پرسش و پاسخ دقیق و متفکرانه کودکان، روشی برای یادگیری حل مشکلات در زندگی است.
چکیده: فعالیت های این نوشتار برای تشویق توانایی های حل مشکلات در کودکان و کمک به آنها در جهت عملی کردن اطلاعات و توانایی هایشان طراحی شده است. برای حل مشکلات دستورالعملی دو قسمتی وجود دارد. در این مقاله به دستورالعمل پرسش و پاسخ می پردازیم.
تعداد کلمات 1410 / تخمین زمان مطالعه 7 دقیقه
تعداد کلمات 1410 / تخمین زمان مطالعه 7 دقیقه
مقدمه
آیا فرزندانتان بیشتر به جای آنکه بگویند «میتوانم»، میگویند «نمیتوانم»؟ بچهها به صورت مادرزادی حلال مشکلات نیستند. آنها با انجام کارهای زیر یاد میگیرند که چگونه مشکلات را حل کنند و نشان میدهند که در حال یادگیری این مسئله هستند. آنها:
میدانند چگونه بپرسند و جواب بگیرند.
توانایی تشخیص و رویارویی با مشکل را دارند.
آنها ایدههایی پیدا میکنند که میتواند راهحل باشد.
نشان میدهند که میتوانند تصمیمی منطقی بگیرند.
فعالیت های این نوشتار برای تشویق تواناییهای حل مشکلات در کودکان و کمک به آنها در جهت عملی کردن اطلاعات و تواناییهایشان طراحی شده است و ثابت شده است که این تمرینها برای والدین فواید چشمگیری دارد.
میدانند چگونه بپرسند و جواب بگیرند.
توانایی تشخیص و رویارویی با مشکل را دارند.
آنها ایدههایی پیدا میکنند که میتواند راهحل باشد.
نشان میدهند که میتوانند تصمیمی منطقی بگیرند.
فعالیت های این نوشتار برای تشویق تواناییهای حل مشکلات در کودکان و کمک به آنها در جهت عملی کردن اطلاعات و تواناییهایشان طراحی شده است و ثابت شده است که این تمرینها برای والدین فواید چشمگیری دارد.
دستورالعمل برای حل مشکلات
دستورالعمل ما برای حل مشکلات از دو قسمت اصلی تشکیل شده است:
پرسش و پاسخ را تمرین کنید.
تصمیمگیری ها را تمرین کنید.
این چیزی است که فعالیت های این مقاله بر آن تأکید دارد.
پرسش و پاسخ را تمرین کنید.
تصمیمگیری ها را تمرین کنید.
این چیزی است که فعالیت های این مقاله بر آن تأکید دارد.
سؤال، سؤال، سؤال
پرسیدن و پاسخ دادن مستلزم تمرین و صرف وقت زیاد است. بچهها واقعاً در مدرسه چندان تمرینی در این زمینه ندارند. وقت کافی برای سؤالات و پاسخهای دقیق و متفکرانه وجود ندارد. بچهها به سؤالات صحیح یا غلط و سؤالاتی که تنها یک پاسخ صحیح دارند، پاسخ میدهند؛ مثلاً: «طولانیترین رودخانۀ دنیا کدام است؟» اما آنچه بچهها نیاز دارند و مدارس (به دلایل منطقی) نمیتوانند فراهم کنند، سؤالاتی است که مستلزم فکر کردن باشند؛ مانند: «دربارۀ... چه فکر میکنی؟» یا «چطور میتوان این مسئله را حل کرد؟» یا «برای اینکه این موضوع را به گونۀ دیگری سازماندهی کنی، چه کاری انجام میدهی؟»
این سؤالات نامحدودند. این گونه سؤالات اغلب، حتی در آن حدی هم که معلمها دوست دارند، مطرح نمیشوند. این سؤالات وقت زیادی میگیرند و هیچ پاسخ «درستی» برای آنها وجود ندارد. بچهها اغلب در پاسخ این سؤالات نمیتوانند بگویند «نمیدانم» و حتی ممکن است پاسخهایی ارائه بدهند که معلم متوجه شود شنیدن این پاسخ مشکلساز و خارج از کنترل اوست. من به عنوان معلم زبان انگلیسی، تعدادی از این گونه سؤالات را مطرح کردهام و گاهی اوقات بعد از اتمام بحث، خودم را مؤاخذه کردهام که چرا از سؤالات چهارجوابی و یا سؤالاتی با جای خالی که تنها یک کلمۀ مناسب برایشان وجود دارد، استفاده نکردهام.
