يکشنبه، 13 فروردين 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

آيا پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) مى توانست بخواند و بنويسد؟


پاسخ :
براى پاسخ به اين پرسش، لازم است دوران زندگانى پيامبر گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله) را به دو بخش جداگانه تقسيم كنيم:
1. دوران پيش از بعثت؛
2. دوران پس از بعثت.
دوران پيش از بعثت
خداوند سبحان در اين باره مى فرمايد:
(وَ ما كُنْتَ تَتْلُوا مِنْ قَبْلِهِ مِنْ كِتاب وَ لا تَخُطُّهُ بِيَمِينِكَ إِذاً لاَرْتابَ الْمُبْطِلُونَ)؛[1]
تو هرگز پيش از اين نوشته اى نمى خواندى و با دست خود چيزى نمى نوشتى، مبادا كسانى كه در صدد تكذيب و ابطال سخنان تو هستند، شك و ترديد كنند.
مسلمانان با توجه به اين آيه، بر اين باورند كه آن حضرت پيش از بعثت، نه كتابى را مى خواند و نه صفحه اى مى نوشت.
يكى از اوصاف پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) ـ چنان كه در قرآن كريم نيز آمده ـ «اُمّى» مى باشد: (الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِيلِ)؛[2] همان ها كه از فرستاده ى خدا، ـ پيامبر امى ـ پيروى مى كنند، پيامبرى كه صفاتش را در تورات و انجيلى كه نزدشان است، مى يابند... .
در اين آيه، از پيامبر گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله) به صفت «امى» ياد شده است. براى «اُمّى» چند معنا گفته شده است كه مناسب ترين آن ها «درس نخوانده» است[3]. آرى او يك فرد درس نخوانده بود، ولى در كتاب خود معارف و علومى براى بشر آورد كه تا زمان حاضر به فكرها و عقل هاى دانشمندان جهان روشنى بخشيده و متفكران شرق و غرب را مبهوت خود ساخته است.
به باور ما، پيامبر اسلام به رموز جهان خلقت و اسرار آفرينش و قوانينى كه در سراسر جهان هستى حكومت مى كند، واقف بوده است و اين مطلبى است كه هيچ يك از مسلمانان، آن را انكار نمى كنند و همگى در برابر عظمت اين يگانه مرد عرصه عقل و معرفت، سر تعظيم فرود مى آورند.
حال اين پرسش مطرح مى شود كه چرا اين كانون بزرگ عقل و دانش در دوران پيش از بعثت، نه كتابى خواند و نه چيزى نوشت؟!
آيه اى كه در ابتدا آورده شد، پاسخ اين پرسش را به صراحت بيان مى كند و دليل آن را تنها قطع وسوسه هاى اهل باطل مى داند كه مبادا آنان در قرآن ـ اين بزرگ ترين و جاودانه ترين معجزه ى پيامبر اسلام ـ تشكيك كرده و آن را از نوشته هاى شخص پيامبر بر اساس كتاب هاى ديگران بدانند؛ از اين رو نوشته اند: «كفار قريش كه از هيچ گونه اتهامى نسبت به حضرت خوددارى نمى كردند، هيچ گاه او را متهم نكردند كه كتاب هاى گذشتگان را خوانده و به ذهن سپرده و براى ايشان خوانده است.»[4]
البته بسيارى معتقدند كه نخواندن و ننوشتن حضرت دليل بر عدم قدرت او بر نوشتن و خواندن نيست؛ زيرا خواندن و نوشتن كمال بزرگى است كه پيامبر اسلام نمى تواند، حتى پيش از رسالت، فاقد آن باشد، هر چند او از اين كمال به جهت مصلحتى كه بيان شد، هرگز استفاده نكرد[5].
دوران پس از بعثت
ستاره اى بدرخشيد و ماه مجلس شد *** دل رميده ى ما را انيس و مونس شد
نگار من كه به مكتب نرفت و خط ننوشت *** به غمزه مسأله آموز صد مدرس شد
درباره ى دوران پس از بعثت، ميان مسلمانان اختلاف نظر وجود دارد. برخى بر اين باورند كه ايشان، مانند پيش از رسالت، نه چيزى خواند و نه چيزى نوشت و براى اثبات اين گفته، شواهدى از احاديث و تاريخ نيز نقل مى كنند؛ ولى برخى ديگر، مسأله ى خواندن پس از رسالت را براى آن حضرت قائلند؛ اما نوشتن را از او نفى مى كنند. اين گروه نيز براى اثبات سخن خويش به روايت هايى استدلال مى كنند كه برخى از آن ها را، براى نمونه، ذكر مى كنيم.
1. «عن هشام بن سالم عن ابى عبدالله(عليه السلام): كان النبى(صلى الله عليه وآله) يقرأ الكتاب ولا يكتب؛[6] هشام بن سالم از امام صادق (عليه السلام)نقل مى كند كه فرمود: پيامبر(صلى الله عليه وآله) مى خواند، ولى نمى نوشت.»
2. «عن الحسن بن صيقل قال: سمعت ابا عبدالله(عليه السلام) يقول. كان مما مَنَّ الله ـ عزوجل ـ به على نبيه(صلى الله عليه وآله)، انه كان اميّا لايكتب ويقرأالكتاب،[7]امام صادق(عليه السلام) فرمود: از منّت هاى خدا بر پيامبرش اين است كه او درس نخوانده بود و چيزى نمى نوشت، ولى نوشته ها را مى خواند.»
ظاهر اين دو روايت، به ويژه با توجه به تعبير «النبى» (در روايت اول) و «نبيّه» (در روايت دوم)، اين است كه مراد امام(عليه السلام) دوران پس از رسالت است.
خلاصه اين كه مسأله نوشتن آن حضرت طبق قراين و دلايل، چه در دوران رسالت و چه پيش از آن، منتفى است؛ اما مسأله خواندن پيش از رسالت نيز بر اساس آيه اى كه ذكر شد، منتفى مى باشد، ليكن خواندن ايشان را پس از رسالت نمى توان منتفى دانست.
منابعى براى آگاهى بيشتر:
1. مكتب وحى، (مفهوم امى بودن پيامبر).
2. پيامبر امى.
پی نوشتها:
[1]. عنكبوت، 41.
[2]. اعراف، 157.
[3]. ر. ك: پيامبر امّى، شهيد مطهرى.
[4]. تفسير القرآن، ج 3، ص 357.
[5]. ر.ك: بحارالانوار، ج 96، ص 136 (فصل حديبيه).
[6]. ر. ك: بحارالانوار، ج 16، ص 132.
[7]. همان، ص 132.
منبع: پرسش ها و پاسخ هايى پيرامون نبوت و رسالت، فاضل عرفان، انتشارات مركز مديريت حوزه علميه (1383).


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.