پرسش :
تفسیر آیه 31 سوره رعد: "وَ لَوْ أَنَّ قُرْآناً سُیِّرَتْ بِهِ الْجِبالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الْأَرْضُ أَوْ کُلِّمَ بِهِ الْمَوْتى بَلْ لِلَّهِ الْأَمْرُ جَمیعا"، چیست؟
پاسخ :
شرح پرسش:
سلام علیکم؛ تفسیر این آیه چیست؟ "وَ لَوْ أَنَّ قُرْآناً سُیِّرَتْ بِهِ الْجِبالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الْأَرْضُ أَوْ کُلِّمَ بِهِ الْمَوْتى بَلْ لِلَّهِ الْأَمْرُ جَمیعا"، آیا این ھمین قرآن که بوسیله آن می توان کوه ھا را به حرکت در آورد... بین مترجمان اختلاف است. بعضی از مترجمان طوری ترجمه کرده اند که این ھمین قرآن است و بعضی گفته اند که کار قرآن این نیست. لطفاً راھنماییم کنید.
پاسخ :
به نظر می رسد قبل از پرداختن به معنا و تفسیر آیه: "وَ لَوْ أَنَّ قُرْآناً سُیِّرَتْ بِهِ الْجِبالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الْأَرْضُ..."،[1] توجه به شأن نزول آن بتواند ما را در فهم و شناخت هر چه بهتر معنای آن کمک کند. بدین منظور نخست شأن نزول آن را مرور می کنیم.
برخی از مفسران گفتهاند؛ این آیه در پاسخ جمعى از مشرکان مکه؛ مانند ابو جهل و عبد اللّه بن ابى امیه و تابعین آنها است که در پشت کعبه نشستند و رسول خدا (ص) را نزد خود فرا خواندند و گفتند: تو ادّعا می کنى که رسول خدایی و این قرآن کتابی است که از نزد خدا فرود آمده، اگر می خواهى از تو پیروی کنیم، با این قرآن خود کوه هاى مکه را بردار تا کمى این زمین تنگ و محدود ما گسترش یابد! و زمین را بشکاف و چشمهها و نهرهایى در این جا پدید آور تا درختان غرس کنیم، و زراعت نماییم! تو به گمان خود کمتر از داود نیستى که خداوند کوهها را براى او مسخر کرده بود که با او همصدا شده، تسبیح خدا مى گفتند، یا این که باد را مسخر ما گردان که بر دوش آن سوار شویم و به شام رویم و مشکلات خود را حل کنیم و نیاز های زندگی خود را تهیه نماییم و همان روز باز گردیم!، همان گونه که مسخر سلیمان بود، تو به گمان خود از سلیمان کمتر نیستى و نیز جدت "قصى بن کلاب" یا هر کس دیگر از مردگان ما را مى خواهى زنده کن تا از او سؤال کنیم، آیا آنچه تو مى گویى حق است یا باطل؛ زیرا عیسى (ع) مردگان را زنده مىکرد و تو نزد خدا کمتر از عیسى نیستى. تو نیز این نوع معجزات را به ما بنما تا به تو ایمان آوریم. آن وقت این آیه (وَ لَوْ أَنَّ قُرْآناً...) نازل شد.[2]
بنابر این، آیه مورد نظر در رابطه با مشرکانی است که در مقابل رسالت پیامبر اسلام و معجزاتش لجاجت و سرسختی می کردند و بهانه های بنی اسرائیلی می آوردند، این جا است که این آیه بر رسول خدا (ص) نازل شد.
پس از بیان شأن نزول آیه، به بررسی منظور از آن می پردازیم. در این که منظور آیه چیست؟ از سوی مفسران دو نظریه مطرح شده است.
1. معنای آیه این است که اگر قرار بود کتابی این چنین در هستی پدید می آمد -که در موقع خواندن، کوه ها را به حرکت می آورد و در زمین سیر می داد، یا زمین را قطعه قطعه می نمود، یا به وسیله آن مردگان به صدا می آمدند و تکلّم می کردند- آن کتاب قرآن بود؛ زیرا که قرآن برتر از تمام کتاب هاى آسمانى است.
