پرسش :
معنای "قَدْ نَرى تَقَلُّبَ وَجْهِکَ فِی السَّماء..." و «شطر» در آیه 144 سوره بقره چیست؟ و علت تکرار "فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرام..." و "فَوَلُّوا وُجُوهَکُمْ شَطْرَه..." چیست؟
پاسخ :
شرح پرسش:
در سورۀ بقره و در آیات شریفۀ «قَدْ نَرى تَقَلُّبَ وَجْهِکَ فِی السَّماءِ فَلَنُوَلِّیَنَّکَ قِبْلَةً تَرْضاها فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ حَیْثُ ما کُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَکُمْ شَطْرَهُ وَ إِنَّ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ لَیَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا یَعْمَلُون» بقره، 144. و آیۀ « وَ مِنْ حَیْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ إِنَّهُ لَلْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُون» بقره، 149. و آیۀ «وَ مِنْ حَیْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ حَیْثُ ما کُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَکُمْ شَطْرَهُ لِئَلاَّ یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَیْکُمْ حُجَّةٌ إِلاَّ الَّذینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنی وَ لِأُتِمَّ نِعْمَتی عَلَیْکُمْ وَ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُون» بقره، 150، سبب تکرار «فول وجهک شطرا» و «فولوا وجوهکم»؟ چیست؟
پاسخ :
«شطر» در لغت؛ به «نصف»، «وسط»، «جهت»، «بعض» و «طرف»[1] معنا شده است. این واژه در سوره بقره آیات 144، 149، 150 آمده است؛ مانند: «.. فَلَنُوَلِّیَنَّکَ قِبْلَةً تَرْضاها فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ حَیْثُ ما کُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَکُمْ شَطْرَهُ...». [2]
اگر «شطر» را به معناى طرف بگیریم؛ آن وقت قبله، مسجد الحرام است، نه فقط کعبه، و اگر شطر را «بعض» معنا کنیم شامل ابعاض مسجد الحرام از جمله کعبه خواهد شد.[3]
به عقیده علامه طباطبایی شطر به معناى بعض است و شطر مسجد الحرام، کعبه است. اینکه «فولّ وجهک الکعبة» یا «فولّ وجهک البیت الحرام» نگفته، مقابله با قبله سابق مراد است که آن هم شطر مسجد اقصی؛ یعنى همان سنگ معروف بود. پس شطر مسجد الاقصى به شطر المسجد الحرام که کعبه باشد تبدیل شده است.[4]
بعضى از مفسّران گفتهاند: یکى از معانى «شطر» نصف است، بنابر این «شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ» با مفهوم «وسط المسجد الحرام» یکى خواهد بود، و مىدانیم خانه کعبه در وسط مسجد الحرام واقع شده است.[5]
همچنین گفته شده: مقصود از شطر مسجد الحرام «حجر الاسود» است که اول پیامبر اسلام(ص) مأمور گردید که روى مبارک را به طرف آن محل بگرداند و پس از آن مؤمنان که در هر کجاى عالم نماز میخوانند بایستى به آن طرف مسجد الحرام رو آرند.[6]
برای روشن شدن معنای "قَدْ نَرى تَقَلُّبَ وَجْهِکَ فِی السَّماء..." نخست باید شأن نزول آن را بیان کنیم. فیض کاشانی صاحب تفسیر صافی در ذیل این آیه می گوید: "در فقیه آمده که پیغمبر (ص) به مدت سیزده سال در مکه و نوزده ماه در مدینه [7]به سمت بیت المقدس نماز می گزاردند. سپس یهودیان بر او عیب می گرفتند که تو تبعیت از قبله ما می کنی. پیغمبر بسیار از این قضیه ناراحت شد و وقتی که در نیمه شب به بیرون می رفت روی خود را به سمت آسمان کرده (و از خداوند مسئلت می جستند) و سپس نماز صبح را مانند گذشته اقامه کرد و زمانی که (ظهر شد) و دو رکعت از نماز ظهر را خواند جبرئیل بر او نازل شد و برای او این گونه خواند "قد نری تقلب وجهک فی السماء ...".[8]
