پرسش :
ما در حال حاضر در جامعهای اسلامی زندگی میکنیم و تعریفمان از دین این است که یک برنامهای است که اگر ما در آن چارچوب حرکت کنیم، سعادتمند خواهیم شد. پس چرا کشورهای اسلامی نسبت به جوامع غربی عقبتر هستند؟ و مسئلهی دیگری که وجود دارد این است که مطرح شد، جوامع غربی در حال کشیده شدن به سمت دین هستند، در حالی که دین در میان خود مسلمانان در حال کمرنگ شدن است؟ توضیحی در این رابطه دهید؟
پاسخ :
صرف اینکه ما جامعهای دیندار هستیم و اهداف متعالی و ارزشهای والایی داریم به تنهایی نمیتواند ضمانتی برای رسیدن به همهی سعادتمندی ها باشد مگر اینکه تلاش و کوشش در این زمینه صورت گیرد و در زندگی عملی از آن استفاده شود. آثاری که تاریخ از خود به جای گذاشته را نمیتوان در عرض یک شب تغییر داد. جامعهی امروزی ما از سابقهای طولانی برخوردار است که نمیتوان به آسانی آن را تغییر داد ولی میتوان ادعا کرد که در مسیر تعالی ، پیشرفت و برنامهریزی بهتر میتوانیم گام بر داریم. بر این اساس، ما باید از همان تعالیم متعالی که دنیا هم در حال بازگشت به آن سو است، درس بگیریم. اگر از این تجربیات استفاده نکنیم به هیچ عنوان نمیتوان در آن مسیر، پیشگام بود. بنابراین ما باید الگوهای بهتری بسازیم تا به وسیلهی آن به جلو رانده شویم و سرعت خود را در مسیر پیشرفت افزایش دهیم، آنگاه دنیا هم به سوی ما کشیده خواهد شد.
دین آیینهای از بخشی از حقیقت جهان هستی است که پاسخدهندهی سوالات و پرسشهایی است که علم و فلسفه در پاسخ دادن به آن عاجزاند. هدف اصلی دین نشان دادن این موضوع به انسان است که زندگی شما فقط خوردن ، خوابیدن و زندگی روزمره نیست بلکه در پس این زندگی اهداف متعالی هم وجود دارد. کسانی که مبلغ دین هستند باید به شکلی درست و زیبا به تبلیغ بپردازند و اسلام را در عالیترین شکل پیاده کنند ولی اشخاص عادی هم مسئولیت خود را دارند و باید در این مسیر گام بر دارند یعنی به شکلهای مختلف در کنار مسائل روزمره ی زندگی دین هم جای داده شود و به آن توجه ویژه شود. لذا به این موضوع همیشه از دریچه ی نقد نپردازیم بلکه خود را فرافکنی نسبت به مسئولیتهایی که در قبال هویت خود داریم، کنیم یعنی بنگریم که من کیستم، از کجا آمدهام و به کجا میروم. بنابراین باید خود دین را از افرادی که به اسلام به شکلی که ماهیت دین بیان میکند به اجرا در نمیآورند تفکیک قائل شویم و آن دو را از هم جدا کنیم. اگر انسان با مطالعه به سمت دین برود و پیام اصلی آن را ببیند نه واسطه ی پیام را، در این صورت در دین خود استوارتر خواهد بود.
صرف اینکه ما جامعهای دیندار هستیم و اهداف متعالی و ارزشهای والایی داریم به تنهایی نمیتواند ضمانتی برای رسیدن به همهی سعادتمندی ها باشد مگر اینکه تلاش و کوشش در این زمینه صورت گیرد و در زندگی عملی از آن استفاده شود. آثاری که تاریخ از خود به جای گذاشته را نمیتوان در عرض یک شب تغییر داد. جامعهی امروزی ما از سابقهای طولانی برخوردار است که نمیتوان به آسانی آن را تغییر داد ولی میتوان ادعا کرد که در مسیر تعالی ، پیشرفت و برنامهریزی بهتر میتوانیم گام بر داریم. بر این اساس، ما باید از همان تعالیم متعالی که دنیا هم در حال بازگشت به آن سو است، درس بگیریم. اگر از این تجربیات استفاده نکنیم به هیچ عنوان نمیتوان در آن مسیر، پیشگام بود. بنابراین ما باید الگوهای بهتری بسازیم تا به وسیلهی آن به جلو رانده شویم و سرعت خود را در مسیر پیشرفت افزایش دهیم، آنگاه دنیا هم به سوی ما کشیده خواهد شد.
دین آیینهای از بخشی از حقیقت جهان هستی است که پاسخدهندهی سوالات و پرسشهایی است که علم و فلسفه در پاسخ دادن به آن عاجزاند. هدف اصلی دین نشان دادن این موضوع به انسان است که زندگی شما فقط خوردن ، خوابیدن و زندگی روزمره نیست بلکه در پس این زندگی اهداف متعالی هم وجود دارد. کسانی که مبلغ دین هستند باید به شکلی درست و زیبا به تبلیغ بپردازند و اسلام را در عالیترین شکل پیاده کنند ولی اشخاص عادی هم مسئولیت خود را دارند و باید در این مسیر گام بر دارند یعنی به شکلهای مختلف در کنار مسائل روزمره ی زندگی دین هم جای داده شود و به آن توجه ویژه شود. لذا به این موضوع همیشه از دریچه ی نقد نپردازیم بلکه خود را فرافکنی نسبت به مسئولیتهایی که در قبال هویت خود داریم، کنیم یعنی بنگریم که من کیستم، از کجا آمدهام و به کجا میروم. بنابراین باید خود دین را از افرادی که به اسلام به شکلی که ماهیت دین بیان میکند به اجرا در نمیآورند تفکیک قائل شویم و آن دو را از هم جدا کنیم. اگر انسان با مطالعه به سمت دین برود و پیام اصلی آن را ببیند نه واسطه ی پیام را، در این صورت در دین خود استوارتر خواهد بود.