جامعه شناسی امام علی علیه السلام
امام علی علیه السلام فرمودند:
فَمِنْهُمُ الْمُنْکِرُ لِلْمُنْکَرِ بِیَدِهِ وَ لِسَانِهِ وَ قَلْبِهِ فَذَلِکَ الْمُسْتَکْمِلُ لِخِصَالِ الْخَیْرِ وَ مِنْهُمُ الْمُنْکِرُ بِلِسَانِهِ وَ قَلْبِهِ وَ التَّارِکُ بِیَدِهِ فَذَلِکَ مُتَمَسِّکٌ بِخَصْلَتَیْنِ مِنْ خِصَالِ الْخَیْرِ وَ مُضَیِّعٌ خَصْلَةً وَ مِنْهُمُ الْمُنْکِرُ بِقَلْبِهِ وَ التَّارِکُ بِیَدِهِ وَ لِسَانِهِ فَذَلِکَ الَّذِی ضَیَّعَ أَشْرَفَ الْخَصْلَتَیْنِ مِنَ الثَّلَاثِ وَ تَمَسَّکَ بِوَاحِدَةٍ وَ مِنْهُمْ تَارِکٌ لِإِنْکَارِ الْمُنْکَرِ بِلِسَانِهِ وَ قَلْبِهِ وَ یَدِهِ فَذَلِکَ مَیِّتُ الْأَحْیَاءِ وَ مَا أَعْمَالُ الْبِرِّ کُلُّهَا وَ الْجِهَادُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ عِنْدَ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیِ عَنْ الْمُنْکَرِ إِلَّا کَنَفْثَةٍ فِی بَحْرٍ لُجِّیٍّ وَ إِنَّ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیَ عَنِ الْمُنْکَرِ لَا یُقَرِّبَانِ مِنْ أَجَلٍ وَ لَا یَنْقُصَانِ مِنْ رِزْقٍ وَ أَفْضَلُ «مِنْ ذَلِکَ کُلِّهِ کَلِمَةُ عَدْلٍ عِنْدَ إِمَامٍ جَائِرٍ».
در میان مردم کسی است که کار زشت را با دست و زبان و دل خود ناپسند می شمارد و این کسی است که خوبی ها را در خود به کمال رسانده است و بعضی این گونه اند که کار زشت را به زبان و دل خود انکار می کنند و اهل عمل نیستند اینها دو خصلت از خصلت های خوب را گرفته و خصلتی را ضایع می سازند و بعضی کار بد را با دل انکار می کنند ولی بادست و زبان آن را انکار نمی کنند این ها دو خصلت را که شریف تر است ضایع ساخته و به یک خصلت پرداخته اند و بعضی با دست و زبان و دل کار زشت زشتکار را انکار نمی کنند که اینها مردگانی بین زنده ها هستند همه کارهای خوب و جهاد در راه خدا برابر امر به معروف و نهی از منکر مرگ را نزدیک نمی سازد و روزی را کم نمی کند و از همه اینها بهتر گفتن سخن حق در برابر پیشوای ظالم است.
نهج البلاغه: حکمت 366
شرح حدیث:
تقسیم بندی امام علیه السلام بین آدم ها بسیار دقیق و جالب است و نشانگر جامعه شناسی ژرف آن امام همام است.
به راستی که آدم ها چقدر با هم فرق می کنند عده ای فقط می گویند و عمل نمی کنند عده ای متظاهر و فریبکارند و ظاهری آراسته دارند ولی به آنچه انجام می دهند معتقد نیستند فقط می خواهند جلب توجه کنند و برای خود کسب موقعیت نمایند.
و گروه سوم که مردگان بین زندگانند آنهایی هستند که هیچ ندارند نه اعتقادشان صحیح است و نه در عمل موفق اند.
نکته مهم در گفتار پایانی امام که قابل عنایت است و امروزه باید مدیران و صاحب نظران جامعه به آن توجه کنند این است که کار فرهنگی باید همراه با مبارزات جهادی باشد و به عبارتی دیگر اقدام با پیام همسو انجام گیرد.