فیض کاشانی در تفسیر این آیه می فرماید: "روی خود را برای انتظار وحی به سمت آسمان می گرفت و گفته شده رسول الله ... امید از این داشت که خداوند او را به سمت کعبه ارجاع دهد؛ زیرا کعبه قبله جدش ابراهیم بود... ."[9]
این مطلب توسط مفسّران معاصر نیز تأیید و نقل شده است: "رسول اکرم از این تعصب تحقیر آمیز یهودیان نگران بود، آن سان که برای برخورد با این تعصب ... منتظر وحی الاهی بود ... این حالت انتظار در پیامبر گرامی یا از اخبار غیبی و وعده گذشته خداوند به آن حضرت درباره تغییر قبله از بیت المقدس به سمت کعبه ناشی بود، یا دعا و نیایشی حالی، نه مقالی بوده است."[10] مضمون این مطالب در تفسیر المیزان نیز آمده است.[11]
اما سؤال دوم که از علت تکرار "فول وجهک شطرا" و " فول وجوهکم" پرسیده شده باید نخست درباره اصل تأکید در زبان عرب و لزوم یا عدم لزوم آن صحبت کنیم و سپس به علّت تکرار در این مورد بپردازیم.
تکرار در زبان عرب امری مرسوم به حساب می آید و در بسیاری مواقع وجودش سبب رشد فصاحت کلام می شود و حتی گاهی نبودش نیز موجب نزول فصاحت در کلام می باشد، اما این تکرار نمی تواند بدون هیچ علّتی باشد، بلکه باید دارای علتی باشد. از این باب در کتاب هایی که در باب فصاحت و بلاغت می باشند این گونه آمده است: "تکرار اگر بدون فائده باشد عیبی برای فصاحت کلام به حساب می آید".[12] از این باب در کلام الاهی تکرار های لفظی و معنوی بسیاری دیده می شود که مفسران برای تک تک آنها علّت ها و حکمت هایی را نقل کرده اند.
یکی از آیاتی که بیشترین تکرار را در قرآن داشته و در عین حال فصاحت بسیاری را موجب شده آیه "فبأی آلاء ربکما تکذبان" در سوره الرحمن است. این آیه در این سوره 31 بار تکرار شده، اما در عین حال به فصاحت کلام ضرری نمی رساند، بلکه حتی تقویتی برای فصاحت کلام است. این تقویت فصاحت به سبب فائده دار بودن تکرار است. فائده تکرار در این آیه به این است که بعد از ذکر هر نعمتی، تلنگری به انسان می زند تا آنها را از تکذیب نعمت های الهی باز دارد و با تکرار سؤال استفهامی این را معنا را در ذهن تداعی می کند که چرا با این همه نعمت، نعمت های خداوند را انکار می کنید.
امّا برای بحث از علّت این تکرار در آیات مورد سؤال لازم است از اهمیت حکمی که در این زمینه از تغییر قبله آمده است، صحبت کنیم. وجود قبله مشترک مسلمانان با یهودیان به همراه سابقه زمانی یهودیان در انتخاب بیت المقدس، مشکلات و سرخوردگی هایی را برای مسلمانان به همراه داشت. یهودیان این تبعیت از خود را بر مسلمانان طعنه می زدند و این امر موجب حزن و ناراحتی مسلمانان می شد. این تا حدّی بود که پیغمبر انتظار رسیدن وحی و تغییر قبله از طرف خداوند را داشت که توضیح این انتظار در ابتدای بحث در ذیل آیه 144 بیان شد.
قبله در هر دینی امری بسیار حیاتی و مهم به حساب می آمد و مسلمانان نیز از این قاعده مجزا نبودند. وجود یک قبله مستقل نیز اهمیت فراوانی برای مسلمانان داشت. وقتی امروزه میلیون ها انسان رو به یک قبله مشترک نماز می گزارند از اهمیت حکم تغییر قبله و تعیین کعبه به عنوان قبله مسلمانان پرده بر می دارد. از این باب آیاتی که در این حکم آمده با تکرار هایی همراه می باشد. این تکرارها که تقریباً هر کدام به موارد خاصی اشاره دارند که در ذیل بدان می پردازیم، تماماً تأکید بر این حکم می باشند و این از اهمیت و حیاتی بودن این حکم برای مسلمانان حکایت دارد.