2. نظریه دوم این است که این آیه در مقام اعتراض به کفار مکه و پاسخ به آنها در طلب معجزه از پیامبر است، و اشاره به این است که اینها چنین مردم لجوج و معاندی هستند که اگر به وسیله قرآن، کوه ها به حرکت در می آمد، آن طوری که خواسته اینها بود، و نیز زمین به برکت قرآن شکافته می شد و چشمههاى آب بیرون مىآمد، یا به سبب قرآن مردهها به سخن می آمدند و تو (پیامبر) را تصدیق می نمودند، کفار مکه ایمان نمى آوردند.[3]
طبرسی به نقل از زجاج می گوید: آنچه من تصور مىکنم و برخى هم گفتهاند، معنای آیه این است که اگر چنین قرآنى با این مشخصات، هم نازل شود؛ یعنی کوه ها را به حرکت در آورد و...، در عین حال اینها ایمان نخواهند آورد. به دلیل این آیه: "وَ لَوْ أَنَّنا نَزَّلْنا إِلَیهِمُ الْمَلائِکَةَ وَ کَلَّمَهُمُ الْمَوْتى وَ حَشَرْنا عَلَیهِمْ کُلَّ شَیءٍ قُبُلًا ما کانُوا لِیؤْمِنُوا"؛[4] اگر فرشتگان را به سوى آنها بفرستیم و مردگان با آنها تکلم کنند و هر چیزى را گروه گروه، به سوى آنها گسیل داریم، ایمان نخواهند آورد.[5]
بنابر این، آیه می خواهد بگوید شما (کفار) خواهان حق نیستید و اگر بودید! همان مقدار از نشانههاى اعجاز که از این پیامبر صادر شده، براى ایمان آوردن کاملاً کافى بود، و اینها همه بهانه جویى است.
در تفسیر جمله آخر آیه، یعنی "بَلْ لِلَّهِ الْأَمْرُ جَمِیعاً"، باید گفت؛ (بَلْ) اضراب[6] از کلمه لو (وَ لَوْ أَنَّ) است؛ یعنى چنین نیست که خداى تعالى بر معجزات دیگر غیر از قرآن قادر نباشد، تمام امور بازگشت به علم و حکمت او می کند. و شاید مقصود چنین باشد که چون خداى تعالى می دانست اینها ایمان نمىآورند، این بود که ظهور معجزات دیگر را از آنها باز داشت که به عذاب دنیوى گرفتار نشوند؛ زیرا اگر آنچه را که آنها از معجزات می خواستند به دست رسول خدا جارى می شد، و در عین حال ایمان نمى آوردند، مورد عذاب دنیوى واقع می شدند.[7]
صاحب مجمع البیان در تفسیر "بَلْ لِلَّهِ الْأَمْرُ جَمِیعاً" می گوید: همه امورى که گذشت، خواه به حرکت در آوردن کوه و شکافتن زمین، و خواه زنده کردن مردگان و سایر کارهاى مهم، به امر خداوند و در دست قدرت او است؛ زیرا جز او کسى صاحب قدرت نیست. در عین حال، او این کارها را انجام نمىدهد؛ به دلیل آن که آیاتى که نازل کرده، براى اهل انصاف، قانع کننده و کافى است.[8]
پی نوشت:
[1] رعد، 31. "اگر قرآنى توانسته بود که کوهها بدان به جنبش آیند یا زمین پارهپاره شود یا مردگان را به سخن آرد، جز این قرآن نمىبود، که همه کارها از آن خداست".
[2] ر. ک: امین، سیده نصرت، مخزن العرفان در تفسیر قرآن، ج 7، ص 42- 43، نهضت زنان مسلمان، تهران، 1361ش؛ تفسیر نمونه، ج 10، ص 220- 221، دار الکتب الاسلامیة، تهران، چاپ اول، 1374ش.
[3] "لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلى جَبَلٍ لَرَأَیْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ"؛ اگر این قرآن را به کوهى نازل کرده بودیم آن را از ترس خدا خاشع و شکافته مىدیدى، حشر، 21.
[4] انعام، 111.
[5] مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 6، ص 451، ناصر خسرو، تهران، چاپ سوم، 1372 ش.
[6]معناى اضراب زمانى براى باطل ساختن معناى ما قبل آن است و گاهى از مواقع معناى بل، انتقال از غرضى به غرض دیگرى می باشد. که در این آیه معنای اول مقصود است.
