پرسش :
آیا وجود امام زمان علیه السلام و عمر طولانی ایشان، عقلاً ممکن است؟
پاسخ :
وجود حجت خدا و امام معصوم علیه السلام روی زمین واجب است و طبق عقیده شیعه، زمین بدون وجود حجّت الهی نابود می شود: لولا الحجة لساخت الأرض بأهلها.(1) بر اساس قاعده لطف نیز وجود حجت خدا واجب است اما این که چطور می شود یک انسان دارای عمری بسیار طولانی باشد و سالیان سال زندگی کند و آیا عقلاً ممکن است، باید عرض شود:
اوّلاً اگر چه آنچه در نظام عادی خلقت مشاهده می شود عمر حداکثر صد یا صد و چند سال است، ولی بشر، تمامی سنّتها و قوانین آفرینش را نمی شناسد و همین که چیزی بر ضدّ قانون و سنتی که آگاهی دارد مشاهده می کند، آن را بر خلاف عقل و قانون خلقت تلقی می کند. در بسیاری از موارد آنچه را که به عنوان قانون و سنّت می شناسد، ظاهر و قشر قانون است، نه قانون و تمام قانون. مردم می پندارند همواره موجود زنده از ازدواج پدر و مادر به وجود می آید، ولی این قشر و پوسته قانون است، نه خود قانون و سنّت.
آفرینش حضرت عیسی بن مریم این پوسته را بر هم زده است و به بشر قانون حقیقی را نشان می دهد، حال این مسئله در مورد توجیه عقلی طولانی بودن عمر حضرتش صادق است.
هم چنین به تصریح قرآن حضرت نوح 950 سال فقط پیامبر بوده و یقیناً عمری بیش از این داشته است.(2)
داستان خضر پیغمبر و زنده بودن وی نیز مؤید این اصل کلی است.(3) از نظر علم زیست شناسی و علوم تجربی نیز، امکان چنین مسئله ای ثابت شده است.
پس عمر نمودن حدّ و مرز خاصی ندارد، ولی به طور عادی، مردم بیشتر از صد سال زندگی نمی کنند، ولی عقلاً ممکن است بیشتر از این زندگی کنند، همان طور که واقع شده است. مرحوم علامه طباطبایی بعد از این که از روایات چنین استنباط نموده که زندگی امام غایب به طریق خرق عادت(4) است می فرماید:
البته خرق عادت غیر از محال است و از راه علم نمی توان خرق عادت را نفی نمود، زیرا هرگز نمی توان اثبات کرد که اسباب و عواملی که در جهان کار می کنند، تنها همانها هستند که ما آنها را دیده ایم و دیگر اسبابی که ما از آنها خبر نداریم یا آثار و اعمال آنها را ندیده ایم، یا نفهمیده ایم، وجود ندارد، از این روی ممکن است در فردی یا افرادی از بشر اسباب و عواملی به وجود آید که عمری بسیار طولانی، هزار یا چندین هزار ساله برای ایشان فراهم نماید.(5)
از دیگر سو پیری عبارت است از قانونی طبیعی که بر بافت و اندام های موجودات زنده عارض شده و به مرور موجود زنده را به مرحله فرسودگی و مرگ می رساند. حال می توان با توجه به پیشرفت علم پزشکی و تغذیه، جلو پیری را سدّ نمود و یا حرکت آن را کند نمود. هم چنان که دانش بشر گام های مؤثری در این راه برداشته و در اثر رشد علم پزشکی و درمان بیماریها، افراد عمر بیشتری می کنند. دانش تغذیه نیز به کمک علم پزشکی شتافته است.
این مسئله در بین جانداران دیگر غیر از انسان که از نظر ساختار بدنی همسان هستند نیز وجود دارد. حیواناتی هستند که عمری طولانی دارند.
سخن آخر این که اراده الهی در رأس امور است و پس از این که اثبات کردیم این مسئله امری محال نیست، می توان گفت: اراده الهی به بقای حضرت ولی عصر علیه السلام تعلق گرفته است. اراده خداوند به وقوع هر چیزی تعلق بگیرد، یقیناً محقق خواهد شد. اراده الهی بر این استوار گردیده است که حجت او سالیان سال زنده باشد و در زمان خاصی ظهور نموده و اوامر الهی را در زمین اجرا نماید و قبل از ظهور نیز زمین از حجت خدا خالی نباشد.
پی نوشتها:
1. کلینی، اصول کافی، ج 1، ص 178.
2. عنکبوت آیه 14.
3. کمال الدین، ج 2، ص 385.
4. خرق عادت بدین معنا است که عملی غیر عقلی و ناممکن نیست، بلکه فقط بر خلاف مجرای عادت است که معنایش در اوّل بحث توضیح داده شده است.
5. علامه طباطبایی، شیعه در اسلام، ص 151.