اهمیت قبله سبب شده تا به گونه ای نادر در قرآن کریم فرمان خداوند در سه آیه، پنج بار تکرار شود. (دوبار در آیه 144، یکبار در آیه 149 و دوبار نیز در آیه 150 تکرار شود) که البته هر کدام تفاوت های جزئی نیز با یک دیگر دارند که در ادامه بدان می پردازیم.
همان گونه که بیان شد این تکرارها، تفاوت هایی نیز با یک دیگر دارند که باید در ضمن بحث تکراری بودن به عنوان یک اصل مطلوب به آنها نیز اشاره کرد. در آیه 144 سوره بقره این گونه آمده " فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ ..." و " فَوَلُّوا وُجُوهَکُمْ شَطْرَه..." هر کدام از این دو مسئول بیان امری هستند و مخاطبشان نیز جدا می باشد. در مورد اول خطاب به سمت پیغمبر اکرم می باشد و از ضمیر مفرد مذکر مخاطب استفاده شده است و "برای روشن شدن این که حکم یاد شده مختص پیامبر گرامی (ص) نیست و شامل همه مسلمانان در همه امصار و اعصار می شود، فرمود (و حیث ما کنتم فولوا وجوهکم شطره)"[13] که مورد دوم می باشد و این حکم را به تمام مسلمانان عمومیت می دهد و تمام آنها را به قبله قرار دادن کعبه امر می کند و از این باب از ضمیر جمع استفاده شده است.
اما در آیه 149، آیه اندکی تفاوت کرده و این گونه آغاز می شود: "وَ مِنْ حَیْثُ خَرَجْت ..." این قید نشان می دهد که این حکم اختصاص به حضور در مسجد الحرام ندارد، بلکه همگان را نیز شامل می شود، چه در وطن و چه در سفر، باید به این حکم پایبند بود. از این باب حکمت و فائده تکرار در این جا را این دانسته اند که " لزوم استقبال کعبه، حکمی عام و شامل هر زمان و مکان است و نزول دستور پیشین در حال نماز، سبب اختصاص حکم مزبور به آن نماز یا آن مکان نیست".[14]
این تکرار و ذکر مجدّد به همراه توضیح حکم در موارد مختلف از اهمیت این موضوع نشأت می گیرد و نشان از این دارد که این مسئله از اهمیت فوق العاده ای برخوردار بوده است.
این حکم با تفاوت هایی جزئی تر مجدّداً در آیه 150 تکرار می شود. این آیه با آیات قبل تفاوت های بیشتری دارد که افزون بر امر رو کردن به کعبه، به جزئیات بیشتری پرداخته است. در این آیه خطاب به پیغمبر و مسلمانان به صورت جداگانه آمده است که نشان از اهمیت این موضوع در نزد خداوند دارد. تکرار این آیه علاوه بر تأکیدی که در آن بر این حکم نهفته است، علل دیگری نیز دارد. از جمله وجوه محتمل در تکرار مجدّد این آیه:
1. زمینه سازی برای بیان علّت و حکمت تغییر قبله"[15] که در ادامه آیه این گونه آمده است:«لِئَلاَّ یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَیْکُمْ حُجَّةٌ إِلاَّ الَّذینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ» که می تواند یکی از علل تغییر قبله باشد.
