داشتن هوش هیجانی در زندگی باعث رضایتمندی از زندگی میشود.
چکیده: هوش هیجانی یا احساسی یکی از اقسام هوشهاست که با این هوش میتوانیم احساسات و عواطف خود را بشناسیم و آنها را کنترل کنیم. با ما همراه باشید تا درباره هوش هیجانی بیشتر اطلاعات کسب کنید.
تعداد کلمات 1213 / تخمین زمان مطالعه 6 دقیقه
تعداد کلمات 1213 / تخمین زمان مطالعه 6 دقیقه
ابعاد (ویژگیهای) هوش احساسی
هوش احساسی (هیجانی) دارای چهار ویژگی هست
1- آگاهی از خود: این بعد به شناخت عمیق از احساسات، نقاط قوت و ضعف، ارزشها، نگرشها و انگیزههای خود فرد دلالت دارد. افراد با خودآگاهی بالا احساسات واقعی خودشان را میشناسند.
2 ـ مدیریت خود: مدیریت خود به چگونگی کنترل یا هدایت حالات، انرژی و محرکهای درونی اشاره دارد. کنترل انگیزههای در هم گسیخته درونی، امین بودن، صداقت و یکپارچگی و یگانگی، انعطافپذیری در حین تغییر، حفظ حالت خوشبینانه بودن حتی پس از شکست، درک و استفاده از فرصتها و حفظ انگیزه و انجام کارها بهدرستی، نشانههایی از مدیریت خود است.
3 ـ آگاهی اجتماعی: آگاهی اجتماعی در مورد همدلی با دیگران است، همدلی، دارو و مسکن اعجابانگیزی است که به درک کردن و حساس بودن نسبت به احساسات، افکار و وضعیت دیگران دلالت دارد. یعنی هم باید قادر به درک شناختی وضعیت شخص دیگری بود و هم به لحاظ احساسی بتوان احساسات وی را در آن شرایط تجربه کرد و به همدلی احساسی رسید. همدلی با کارکنان دیگر، سرپرستان و زیردستان و حتی با مشتریان تأثیر بسزایی در موفقیت سازمان دارد.
4 ـ مدیریت روابط: این بعد از ابعاد هوش احساسی به مدیریت و هدایت احساسات دیگران مربوط میشود. نفوذ بر باورها و احساسات دیگران، توسعه تواناییهای دیگران، الهام بخشیدن به آنها، حل تضاد، ایجاد و توسعه روابط، حمایت از کار تیمی و همکاری و مدیریت تغییر در این بعد جای میگیرد. لازمه این موارد داشتن قابلیتهای زیاد درزمینهٔ ارتباطات و تعاملات اجتماعی است همانطور که ملاحظه میشود این بعد از محدوده قابلیتها هم فراتر میرود و با مفاهیم دیگر رفتار سازمانی همپوشانی دارد.
با تقویت هوش عاطفی همسران خواهند توانست رفتار و برخورد خود را تعیین و حل تعارض را ساده کنند.
1- آگاهی از خود: این بعد به شناخت عمیق از احساسات، نقاط قوت و ضعف، ارزشها، نگرشها و انگیزههای خود فرد دلالت دارد. افراد با خودآگاهی بالا احساسات واقعی خودشان را میشناسند.
2 ـ مدیریت خود: مدیریت خود به چگونگی کنترل یا هدایت حالات، انرژی و محرکهای درونی اشاره دارد. کنترل انگیزههای در هم گسیخته درونی، امین بودن، صداقت و یکپارچگی و یگانگی، انعطافپذیری در حین تغییر، حفظ حالت خوشبینانه بودن حتی پس از شکست، درک و استفاده از فرصتها و حفظ انگیزه و انجام کارها بهدرستی، نشانههایی از مدیریت خود است.