این سؤالات نامحدودند. این گونه سؤالات اغلب، حتی در آن حدی هم که معلمها دوست دارند، مطرح نمیشوند. این سؤالات وقت زیادی میگیرند و هیچ پاسخ «درستی» برای آنها وجود ندارد. بچهها اغلب در پاسخ این سؤالات نمیتوانند بگویند «نمیدانم» و حتی ممکن است پاسخهایی ارائه بدهند که معلم متوجه شود شنیدن این پاسخ مشکلساز و خارج از کنترل اوست. من به عنوان معلم زبان انگلیسی، تعدادی از این گونه سؤالات را مطرح کردهام و گاهی اوقات بعد از اتمام بحث، خودم را مؤاخذه کردهام که چرا از سؤالات چهارجوابی و یا سؤالاتی با جای خالی که تنها یک کلمۀ مناسب برایشان وجود دارد، استفاده نکردهام.
خانوادۀ اندیشمند
برای ایجاد مدارسِ «اندیشمند» مراحلی تدریجی وجود دارد؛ اما احتمالاً این کارهای وقتگیر، خارج از حوصلۀ دانشآموزان است. والدین لازم نیست منتظر یک خانۀ متفکر باشند. منظورم این است که خانه محلی برای تمرین کارهاست و بچهها در چنین محیطی باید سؤالات دقیقی بپرسند و به پاسخهای متفکرانهای برسند. بنابراین حالا این کارها را انجام دهید.
اول: منظور، پرسیدن سؤالاتی است که واقعاً پاسخشان را میخواهید و واقعاً به شنیدن جواب آنها دقت میکنید.
برای بچههای کوچکتر، باید سؤالاتی دربارۀ داستانهایی که با هم خواندهاید، بپرسید: «فکر میکنی بعد چه اتفاقی میافتد؟» ؛ «به نظرت داستان چطور تمام میشود؟» ؛ «چرا این طور فکر میکنی؟»
از بچههایی که بزرگتر هستند، سؤالاتی دربارۀ موقعیتهایی که پیش میآید، بپرسید. وقتی تلویزیون میسوزد از آنها بپرسید: «به نظر تو چه کار میتوان کرد؟» ؛ «آیا باید آن را بفرستیم تا تعمیر شود؟» ؛ «آیا باید یک تلویزیون جدید بخریم؟» ؛ «چه فکر میکنی» ؛ «چرا؟»
وقتی تلویزیون روشن است، میتوانید بپرسید: «آیا باید آن را خاموش کنیم؟» ؛ «این برنامه به ما چه میگوید؟» ؛ «ما از آن چه برداشتی میکنیم؟» ؛ «آیا باید به چیز دیگری به جای آن فکر کنیم؟»
دوم: به پاسخ بچهها گوش فرا دهید. حتی در صورت لزوم، خود را مجبور به گوش دادن کنید. اگر لازم میدانید از بچههایتان بخواهید، هرگاه که متوجه شدند شما گوش نمیکنید، به شما یادآوری کنند. دربارۀ پاسخ های 30 دقیقهای صحبت نمیکنیم، بلکه منظور ما پاسخهایی است که ممکن است یکی دو دقیقه طول بکشد.
سوم: یعنی بگذاریم بچهها بفهمند تا چه حد واقعاً باهوش هستند. ممکن است نوجوانان بیش از آنچه شما توقع دارید، دربارۀ کارکرد تلویزیون اطلاعات داشته باشند. باید اطمینان حاصل کنیم که بچههایمان میدانند، وقتی پاسخ های دقیقِ خود را ارائه میکنند، ما فقط گوش نمیکنیم، بلکه چیزی از آن یاد میگیریم.
چهارم: یعنی اینکه بگذارید بچهها سؤالاتی از شما بپرسند که نیاز به صرف وقت از سوی شما، برای دادن پاسخی دقیق دارد. آنها ممکن است از شما بپرسند: «چرا مجبورند هر شب در ساعت خاصی کاری را در خانه انجام دهند؟» یا اینکه: «چرا شما در مورد مدل موی آنها، دوستانشان یا کارنامهشان ناراحت شدهاید؟»
پنجم: یعنی وقتی شما صحبت میکنید، بچههایتان گوش میکنند. درست همانطور که شما در محدودۀ زمانی منطقیای توقع دارید آنها پاسخشان را بدهند، خودتان نیز باید چنین کنید.
اول: منظور، پرسیدن سؤالاتی است که واقعاً پاسخشان را میخواهید و واقعاً به شنیدن جواب آنها دقت میکنید.