همین کتاب شریف نهج البلاغه که کار فرهنگی مولایمان علی علیه السلام است زمانی خطبه ها و نامه ها و کلمات قصارش شکل می گرفت که امام سرگرم جنگ صفین و جمل و نهروان و جریان های انحرافی زمان نیز بود و یا پشت سر حادثه خونین کربلا و حرکت انقلابی امام حسین علیه السلام، امام سجاد علیه السلام در مسجد اموی شام خطبه می خواند و دولت وقت را استیضاح می کند و نیز کار فرهنگی حضرت زینب علیها السلام با خطبه ای که در کوفه قرائت کرد و تا یکسال و نیم بعد از عاشورا پیام آور کربلا بود همه نشانگر این حقیقت است که برای اصلاح جامعه تنها کار فرهنگی کافی نیست بلکه باید با عوامل فساد و فحشاء برخورد شود و اعضاء عفونی جامعه را جراحی کرده و قطع نمود.
شرح ابن میثم
امام علیه السلام در این زمینه به روش طبیعى معمول سخن گفته است، توضیح آن که مطابق جریان عادى انسان، اوّل به قلب، بعد به زبان و پس از آن با دست- اگر بتواند- از کار زشت جلوگیرى مى کند. و گاهى به صورت دیگرى انجام مى گیرد، و بنا بر این مردم به شش دسته تقسیم مى شوند: کسى که به دل تنها نهى از منکر مى کند، یا به زبان تنها و یا با دست تنها و یا با دل و زبان، و یا با دل و دست، و یا با زبان و دست.
بدان که امر به معروف و نهى از منکر وابسته به همند، زیرا معروف و منکر گاهى نقیض یکدیگر و یا در قوه نقیضند، در آن صورت نهى از منکر، مستلزم امر به معروف، و امر به معروف مستلزم نهى از منکر است، روشن است که آن دو جامع تمام خصلتهاى نیکند. زیرا هر خصلت نیکى معروف است، پس امر به معروف به طور مطلق، امر به تمام نیکیهاست. و ترک هر خصلت نیکى، منکر است پس انکار منکر مستلزم امر به تمام نیکیهاست. و چون این سه نوع از انکار منکر فضیلت هایى تحت فضیلت عدالتند، باید آنها را از خصلت هاى نیک شمرد، و از طرفى -چنان که اشاره کردیم- چون انکار منکر مستلزم سایر فضایل است پس آن که به طور مطلق [با قلب و زبان و دست] عمل منکر را انکار مى کند، مستکمل جمیع خصلت هاى نیک است و آن که انکار با دست را ترک گوید یک خصلت را از دست داده و به دو خصلت چنگ زده و آن که با دست و زبانش نهى از منکر نکرد، دو خصلت بهتر از سه خصلت را از دست داده است، و این دو خصلت از آن جهت اشرفند که بیشتر اوقات باعث از بین رفتن منکر مى گردند، بر خلاف سوّمى که چنین اثرى را ندارد، و هر کس هر سه مرحله را ترک گوید، بسزا باید او را در عین زنده بودن، مرده خواند، چه او هیچ فضیلتى را ندارد. و کلمه میّت در اینجا استعاره است.
عبارت: و ما اعمال البرّ... لجّىّ،
براى بزرگداشت این دو فضیلت است امام علیه السلام همه اعمال نیک را نسبت به امر به معروف و نهى از منکر آب دهانى در دریایى پهناور دانسته است، و وجه شبه آن است که هر خصلتى از کارهاى نیک نسبت به آن دو- مانند آب دهان نسبت به دریا- جزئى است و تمام نیکیها برخاسته از آنهاست.
و عبارت: فانّ الامر... رزق
صغراى قیاس مضمرى است که بدان وسیله تشویق به امر به معروف و نهى از منکر نموده است، و کبراى مقدّر چنین است: هر چه باعث نزدیکى اجل و کاهش روزى نگردد پس نباید از آن ترسید. و بعد به بهترین نوع آنها اشاره فرموده که سخن عدل است در برابر پادشاه ستمگر به قصد جلوگیرى از ستم او.(1)
پینوشت:
1- ترجمه شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج 5، ص 725 - 727
منبع: حدیث زندگی: شرح حکمت های نهج البلاغه، کاظم ارفع، تهران: پیام عدالت، 1390.
به راستی که آدم ها چقدر با هم فرق می کنند عده ای فقط می گویند و عمل نمی کنند عده ای متظاهر و فریبکارند و ظاهری آراسته دارند ولی به آنچه انجام می دهند معتقد نیستند فقط می خواهند جلب توجه کنند و برای خود کسب موقعیت نمایند.
و گروه سوم که مردگان بین زندگانند آنهایی هستند که هیچ ندارند نه اعتقادشان صحیح است و نه در عمل موفق اند.