منبع: موسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر علیه السلام
وجود حجت خدا و امام معصوم علیه السلام روی زمین واجب است و طبق عقیده شیعه، زمین بدون وجود حجّت الهی نابود می شود: لولا الحجة لساخت الأرض بأهلها.(1) بر اساس قاعده لطف نیز وجود حجت خدا واجب است اما این که چطور می شود یک انسان دارای عمری بسیار طولانی باشد و سالیان سال زندگی کند و آیا عقلاً ممکن است، باید عرض شود:
اوّلاً اگر چه آنچه در نظام عادی خلقت مشاهده می شود عمر حداکثر صد یا صد و چند سال است، ولی بشر، تمامی سنّتها و قوانین آفرینش را نمی شناسد و همین که چیزی بر ضدّ قانون و سنتی که آگاهی دارد مشاهده می کند، آن را بر خلاف عقل و قانون خلقت تلقی می کند. در بسیاری از موارد آنچه را که به عنوان قانون و سنّت می شناسد، ظاهر و قشر قانون است، نه قانون و تمام قانون. مردم می پندارند همواره موجود زنده از ازدواج پدر و مادر به وجود می آید، ولی این قشر و پوسته قانون است، نه خود قانون و سنّت.
آفرینش حضرت عیسی بن مریم این پوسته را بر هم زده است و به بشر قانون حقیقی را نشان می دهد، حال این مسئله در مورد توجیه عقلی طولانی بودن عمر حضرتش صادق است.
هم چنین به تصریح قرآن حضرت نوح 950 سال فقط پیامبر بوده و یقیناً عمری بیش از این داشته است.(2)
داستان خضر پیغمبر و زنده بودن وی نیز مؤید این اصل کلی است.(3) از نظر علم زیست شناسی و علوم تجربی نیز، امکان چنین مسئله ای ثابت شده است.
پس عمر نمودن حدّ و مرز خاصی ندارد، ولی به طور عادی، مردم بیشتر از صد سال زندگی نمی کنند، ولی عقلاً ممکن است بیشتر از این زندگی کنند، همان طور که واقع شده است. مرحوم علامه طباطبایی بعد از این که از روایات چنین استنباط نموده که زندگی امام غایب به طریق خرق عادت(4) است می فرماید:
البته خرق عادت غیر از محال است و از راه علم نمی توان خرق عادت را نفی نمود، زیرا هرگز نمی توان اثبات کرد که اسباب و عواملی که در جهان کار می کنند، تنها همانها هستند که ما آنها را دیده ایم و دیگر اسبابی که ما از آنها خبر نداریم یا آثار و اعمال آنها را ندیده ایم، یا نفهمیده ایم، وجود ندارد، از این روی ممکن است در فردی یا افرادی از بشر اسباب و عواملی به وجود آید که عمری بسیار طولانی، هزار یا چندین هزار ساله برای ایشان فراهم نماید.(5)
از دیگر سو پیری عبارت است از قانونی طبیعی که بر بافت و اندام های موجودات زنده عارض شده و به مرور موجود زنده را به مرحله فرسودگی و مرگ می رساند. حال می توان با توجه به پیشرفت علم پزشکی و تغذیه، جلو پیری را سدّ نمود و یا حرکت آن را کند نمود. هم چنان که دانش بشر گام های مؤثری در این راه برداشته و در اثر رشد علم پزشکی و درمان بیماریها، افراد عمر بیشتری می کنند. دانش تغذیه نیز به کمک علم پزشکی شتافته است.
این مسئله در بین جانداران دیگر غیر از انسان که از نظر ساختار بدنی همسان هستند نیز وجود دارد. حیواناتی هستند که عمری طولانی دارند.
سخن آخر این که اراده الهی در رأس امور است و پس از این که اثبات کردیم این مسئله امری محال نیست، می توان گفت: اراده الهی به بقای حضرت ولی عصر علیه السلام تعلق گرفته است. اراده خداوند به وقوع هر چیزی تعلق بگیرد، یقیناً محقق خواهد شد. اراده الهی بر این استوار گردیده است که حجت او سالیان سال زنده باشد و در زمان خاصی ظهور نموده و اوامر الهی را در زمین اجرا نماید و قبل از ظهور نیز زمین از حجت خدا خالی نباشد.
پی نوشتها:
1. کلینی، اصول کافی، ج 1، ص 178.
2. عنکبوت آیه 14.
3. کمال الدین، ج 2، ص 385.
4. خرق عادت بدین معنا است که عملی غیر عقلی و ناممکن نیست، بلکه فقط بر خلاف مجرای عادت است که معنایش در اوّل بحث توضیح داده شده است.
5. علامه طباطبایی، شیعه در اسلام، ص 151.
منبع: موسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر علیه السلام