3 ـ آگاهی اجتماعی: آگاهی اجتماعی در مورد همدلی با دیگران است، همدلی، دارو و مسکن اعجابانگیزی است که به درک کردن و حساس بودن نسبت به احساسات، افکار و وضعیت دیگران دلالت دارد. یعنی هم باید قادر به درک شناختی وضعیت شخص دیگری بود و هم به لحاظ احساسی بتوان احساسات وی را در آن شرایط تجربه کرد و به همدلی احساسی رسید. همدلی با کارکنان دیگر، سرپرستان و زیردستان و حتی با مشتریان تأثیر بسزایی در موفقیت سازمان دارد.
4 ـ مدیریت روابط: این بعد از ابعاد هوش احساسی به مدیریت و هدایت احساسات دیگران مربوط میشود. نفوذ بر باورها و احساسات دیگران، توسعه تواناییهای دیگران، الهام بخشیدن به آنها، حل تضاد، ایجاد و توسعه روابط، حمایت از کار تیمی و همکاری و مدیریت تغییر در این بعد جای میگیرد. لازمه این موارد داشتن قابلیتهای زیاد درزمینهٔ ارتباطات و تعاملات اجتماعی است همانطور که ملاحظه میشود این بعد از محدوده قابلیتها هم فراتر میرود و با مفاهیم دیگر رفتار سازمانی همپوشانی دارد.
با تقویت هوش عاطفی همسران خواهند توانست رفتار و برخورد خود را تعیین و حل تعارض را ساده کنند.
بالا بردن رضایتمندی زناشویی
رضایت زناشویی درواقع نگرشی مثبت و لذتبخش است که زن و شوهر از جنبههای مختلف روابط زناشویی خویش دارند. پژوهشها نشان دادهاند که رضایت زناشویی در طول زندگی ثابت نبوده و با افتوخیزهایی همراه است.
برای نمونه، اول سون ضمن طراحی پرسشنامه «انریچ»، مراحلی را برای چرخه زندگی خانوادگی مطرح کرده و معتقد است که میزان رضایت زناشویی، در هر یک از این مراحل متفاوت است. او یک منحنی U شکل را با یک نقطه اوج در سالهای اول، پایین آمدن رضایت در هنگام تولد فرزندان و درنهایت صعود با رفتن فرزندان از خانواده ارائه میدهد.
پژوهشگر دیگری به نام میشل نیز عقیده دارد نارضایتی زناشویی در زنان، موقع مدرسه رفتن فرزندان بیش از هر زمان دیگری بوده اما بهمحض اینکه فرزندان به سن نوجوانی میرسند. رضایت زناشویی در زنان افزایشیافته و تا دورههای بعد همچنان ادامه دارد.
برای نمونه، اول سون ضمن طراحی پرسشنامه «انریچ»، مراحلی را برای چرخه زندگی خانوادگی مطرح کرده و معتقد است که میزان رضایت زناشویی، در هر یک از این مراحل متفاوت است. او یک منحنی U شکل را با یک نقطه اوج در سالهای اول، پایین آمدن رضایت در هنگام تولد فرزندان و درنهایت صعود با رفتن فرزندان از خانواده ارائه میدهد.
پژوهشگر دیگری به نام میشل نیز عقیده دارد نارضایتی زناشویی در زنان، موقع مدرسه رفتن فرزندان بیش از هر زمان دیگری بوده اما بهمحض اینکه فرزندان به سن نوجوانی میرسند. رضایت زناشویی در زنان افزایشیافته و تا دورههای بعد همچنان ادامه دارد.
کلیدهایی برای افزایش رضایت زناشویی
برای محکمتر کردن پیوند زناشویی و داشتن رابطهای انگیزهبخش، پویا و شاد، 6 کلید برای افزایش رضایت زناشویی را به شما معرفی خواهیم کرد:
۱-همدیگر را برای تغییر و رشد تشویق کنید
در یک رابطه خوب، هر دو طرف برای رشد و تغییر تشویق میشوند. اگر میخواهید کارتان را رها کنید و درستان را ادامه دهید، همسرتان باید از شما حمایت کند. اگر میخواهید کار جدیدی را امتحان کنید یا به کاری که درگذشته میکردید، برگردید، همسرتان باید پشتیبان شما باشد.
