پرسش :
مبنای مؤلفان حدیثی مصادر مهدویت چه بوده است؟
پاسخ :
شرح پرسش:
برخی میگویند: «معروف نزد قدما چنین بوده که هر روایتی در مسائل تاریخی و از آن جمله موضوع مهدویت را بدون بررسی سند آن نقل میکردند. ولی بعد از آن عصر، حرکت جدیدی پدید آمد و بین روایات تمییز داده شد، تا زمانیکه حرکت اصولیین پدید آمد و اخبار را به دستههای مختلف از قبیل: صحیح، حسن، قوی و ضعیف تقسیم نمودند، ولی این پیشرفت و حرکت شامل روایتهای تاریخی که از آن جمله روایات مهدویت است، نگردید... .»(۱)
پاسخ:
۱. آنچه از قدمای محدثین امامیه میدانیم آن است که آنان نهایت سعی و کوشش و احتیاط خود را در جمع و نقل احادیث در کتب خود داشتهاند، که از آن جمله کلینی(ره) است. او نزد اهل فن حدیث، معروف به دقت نظر و احتیاط در نقل اخبار است. و نیز میدانیم که بزرگانی امثال شیخطوسی(ره) چه اهتمام و افری به شناخت شیوخ روایی خود داشتهاند. شخصی مثل شیخصدوق(ره) عادتاً شیوخ خود را میشناخته و نیز از حالات آنان از ایمان و عدالت آگاهی داشته است، و از کسیکه او را نمیشناخته روایت نقل نمیکرده است.
۲. ما اطمینان داریم که این بزرگان به صحت اینگونه روایات که در باب امامت و مهدویت وارد شده اطمینان کامل داشتهاند، و یا لااقل بهجهت برخی قرائن معتبر که همراه آنها بوده و موجب جبران ضعف برخی از آنها میشده، آنها را با اطمینان کامل نقل میکردند. وگرنه جای این سؤال باقی است که امثال شیخصدوق و طوسی و دیگران چه اهدافی غیر از احتجاج و استدلال به آنها، داشتهاند. مگر این نیست که شیخصدوق کتابش را برای رفع حیرت در امر حضرت مهدی(ع) نوشته است؟
۳. تمام یا بیشتر اصول و منابع اصلی احادیث مهدویت که در سه قرن اول نوشته شده به دست شیخصدوق، طوسی و نعمانی رسده و از خود آن کتابها استناد داشتهاند، و لذا به آن روایات استدلال مینمودند.
۴. گرچه تقسیم حدیث به چهار قسم از اصطلاحات متأخرین است ولی قدمای محدثین ازآنجمله شیخطوسی(ره) روش خاصی در قبول خبر داشتهاند.
شیخ بهایی بعد از تقسیم حدیث به چهار قسم معروف، میگوید: «این اصطلاح نزد قدما معروف نبوده بلکه آنان حدیث صحیح را به حدیثی اطلاق میکردند که مقرون به قرائن مورد وثوق و اطمینان باشد. و این قرائن انواعی دارد:
الف. وجود حدیث در اصول چهارصدگانۀ حدیثی که نزد راویان مشهور بوده است.
ب. تکرار حدیث در یک یا دو اصل یا بیشتر از این اصول با سندهای متعدد و معتبر.
ج. وجود حدیث در اصلی که انتسابش به یکی از اصحاب ائمه ثابت و اجماع اصحاب بر صدق او بوده است.
د. وجود حدیث در یکی از کتبی که بر ائمه عرضده شده و آن حضرات، مصنف آن کتب را تمجید نمودند، از قبیل کتاب: عبیداللهبنعلی حلبی که بر امامصادق(ع) عرضه شد.(۲)
ه. وجود حدیث در کتبی که نزد قدما مورد وثوق و اطمینان بوده است ».(۳)
۵. علمای رجال، مجهول را بر دو نوع تقسیم کردهاند:
الف. مجهول اصطلاحی: و آن به کسی اطلاق میشود که تصریح به جهالت او از سوی رجالیون شده باشد.
