مشورت و قاطعیت در سیره امام علی علیه السلام
امام علی علیه السلام درباره نظری که ابن عباس داده بود و با آن موافق نبودند، فرمودند:
وَ قَالَ علیه السلام لِعَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْعَبَّاسِ وَ قَدْ أَشَارَ عَلَیْهِ فِی شَیْ ءٍ لَمْ یُوَافِقْ رَأْیَهُ لَکَ أَنْ تُشِیرَ عَلَیَّ وَ أَرَى فَإِنْ عَصَیْتُکَ فَأَطِعْنِی.
تو حق داری که مرا راهنمایی کنی و من نیز می اندیشم و نظر می دهم. پس اگر نظرت را نپذیرفتم باید از من اطاعت کنی.
نهج البلاغه: حکمت 313
شرح حدیث:
کلام امام معصوم فصل الخطاب است چون از الهام و اشراق الهی نشات می گیرد خداوند تبارک و تعالی به پیامبرش می فرماید.
وَشَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ؛
و در کارها با مردم مشورت نما و هنگامی که تصمیم به کاری گرفتی توکل بر خدا کن زیرا پروردگار توکل کنندگان به خویش را دوست می دارد.(1)
یعنی ضمن شنیدن دیدگاه های مردم کار خودت را انجام بده و آنچه را که مصلحت می دانی به کار بند.
امام علیه السلام واجب الطاعه است این وجوب نیز فرمان خداست.
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَی اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ ذَلِکَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلًا؛
شما که ایمان دارید خدا را فرمان برید و پیغمبر و صاحبان امر خویش فرمان برید و چون در چیزی اختلاف کردید اگر به خدا و روز جزا ایمان دارید آن را به خدا و پیغمبر ارجاع کنید که این بهتر و سرانجام آن خوبتر است.(2)
از حضرت صادق علیه السلام سوال شد که ستون اسلام را چه چیزی تشکیل می دهد که وقتی انسان به آنها معتقد شد و عمل کرد دیگر متضرر ضرری نشود؟ حضرت فرمودند: شهادت به وحدانیت پروردگار و نبوت رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلم و اقرار و ایمان به آنچه از جانب پروردگار درباره مسائل اعتقادی و احکام شرعیه رسیده و رد کردن حقوق واجب و از جمله ولایت آن چنانی که خداوند به آن امر فرموده که عبارت است از ولایت آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: هر کس بمیرد و امام خود را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است و پروردگار فرمود:
اَطیعُواللهَ و اَطیعُو الرَّسولَ و اُولی الاَمرِ مِنکُم فَکانَ عَلِیٌّ علیه السلام ثُمَّ صارَ مِن بَعدِهِ الحَسَنُ ثُمَّ مِن بَعدِهِ الحُسَینُ ثُمَّ مِن بَعدِهِ عَلِیُّ بنُ الحُسَینُ ثُمَّ مِن بَعدِهِ مُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ ثُمَّ هکَذا یَکُونُ الاَمرُ اِنَّ الاَرضَ لا تَصلَحُ اِلاّ بِامامٍ عَلَیهِ السَّلامُ؛
اولی الامر اول علی علیه السلام بعد امام حسن و امام حسین و علی ابن الحسین و محمد بن علی به ترتیب ادامه دارد زیرا که زمین به صلاح نمی رسد مگر به وجود امام علیه السلام.(3)
شرح ابن میثم
نقل کرده اند موقع بازگشت امام علیه السلام از سفر حج که مردم در مکه با وى بیعت کرده بودند، ابن عباس گفت: یا امیر المؤمنین این کار مهمّى است، بیم آشوب مردم مى رود، براى طلحه حکم ولایت بصره، و براى زبیر حکم ولایت کوفه را صادر کنید، و به معاویه نامه اى بنویسید و از خویشاوندى و نسبت، یاد کنید و در حکومت شام او را تثبیت فرمایید تا با شما بیعت کند، اگر بیعت کرد و از روش شما و امر خدا اطاعت کرد، او را به حال خود واگذارید، و اگر مخالفت کرد، آن گاه به مدینه بخواهید و عوضش کنید تا دریاهاى آشوب متلاطم نگردند. امام علیه السلام فرمودند: پناه مى برم به خدا از این که دین خود را به خاطر دنیاى دیگران تباه سازم فرزند عباس بر تو است که ما را راهنمایى کنى و من صلاح خود را در آن مى نگرم مفعول «أرى» چون معلوم بوده است حذف شده است، یعنى: من جهت مصلحت را مى اندیشم، امام علیه السلام اطاعت از خود را واجب دانسته از آن رو که امام است و اندیشه اش بالاتر است پس اگر در کارى مصلحت دید، نظر او برتر و بالاتر است.
