چکیده: دنیای مدرن بر بسیاری از مسائل پیرامون زندگی انسان تاثیر گذاشته است. یکی از این مسائل خانواده هست که از آن به عنوان کوچک ترین نهاد اجتماعی یاد می شود. در این نوشتار به بررسی تاثیرات دنیای مدرن بر خانواده و نیز جایگاه آموزشی آن می پردازیم. با ما همراه باشید.
تعداد کلمات 845 / تخمین زمان مطالعه 5 دقیقه
تعداد کلمات 845 / تخمین زمان مطالعه 5 دقیقه
خانواده های امروزین
تاریخ بشر در زمان طولانی خود، خاطرات فراوانی از جمعی به نام خانواده داشته است، خانه و خانواده تنها کانونی بود که انسانها در شادی ها و غم ها، خوشی ها و سختی ها، به آن پناه برده و با آرامش ادامه حیات می داد. اما این پناهگاه آرام بخش، در اثر پیدایش تکنولوژی، همان چیزی که سازنده اش می خواست از طریق آن به آسایش بیشتری برسد، به تدریج کم فروغ شده تا جایی که امروزه آدم ها در جوامع، به ویژه جوامع صنعتی، برای رسیدن به آرامش سابق، به دست ساخته اش پیچیده ای به نام تکنولوژی پناه برده است که پیامدهای فراوانی را به دنبال خود داشته است که برخی از آنها بسیار زیان بار بوده به طوری که جبران آن غیرممکن و یا بسیار دشوار است. تغییر در خانواده، یکی از آن پیامدها بوده است که «آگ برن» و «نیم کف» دو تن از محققان علوم اجتماعی درباره دگرگونی هایی که با پیدایش تکنولوژی در خانواده ایجاد شده است، فهرستی را تهیه کرده اند. اگرچه خانواده در جوامع امروزی حتی در جوامع سنتی، بیش از آنچه که این دو محقق شمارش کردند، دستخوش تغییرات شده است. اما اشاره به برخی از تغییراتی که آنها برشمردند، خالی از فایده نیست:
1. تأکید فزآینده بر احساسات عاشقانه.
2. کوچکتر شدن خانواده های گسترده و تبدیل به هسته ای.
3. کاهش نقش خانواده:
- انتقال وظیفه آموزش و پرورش از خانه به مدرسه و... .
- انتقال نقش اقتصادی و سرپرستی مالی از خانواده به کارخانه؛
- انتقال نقش عاطفی (نگهداری از کودکان و سالمندان) از خانه به مهد کودک و آسایشگاه؛
4. افزایش تعداد زنان شاغل در جامعه (نتیجه آن نبود مادر در خانه به مدت زیادی از روز).
5. تقلیل اقتدار والدین و تأکید بیشتر بر کودکان و فرزندسالاری.
6. انتخاب همسر به دست خود فرزندان بدون اجازه و دخالت والدین.
7. تضعیف پیوندهای خویشاوندی و جدایی اجتماعی و روانی خویشاوندان ... .
بدیهی است اگر وظیفه آموزش فرزندان به مدرسه واگذار گردد، در این صورت نمی توانیم انتظار داشته باشیم که فرزندان فرهنگ پذیر گردند؛ زیرا همان گونه که قبلا اشاره کردیم، تنها توانایی مدرسه (البته اگر بتواند در عمل اجرا کند) اجتماعی کردن یا جامعه پذیری است. چنانچه دورکیم می گوید:
«مدرسه در جامعه نوین امروزی صرفا ابزاری است برای انتقال هنجارهای پذیرفته شده جامعه به نسل جدید، مدرسه محلی است برای انتقال حداکثری از دانش و معلومات نسل گذشته به نسل جدید.»[1]
1. تأکید فزآینده بر احساسات عاشقانه.
2. کوچکتر شدن خانواده های گسترده و تبدیل به هسته ای.
3. کاهش نقش خانواده:
- انتقال وظیفه آموزش و پرورش از خانه به مدرسه و... .
- انتقال نقش اقتصادی و سرپرستی مالی از خانواده به کارخانه؛
- انتقال نقش عاطفی (نگهداری از کودکان و سالمندان) از خانه به مهد کودک و آسایشگاه؛
4. افزایش تعداد زنان شاغل در جامعه (نتیجه آن نبود مادر در خانه به مدت زیادی از روز).
5. تقلیل اقتدار والدین و تأکید بیشتر بر کودکان و فرزندسالاری.
6. انتخاب همسر به دست خود فرزندان بدون اجازه و دخالت والدین.
7. تضعیف پیوندهای خویشاوندی و جدایی اجتماعی و روانی خویشاوندان ... .