[7] مخزن العرفان در تفسیر قرآن، ج 7، ص 42- 43.
[8] طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 6، ص 451.
منبع:islamquest.net
شرح پرسش:
سلام علیکم؛ تفسیر این آیه چیست؟ "وَ لَوْ أَنَّ قُرْآناً سُیِّرَتْ بِهِ الْجِبالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الْأَرْضُ أَوْ کُلِّمَ بِهِ الْمَوْتى بَلْ لِلَّهِ الْأَمْرُ جَمیعا"، آیا این ھمین قرآن که بوسیله آن می توان کوه ھا را به حرکت در آورد... بین مترجمان اختلاف است. بعضی از مترجمان طوری ترجمه کرده اند که این ھمین قرآن است و بعضی گفته اند که کار قرآن این نیست. لطفاً راھنماییم کنید.
پاسخ :
به نظر می رسد قبل از پرداختن به معنا و تفسیر آیه: "وَ لَوْ أَنَّ قُرْآناً سُیِّرَتْ بِهِ الْجِبالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الْأَرْضُ..."،[1] توجه به شأن نزول آن بتواند ما را در فهم و شناخت هر چه بهتر معنای آن کمک کند. بدین منظور نخست شأن نزول آن را مرور می کنیم.
برخی از مفسران گفتهاند؛ این آیه در پاسخ جمعى از مشرکان مکه؛ مانند ابو جهل و عبد اللّه بن ابى امیه و تابعین آنها است که در پشت کعبه نشستند و رسول خدا (ص) را نزد خود فرا خواندند و گفتند: تو ادّعا می کنى که رسول خدایی و این قرآن کتابی است که از نزد خدا فرود آمده، اگر می خواهى از تو پیروی کنیم، با این قرآن خود کوه هاى مکه را بردار تا کمى این زمین تنگ و محدود ما گسترش یابد! و زمین را بشکاف و چشمهها و نهرهایى در این جا پدید آور تا درختان غرس کنیم، و زراعت نماییم! تو به گمان خود کمتر از داود نیستى که خداوند کوهها را براى او مسخر کرده بود که با او همصدا شده، تسبیح خدا مى گفتند، یا این که باد را مسخر ما گردان که بر دوش آن سوار شویم و به شام رویم و مشکلات خود را حل کنیم و نیاز های زندگی خود را تهیه نماییم و همان روز باز گردیم!، همان گونه که مسخر سلیمان بود، تو به گمان خود از سلیمان کمتر نیستى و نیز جدت "قصى بن کلاب" یا هر کس دیگر از مردگان ما را مى خواهى زنده کن تا از او سؤال کنیم، آیا آنچه تو مى گویى حق است یا باطل؛ زیرا عیسى (ع) مردگان را زنده مىکرد و تو نزد خدا کمتر از عیسى نیستى. تو نیز این نوع معجزات را به ما بنما تا به تو ایمان آوریم. آن وقت این آیه (وَ لَوْ أَنَّ قُرْآناً...) نازل شد.[2]
بنابر این، آیه مورد نظر در رابطه با مشرکانی است که در مقابل رسالت پیامبر اسلام و معجزاتش لجاجت و سرسختی می کردند و بهانه های بنی اسرائیلی می آوردند، این جا است که این آیه بر رسول خدا (ص) نازل شد.
پس از بیان شأن نزول آیه، به بررسی منظور از آن می پردازیم. در این که منظور آیه چیست؟ از سوی مفسران دو نظریه مطرح شده است.
1. معنای آیه این است که اگر قرار بود کتابی این چنین در هستی پدید می آمد -که در موقع خواندن، کوه ها را به حرکت می آورد و در زمین سیر می داد، یا زمین را قطعه قطعه می نمود، یا به وسیله آن مردگان به صدا می آمدند و تکلّم می کردند- آن کتاب قرآن بود؛ زیرا که قرآن برتر از تمام کتاب هاى آسمانى است.