پینوشتها:
1- سوره آل عمران، آیه 159
2- سوره نساء، آیه 59
3- تفسیر صافی، چاپ قدیم، ص 123
4- ترجمه شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج 5، ص 682
منبع: حدیث زندگی: شرح حکمت های نهج البلاغه، کاظم ارفع، تهران: پیام عدالت، 1390.
وَشَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ؛
و در کارها با مردم مشورت نما و هنگامی که تصمیم به کاری گرفتی توکل بر خدا کن زیرا پروردگار توکل کنندگان به خویش را دوست می دارد.(1)
یعنی ضمن شنیدن دیدگاه های مردم کار خودت را انجام بده و آنچه را که مصلحت می دانی به کار بند.
امام علیه السلام واجب الطاعه است این وجوب نیز فرمان خداست.
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَی اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ ذَلِکَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلًا؛
شما که ایمان دارید خدا را فرمان برید و پیغمبر و صاحبان امر خویش فرمان برید و چون در چیزی اختلاف کردید اگر به خدا و روز جزا ایمان دارید آن را به خدا و پیغمبر ارجاع کنید که این بهتر و سرانجام آن خوبتر است.(2)
از حضرت صادق علیه السلام سوال شد که ستون اسلام را چه چیزی تشکیل می دهد که وقتی انسان به آنها معتقد شد و عمل کرد دیگر متضرر ضرری نشود؟ حضرت فرمودند: شهادت به وحدانیت پروردگار و نبوت رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلم و اقرار و ایمان به آنچه از جانب پروردگار درباره مسائل اعتقادی و احکام شرعیه رسیده و رد کردن حقوق واجب و از جمله ولایت آن چنانی که خداوند به آن امر فرموده که عبارت است از ولایت آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: هر کس بمیرد و امام خود را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است و پروردگار فرمود:
اَطیعُواللهَ و اَطیعُو الرَّسولَ و اُولی الاَمرِ مِنکُم فَکانَ عَلِیٌّ علیه السلام ثُمَّ صارَ مِن بَعدِهِ الحَسَنُ ثُمَّ مِن بَعدِهِ الحُسَینُ ثُمَّ مِن بَعدِهِ عَلِیُّ بنُ الحُسَینُ ثُمَّ مِن بَعدِهِ مُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ ثُمَّ هکَذا یَکُونُ الاَمرُ اِنَّ الاَرضَ لا تَصلَحُ اِلاّ بِامامٍ عَلَیهِ السَّلامُ؛
اولی الامر اول علی علیه السلام بعد امام حسن و امام حسین و علی ابن الحسین و محمد بن علی به ترتیب ادامه دارد زیرا که زمین به صلاح نمی رسد مگر به وجود امام علیه السلام.(3)
شرح ابن میثم
نقل کرده اند موقع بازگشت امام علیه السلام از سفر حج که مردم در مکه با وى بیعت کرده بودند، ابن عباس گفت: یا امیر المؤمنین این کار مهمّى است، بیم آشوب مردم مى رود، براى طلحه حکم ولایت بصره، و براى زبیر حکم ولایت کوفه را صادر کنید، و به معاویه نامه اى بنویسید و از خویشاوندى و نسبت، یاد کنید و در حکومت شام او را تثبیت فرمایید تا با شما بیعت کند، اگر بیعت کرد و از روش شما و امر خدا اطاعت کرد، او را به حال خود واگذارید، و اگر مخالفت کرد، آن گاه به مدینه بخواهید و عوضش کنید تا دریاهاى آشوب متلاطم نگردند. امام علیه السلام فرمودند: پناه مى برم به خدا از این که دین خود را به خاطر دنیاى دیگران تباه سازم فرزند عباس بر تو است که ما را راهنمایى کنى و من صلاح خود را در آن مى نگرم مفعول «أرى» چون معلوم بوده است حذف شده است، یعنى: من جهت مصلحت را مى اندیشم، امام علیه السلام اطاعت از خود را واجب دانسته از آن رو که امام است و اندیشه اش بالاتر است پس اگر در کارى مصلحت دید، نظر او برتر و بالاتر است.
پینوشتها:
1- سوره آل عمران، آیه 159
2- سوره نساء، آیه 59
3- تفسیر صافی، چاپ قدیم، ص 123
4- ترجمه شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج 5، ص 682
منبع: حدیث زندگی: شرح حکمت های نهج البلاغه، کاظم ارفع، تهران: پیام عدالت، 1390.