ب. مجهول لغوی: و آن به کسی اطلاق میشود که وضعیت او معلوم نیست و لذا در کتب رجال از او یادی به میان نیامده است. تنها قسم اول از جهالت است که موجب ضعف راوی است و درمورد دوم احتیاج به بررسی دقیق دارد که سبب مطرحنشدن او درکتب رجال چیست؟ گاه ممکن است به جهت معروف بودنش دربارۀ او سکوت کردهاند.(۴)
۶. احتمالی نیز وجود دارد که بنای قدما بر تمسک به «اصالة الصدق و العدالة» باشد. یعنی اصل اولی بر صدق و عدالت راوی است مگر آنکه خلاف آن ثابت شود.
و مقصود به آن، همان اصل عدم و یا استصحاب عدم فسق است. بههمینجهت است که ما احتیاجی به اثبات عدالت ـ خواه به معنای ملکه یا حسن ظاهر ـ نداریم؛ زیرا احراز آن مستلزم تعطیل امور و تضییع بسیار از مصالح است. کمتر کسی است که بتوان عدالت او را به اثبات رسانید. این مطلب مورد تأیید عقلا نیز هست.
۷. برای اثبات اعتبار روایات نباید تنا اعتبار سندی را مطرح ساخت، بلکه باید به همۀ راهها و اسباب اعتبار شخص توجه کرد و در نظر داشت که مبنای بسیاری از عالمان شیعه، بلکه اکثریت قریب به اتفاق آنان، حجبت خبر موثوقٌبه است؛ یعنی خبری که از طرق مختلف به آن اطمینان و وثوق حاصل شود.
پینوشتها:
۱. تطور الفکر السیاسی، ص۲۰۹.
۲. رجال نجاشی، ص۲۳۰.
۳. وسائل الشیعه، ج۳۰، ص۱۹۷ و ۱۹۸.
۴. الرواشح، میرداماد، ص۶۰ و ۶۱.
منبع: پورتال جامع مهدویت
شرح پرسش:
برخی میگویند: «معروف نزد قدما چنین بوده که هر روایتی در مسائل تاریخی و از آن جمله موضوع مهدویت را بدون بررسی سند آن نقل میکردند. ولی بعد از آن عصر، حرکت جدیدی پدید آمد و بین روایات تمییز داده شد، تا زمانیکه حرکت اصولیین پدید آمد و اخبار را به دستههای مختلف از قبیل: صحیح، حسن، قوی و ضعیف تقسیم نمودند، ولی این پیشرفت و حرکت شامل روایتهای تاریخی که از آن جمله روایات مهدویت است، نگردید... .»(۱)
پاسخ:
۱. آنچه از قدمای محدثین امامیه میدانیم آن است که آنان نهایت سعی و کوشش و احتیاط خود را در جمع و نقل احادیث در کتب خود داشتهاند، که از آن جمله کلینی(ره) است. او نزد اهل فن حدیث، معروف به دقت نظر و احتیاط در نقل اخبار است. و نیز میدانیم که بزرگانی امثال شیخطوسی(ره) چه اهتمام و افری به شناخت شیوخ روایی خود داشتهاند. شخصی مثل شیخصدوق(ره) عادتاً شیوخ خود را میشناخته و نیز از حالات آنان از ایمان و عدالت آگاهی داشته است، و از کسیکه او را نمیشناخته روایت نقل نمیکرده است.
۲. ما اطمینان داریم که این بزرگان به صحت اینگونه روایات که در باب امامت و مهدویت وارد شده اطمینان کامل داشتهاند، و یا لااقل بهجهت برخی قرائن معتبر که همراه آنها بوده و موجب جبران ضعف برخی از آنها میشده، آنها را با اطمینان کامل نقل میکردند. وگرنه جای این سؤال باقی است که امثال شیخصدوق و طوسی و دیگران چه اهدافی غیر از احتجاج و استدلال به آنها، داشتهاند. مگر این نیست که شیخصدوق کتابش را برای رفع حیرت در امر حضرت مهدی(ع) نوشته است؟
۳. تمام یا بیشتر اصول و منابع اصلی احادیث مهدویت که در سه قرن اول نوشته شده به دست شیخصدوق، طوسی و نعمانی رسده و از خود آن کتابها استناد داشتهاند، و لذا به آن روایات استدلال مینمودند.