شما هم باید او را از همین حمایتها بهرهمند کنید. همسرتان را تشویق کنید تا کارهای جدیدی را امتحان کند، چیزهای تازه بیاموزد و با افراد جدید آشنا شود. اگر بخواهید همسرتان هیچ تغییری نکند و همانطور بماند که هست، زندگیتان فوقالعاده خستهکننده خواهد شد.
شما هم باید او را از همین حمایتها بهرهمند کنید. همسرتان را تشویق کنید تا کارهای جدیدی را امتحان کند، چیزهای تازه بیاموزد و با افراد جدید آشنا شود. اگر بخواهید همسرتان هیچ تغییری نکند و همانطور بماند که هست، زندگیتان فوقالعاده خستهکننده خواهد شد.
۲-کوتاه آمدن به معنی ضعف نیست
کوتاه آمدن به معنی تسلیم شدن نیست. به این معنی نیست که جنگ را باختهاید؛ بلکه دقیقاً برعکس آن است. آیا میدانید که گاهی کوتاه آمدن چهکار سختی است؟ دوست دارید حرف شما به کرسی بنشیند، چون فکر میکنید درست است و حرفهای همسرتان معنایی برایتان ندارد. یکقدم به عقب بردارید و کمی سیاستمدارانِ تر به این مشاجره نگاه کنید. نتیجه منطقی آن چیست؟
اگر حق باهم سرتان است، از اینکه آن را بپذیرید، نترسید. حرف او را قبول کنید یا هر دو تااندازهای کوتاه بیایید و نظرتان راکمی تغییر دهید تا حس رضایت بهتساوی تقسیم شود.
نکته مهم این است که نخواهید حتماً حرف خودتان را به کرسی بنشانید. بیتردید، کوتاه آمدن و صلح کردن به رشد رابطهتان کمک میکند.
اگر حق باهم سرتان است، از اینکه آن را بپذیرید، نترسید. حرف او را قبول کنید یا هر دو تااندازهای کوتاه بیایید و نظرتان راکمی تغییر دهید تا حس رضایت بهتساوی تقسیم شود.
نکته مهم این است که نخواهید حتماً حرف خودتان را به کرسی بنشانید. بیتردید، کوتاه آمدن و صلح کردن به رشد رابطهتان کمک میکند.
3- ضعفهای تان را بپذیرید
همسرتان از شما انتظار ندارد فوقالعاده باشید و احتمالاً شما هم یک چنین انتظاری از او ندارید. همه ما انسان هستیم و ممکن است ضعفهایی داشته باشیم. درواقع، برای اینکه رابطهای ماندگار و جدی داشته باشید، باید اجازه دهید همسرتان از ضعفهای شما آگاه شود؛ این باعث میشود نسبت به چیزهایی که آزارتان میدهد حساستر شده و به شما کمک کند تا خودتان را در آن زمینهها تقویت کنید.
۴-سعی کنید زود و از ته دل ببخشید
هر زمان که باهم دعوا کردید، نگران اینکه چه کسی میبرد و چه کسی میبازد، نباشید. از مشاجرهها و حرفهایی که زده میشود درس بگیرید و در پی یافتن راهحلی برای مشکلتان باشید. وقتی از دعوایی درس میگیرید، میتوانید آن درس را در رابطهتان پیاده کنید تا از بروز دوباره آن مشکل در آینده جلوگیری کنید.
همهی اینها خیلی خوب است، اما کارتان تمام نشده است! همسرتان را ببخشید! خودتان را هم همینطور! دعوا تمامشده است، حالا دیگر باید از آن بگذرید. سعی کنید هیچگاه از همسرتان کینهای به دل نگیرید، زیرا این خشم و کینه تا جایی ادامه پیدا میکند که دیگر دوست نخواهید داشت رابطهتان را با او ادامه دهید.