2. این تکرار بر تحقّق و ثبات این حکم دلالت دارد.[16]
بعضی علاوه بر تأکیدی بودن، اهداف دیگری را نیز در تکرار آیات دنبال می کردند، اما عده ای نیز می گویند که این آیات نمی تواند تکراری باشد؛ زیرا هرکدام نازل به مقامی هستند و متعلّق خاص به خود را دارا می باشند و از این رو نمی توانند تأکید بر یک دیگر باشند. اینان این امرها را ناظر به احوال گوناگون نمازگزاران می دانند. بنابر این امر اول ناظر به کسانی است که کعبه را می بینند. امر دوم به ساکنان مکه اختصاص دارد و امر سوم نیز، امری است برای ساکنان شهرهای دیگر و حمل هایی از این دست که البته بعضی از مفسران دلیلی برای این حمل ندیده اند.[17]
پی نوشت:
[1]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق: داودی، صفوان عدنان، ص 453، دارالعلم، الدار الشامیة، دمشق، بیروت، چاپ اول، 1412ق؛ طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، تحقیق: حسینی، سید احمد، ج 3، ص 345، کتابفروشی مرتضوی، تهران، چاپ سوم، 1375ش.
[2] بقره: 144
[3]. قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، ج 4، ص 31، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ ششم، 1371ش.
[4]. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 32، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، 1417ق.
[5]. فخرالدین رازی، ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج 4، ص 9، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ سوم، 1420ق.
[6]. بانوی اصفهانی، سیده نصرت امین، مخزن العرفان در تفسیر قرآن، ج 2، ص 11، نهضت زنان مسلمان، تهران، 1361ش.
[7] . البته مدّت زمانی که پیامبر در مدینه به سمت بیت المقدس نماز می خواندند مورد اختلاف است.
[8] . فیض کاشانی، محمد محسن، تفسیر الصافی، جمعی از مترجمان، ج1 ص 316 و 317، نوید اسلام، 1386.
[9] . تفسیر صافی، ج1 ص 316.
[10] . جوادی آملی، عبد الله، تسنیم، ج 7، ص 379 و 389، نشر اسراء، قم، 1384.
[11] . طباطبائی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، موسوی همدانی، محمد باقر، ج 1، ص 489، انتشارات اسلامی.
[12] . هاشمی، احمد، جواهر البلاغة، ص27، اعتماد، چاپ دهم، 1358.
[13] . تسنیم، ج 7، ص 389.
[14] . همان، ص 468.
[15] . همان، ص 478.
[16]. همان.
[17] . همان.
منبع:islamquest.net
شرح پرسش:
در سورۀ بقره و در آیات شریفۀ «قَدْ نَرى تَقَلُّبَ وَجْهِکَ فِی السَّماءِ فَلَنُوَلِّیَنَّکَ قِبْلَةً تَرْضاها فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ حَیْثُ ما کُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَکُمْ شَطْرَهُ وَ إِنَّ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ لَیَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا یَعْمَلُون» بقره، 144. و آیۀ « وَ مِنْ حَیْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ إِنَّهُ لَلْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُون» بقره، 149. و آیۀ «وَ مِنْ حَیْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ حَیْثُ ما کُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَکُمْ شَطْرَهُ لِئَلاَّ یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَیْکُمْ حُجَّةٌ إِلاَّ الَّذینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنی وَ لِأُتِمَّ نِعْمَتی عَلَیْکُمْ وَ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُون» بقره، 150، سبب تکرار «فول وجهک شطرا» و «فولوا وجوهکم»؟ چیست؟
پاسخ :