نکته مهم در گفتار پایانی امام که قابل عنایت است و امروزه باید مدیران و صاحب نظران جامعه به آن توجه کنند این است که کار فرهنگی باید همراه با مبارزات جهادی باشد و به عبارتی دیگر اقدام با پیام همسو انجام گیرد.
همین کتاب شریف نهج البلاغه که کار فرهنگی مولایمان علی علیه السلام است زمانی خطبه ها و نامه ها و کلمات قصارش شکل می گرفت که امام سرگرم جنگ صفین و جمل و نهروان و جریان های انحرافی زمان نیز بود و یا پشت سر حادثه خونین کربلا و حرکت انقلابی امام حسین علیه السلام، امام سجاد علیه السلام در مسجد اموی شام خطبه می خواند و دولت وقت را استیضاح می کند و نیز کار فرهنگی حضرت زینب علیها السلام با خطبه ای که در کوفه قرائت کرد و تا یکسال و نیم بعد از عاشورا پیام آور کربلا بود همه نشانگر این حقیقت است که برای اصلاح جامعه تنها کار فرهنگی کافی نیست بلکه باید با عوامل فساد و فحشاء برخورد شود و اعضاء عفونی جامعه را جراحی کرده و قطع نمود.
شرح ابن میثم
امام علیه السلام در این زمینه به روش طبیعى معمول سخن گفته است، توضیح آن که مطابق جریان عادى انسان، اوّل به قلب، بعد به زبان و پس از آن با دست- اگر بتواند- از کار زشت جلوگیرى مى کند. و گاهى به صورت دیگرى انجام مى گیرد، و بنا بر این مردم به شش دسته تقسیم مى شوند: کسى که به دل تنها نهى از منکر مى کند، یا به زبان تنها و یا با دست تنها و یا با دل و زبان، و یا با دل و دست، و یا با زبان و دست.
بدان که امر به معروف و نهى از منکر وابسته به همند، زیرا معروف و منکر گاهى نقیض یکدیگر و یا در قوه نقیضند، در آن صورت نهى از منکر، مستلزم امر به معروف، و امر به معروف مستلزم نهى از منکر است، روشن است که آن دو جامع تمام خصلتهاى نیکند. زیرا هر خصلت نیکى معروف است، پس امر به معروف به طور مطلق، امر به تمام نیکیهاست. و ترک هر خصلت نیکى، منکر است پس انکار منکر مستلزم امر به تمام نیکیهاست. و چون این سه نوع از انکار منکر فضیلت هایى تحت فضیلت عدالتند، باید آنها را از خصلت هاى نیک شمرد، و از طرفى -چنان که اشاره کردیم- چون انکار منکر مستلزم سایر فضایل است پس آن که به طور مطلق [با قلب و زبان و دست] عمل منکر را انکار مى کند، مستکمل جمیع خصلت هاى نیک است و آن که انکار با دست را ترک گوید یک خصلت را از دست داده و به دو خصلت چنگ زده و آن که با دست و زبانش نهى از منکر نکرد، دو خصلت بهتر از سه خصلت را از دست داده است، و این دو خصلت از آن جهت اشرفند که بیشتر اوقات باعث از بین رفتن منکر مى گردند، بر خلاف سوّمى که چنین اثرى را ندارد، و هر کس هر سه مرحله را ترک گوید، بسزا باید او را در عین زنده بودن، مرده خواند، چه او هیچ فضیلتى را ندارد. و کلمه میّت در اینجا استعاره است.
عبارت: و ما اعمال البرّ... لجّىّ،
براى بزرگداشت این دو فضیلت است امام علیه السلام همه اعمال نیک را نسبت به امر به معروف و نهى از منکر آب دهانى در دریایى پهناور دانسته است، و وجه شبه آن است که هر خصلتى از کارهاى نیک نسبت به آن دو- مانند آب دهان نسبت به دریا- جزئى است و تمام نیکیها برخاسته از آنهاست.
و عبارت: فانّ الامر... رزق
صغراى قیاس مضمرى است که بدان وسیله تشویق به امر به معروف و نهى از منکر نموده است، و کبراى مقدّر چنین است: هر چه باعث نزدیکى اجل و کاهش روزى نگردد پس نباید از آن ترسید. و بعد به بهترین نوع آنها اشاره فرموده که سخن عدل است در برابر پادشاه ستمگر به قصد جلوگیرى از ستم او.(1)
پینوشت:
1- ترجمه شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج 5، ص 725 - 727
منبع: حدیث زندگی: شرح حکمت های نهج البلاغه، کاظم ارفع، تهران: پیام عدالت، 1390.