پرسش :
نظر اسلام در مورد خودكشي چيست؟
پاسخ :
از ديدگاه اسلام مالك همه چيز از جمله انسان، خداوند است و اوست كه حق تصرف در جهان و انسان را دارد. آن جا كه او رخصت دهد، مجاز و جايى كه او اذن ندهد، غيرمجاز است. از جمله موارد، كشتن انسان است. در اين موضوع هيچ تفاوتى بين انتحار و ديگر كشى نيست، چرا كه اين كار سلب حق حيات از خود و يا ديگرى است. خداى سبحان انسان را از اين امر برحذر داشته، مىفرمايد: «من قتل نفسا بغير نفس او فساد فى الارض و فكانما قتل الناس جميعا؛ و آن كس كه انسانى را بدون اين كه قاتل باشد و يا در زمين فساد كند بكشد گويا همه مردم را كشته است»، (مائده، آيه 32).
مرگ و حيات يك نفر، اگر چه مساوى با مرگ و حيات اجتماع نيست، اما شباهتى به آن دارد، ازاينرو در جايى كه اذن خداوند نيست، انجام دادن آن حرام و گناه است.
در نگرش الهى، از آن جا كه خداوند خالق انسان است و تمام هستى او از خدا است، هيچ كسى نه حق كشتن ديگرى را دارد و نه حق كشتن خود را. اين بدان جهت است كه از ديدگاه اسلام و همه مكاتب الهى، حيات موهبتى الهى و حقى خدادادى است. از اين رو هرگاه اين حق وسيلهاى براى قتل نفوس ديگر يا باعث فساد در جامعه و بر هم زدن نظم شايسته حاكم بر جامعه شود و افرادى در صدد محاربه با نظام الهى برآيند، اين حق به نفع ديگران سلب مىشود، (ر.ك: آيات 32 و 33 مائده - 178 و 179 و 217 بقره).
به طور كلى مىتوان گفت:
الف) حيات، موهبتى خداوندى است و حق حيات براى همه انسانها تضمين شده است و همه دولتها، جمعيتها و افراد مكلف به حمايت و دفاع از اين حقاند و كشتن هيچ كس بدون مجوز شرعى جايز نيست.
ب ) استفاده از هر وسيلهاى براى نابودى چشمهسار حيات بشرى، اعم از كلى و جزئى، حرام است.
ج ) حفظ ادامه حيات بشرى، تا آنجا كه مشيت الهى تعلق گيرد، واجب است؛ خواه محافظت هر فردى بر حيات خود در مقابل تعدى ديگران و يا تعدى بر خويشتن (مانند خودكشى) باشد و يا محافظت او درباره حيات ديگران.
نتيجه آن كه در نگرش الهى «حق حيات» عطاى الهى است كه مسؤولانه به انسان عطا شده است. پس بايد اولاً در حفظ آن مراقب بود؛ چه اين كه «حيات» فقط «حق» افراد نيست بلكه حفظ آن، «تكليف» آنان نيز مىباشد.
ثانيا: چون مالك اصلى اين حق خداوند متعال است و در مواردى كه اين عطاى الهى، باعث سوء استفاده افرادى واقع شود، از آنان سلب مىشود (مانند حكم قصاص، رجم يا اعدام كه خشونتهاى قانونى مىباشند). هم او كه «حيات» را داده است مىگويد: در اين موارد «بايد سلب نمود».
با توجه به تحليل مذكور به يك آيه و دو حديث شريف درباره حرمت شديد «خودكشى» اشاره مىشود. خداوند مىفرمايد: «ولا تقتلوا انفسكم ان الله كان بكم رحيما و من يفعل ذلك عدوانا و ظلما فسوف نصليه نارا و كان ذلك على الله يسيرا؛ و خود را مكشيد زيرا خداوند به شما مهربان است و هر كس چنين كارى را از روى عداوت و ستم انجام بدهد، به زودى او را در آتش مىاندازيم و اين كار براى خدا آسان است»، (نساء، آيات 29 و 30).