«شطر» در لغت؛ به «نصف»، «وسط»، «جهت»، «بعض» و «طرف»[1] معنا شده است. این واژه در سوره بقره آیات 144، 149، 150 آمده است؛ مانند: «.. فَلَنُوَلِّیَنَّکَ قِبْلَةً تَرْضاها فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ حَیْثُ ما کُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَکُمْ شَطْرَهُ...». [2]
اگر «شطر» را به معناى طرف بگیریم؛ آن وقت قبله، مسجد الحرام است، نه فقط کعبه، و اگر شطر را «بعض» معنا کنیم شامل ابعاض مسجد الحرام از جمله کعبه خواهد شد.[3]
به عقیده علامه طباطبایی شطر به معناى بعض است و شطر مسجد الحرام، کعبه است. اینکه «فولّ وجهک الکعبة» یا «فولّ وجهک البیت الحرام» نگفته، مقابله با قبله سابق مراد است که آن هم شطر مسجد اقصی؛ یعنى همان سنگ معروف بود. پس شطر مسجد الاقصى به شطر المسجد الحرام که کعبه باشد تبدیل شده است.[4]
بعضى از مفسّران گفتهاند: یکى از معانى «شطر» نصف است، بنابر این «شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ» با مفهوم «وسط المسجد الحرام» یکى خواهد بود، و مىدانیم خانه کعبه در وسط مسجد الحرام واقع شده است.[5]
همچنین گفته شده: مقصود از شطر مسجد الحرام «حجر الاسود» است که اول پیامبر اسلام(ص) مأمور گردید که روى مبارک را به طرف آن محل بگرداند و پس از آن مؤمنان که در هر کجاى عالم نماز میخوانند بایستى به آن طرف مسجد الحرام رو آرند.[6]
برای روشن شدن معنای "قَدْ نَرى تَقَلُّبَ وَجْهِکَ فِی السَّماء..." نخست باید شأن نزول آن را بیان کنیم. فیض کاشانی صاحب تفسیر صافی در ذیل این آیه می گوید: "در فقیه آمده که پیغمبر (ص) به مدت سیزده سال در مکه و نوزده ماه در مدینه [7]به سمت بیت المقدس نماز می گزاردند. سپس یهودیان بر او عیب می گرفتند که تو تبعیت از قبله ما می کنی. پیغمبر بسیار از این قضیه ناراحت شد و وقتی که در نیمه شب به بیرون می رفت روی خود را به سمت آسمان کرده (و از خداوند مسئلت می جستند) و سپس نماز صبح را مانند گذشته اقامه کرد و زمانی که (ظهر شد) و دو رکعت از نماز ظهر را خواند جبرئیل بر او نازل شد و برای او این گونه خواند "قد نری تقلب وجهک فی السماء ...".[8]
فیض کاشانی در تفسیر این آیه می فرماید: "روی خود را برای انتظار وحی به سمت آسمان می گرفت و گفته شده رسول الله ... امید از این داشت که خداوند او را به سمت کعبه ارجاع دهد؛ زیرا کعبه قبله جدش ابراهیم بود... ."[9]
این مطلب توسط مفسّران معاصر نیز تأیید و نقل شده است: "رسول اکرم از این تعصب تحقیر آمیز یهودیان نگران بود، آن سان که برای برخورد با این تعصب ... منتظر وحی الاهی بود ... این حالت انتظار در پیامبر گرامی یا از اخبار غیبی و وعده گذشته خداوند به آن حضرت درباره تغییر قبله از بیت المقدس به سمت کعبه ناشی بود، یا دعا و نیایشی حالی، نه مقالی بوده است."[10] مضمون این مطالب در تفسیر المیزان نیز آمده است.[11]
اما سؤال دوم که از علت تکرار "فول وجهک شطرا" و " فول وجوهکم" پرسیده شده باید نخست درباره اصل تأکید در زبان عرب و لزوم یا عدم لزوم آن صحبت کنیم و سپس به علّت تکرار در این مورد بپردازیم.
تکرار در زبان عرب امری مرسوم به حساب می آید و در بسیاری مواقع وجودش سبب رشد فصاحت کلام می شود و حتی گاهی نبودش نیز موجب نزول فصاحت در کلام می باشد، اما این تکرار نمی تواند بدون هیچ علّتی باشد، بلکه باید دارای علتی باشد. از این باب در کتاب هایی که در باب فصاحت و بلاغت می باشند این گونه آمده است: "تکرار اگر بدون فائده باشد عیبی برای فصاحت کلام به حساب می آید".[12] از این باب در کلام الاهی تکرار های لفظی و معنوی بسیاری دیده می شود که مفسران برای تک تک آنها علّت ها و حکمت هایی را نقل کرده اند.
