برابر ايدئولوژى ليبراليسم با آن همه پتانسيل، ياراى رويارويى نداشت.
در هر حال، آنچه ليبرال ـ دموكراسى را بيش از اندازه مشهور ساخت، خيال «عدالت محورى» و پردازش اين مسئله در اذهان است. البته اين گمان مخالفانى هم چون پروفسور اَندرو لِوين[1] نيز دارد كه مى پندارد، عدالت در نظريه هاى سوسيال ـ دموكراسى يافتنى تر است تا در نظريه هاى ليبرال ـ دموكراسى؛ زيرا:
ارتباطات ليبرال ـ دموكراسى با سرمايه دارى، توزيع ثروت اجتماعى و بدان روى، بهره مندى ها و باركشى هاى اجتماعى در نظام هاى محقق ليبرال دموكراسى، عموماً به طور وسيعى نابرابر و تقريباً به طور مسلّم غيرعادلانه است.[2]
بنابراين، پاسخ صحيح اين پرسش، به شناختى دقيق از ليبراليسم بستگى دارد.
ليبراليسم يعنى نوعى ايدئولوژى و گونه اى از جهان بينى كه فرد را پايه ى ارزش هاى اخلاقى مى شمارد و همه ى افراد را داراى ارزش برابر مى داند؛ از اين رو، فرد بايد در انتخاب هدف هاى زندگى خويش آزاد باشد.[3]
پيش از ليبراليسم صدها ايدئولوژى وجود داشت اما هر كدام متناسب با زمان يا مكانى خاص بودند و فراتر از آن رنگ باختند.
ليبراليسم طى رنسانس و پيش از آن در ادبيات مغرب زمين نمايان شد و رفته رفته بر سياست و تمام شئون غرب حاكم گرديد و به شكل يك فرهنگ درآمد. اين مكتب بى رقيب، امروزه چنان آوازه يافته است كه اگر كسى بخواهد وارد جهان علمى جديد غرب در حوزه ى علوم انسانى شود، به گونه اى بايد اين ايدئولوژى را نردبان ترقى خود قرار دهد و وفادارى خويش را به آن بنماياند. گفته شد كه انديشمندانى نظير كارل پوپر، ساموئل هانتينگتون و بسيارى ديگر پشتيبان اين ايدئولوژى هستند. امروزه در غرب مهم نيست كه پيرو چه دينى هستى، مهم اين است كه ليبراليست هستى يا خير؟!
فوكوياما ـ چنان كه گذشت ـ يكى از متفكران معاصر مغرب زمين، تا آن جا به اين انديشه معتقد است كه، وقتى به آن رسيد، تصور كرد كه دنيا به پايان رسيده است؛ و در نتيجه، تئورى ويژه اش، تحت عنوان «نظريه ى پايان تاريخ» را به جهانيان اعلام نمود. معناى روشن اين نظريه آن است كه، هيچ گاه بشريت، از اين پس نخواهد توانست ايدئولوژى و مكتبى جديدتر از ليبراليسم ارائه كند.
از طرفى، نظام دموكراتيك با همه ى كاستى هايش توانست جذابيت هاى خود را هويدا سازد و به عنوان بهترين قالب و شكل براى آن محتوا، يعنى ليبراليسم، آشكار گردد. پس، اين كه مى بينيم ليبرال ـ دموكراسى شايع تر از بقيه ى نظام هاست، به دليل اين شكل و آن محتواست.
در عين حال، ليبراليسم يك دشمن ديرينه داشت كه از آن بى خبر نبود، اما احساس خطر جدى در اين مورد از سال 1979 مسيحى به او دست داد. اين خصم خطرناك، اسلام و انقلاب اسلامى بود؛ زيرا اسلام تنها ايدئولوژى اى است كه هر كجا برود، بى رقيب مى ماند. محتواى مكتب حيات بخش اسلام چنان بى عيب، بى رقيب و غنى است كه در هر قالبى ريخته شود، پرجاذبه ترين ايدئولوژى و نظام را به نمايش خواهد گذاشت.
اكنون فرض كنيم قالبى به نام مردم سالارى وجود دارد كه مى توان محتواهاى گوناگونى در آن ريخت. چنان چه ليبراليسم در اين ظرف گنجانيده شود، ليبرال ـ دموكراسى خواهيم داشت و اما اگر اسلام در اين ظرف قرار گيرد، نظام مردم سالارى دينى به بار خواهد نشست. شديدترين چالش ميان اسلام و ليبراليسم نيز در اين جاست كه انسان در جامعه ى ليبرال ـ دموكراسى، پشت به خدا نشسته، اما در جامعه ى مردم سالار دينى پيوسته و بىوقفه رو به خدا در حركت است. در چنين جامعه اى هم خدا سالار است و هم مردم؛ در حالى كه در جامعه ى ليبرال - دموكراسى در حقيقت يك اقليت حاكم اند. امروزه هر چند طرف داران دموكراسى ليبرال كم نيستند، اما حركت جهان به سويى است كه حاميان اين نوع نظام ها رو به كاهش اند.
پی نوشتها:
[1]. andrew levine.
[2]. اندرو لوين. نظريه ى ليبرال دموكراسى، ترجمه و تحشيه ى سعيد زيباكلام، ص 234.
[3]. على آقابخشى و مينو افشارى راد، فرهنگ علوم سياسى، ص 325، ش 1682.
منبع: اسلام و دموكراسى، نصرالله سخاوتى، انتشارات مركز مديريت حوزه علميه قم (1383)


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.