گرچه برخى از مفسران احتمال دادهاند كه مقصود از «انفسكم» نفوس مردم اجتماع مىباشد. بنا بر ان معناى آيه چنين مىشود كه «همديگر را از روى عداوت و ستم مكشيد» لكن اولاً، آيه شامل هرگونه قتل نفس مىشود و به مقتضاى آيه 32 سوره «مائده» هر كس كه بىگناهى را [بدون عنوان قصاص يا افساد در روى زمين] بكشد، مانند آن است كه همه انسانها را كشته است. ثانيا، امام صادق(ع) با استناد به همين آيه مىفرمايد: «هر كس عمدا خودكشى كند، براى هميشه در آتش جهنم عذاب خواهد شد» «من قتل نفسه متعمدا فهو فى نار جهنم خالدا فيها قال الله عز وجل: «ولا تقتلوا انفسكم...»، (الحر العاملى (الشيخ) محمد بن الحسن، وسايل الشيعه، ج 19، بيروت، داراحياء التراث العربى، باب تحريم قتل الانسان نفسه، ص 13، ح 2 و 3).
افزون بر اين، امام باقر(ع) نيز فرمودهاند: «مؤمن به هر بلايى مبتلا مىشود و با هر نوعى مرگ مىميرد ولى خودكشى نمىكند» «ان المؤمن يبتلى بكل بلية و يموت بكل ميتة الا انه لايقتل نفسه»، (همان).
همان طور كه گفته شد قرآن كريم در مورد قتل نفس فرموده است : «انه من قتل نفسا بغير نفس او فساد فى الارض فكانما قتل الناس جميعا؛ هر كس نفسى را بدون قصاص و يا فساد در زمين كشت مثل اينست كه همه مردم را كشته است». بعضى از مفسران در توجيه اين آيه گفتهاند: كسى كه حاضر است شخصى را به ناحق بكشد انسان و انسانيت در نزد او بىارزش است و اگر يك نفر را كشت مثل اين است كه همه
انسانها را كشته است. همه مفاسد و زيانهايى كه در كشتن ديگران هست در خودكشى نيز وجود دارد از جمله:
1- خودكشى نافرمانى و سرپيچى از دستور خدا است و كسى كه دستور خدا را ناديده انگارد و سرپيچى كند مستحق عذاب مىگردد.
2- خودكشى دليل بر عدم ايمان و ياس و نا اميد شدن از خدا مىباشد و ياس و نااميدى از خداوند از بزرگترين گناهان است كه گاهى در رتبه شرك و كفر قرار مي گيرد.
3- كسى كه دست به خودكشى زده همانند كسى كه ديگرى را كشته انسان و انسانيت در نظر او بىارزش شده است. از اين جهت بين خودكشى يا كشتن ديگران فرقى نيست و همانگونه كه هر كس ديگرى را كشت مستحق عقوبت و عذاب مىگردد انسانى كه خودكشى كرده نيز مستحق عقوبت و عذاب الهى مىگردد و اين با عدالت خدا هيچگونه منافاتى ندارد.
4- خودكشى گناهى كبيره است؛ اما اين كه عقوبت آن دقيقا چيست و آيا موجب عذاب ابدى است يا عذاب او هميشگي و ابدي نيست اطلاعى نداريم و چه بسا نسبت به افراد و شرايط آنها نيز مجازاتهاى متفاوتى داشته باشد، اما به هر حال خودكشى عملى نادرست است كه نه دين بر آن صحه مىگذارد و نه عقل و خرد انسانى.