یکی از آیاتی که بیشترین تکرار را در قرآن داشته و در عین حال فصاحت بسیاری را موجب شده آیه "فبأی آلاء ربکما تکذبان" در سوره الرحمن است. این آیه در این سوره 31 بار تکرار شده، اما در عین حال به فصاحت کلام ضرری نمی رساند، بلکه حتی تقویتی برای فصاحت کلام است. این تقویت فصاحت به سبب فائده دار بودن تکرار است. فائده تکرار در این آیه به این است که بعد از ذکر هر نعمتی، تلنگری به انسان می زند تا آنها را از تکذیب نعمت های الهی باز دارد و با تکرار سؤال استفهامی این را معنا را در ذهن تداعی می کند که چرا با این همه نعمت، نعمت های خداوند را انکار می کنید.
امّا برای بحث از علّت این تکرار در آیات مورد سؤال لازم است از اهمیت حکمی که در این زمینه از تغییر قبله آمده است، صحبت کنیم. وجود قبله مشترک مسلمانان با یهودیان به همراه سابقه زمانی یهودیان در انتخاب بیت المقدس، مشکلات و سرخوردگی هایی را برای مسلمانان به همراه داشت. یهودیان این تبعیت از خود را بر مسلمانان طعنه می زدند و این امر موجب حزن و ناراحتی مسلمانان می شد. این تا حدّی بود که پیغمبر انتظار رسیدن وحی و تغییر قبله از طرف خداوند را داشت که توضیح این انتظار در ابتدای بحث در ذیل آیه 144 بیان شد.
قبله در هر دینی امری بسیار حیاتی و مهم به حساب می آمد و مسلمانان نیز از این قاعده مجزا نبودند. وجود یک قبله مستقل نیز اهمیت فراوانی برای مسلمانان داشت. وقتی امروزه میلیون ها انسان رو به یک قبله مشترک نماز می گزارند از اهمیت حکم تغییر قبله و تعیین کعبه به عنوان قبله مسلمانان پرده بر می دارد. از این باب آیاتی که در این حکم آمده با تکرار هایی همراه می باشد. این تکرارها که تقریباً هر کدام به موارد خاصی اشاره دارند که در ذیل بدان می پردازیم، تماماً تأکید بر این حکم می باشند و این از اهمیت و حیاتی بودن این حکم برای مسلمانان حکایت دارد.
اهمیت قبله سبب شده تا به گونه ای نادر در قرآن کریم فرمان خداوند در سه آیه، پنج بار تکرار شود. (دوبار در آیه 144، یکبار در آیه 149 و دوبار نیز در آیه 150 تکرار شود) که البته هر کدام تفاوت های جزئی نیز با یک دیگر دارند که در ادامه بدان می پردازیم.
همان گونه که بیان شد این تکرارها، تفاوت هایی نیز با یک دیگر دارند که باید در ضمن بحث تکراری بودن به عنوان یک اصل مطلوب به آنها نیز اشاره کرد. در آیه 144 سوره بقره این گونه آمده " فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ ..." و " فَوَلُّوا وُجُوهَکُمْ شَطْرَه..." هر کدام از این دو مسئول بیان امری هستند و مخاطبشان نیز جدا می باشد. در مورد اول خطاب به سمت پیغمبر اکرم می باشد و از ضمیر مفرد مذکر مخاطب استفاده شده است و "برای روشن شدن این که حکم یاد شده مختص پیامبر گرامی (ص) نیست و شامل همه مسلمانان در همه امصار و اعصار می شود، فرمود (و حیث ما کنتم فولوا وجوهکم شطره)"[13] که مورد دوم می باشد و این حکم را به تمام مسلمانان عمومیت می دهد و تمام آنها را به قبله قرار دادن کعبه امر می کند و از این باب از ضمیر جمع استفاده شده است.