همهی اینها خیلی خوب است، اما کارتان تمام نشده است! همسرتان را ببخشید! خودتان را هم همینطور! دعوا تمامشده است، حالا دیگر باید از آن بگذرید. سعی کنید هیچگاه از همسرتان کینهای به دل نگیرید، زیرا این خشم و کینه تا جایی ادامه پیدا میکند که دیگر دوست نخواهید داشت رابطهتان را با او ادامه دهید.
5- بین رابطه باهم سرتان و رابطه با دیگران مرزهای سالم بگذارید
ازدواج یک مرز میخواهد که نفوذپذیری آن نسبی باشد، طوری که به تمام دوستان و اعضای خانواده اجازه ارتباط دهد ولی در امور شخصی و برنامههای شما خللی وارد نشود. البته این موضوع در مورد خویشاوندان درجه اول، کمی پیچیده میشود. اینکه مثلاً در برنامهریزی تعطیلات نوروز، وقتتان را در خانه خانواده خودخواهید گذراند یا خانواده همسرتان؟ یا شاید برای اولین بار در خانه خودتان خواهید ماند؟
یا اینکه چه مقدار پشت تلفن و حضوری با خانوادهتان حرف میزنید و در مورد جزییات زندگیتان اطلاعات میدهید؛ از مواردی است که باوجود مرزهای سالم، راحتتر تعیین میشود.
البته فراموش نکنید که والدین خود را کنار نگذارید. شما تا آخر به عشق و حمایت آنها نیاز دارید اما مرزی بین محدوده رابطه خود باهم سر و رابطه با والدین در نظر بگیرید.
یا اینکه چه مقدار پشت تلفن و حضوری با خانوادهتان حرف میزنید و در مورد جزییات زندگیتان اطلاعات میدهید؛ از مواردی است که باوجود مرزهای سالم، راحتتر تعیین میشود.
البته فراموش نکنید که والدین خود را کنار نگذارید. شما تا آخر به عشق و حمایت آنها نیاز دارید اما مرزی بین محدوده رابطه خود باهم سر و رابطه با والدین در نظر بگیرید.
۶-استفاده بیشازحد از وسایل ارتباطی را کنار بگذارید
استفاده افراطی از تلفن، میتواند خوشحالی را از خانه شما دور کند و حامل تنش باشد. هر چه بیشتر تماس و پیام دریافت کنیم، پریشانتر میشویم. فنّاوری مرز بین خانه و محیط کار را از بین برده است. البته این موضوع بهخودیخود بد نیست و انعطاف بیشتری به انسان میدهد اما قرار نیست رئیس شما وقتی با شما تماس میگیرد، خبر خوبی به شما بدهد و تشویقتان کند و بگوید کاری که روی پروژه انجام دادی، بینظیر بود.
این تماس ممکن است آغاز یک بحران باشد؛ پس با ایجاد محدودیت، این تنشها را کم کنید: پست الکترونیکی خود را فقط یکبار در شب چک کنید. اگر تماسی مهم نیست، پاسخ دادن به آن را به فردا صبح موکول کنید. هر شب در ساعت خاصی تلفن و کامپیوتر خود را خاموشکنید.
منبع: درسنامه مهارتهای زندگی با رویکرد ازدواج و خانواده
نویسنده: گروه نویسندگان پورتال فرهنگی راسخون
این تماس ممکن است آغاز یک بحران باشد؛ پس با ایجاد محدودیت، این تنشها را کم کنید: پست الکترونیکی خود را فقط یکبار در شب چک کنید. اگر تماسی مهم نیست، پاسخ دادن به آن را به فردا صبح موکول کنید. هر شب در ساعت خاصی تلفن و کامپیوتر خود را خاموشکنید.
منبع: درسنامه مهارتهای زندگی با رویکرد ازدواج و خانواده
نویسنده: گروه نویسندگان پورتال فرهنگی راسخون
بیشتر بخوانید :
تأثیر هوش هیجانی بر زندگی زناشویی
رابطه ی جنسیت و هوش هیجانی
اهمیت هوش هیجانی