بدیهی است اگر وظیفه آموزش فرزندان به مدرسه واگذار گردد، در این صورت نمی توانیم انتظار داشته باشیم که فرزندان فرهنگ پذیر گردند؛ زیرا همان گونه که قبلا اشاره کردیم، تنها توانایی مدرسه (البته اگر بتواند در عمل اجرا کند) اجتماعی کردن یا جامعه پذیری است. چنانچه دورکیم می گوید:
«مدرسه در جامعه نوین امروزی صرفا ابزاری است برای انتقال هنجارهای پذیرفته شده جامعه به نسل جدید، مدرسه محلی است برای انتقال حداکثری از دانش و معلومات نسل گذشته به نسل جدید.»[1]
[نقش برجسته خانواده در فرهنگ پذیری]
به این ترتیب، اگر خانواده نقش برجسته خود را که همانا فرهنگ پذیری است از دست دهد، جامعه شاهد ناهنجاری ها و نادیده گرفتن ارزش ها خواهد بود؛ چون ارزش ها باید در خانواده نهادینه شود و این امر زمانی محقق خواهد شد که والدین دارای اقتدار لازم در محیط خانه و خانواده برای فرهنگ پذیر کردن فرزندان و کودکان خود باشند. این اقتدار خود مبتنی بر حضور همیشگی یکی از والدین، به ویژه مادر در خانه است؛ چون مادر با ویژگی های خدادادی اش در تربیت، نقش اول و بی بدیل دارد. سپردن کودک به مهد کودک و یا مؤسسه های حفظ و نگهداری کودکان و اشتغال والدین و حضور کم رنگ آنان در زندگی کودک، باعث کم شدن اقتدار آنان، در دوران جوانی و نوجوانی خواهد بود. در دوران کودکی، فرزندان نیاز عاطفی شدید دارند و مهد کودک و امثال آن، این نیاز آنان را برآورده نخواهند ساخت. این امر در فرآیند فرهنگ پذیری، اخلال ایجاد می کند و فرزندان با ارزش های خانوادگی و مذهبی خود ناآشنا خواهند بود. در این زمان، مؤسسه ها و گروه های همسال جای والدین را خواهند گرفت و این عوامل نیز در جامعه پذیری آنها نقش آفرین هستند؛ چنانچه گفته شد تأثیر جامعه پذیری بسیار کمرنگ تر از فرهنگ پذیری است. تا زمانی که والدین از اقتدار لازم برخوردار نباشند، فرزندان ارزشها و فرهنگ را از آنها نمی گیرند؛ چون افراد به طور معمول ارزش ها را از کسانی یاد می گیرند که عاملی مقتدر و موثر باشند. در خانواده ای که فرزند سالاری حاکم است، این فرزند است که خواستهای خود را به کرسی می نشاند، والدین نیز برای جبران جای خالی خود در کانون خانواده، مجبورند حالت انفعالی به خود بگیرند. این خود مانع بزرگی است در جهت فرهنگ پذیر کردن فرزندان توسط والدین و نتیجه این امر نیز، بی توجهی فرزندان است به معیارهای مورد پذیرش والدین و ارج ننهادن دیدگاه آنان در مسیر زندگی فردی و اجتماعی و انتخاب اهداف مادی و معنویشان. این فرزندان در حقیقت برای حل این قضیه به ارزش های مورد پذیرش گروه های همسال و امثال آن، که غالبا احساسی و گذراست، مراجعه می کنند. ازدواج های متزلزل و کم دوام که هر روز بر تعداد جدایی و طلاق ها افزوده می شود، تن ندادن به کارهای سخت و در آرزوی درآمدهای کلان از طریق گلدکوئیست و امثال آن، حاصل این روند ناصحیح و عدم فرهنگ پذیری فرزندان از سوی والدین کم اقتدار یا بی اقتدار است.
منبع: کتاب «بررسی عوامل موثر در کجروی و نقش خانواده در آن»
نویسنده: دکتر شمس الله مریجی
نویسنده: دکتر شمس الله مریجی
بیشتر بخوانید:
ویژگی های زندگی مشترک سالم
ویژگی های خانواده سالم از دیدگاه بیورز (بخش اول)
ویژگی های خانواده سالم از دیدگاه بیورز (بخش دوم)
معیارهای خانواده موفق (بخش اول)
معیارهای خانواده موفق (بخش دوم)
خانواده موفق در اندیشه روان شناسان (بخش اول)
خانواده موفق در اندیشه روان شناسان (بخش دوم)
خانواده پنج ستاره
معیارهای یک خانواده ی موفق
3 ویژگی یک خانواده موفق