اما در آیه 149، آیه اندکی تفاوت کرده و این گونه آغاز می شود: "وَ مِنْ حَیْثُ خَرَجْت ..." این قید نشان می دهد که این حکم اختصاص به حضور در مسجد الحرام ندارد، بلکه همگان را نیز شامل می شود، چه در وطن و چه در سفر، باید به این حکم پایبند بود. از این باب حکمت و فائده تکرار در این جا را این دانسته اند که " لزوم استقبال کعبه، حکمی عام و شامل هر زمان و مکان است و نزول دستور پیشین در حال نماز، سبب اختصاص حکم مزبور به آن نماز یا آن مکان نیست".[14]
این تکرار و ذکر مجدّد به همراه توضیح حکم در موارد مختلف از اهمیت این موضوع نشأت می گیرد و نشان از این دارد که این مسئله از اهمیت فوق العاده ای برخوردار بوده است.
این حکم با تفاوت هایی جزئی تر مجدّداً در آیه 150 تکرار می شود. این آیه با آیات قبل تفاوت های بیشتری دارد که افزون بر امر رو کردن به کعبه، به جزئیات بیشتری پرداخته است. در این آیه خطاب به پیغمبر و مسلمانان به صورت جداگانه آمده است که نشان از اهمیت این موضوع در نزد خداوند دارد. تکرار این آیه علاوه بر تأکیدی که در آن بر این حکم نهفته است، علل دیگری نیز دارد. از جمله وجوه محتمل در تکرار مجدّد این آیه:
1. زمینه سازی برای بیان علّت و حکمت تغییر قبله"[15] که در ادامه آیه این گونه آمده است:«لِئَلاَّ یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَیْکُمْ حُجَّةٌ إِلاَّ الَّذینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ» که می تواند یکی از علل تغییر قبله باشد.
2. این تکرار بر تحقّق و ثبات این حکم دلالت دارد.[16]
بعضی علاوه بر تأکیدی بودن، اهداف دیگری را نیز در تکرار آیات دنبال می کردند، اما عده ای نیز می گویند که این آیات نمی تواند تکراری باشد؛ زیرا هرکدام نازل به مقامی هستند و متعلّق خاص به خود را دارا می باشند و از این رو نمی توانند تأکید بر یک دیگر باشند. اینان این امرها را ناظر به احوال گوناگون نمازگزاران می دانند. بنابر این امر اول ناظر به کسانی است که کعبه را می بینند. امر دوم به ساکنان مکه اختصاص دارد و امر سوم نیز، امری است برای ساکنان شهرهای دیگر و حمل هایی از این دست که البته بعضی از مفسران دلیلی برای این حمل ندیده اند.[17]
پی نوشت:
[1]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق: داودی، صفوان عدنان، ص 453، دارالعلم، الدار الشامیة، دمشق، بیروت، چاپ اول، 1412ق؛ طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، تحقیق: حسینی، سید احمد، ج 3، ص 345، کتابفروشی مرتضوی، تهران، چاپ سوم، 1375ش.
[2] بقره: 144
[3]. قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، ج 4، ص 31، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ ششم، 1371ش.
[4]. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 32، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، 1417ق.
[5]. فخرالدین رازی، ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج 4، ص 9، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ سوم، 1420ق.
[6]. بانوی اصفهانی، سیده نصرت امین، مخزن العرفان در تفسیر قرآن، ج 2، ص 11، نهضت زنان مسلمان، تهران، 1361ش.
[7] . البته مدّت زمانی که پیامبر در مدینه به سمت بیت المقدس نماز می خواندند مورد اختلاف است.
[8] . فیض کاشانی، محمد محسن، تفسیر الصافی، جمعی از مترجمان، ج1 ص 316 و 317، نوید اسلام، 1386.
[9] . تفسیر صافی، ج1 ص 316.
[10] . جوادی آملی، عبد الله، تسنیم، ج 7، ص 379 و 389، نشر اسراء، قم، 1384.
[11] . طباطبائی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، موسوی همدانی، محمد باقر، ج 1، ص 489، انتشارات اسلامی.
[12] . هاشمی، احمد، جواهر البلاغة، ص27، اعتماد، چاپ دهم، 1358.
[13] . تسنیم، ج 7، ص 389.
[14] . همان، ص 468.
[15] . همان، ص 478.
[16]. همان.
[17] . همان.
منبع:islamquest.net