جمعه، 4 فروردين 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

مسيحيان در اسپانيا و اندلس چه جنایاتی مرتکب شدند؟


پاسخ :
بعد از هشت قرن، ( 92 ـ 898 هـ) كه «فرديناند» پادشاه «اراگون» آخرين بقاياى حكومت اسلامى را از بين برد، مسلمان ها در اسپانيا زندگى مى كردند و بر اثر ابتكار و جوانمردى و روح هم زيستى مسالمت آميز با پيروان ساير مذاهب، تمدنى بزرگ را بنا نهادند كه در حد خود بى نظير بود و به اقرار بسيارى از انديشمندان، جنبش فرهنگى و فكرى اروپا مرهون آشنايى با تمدّن بى نظير مسلمين است كه از طريق اندلس به اروپا راه يافته است.
ولى وقتى اسپانيا به دست مسيحيان افتاد رو به ويرانى و اضمحلال گذاشت و رفتارى كه مسيحيان با مردم اسپانيا و مسلمين آن جا نمودند، عكس آن رفتارى بود كه مسلمين در هنگام فتح اندلس با آنها كرده بودند.
گوستاولوبون مى نويسد:
نصارى وقتى كه آخرين پايتخت اسلامى اسپانيا، يعنى غرناطه را به تصرّف خود درآوردند، تمام تساهل مذهبى يا هم دردى هايى را كه اعراب در طول چندين قرن نسبت به آنها نشان داده بودند به يك باره از نظر محو ساخته و با وجود معاهدات و قراردادهاى عديده، در نهايت درجه ى قساوت و بى رحمى با ايشان سلوك نمودند!
درباره ى رفتار با آنان دو نظريّه ابراز شد; نظريّه ى اول كه توسط كشيش ها مطرح شد: تمام افراد مسلمين، بدون استثنا، مرد و زن و پير و جوان، حتّى اطفال نورس، بايد كشته شوند!
نظريّه ى دوّم از طرف عوام مردم بود. آنان از حكومت وقت خواستند تا همه ى مسلمانان را از مملكت خارج نمايند.
فليپ دوّم، پادشاه وقت، براى آن كه به هر دو نظريّه عمل كرده باشد، در سال 1610 ميلادى، دستور داد: مسلمانان را از مملكت بيرون كنند! ولى اين فرمان تحت شرايطى به انجام رسيد كه سه چهارم مسلمانان، قبل از آن كه از اسپانيا خارج شوند، به قتل رسيدند![1]
هم چنين مى نويسد:
فرديناند مطابق معاهده اش با مسلمين، در مذهب و زبان، به آنها آزادى داد; ليكن از 1499 ميلادى با تعدّى وجور آنها را به جبر و عنف، مسيحى مى نمود، سپس به بهانه ى اين كه مسيحى نيستند همه را به ديوان عدالت مقدس مذهبى ـ كه براى مجازات اشخاص مشكوك، تأسيس شده بود ـ سپردند. محكمه ى مزبور تا حد امكان آنان را در آتش سوزانيد و چون اين عمل به كندى پيش مى رفت و سوزاندن صدها هزار نفر كارى بس مشكل بود; لذا به اخراج مسلمين از كشور پرداختند.
كشيش بزرگ، رييس محكمه ى مقدس فوق، رأى داد كه تمام مسلمانان را با زن و بچه ازدم شمشير بگذرانند!
راهبى بليدا نام، از اسقف اعظم قدم جلوتر گذاشت و از اين رو كه اعراب مسلمان حقيقتاً مسيحى نشده اند، رأى به قتل تمام اعراب (مسيحى و مسلمان) داد!
آن گاه درباره ى اخراج مسلمانان چنين نقل مى كند:
بليدا راهب مزبور، با نهايت مسرت و خوشى ذكر مى كند كه سه قسمت اين جمعيّت، در اثناى راه به قتل رسيدند; خصوصاً در يكى از اين مهاجرت ها، يكصد هزار نفر از گروه يكصد و چهل هزار نفرى مسلمانان كه به طرف آفريقا مى رفتند، به قتل رسيدند. در ظرف چند ماه بيش از يك ميليون مسلمان از اندلس خارج گرديدند و مطابق تخمينى كه دراين باب از «سديلو» و اكثر مورخين به عمل آمده است، از ابتداى فتح فرديناند تا زمان اخراج مسلمين از اندلس، سه ميليون نفر از رعاياى كشور كاسته شده است; البته بعد از اين قتل عام، واقعه ى سن بارتلمى را بايد يكى از وقايع عادى و كوچك به شمار آورد. شايد تا كنون هيچ يك از بى رحم ترين و وحشى ترين كشورگيران عالم، دامن خود را به چنين لكه ى قتل عامى نيالوده است![2]
مسيحيان بشردوست! بعد از تصاحب كشور اسپانيا، مساجد مسلمين را به كليسا تبديل نمودند. آزادى در اقامه ى شعاير دينى را از مسلمانان سلب و قبرستان آنان را خراب و آنان را از استحمام و نظافت كه يك امر ضرورى است منع كرده، حمام هاى آنان را ويران نمودند.[3]
آنها را مجبور مى كردند تا از آيين و زبان خود دست بكشند، در غير اين صورت محكوم به مرگ مى شدند!
در سال 1418 حدود سه هزار نفر را به حكم محكمه ى تفتيش عقايد سوزاندند و 13هزار نفر را به مجازات هاى ديگر رسانيدند! كريمنس، اسقف اعظم طليطله، كتابخانه ى بزرگ غرناطه را كه داراى 80000 جلد كتاب بود آتش زد.
جان ديون پورت، درباره ى جنايات شرم آور مسيحيان اسپانيا مى نويسد:
كيست كه بر فقدان آخرين بقاياى آثار جوانمردى، يعنى سقوط امپراطورى اسلام در اسپانيا سوگوارى نكرده باشد؟
كيست كه فضاى سينه اش، نسبت به آن ملّت شجاع و سخاوتمند،مملّو تمجيد و تكريم نباشد؟!
همان ملّتى كه در طول هشتصد سال حكومت بر اسپانيا، حتى تاريخ نويسان مخالف آنها نتوانستند كوچك ترين نمونه اى از ظلم و ستمگرى راجع به آنها بنويسند.
كيست كه از تحريكات دستگاه مسيحيّت، خجلت زده نشده باشد؟!
...گرچه نقشه هاى خائنانه و اعمال شرم آور مسيحيان، حكومت چند ساله ى مسلمين را در اسپانيا از بين برد، ولى دود اين خرابكارى، در درجه ى دوم، به چشم خود اروپاى مسيحى رفت; زيرا طبق گفته ى اناتول فرانس، حمله ى وحشى هاى شمال اروپا بر اسپانيا و نابود كردن حكومت و دستگاه علمى اسلامى، حداقل پانصد سال اروپا را از ترقيّات علمى و رسانس، عقب انداخت.[4]
پی نوشتها:
[1]. گوستاولوبون، تمدن اسلام و عرب، ترجمه ى سيد هاشم حسينى، ص 723.
[2]. همان، ص 333.
[3]. ژوزف ماك كاپ، عظمت مسلمين در اسپانيا، ترجمه ى ابوالقاسم فيضى، ص 241 ـ 243.
[4].جان ديون پورت،عذر تقصير به پيشگاه محمّد و قرآن،ترجمه ى سيدغلام رضاسعيدى، ص 133.
منبع: اسلام و اقليّت هاى مذهبى، محمد باقر طاهرى، انتشارات مركز مديريت حوزه علميه قم (1384).


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.