۴. گرچه تقسیم حدیث به چهار قسم از اصطلاحات متأخرین است ولی قدمای محدثین ازآنجمله شیخطوسی(ره) روش خاصی در قبول خبر داشتهاند.
شیخ بهایی بعد از تقسیم حدیث به چهار قسم معروف، میگوید: «این اصطلاح نزد قدما معروف نبوده بلکه آنان حدیث صحیح را به حدیثی اطلاق میکردند که مقرون به قرائن مورد وثوق و اطمینان باشد. و این قرائن انواعی دارد:
الف. وجود حدیث در اصول چهارصدگانۀ حدیثی که نزد راویان مشهور بوده است.
ب. تکرار حدیث در یک یا دو اصل یا بیشتر از این اصول با سندهای متعدد و معتبر.
ج. وجود حدیث در اصلی که انتسابش به یکی از اصحاب ائمه ثابت و اجماع اصحاب بر صدق او بوده است.
د. وجود حدیث در یکی از کتبی که بر ائمه عرضده شده و آن حضرات، مصنف آن کتب را تمجید نمودند، از قبیل کتاب: عبیداللهبنعلی حلبی که بر امامصادق(ع) عرضه شد.(۲)
ه. وجود حدیث در کتبی که نزد قدما مورد وثوق و اطمینان بوده است ».(۳)
۵. علمای رجال، مجهول را بر دو نوع تقسیم کردهاند:
الف. مجهول اصطلاحی: و آن به کسی اطلاق میشود که تصریح به جهالت او از سوی رجالیون شده باشد.
ب. مجهول لغوی: و آن به کسی اطلاق میشود که وضعیت او معلوم نیست و لذا در کتب رجال از او یادی به میان نیامده است. تنها قسم اول از جهالت است که موجب ضعف راوی است و درمورد دوم احتیاج به بررسی دقیق دارد که سبب مطرحنشدن او درکتب رجال چیست؟ گاه ممکن است به جهت معروف بودنش دربارۀ او سکوت کردهاند.(۴)
۶. احتمالی نیز وجود دارد که بنای قدما بر تمسک به «اصالة الصدق و العدالة» باشد. یعنی اصل اولی بر صدق و عدالت راوی است مگر آنکه خلاف آن ثابت شود.
و مقصود به آن، همان اصل عدم و یا استصحاب عدم فسق است. بههمینجهت است که ما احتیاجی به اثبات عدالت ـ خواه به معنای ملکه یا حسن ظاهر ـ نداریم؛ زیرا احراز آن مستلزم تعطیل امور و تضییع بسیار از مصالح است. کمتر کسی است که بتوان عدالت او را به اثبات رسانید. این مطلب مورد تأیید عقلا نیز هست.
۷. برای اثبات اعتبار روایات نباید تنا اعتبار سندی را مطرح ساخت، بلکه باید به همۀ راهها و اسباب اعتبار شخص توجه کرد و در نظر داشت که مبنای بسیاری از عالمان شیعه، بلکه اکثریت قریب به اتفاق آنان، حجبت خبر موثوقٌبه است؛ یعنی خبری که از طرق مختلف به آن اطمینان و وثوق حاصل شود.
پینوشتها:
۱. تطور الفکر السیاسی، ص۲۰۹.
۲. رجال نجاشی، ص۲۳۰.
۳. وسائل الشیعه، ج۳۰، ص۱۹۷ و ۱۹۸.
۴. الرواشح، میرداماد، ص۶۰ و ۶۱.
منبع: پورتال جامع مهدویت