برای بچههای کوچکتر، باید سؤالاتی دربارۀ داستانهایی که با هم خواندهاید، بپرسید: «فکر میکنی بعد چه اتفاقی میافتد؟» ؛ «به نظرت داستان چطور تمام میشود؟» ؛ «چرا این طور فکر میکنی؟»
از بچههایی که بزرگتر هستند، سؤالاتی دربارۀ موقعیتهایی که پیش میآید، بپرسید. وقتی تلویزیون میسوزد از آنها بپرسید: «به نظر تو چه کار میتوان کرد؟» ؛ «آیا باید آن را بفرستیم تا تعمیر شود؟» ؛ «آیا باید یک تلویزیون جدید بخریم؟» ؛ «چه فکر میکنی» ؛ «چرا؟»
وقتی تلویزیون روشن است، میتوانید بپرسید: «آیا باید آن را خاموش کنیم؟» ؛ «این برنامه به ما چه میگوید؟» ؛ «ما از آن چه برداشتی میکنیم؟» ؛ «آیا باید به چیز دیگری به جای آن فکر کنیم؟»
دوم: به پاسخ بچهها گوش فرا دهید. حتی در صورت لزوم، خود را مجبور به گوش دادن کنید. اگر لازم میدانید از بچههایتان بخواهید، هرگاه که متوجه شدند شما گوش نمیکنید، به شما یادآوری کنند. دربارۀ پاسخ های 30 دقیقهای صحبت نمیکنیم، بلکه منظور ما پاسخهایی است که ممکن است یکی دو دقیقه طول بکشد.
سوم: یعنی بگذاریم بچهها بفهمند تا چه حد واقعاً باهوش هستند. ممکن است نوجوانان بیش از آنچه شما توقع دارید، دربارۀ کارکرد تلویزیون اطلاعات داشته باشند. باید اطمینان حاصل کنیم که بچههایمان میدانند، وقتی پاسخ های دقیقِ خود را ارائه میکنند، ما فقط گوش نمیکنیم، بلکه چیزی از آن یاد میگیریم.
چهارم: یعنی اینکه بگذارید بچهها سؤالاتی از شما بپرسند که نیاز به صرف وقت از سوی شما، برای دادن پاسخی دقیق دارد. آنها ممکن است از شما بپرسند: «چرا مجبورند هر شب در ساعت خاصی کاری را در خانه انجام دهند؟» یا اینکه: «چرا شما در مورد مدل موی آنها، دوستانشان یا کارنامهشان ناراحت شدهاید؟»
پنجم: یعنی وقتی شما صحبت میکنید، بچههایتان گوش میکنند. درست همانطور که شما در محدودۀ زمانی منطقیای توقع دارید آنها پاسخشان را بدهند، خودتان نیز باید چنین کنید.
برخورد خلاقه
گرچه تمام موارد حل مشکلات با خلاقیت همراهند، اما برخی از سؤالات، خلاقیت بیشتری ایجاد میکنند. وقتی از بچهای میپرسید که «آرزو داشتی چه اتفاقی بیفتد؟» میتوانید منتظر شنیدن پاسخ ذهنیتری باشید، تا زمانی که دربارۀ تلویزیون خراب شده پاسخ میدهد.
بچهها را تشویق کنید که تصور کنند. مثلاً اگر اتومبیل اختراع نشده بود، چه اتفاقی میافتاد؟ به این ترتیب دنیای کاملاً جدیدی به رویمان گشوده میشود. از بچهها بخواهید پنج اختراع را که مردمِ دنیا میتوانند از آنها استفاده کنند و هنوز اختراع نشدهاند، نام ببرند.
طرحهایی را روی کاغذ بکشید تا ایدههایی به دست آورید. یک قطره جوهر را روی کاغذ بریزید؛ آن را تا کنید؛ روی آن دست بکشید و آن را خشک کنید. از بچهها بپرسید که قطرۀ جوهر چه چیزهایی را به یاد آنها میآورد. جایتان را عوض کنید و حالا شما این کار را انجام دهید.
بچهها را تشویق کنید که تصور کنند. مثلاً اگر اتومبیل اختراع نشده بود، چه اتفاقی میافتاد؟ به این ترتیب دنیای کاملاً جدیدی به رویمان گشوده میشود. از بچهها بخواهید پنج اختراع را که مردمِ دنیا میتوانند از آنها استفاده کنند و هنوز اختراع نشدهاند، نام ببرند.
طرحهایی را روی کاغذ بکشید تا ایدههایی به دست آورید. یک قطره جوهر را روی کاغذ بریزید؛ آن را تا کنید؛ روی آن دست بکشید و آن را خشک کنید. از بچهها بپرسید که قطرۀ جوهر چه چیزهایی را به یاد آنها میآورد. جایتان را عوض کنید و حالا شما این کار را انجام دهید.
شما میتوانید با سؤالاتی که ذهن را به کار میاندازد، تفکر خلاق بچهها را تحریک کنید. از آنها بپرسید با یک ورق کاغذ، چند نوع چیز مختلف میتوانید بسازید. از یک نوار لاستیکی چطور؟ از یک گیرۀ کاغذ؟ چطور میتوان پلههای معمولی را بهبود بخشید. |
روی یک ورق کاغذ، چند دایره، مربع یا مستطیل به اندازههای مختلف بکشید. بعد، از بچهها بخواهید با استفاده از این اشکال، هر چه بیشتر نام اشیای مختلفی را که به ذهنشان میرسد، نام ببرند یا بکشند. به بچهها کمک کنید تا دربارۀ اینکه اگر آرزوهایشان به حقیقت میپیوست، چه تغییراتی به وجود میآوردند، فکر کنند.