5- در نظامهاى حقوقى جهان نيز اساسا خودكشى نوعى بزهكارى و جرم تلقى مىشود، ازاينرو شخصى كه به خودكشى كننده در جهت انتحار كمك كند، شريك جرم شناخته شده و مجازات مىشود و اين فرع بر جرم بودن خودكشى است.
www.morsalat.com
از ديدگاه اسلام مالك همه چيز از جمله انسان، خداوند است و اوست كه حق تصرف در جهان و انسان را دارد. آن جا كه او رخصت دهد، مجاز و جايى كه او اذن ندهد، غيرمجاز است. از جمله موارد، كشتن انسان است. در اين موضوع هيچ تفاوتى بين انتحار و ديگر كشى نيست، چرا كه اين كار سلب حق حيات از خود و يا ديگرى است. خداى سبحان انسان را از اين امر برحذر داشته، مىفرمايد: «من قتل نفسا بغير نفس او فساد فى الارض و فكانما قتل الناس جميعا؛ و آن كس كه انسانى را بدون اين كه قاتل باشد و يا در زمين فساد كند بكشد گويا همه مردم را كشته است»، (مائده، آيه 32).
مرگ و حيات يك نفر، اگر چه مساوى با مرگ و حيات اجتماع نيست، اما شباهتى به آن دارد، ازاينرو در جايى كه اذن خداوند نيست، انجام دادن آن حرام و گناه است.
در نگرش الهى، از آن جا كه خداوند خالق انسان است و تمام هستى او از خدا است، هيچ كسى نه حق كشتن ديگرى را دارد و نه حق كشتن خود را. اين بدان جهت است كه از ديدگاه اسلام و همه مكاتب الهى، حيات موهبتى الهى و حقى خدادادى است. از اين رو هرگاه اين حق وسيلهاى براى قتل نفوس ديگر يا باعث فساد در جامعه و بر هم زدن نظم شايسته حاكم بر جامعه شود و افرادى در صدد محاربه با نظام الهى برآيند، اين حق به نفع ديگران سلب مىشود، (ر.ك: آيات 32 و 33 مائده - 178 و 179 و 217 بقره).
به طور كلى مىتوان گفت:
الف) حيات، موهبتى خداوندى است و حق حيات براى همه انسانها تضمين شده است و همه دولتها، جمعيتها و افراد مكلف به حمايت و دفاع از اين حقاند و كشتن هيچ كس بدون مجوز شرعى جايز نيست.
ب ) استفاده از هر وسيلهاى براى نابودى چشمهسار حيات بشرى، اعم از كلى و جزئى، حرام است.
ج ) حفظ ادامه حيات بشرى، تا آنجا كه مشيت الهى تعلق گيرد، واجب است؛ خواه محافظت هر فردى بر حيات خود در مقابل تعدى ديگران و يا تعدى بر خويشتن (مانند خودكشى) باشد و يا محافظت او درباره حيات ديگران.
نتيجه آن كه در نگرش الهى «حق حيات» عطاى الهى است كه مسؤولانه به انسان عطا شده است. پس بايد اولاً در حفظ آن مراقب بود؛ چه اين كه «حيات» فقط «حق» افراد نيست بلكه حفظ آن، «تكليف» آنان نيز مىباشد.
ثانيا: چون مالك اصلى اين حق خداوند متعال است و در مواردى كه اين عطاى الهى، باعث سوء استفاده افرادى واقع شود، از آنان سلب مىشود (مانند حكم قصاص، رجم يا اعدام كه خشونتهاى قانونى مىباشند). هم او كه «حيات» را داده است مىگويد: در اين موارد «بايد سلب نمود».
با توجه به تحليل مذكور به يك آيه و دو حديث شريف درباره حرمت شديد «خودكشى» اشاره مىشود. خداوند مىفرمايد: «ولا تقتلوا انفسكم ان الله كان بكم رحيما و من يفعل ذلك عدوانا و ظلما فسوف نصليه نارا و كان ذلك على الله يسيرا؛ و خود را مكشيد زيرا خداوند به شما مهربان است و هر كس چنين كارى را از روى عداوت و ستم انجام بدهد، به زودى او را در آتش مىاندازيم و اين كار براى خدا آسان است»، (نساء، آيات 29 و 30).
