سه‌شنبه، 8 فروردين 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

آيا مى توان بر طبق هر يك از قرائت هاى هفت گانه قرآن را تفسير كرد؟ يا تفسير بايد برا ساس قرائت خاصى باشد؟


پاسخ :
برخى مدعى شده اند كه ما مى توانيم قرآن را براساس هريك از قرائت هاى هفت گانه ى قرّاء سبعه[1] تفسير كنيم و بر اين گفته دلايلى ارائه كرده اند. به نظر مى رسد كه اين دلايل تمام نيست و ما نمى توانيم قرآن را بر طبق هريك از قرائات هفت گانه تفسير كنيم. از جمله دلايلى كه مدعيان اين ديدگاه ذكر كرده اند، اين است كه: قرائت هاى هفت گانه اى كه از قراء سبعه روايت شده، متواتر[2] است و وقتى قرائت ها متواتر بود، ما يقين مى كنيم كه اين قرائت ها از سوى پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) به مردم ارائه شده و يا دست كم مورد تأييد ايشان است؛ بنابراين، تفسير بر اساس قرائت هاى هفت گانه، جايز و صحيح است.
اين استدلال ناتمام است؛ زيرا اولا: تواتر قرائات سبعه، يك ادعاى محض و فاقد دليل است و حداكثر چيزى كه مى توان در مورد تواتر اين قرائات پذيرفت، اين است كه آن ها از زمان تلاوت قاريان هفت گانه تا زمانى كه به دست ما رسيده است، تواتر دارند؛ اما بر تواتر اين قرائت ها پيش از آن زمان، تا زمان پيامبر(صلى الله عليه وآله) هيچ دليلى نداريم.ثانياً: در مواردى كه اختلاف قرائت در معنا با هم ناسازگار باشند، لازم مى آيد آيات قرآن مشتمل بر ناسازگارى و اختلاف باشند و التزام به آن غير ممكن است؛ زيرا برخلاف صريح آيه ى 83 سوره ى نساء است كه مى فرمايد: «اگر قرآن از سوى غير خدا مى بود، در آن اختلاف فراوان مى يافتيد.»
دليل ديگرى كه برخى براى تواتر قرائت هاى هفت گانه به آن استناد كرده اند، روايتى است كه مى فرمايد: «نزل القرآن على سبعة احرف». اين روايت در منابع اهل سنت موجود است. اين مدعيان مى گويند: مقصود از نزول قرآن بر هفت حرف، نزول قرآن بر هفت قرائت است و قرآن با هفت قرائت بر پيامبر(صلى الله عليه وآله)نازل شده است و ما با چنين باورى مى توانيم براساس هفت قرائت، قرآن را تفسير كنيم.
اين استدلال نيز نادرست است؛ زيرا اولا: اين روايات در منابع شيعى نيست؛ بلكه به عكس، رواياتى داريم كه تأكيد مى كند نزول قرآن بر هفت قرائت حرف نادرستى است و قرآن بر يك قرائت نازل شده است. از امام باقر(عليه السلام) نقل شده است كه فرمود: «ان القرآن واحد نزل من عند واحد و لكن الاختلاف يجىء من قبل الرواة؛ قرآن يكى است و از سوى خداى واحد نازل شده است؛ اما اختلاف هايى كه در قرائت ها وجود دارد، از طرف راويان اين قرائت هاست.» در روايت ديگرى يكى از اصحاب مى گويد: من خدمت امام صادق(عليه السلام) عرض كردم: «ان الناس يقولون انّ القرآن نزل على سبعة احرف؛ مردم مى گويند: قرآن بر هفت حرف نازل شده است.» حضرت فرمود: «كذبوا اعداء اللّه و لكنّه نزل على حرف واحد من عند واحد؛[3] اين سخن دشمنان خداست كه دروغ مى گويند، و ليكن قرآن بر يك حرف از سوى خداوند واحد نازل شده است.»
افزون بر اين، دانشمندان تفسيرهاى مختلفى[4]، حدود بيست تفسير و توجيه، براى اين روايت ذكر كرده اند و اين گونه نيست كه اين توجيه و تفسيرى كه مدعيان مطرح مى كنند، بر آن تفسيرها ترجيح داشته باشد؛ بنابراين، يك روايت مبهم و متشابهى خواهد شد كه مقصود اصلى آن روشن نيست.
دليل ديگرى كه ممكن است براى چنين ادعايى اقامه شود، روايتى است كه از طريق شيعه از امام معصوم(عليه السلام) نقل شده است كه مى فرمايد: «اقرأ كما يقرأ الناس حتى يقوم القائم»[5] در اين روايت دستور داده شده كه قرآن را آن گونه بخوانند كه توده ى مردم مى خوانند و چون قرائت هاى هفت گانه، در بين توده ى مردم رواج داشته، پس معناى روايت اين است كه طبق هفت قرائت بخوانيد؛ در نتيجه اين قرائت هاى هفت گانه ى قرآن همگى معتبرند و مى توانيم قران را براساس هر يك از آن ها تفسير كنيم.
اين استدلال نيز ناتمام است؛ زيرا اولا: در روايت دستور داده شده كه قرآن را برطبق قرائت هايى كه مردم مى خوانند، قرائت كنيم، اما نسبت به مقام تفسير كه دنبال كشف مراد خدا هستيم، اين روايت دلالت ندارد. ممكن است به دلايلى همان قرائت رايج بين مردم در مقام خواندن و تلاوت كردن تأييد شده باشد، ولى در مقام كشف و تفسير، اگر قرائت رايج بين مردم، دقيقاً قرائتى كه پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله)فرموده است، نباشد، معناى تأييد تفسير براساس آن، گمراهى و جهل است.
ثانياً: دليلى بر وجود هفت قرائت در زمان صدور اين روايت (اقرأ كما يقرأ الناس) در دست نيست.
پی نوشتها:
[1]. عبدالله بن عامر (م 118 هـ)، عبدالله بن كثير (م 120 هـ)، عاصم بن ابى النجود (م 128 هـ)، ابوعمر بن علاء (م 154 هـ)، حمزة بن حبيب زيّات (م 156 هـ)، نافع بن عبدالرحمن (م 169 هـ)، على بن حمزه كسائى (م 186 هـ)، ر.ك: محمد هادى معرفت، علوم قرآنى، ص 189.
[2]. «ان القرائات السبع متواترة عند الجمهور...» بدرالدين محمد بن عبدالله الزركشى، البرهان فى علوم القرآن، ج 1، ص 466.
[3]. همان.
[4]. ر.ك: جلال الدين السيوطى، الاتقان فى علوم القرآن، ج 1، ص 154 و 146.
[5]. محمد باقر المجلسى، بحارالانوار، ج 92، ص 88، باب 8.
منبع: منطق فهم قرآن، محمود رجبى، انتشارات مركز مديريت حوزه علميه قم (1385).


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.