2. نظریه دوم این است که این آیه در مقام اعتراض به کفار مکه و پاسخ به آنها در طلب معجزه از پیامبر است، و اشاره به این است که اینها چنین مردم لجوج و معاندی هستند که اگر به وسیله قرآن، کوه ها به حرکت در می آمد، آن طوری که خواسته اینها بود، و نیز زمین به برکت قرآن شکافته می شد و چشمههاى آب بیرون مىآمد، یا به سبب قرآن مردهها به سخن می آمدند و تو (پیامبر) را تصدیق می نمودند، کفار مکه ایمان نمى آوردند.[3]
طبرسی به نقل از زجاج می گوید: آنچه من تصور مىکنم و برخى هم گفتهاند، معنای آیه این است که اگر چنین قرآنى با این مشخصات، هم نازل شود؛ یعنی کوه ها را به حرکت در آورد و...، در عین حال اینها ایمان نخواهند آورد. به دلیل این آیه: "وَ لَوْ أَنَّنا نَزَّلْنا إِلَیهِمُ الْمَلائِکَةَ وَ کَلَّمَهُمُ الْمَوْتى وَ حَشَرْنا عَلَیهِمْ کُلَّ شَیءٍ قُبُلًا ما کانُوا لِیؤْمِنُوا"؛[4] اگر فرشتگان را به سوى آنها بفرستیم و مردگان با آنها تکلم کنند و هر چیزى را گروه گروه، به سوى آنها گسیل داریم، ایمان نخواهند آورد.[5]
بنابر این، آیه می خواهد بگوید شما (کفار) خواهان حق نیستید و اگر بودید! همان مقدار از نشانههاى اعجاز که از این پیامبر صادر شده، براى ایمان آوردن کاملاً کافى بود، و اینها همه بهانه جویى است.
در تفسیر جمله آخر آیه، یعنی "بَلْ لِلَّهِ الْأَمْرُ جَمِیعاً"، باید گفت؛ (بَلْ) اضراب[6] از کلمه لو (وَ لَوْ أَنَّ) است؛ یعنى چنین نیست که خداى تعالى بر معجزات دیگر غیر از قرآن قادر نباشد، تمام امور بازگشت به علم و حکمت او می کند. و شاید مقصود چنین باشد که چون خداى تعالى می دانست اینها ایمان نمىآورند، این بود که ظهور معجزات دیگر را از آنها باز داشت که به عذاب دنیوى گرفتار نشوند؛ زیرا اگر آنچه را که آنها از معجزات می خواستند به دست رسول خدا جارى می شد، و در عین حال ایمان نمى آوردند، مورد عذاب دنیوى واقع می شدند.[7]
صاحب مجمع البیان در تفسیر "بَلْ لِلَّهِ الْأَمْرُ جَمِیعاً" می گوید: همه امورى که گذشت، خواه به حرکت در آوردن کوه و شکافتن زمین، و خواه زنده کردن مردگان و سایر کارهاى مهم، به امر خداوند و در دست قدرت او است؛ زیرا جز او کسى صاحب قدرت نیست. در عین حال، او این کارها را انجام نمىدهد؛ به دلیل آن که آیاتى که نازل کرده، براى اهل انصاف، قانع کننده و کافى است.[8]
پی نوشت:
[1] رعد، 31. "اگر قرآنى توانسته بود که کوهها بدان به جنبش آیند یا زمین پارهپاره شود یا مردگان را به سخن آرد، جز این قرآن نمىبود، که همه کارها از آن خداست".
[2] ر. ک: امین، سیده نصرت، مخزن العرفان در تفسیر قرآن، ج 7، ص 42- 43، نهضت زنان مسلمان، تهران، 1361ش؛ تفسیر نمونه، ج 10، ص 220- 221، دار الکتب الاسلامیة، تهران، چاپ اول، 1374ش.
[3] "لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلى جَبَلٍ لَرَأَیْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ"؛ اگر این قرآن را به کوهى نازل کرده بودیم آن را از ترس خدا خاشع و شکافته مىدیدى، حشر، 21.
[4] انعام، 111.
[5] مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 6، ص 451، ناصر خسرو، تهران، چاپ سوم، 1372 ش.
[6]معناى اضراب زمانى براى باطل ساختن معناى ما قبل آن است و گاهى از مواقع معناى بل، انتقال از غرضى به غرض دیگرى می باشد. که در این آیه معنای اول مقصود است.
[7] مخزن العرفان در تفسیر قرآن، ج 7، ص 42- 43.
[8] طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 6، ص 451.
منبع:islamquest.net