گرچه برخى از مفسران احتمال دادهاند كه مقصود از «انفسكم» نفوس مردم اجتماع مىباشد. بنا بر ان معناى آيه چنين مىشود كه «همديگر را از روى عداوت و ستم مكشيد» لكن اولاً، آيه شامل هرگونه قتل نفس مىشود و به مقتضاى آيه 32 سوره «مائده» هر كس كه بىگناهى را [بدون عنوان قصاص يا افساد در روى زمين] بكشد، مانند آن است كه همه انسانها را كشته است. ثانيا، امام صادق(ع) با استناد به همين آيه مىفرمايد: «هر كس عمدا خودكشى كند، براى هميشه در آتش جهنم عذاب خواهد شد» «من قتل نفسه متعمدا فهو فى نار جهنم خالدا فيها قال الله عز وجل: «ولا تقتلوا انفسكم...»، (الحر العاملى (الشيخ) محمد بن الحسن، وسايل الشيعه، ج 19، بيروت، داراحياء التراث العربى، باب تحريم قتل الانسان نفسه، ص 13، ح 2 و 3).
افزون بر اين، امام باقر(ع) نيز فرمودهاند: «مؤمن به هر بلايى مبتلا مىشود و با هر نوعى مرگ مىميرد ولى خودكشى نمىكند» «ان المؤمن يبتلى بكل بلية و يموت بكل ميتة الا انه لايقتل نفسه»، (همان).
همان طور كه گفته شد قرآن كريم در مورد قتل نفس فرموده است : «انه من قتل نفسا بغير نفس او فساد فى الارض فكانما قتل الناس جميعا؛ هر كس نفسى را بدون قصاص و يا فساد در زمين كشت مثل اينست كه همه مردم را كشته است». بعضى از مفسران در توجيه اين آيه گفتهاند: كسى كه حاضر است شخصى را به ناحق بكشد انسان و انسانيت در نزد او بىارزش است و اگر يك نفر را كشت مثل اين است كه همه
انسانها را كشته است. همه مفاسد و زيانهايى كه در كشتن ديگران هست در خودكشى نيز وجود دارد از جمله:
1- خودكشى نافرمانى و سرپيچى از دستور خدا است و كسى كه دستور خدا را ناديده انگارد و سرپيچى كند مستحق عذاب مىگردد.
2- خودكشى دليل بر عدم ايمان و ياس و نا اميد شدن از خدا مىباشد و ياس و نااميدى از خداوند از بزرگترين گناهان است كه گاهى در رتبه شرك و كفر قرار مي گيرد.
3- كسى كه دست به خودكشى زده همانند كسى كه ديگرى را كشته انسان و انسانيت در نظر او بىارزش شده است. از اين جهت بين خودكشى يا كشتن ديگران فرقى نيست و همانگونه كه هر كس ديگرى را كشت مستحق عقوبت و عذاب مىگردد انسانى كه خودكشى كرده نيز مستحق عقوبت و عذاب الهى مىگردد و اين با عدالت خدا هيچگونه منافاتى ندارد.
4- خودكشى گناهى كبيره است؛ اما اين كه عقوبت آن دقيقا چيست و آيا موجب عذاب ابدى است يا عذاب او هميشگي و ابدي نيست اطلاعى نداريم و چه بسا نسبت به افراد و شرايط آنها نيز مجازاتهاى متفاوتى داشته باشد، اما به هر حال خودكشى عملى نادرست است كه نه دين بر آن صحه مىگذارد و نه عقل و خرد انسانى.
5- در نظامهاى حقوقى جهان نيز اساسا خودكشى نوعى بزهكارى و جرم تلقى مىشود، ازاينرو شخصى كه به خودكشى كننده در جهت انتحار كمك كند، شريك جرم شناخته شده و مجازات مىشود و اين فرع بر جرم بودن خودكشى است.
www.morsalat.com