اضطرابهای طولانی مدت، کودکان را مستعد افسردگی میکند و به طور مشخص خطر خودکشی را افزایش میدهد. افسردگی بر عملکرد اجتماعی اثر میگذارد. این کودکان نمیتوانند خود را به طور مؤثر ابراز کنند و به طور طبیعی بخندند یا صحبت کنند
تعداد کلمات 377 / تخمین زمان مطالعه 2 دقیقه
افسردگی و عوامل آن در کودکان
افسردگی حالت پسروندهی خلقی است که شامل از دست دادن علاقه و لذت میشود و نمیتواند بهبود یابد. افسردگی میتواند به دنبال سوگ، جدایی و طلاق والدین یا حوادث پر استرس زندگی ایجاد شود. گاهی هم به واسطهی بیماریهای خاص، اختلالات خلقی/ فقدان تعادل (نظیر بیماریهایی که از طریق قرصهای ضدبارداری ایجاد میشوند)، تنش یا استرس، فقدان تعادل شیمیایی در مغز، اختلالات تیروئیدی، رژیم غذایی و ورزش نکردن، تأثیرات هورمونی قبل از عادت ماهیانه و بعد از تولد کودک ایجاد میشود. البته دلایل روشن و واضحی برای آن وجود ندارد. اضطرابهای طولانی مدت، کودکان را مستعد افسردگی میکند و به طور مشخص خطر خودکشی را افزایش میدهد.
افسردگی بر عملکرد اجتماعی اثر میگذارد. این کودکان نمیتوانند خود را به طور مؤثر ابراز کنند و به طور طبیعی بخندند یا صحبت کنند. برای آنها تمرکز و به یاد آوردن چیزها مشکل است. احساس تنهایی و انزوا میکنند و تصور میکنند هیچ کس آنان را درک نمیکند، و احساس میکنند از افراد دیگر جدا هستند، و قادر به درک احساسات افراد دیگر در مورد خود نیستند. آنها احساس غمگینی، ناامیدی، بیارزشی و بیفایده بودن و حتی به مرگ و خودکشی فکر کنند. ممکن است از خشم و بیحوصلگی منفجر شوند و احساس اضطراب، خستگی و بیحالی کنند. بیشتر یا کمتر از حد معمول بخورند و بخوابند، قادر نباشند که در خود ایجاد انگیزه کنند، نگران تمیزی و شستوشو نباشند، علاقهمندیهای خود را از دست بدهند و گریه کنند، در خصوص تمرکز و کندذهنی خود خیلی فکر کنند.
علایم جسمانی زیادی نظیر پشت درد و سردرد دارند. بعضی کودکان با بریدن، تراشیدن، سوزاندن، و ایجاد داغ و نشان، خراشیدن و یا بستن سر به عنوان راهی برای سازگاری با هیجانات و انتقال آشفتگی هیجانی به درد جسمانی، به خود آسیب میرسانند. اگرچه ممکن است از صدمه و آسیب رساندن به خود، احساس گناه و شرمندگی کنند، اما نمیتوانند به افسردگی خود کمک کنند. کودکانی که چنین مشکلاتی دارند، باید به صورت اورژانسی نزد پزشک بروند.
برگرفته از کتاب رشد مهارت های اجتماعی و رفتاری و هیجانی کودکان
افسردگی بر عملکرد اجتماعی اثر میگذارد. این کودکان نمیتوانند خود را به طور مؤثر ابراز کنند و به طور طبیعی بخندند یا صحبت کنند. برای آنها تمرکز و به یاد آوردن چیزها مشکل است. احساس تنهایی و انزوا میکنند و تصور میکنند هیچ کس آنان را درک نمیکند، و احساس میکنند از افراد دیگر جدا هستند، و قادر به درک احساسات افراد دیگر در مورد خود نیستند. آنها احساس غمگینی، ناامیدی، بیارزشی و بیفایده بودن و حتی به مرگ و خودکشی فکر کنند. ممکن است از خشم و بیحوصلگی منفجر شوند و احساس اضطراب، خستگی و بیحالی کنند. بیشتر یا کمتر از حد معمول بخورند و بخوابند، قادر نباشند که در خود ایجاد انگیزه کنند، نگران تمیزی و شستوشو نباشند، علاقهمندیهای خود را از دست بدهند و گریه کنند، در خصوص تمرکز و کندذهنی خود خیلی فکر کنند.
علایم جسمانی زیادی نظیر پشت درد و سردرد دارند. بعضی کودکان با بریدن، تراشیدن، سوزاندن، و ایجاد داغ و نشان، خراشیدن و یا بستن سر به عنوان راهی برای سازگاری با هیجانات و انتقال آشفتگی هیجانی به درد جسمانی، به خود آسیب میرسانند. اگرچه ممکن است از صدمه و آسیب رساندن به خود، احساس گناه و شرمندگی کنند، اما نمیتوانند به افسردگی خود کمک کنند. کودکانی که چنین مشکلاتی دارند، باید به صورت اورژانسی نزد پزشک بروند.
برگرفته از کتاب رشد مهارت های اجتماعی و رفتاری و هیجانی کودکان
بیشتر بخوانید:
افسردگی در کودکان
افسردگی دوران کودکی
افسردگی کودک: والدین چه میتوانند بکنند؟