برای چه کاری وقتِ بیشتری میخواهی؟
به چه صورتی میتوانستی پولِ بیشتری استفاده کنی؟
چه کاری هدر دادنِ وقت است؟
چه چیزی واقعاً تو را خوشحال میکند؟
دوست داشتی خانواده چه تغییراتی میکرد؟
چه چیزهایی را دوست داشتی همیشه به یک صورت نگه داری؟
دوست داشتی با چه کسانی رابطۀ دوستی داشته باشی؟
دوست داشتی فردا چه کاری انجام دهی؟ هفتۀ بعد؟ ماه آینده؟
بچهها را تشویق کنید تا بعضی از این سؤالات را از شما بپرسند. پرسیدن، شاید اولین گام برای به حقیقت پیوستن آرزوهای آنان باشد.
بیشتر از آنچه تصور میکنی، میدانی
برای بعضی از مردم، سختترین پاسخ در دنیا این است: «نمیدانم.» اما فکر میکنم برای بسیاری از بچهها سادهترین پاسخ این است: «نمیدانم».
نمیتوانیم بگذاریم کودکانمان با این پاسخ از مسئله فرار کنند. آنها بیش از آنچه فکر میکنند، میدانند. مثلاً بچههای دردسرساز، اغلبِ اوقات حلال مشکلات هستند. آنها وارد کلاس میشوند و سروصدای زیادی ایجاد میکنند. آنها میخواهند به دیگران نشان بدهند که چه چیزهایی میدانند و چگونه میتوانند مسائل را حل کنند. خانه برای بچهها محل مناسبی است تا آنچه را میدانند نشان دهند؛ چرا که در آن نه نگرانی از کمبود وقت برای درس وجود دارد و نه اضطراب درسها و کلاس.
در بیشتر موارد میتوانید سؤالاتی با پاسخهای نامحدود بپرسید. هیچ پاسخ صحیحی وجود ندارد. شما در کلاس درس نیستید. پس هیچ دست دیگری برای پاسخ دادن بالا نرفته است و هیچ بچۀ دیگری مشتاق به دادن پاسخِ درست نیست. در خانه فضای آرامی برای یاد دادن و یاد گرفتن وجود دارد. ساعات حضور در خانه زمانِ تبادل نظرات، احساسات، امیدها و آرزوهاست. این اوقات را تنها در یک خانوادۀ «متفکر» میتوان ایجاد کرد.
منبع: دروتی، ریچ؛ (1393)، کلیدهای پرورش مهارت های اساسی زندگی در کودکان و نوجوانان، مترجم اکرم قیطاسی، انتشارات صابرین.
نمیتوانیم بگذاریم کودکانمان با این پاسخ از مسئله فرار کنند. آنها بیش از آنچه فکر میکنند، میدانند. مثلاً بچههای دردسرساز، اغلبِ اوقات حلال مشکلات هستند. آنها وارد کلاس میشوند و سروصدای زیادی ایجاد میکنند. آنها میخواهند به دیگران نشان بدهند که چه چیزهایی میدانند و چگونه میتوانند مسائل را حل کنند. خانه برای بچهها محل مناسبی است تا آنچه را میدانند نشان دهند؛ چرا که در آن نه نگرانی از کمبود وقت برای درس وجود دارد و نه اضطراب درسها و کلاس.
در بیشتر موارد میتوانید سؤالاتی با پاسخهای نامحدود بپرسید. هیچ پاسخ صحیحی وجود ندارد. شما در کلاس درس نیستید. پس هیچ دست دیگری برای پاسخ دادن بالا نرفته است و هیچ بچۀ دیگری مشتاق به دادن پاسخِ درست نیست. در خانه فضای آرامی برای یاد دادن و یاد گرفتن وجود دارد. ساعات حضور در خانه زمانِ تبادل نظرات، احساسات، امیدها و آرزوهاست. این اوقات را تنها در یک خانوادۀ «متفکر» میتوان ایجاد کرد.
منبع: دروتی، ریچ؛ (1393)، کلیدهای پرورش مهارت های اساسی زندگی در کودکان و نوجوانان، مترجم اکرم قیطاسی، انتشارات صابرین.
بیشتربخوانید:
کودکان و مهارت حل مشکلات (بخش دوم)
آموزش شعور اجتماعی به کودکان
فعالیت هایی برای تقویت تعقل و تدبیر کودکان (بخش اول)
فعالیت هایی برای تقویت تعقل و تدبیر کودکان (بخش دوم)