پرسش :
در باره ى معاد جسمانى و روحانى چند نظريه وجود دارد؟
پاسخ :
سه نظريه در چگونگى بر پايى معاد مطرح است:
1. فقط جسمانى: برخى فقيهان و حديث نگاران (در دوره هاى پيشين) روح را داراى واقعيتى مادى مى دانستند كه مانند آتش در ذغال و يا آب در برگ گل ها، در بدن سريان و جريان دارد و با نابودى بدن پس از مرگ، نابود مى گردد و چيزى به نام روح انسان باقى نمى ماند تا در قيامت برانگيخته شود (آنچه مهم است بدن است)؛ پس معاد، فقط جسمانى خواهد بود.
2. فقط روحانى: فلاسفه ى پيشين و پيروان حكمت مشاء بر اين باور بودند، كه نفس و روح انسان داراى واقعيتى مجرد و جداى از ماده است كه نابودى و فنا در آن راه ندارد؛ اما بدن پس از مرگ و قطع علاقه ى روح از آن، نابود مى گردد و چيزى از صورت و اعراض آن باقى نمى ماند تا بار ديگر در قيامت اعاده شود؛ پس معاد، فقط روحانى است.
مى گويند نفس ناطقه ى انسانِ نيكوكار به خاطر هيئت هاى فاضله و نيكو همواره در خوشى ها و لذت ها و ابتهاج هاى عقلى به سر مى برد؛ اما نفس ناطقه ى انسان بدكار به خاطر جهل و تيرگى ها و هيئت هاى زشت و پست در عذاب عقلى به سر مى برد.
3. جسمانى و روحانى با هم: بسيارى از بزرگان حكما و مشايخ عرفا و گروهى از متكلمين، مانند غزالى، كعبى، حليمى، راغب اصفهانى و بسيارى از دانشمندان اماميه، مانند شيخ مفيد، سيد مرتضى، شيخ طوسى، محقق طوسى، علامه حلى و... معاد جسمانى - روحانى را پذيرفته اند؛ زيرا آنان نفس را جوهرى مجرد از ماده مى دانند كه بار ديگر در سراى آخرت به بدن باز مى گردد[1]، اين نظريه را اكثر نصارى نيز قبول دارند.
پی نوشت:
[1]. ر.ك: صدرالدين محمد شيرازى، الحكمة المتعاليه، ج 9، ص 165؛ سعدالدين تفتازانى، شرح المقاصد، تحقيق عبدالرحمن عميره، ج 5، ص 88؛ فياض لاهيجى، گوهر مراد، مقاله ى 3، باب 4، فصل 6؛ بوعلى سينا، الهيات شفا، مقاله ى 9، فصل 7، و جعفر سبحانى، منشور جاويد، ج 9، ص 107.
منبع: آخرين سفر، رحيم لطيفى، انتشارات مركز مديريت حوزه علميه قم (1385)
سه نظريه در چگونگى بر پايى معاد مطرح است:
1. فقط جسمانى: برخى فقيهان و حديث نگاران (در دوره هاى پيشين) روح را داراى واقعيتى مادى مى دانستند كه مانند آتش در ذغال و يا آب در برگ گل ها، در بدن سريان و جريان دارد و با نابودى بدن پس از مرگ، نابود مى گردد و چيزى به نام روح انسان باقى نمى ماند تا در قيامت برانگيخته شود (آنچه مهم است بدن است)؛ پس معاد، فقط جسمانى خواهد بود.
2. فقط روحانى: فلاسفه ى پيشين و پيروان حكمت مشاء بر اين باور بودند، كه نفس و روح انسان داراى واقعيتى مجرد و جداى از ماده است كه نابودى و فنا در آن راه ندارد؛ اما بدن پس از مرگ و قطع علاقه ى روح از آن، نابود مى گردد و چيزى از صورت و اعراض آن باقى نمى ماند تا بار ديگر در قيامت اعاده شود؛ پس معاد، فقط روحانى است.
مى گويند نفس ناطقه ى انسانِ نيكوكار به خاطر هيئت هاى فاضله و نيكو همواره در خوشى ها و لذت ها و ابتهاج هاى عقلى به سر مى برد؛ اما نفس ناطقه ى انسان بدكار به خاطر جهل و تيرگى ها و هيئت هاى زشت و پست در عذاب عقلى به سر مى برد.
3. جسمانى و روحانى با هم: بسيارى از بزرگان حكما و مشايخ عرفا و گروهى از متكلمين، مانند غزالى، كعبى، حليمى، راغب اصفهانى و بسيارى از دانشمندان اماميه، مانند شيخ مفيد، سيد مرتضى، شيخ طوسى، محقق طوسى، علامه حلى و... معاد جسمانى - روحانى را پذيرفته اند؛ زيرا آنان نفس را جوهرى مجرد از ماده مى دانند كه بار ديگر در سراى آخرت به بدن باز مى گردد[1]، اين نظريه را اكثر نصارى نيز قبول دارند.
پی نوشت:
[1]. ر.ك: صدرالدين محمد شيرازى، الحكمة المتعاليه، ج 9، ص 165؛ سعدالدين تفتازانى، شرح المقاصد، تحقيق عبدالرحمن عميره، ج 5، ص 88؛ فياض لاهيجى، گوهر مراد، مقاله ى 3، باب 4، فصل 6؛ بوعلى سينا، الهيات شفا، مقاله ى 9، فصل 7، و جعفر سبحانى، منشور جاويد، ج 9، ص 107.
منبع: آخرين سفر، رحيم لطيفى، انتشارات مركز مديريت حوزه علميه قم (1385)